الناصرلدین الله
امیر المومنین ابوالعباس احمد بن المستضی ، ولادت او روز دوشنبه دهم ماه رجب سنه ثلث و خمسین و خمسمائه بود پدر او روز جمعه دوازدهم شوال سنه خمس وسبعین و خمسمائه خطبه کرد، و او را در اثنای خطبه بولایت عهد ذکر فرمود ، و چون مستضی در سلخ همین شوال (۳) برحمت حق پیوست در رغره ذی الحجه سنة المذکوره او را بیعت کردند، و او خلیفه بود، که چهارده پدر او خلیفه بودند، و میان او و عباس بیست پدر بود رضی الله عنهم در عهد او کار خلافت قوت گرفت، و در ین عهد سلطنت غور و خراسان و غزنین و هندوستان به سلطان غیاث الدین محمد سام ، و معز الدین محمد سام تعلق داشت ، و تخت خوارزم و بعضی از از خراسان، سلطان تکش بن خوارزمشاه بن الپ ارسلان (۴ ) بن اتسز داشت، و وزارت دارا الخلافه ابن الفضل داشت تکش بن خوارزمشاه سر از طاعت دار الخلافه بکشتند ، و از خوارزم بعراق آمد، و ابن الفضل الوزیر بدفع او از بغداد بیامد، و میان ایشان مصاف شد و لشکر خلیفه شکسته شد، و بحضرت غور و غزنین رسل دار الخلافه بیامدند و استمداد نمودند، چنانچه اما شمس الدین ترک و ابن الربیع و این الخطب (۵
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱) الکامل وسیوطی: المستضی بامرالله (۲) اصل: ابو محمد بن الحسن بن یوسف بن المستنجد (۳) الکامل : ۲ ذی القعده
(۴) کذا. جمهور: خوارزمشاه ایل ارسلان . (۵) ر : ۶
عباسیان طبقه(۴) (۱۲۸)
و پدرکاتب مولانا سراج منهاج علیهم الرحمه بهم ازحضرت سلطان غیاث الدین محمد، برسالت دارالخلافه نامزد شدند، وتکش خوارزمشاه بشومی عصیان از دنیا نقل کرد، بزودی پسرش سلطان علاءالدين محمد ( ۱ )، به تخت خوارزم شاه نشست، و سلاطین غور برحمت حق پیوستند ، ومحمد خوارزمشاه ( ۲ ) قوت گرفت، با امام ناصر آغاز عصیان نهاد، و آن شومی در وی رسید،حق تعالی چنگیزخان ملعون را فرستاد، تا تمامت ملک او را برانداخت و حضرت ناصرلدین الله از ننگ عصیان او را بازرست. ومدت خلافت او تا شهور سنه اثنی وعشرین و ستمائه امتداد یافت، و چهل وهشت ( ۳ ) سال در مسند خلافت بماند و هیچ خلیفه زیادت ازو ملک نراند