138

زمانه و جمال و کمال

از کتاب: احوال و آثارحکیم سنایی

بعضی حدس میزنند این سنگ متعلق به اطاقی می باشد که برای فردوسی بنا نهاده بودند.دیگر از سنگهای تاریخی آن وقت سنگی که بحالت اصلی خود باقی مانده سنگ تربت خود اعلیحضرت سلطان محمود است 

این سنگ از رخام اعلی و شفافی تهیه شده که کمتر نظیر آن دیده میشود شبلی در شعر العجم مینویسد که دران وقت در غزنی علاوه بر دار العلوم یک موزه نیز وجود داشته که اشیای نادر و گران بهای عالم در ان نهاده شده بوده.(1)

یکی از جمله اشیای تاریخی و گران بهای غزنی کتاب ارتنگ مانی بود. ابو المعانی محمد الحسینی العلوی البلخی در کتاب بیان الادیان که در سال 485 تالیف کرده می نویسد که کتاب ارتنگ مانی در خزاین غزنی موجود است (2) برای عظمت و ثروت غزنی دران وقت روایت ذیل ابن اثیر مقیاس صحیح شمرده میشود.

او در واقعات سال 508 مینویسد وقتی که سلطان سنجر سلجوقی به کمک بهرام شاه برای جلوس به تخت غزنی آمد و ارسلانشاه برادر بهرام شاه شکست یافت از جمۀ اموالی که بدست سنجر افتاده بود پنج تاج شاهی بود که قیمت هر کدام آنها به هزار هزار دینار بالغ می شد، و یک هزار و سه صد قطعه طلای مرصع و هفده سریره

-------------------------------------------------------------------- 

(1)ترجمه شعرا العجم ج 1 ص 73 مطبوعه کابل.

(2)ص 17 چاپ طهران.

که از طلا و نقره ساخته بودند بقول امین احمد رازی مولف هفت اقلیم وسعت غزنی دران وقت به اندازۀ بود که تنها شماره مدارس و مساجد آن به دوازده هزار بالغ میشد.

یمینی راجع به بناهای غزنی مینویسد که تنها برای نگهداری فیل های محمودی هزار محوطه تعمیر کرده بودند و در هر کدام سرای بزرگی برای فیل با نان ساخته بودند.

بیهقی می نویسد مسعود پسر یمین الدوله در یکی از اسفار جنگی از پیلان شاهی هزار و هشت صد و هفتاد نر و ماده به پسندید و از این میتوان به عظمت غزنی دران وقت پی برد.

دیگر از عمارات آن وقت بنده هائی بود که غزنی را آب یاری می کرد.

بابر در تزک خود از این بندها نامبرده یکی را بنام بند سلطان و دیگر را بنام بند سخن ممکن (زنخان) باشد و دیگر را بنام بند سرده ( حالا هم بهمین نام معروف است) یاد کرده وقتی که سلطان علاء الدین غزنی را خراب کرده این بندها را هم ویران نمود؛ تا اینکه در این وقت ها بند سلطان را اعلیحضرت امیر حبیب الله خان شهید ترمیم کرد. و برای آبادی بندز نه خان و سرده اعلی حضرت شهر یار کبیر افغانستان محمد نادر شاه غازی رحمة الله علیه فرمان آبادی داد.

خلاصه عهد سنائی عهد تجمل و شوکت غزنی بوده و قراری که خود سنائی مباهات می نماید غزنی دران وقت آسمانی رفیع بود و نقش با عرش برابری میکرد و خاک او از تاج بلند می جست.

اگرت آرزوی معراج است

خاک غزنی ترا به از تاج است

بکن از بلخ رو سوی غزنین

اوت خود رهد رهد به علین

خاک غزنی رفیع ترفلکی است

عرش و غزنین به نقش هر دو یکی است

کار نامۀ بلخ

و در حدیقه می فرماید:

عرصۀ ممکلت چو باغ بهشت

مشک از فر سرشته با گل وخشت

خاک این ممکلت شده کافور

چشم بد باد از این حوالی دور 

گر به بینی تو ملکت غزنین

باز نشناسی از بهشت برین