مقدمـه
بنام آنکه دارای جهانســــت
خداوند تن و عقل و روا نست
بهر وصفیکه گویم زو فزونست
زهر شرحیکه من رانم برو نست
بهر کاری مدد گارت خدا بــس
دلیل راه دینت مصطفى بســـی
( ناصر خسرو)
به نام خداوند جان و خرد
گز این برتر اندیشه بر نگذرد
یکی از نتایج دقیقی که از پژوهش تاریخ زندگانی سر و ران دانش و فرهنگ فرا چنگ می آید، پرسانحه بودن زندگانی آنان است. دلیل آنست که استعداد خدا داد این سروران با مساعدت زمینه هایی تا بدان پایه از درجات رشد میرسد که از دنیای همسانان فزیکی خود به سوی بالا فاصله می گیرند و به درجه یی از تکامل بصیرت دست می یابند که می توانند از آسمانی رفیع و وسیع با دید عقابین در برخی از می روشنیهای ظاهری، تاریکیهای باطنی و در پاره یی از تاریکیهای ظاهری رو شنیهای باطنی ببینند که در تیر رس دید دیگران واقع نمیشوند. این وضع به ویژه برای معتادان فرهنگ بیجان که از دخمه به نظاره جهان می پردازند، نابهنجار می نماید و از آنجا که همچو دخمه نشینان در تلاش همسانسازی همگان به اتباع از قانون دنیای ویژه خود هستند و شکار عقابان تیز هوش و بلند پرواز آسما نی در تله های زمینی نا میسر اینست که در این کشاکش آزو پرواز، زندگانی ارباب فضل دچار سوانح میشود و از پی آن صحیفه های تاریخ بشر تا بدان پیمانه مشحون از مقولاتی چون «ننگ و «فرهنگ» می گردند که آگاهان بعدی را عمر ها مصروف بر شماری ((داغها)) و ((افتخار ها)) می سازند.
در جمع جهانی و از صدر نشینان خودمانی این ارباب فضل، استاد سخن و یکی از نوادر سرایشگران شعر فصیح و پر بار معاصر دری، مرحوم خلیل الله خلیلی بود که دهها سال پیش از امروز همه آنچه را ما در ینجا با لکنت زبان افاده کردیم تنها در یک رباعى جوهر دار جا کرده بود :
شهرت طلبی، بی هنری، دونی چند
کردند جهان را به جهنم مانند
صدبار زمین به خون مردم تر شد
تا نام فلان ابن فلان گشت بلند
(دیوان اشعار تهران ۱۳۴۱ ص ٢١٧)
استاد خلیلی که تا پایان عمر از فضل ((خوب سخن گفتن)) و ((سخن خوب گفتن)) و نیز از برتری مقام در سرایش شعر جوهردار دری بر خوردار بود ، در زندگانی خود دچار ((فراز و نشیب)) یا (نشیب و فراز) شد و پس از هضم سست و سخت روز گار آخر، الا مر در تاریخ ۱۱ ثور ١٣٦٦ خورشیدی با بدرود زندگی در غربت ، درد های جانگداز جسمی این جهانی اش به پایان آمد.
دریغ و درد که ما نا خلفان خواب آلوده، حتی از افتخار گزاردن نماز جنازه او محروم ماندیم، نمازی که چون خود او قضا بجا نمی آید. کنون که از بابت این اسف مشت بیچارگی بر سر میزنیم و اشک حسرت می باریم، در آستانه فرا رسیدن چهارمین سال در گذشت او به جامیدانیم حداقل یکی از آثار جاویدان او را که سی و یک سال پیش زیر عنوان ((یمگان)) به نشر رسیده بود، به تجدید چاپ پیشنهاد کنیم.
این اثر با آنکه ازنگاه حجم خود کوچک است ، از نظر محتوا گنجی است گرانبها و منحصر به فرد تو ضیح آنکه در زمره اخبار وروایت های ناز ده به محک پژو هش، بودند برخی روایتها حاکی از این که گویا آرامگاه حکیم ناصر خسرو قباد یا نی بلخی در آن سوی «آمو» است که زیارتگاه و مستفاض خاص و عام است چنانکه بودند روایتهای دیگر که بر سبیل تو اثر ((دره یمگان)) بدخشان کشور ما را آغوش این آرامگاه معرفی می کردند ولی هنوز فتوای مفتی خبیر و داوری قاضی بصیر در همین زمینه از انبیق پژوهش بیرون نیامده بود که تا این که افتخار پژوهش این مهم نصیب پژوهشگر با احساس استاد خلیلی گرد ید و با تحقیقی که به کمک همسفر خود مرحوم حافظ نور محمد کهگدای در همین زمینه انجام داد به همه آن پاره افسانه های پیش از تحقیق، خاتمه بخشید و در نتیجه، حقیقت و جود آرامگاه حکیم ناصر خسرو را در دره یمگان به گونه یی به اثبات رسانید که دیگر جای هیچ گونه شک و تردید با قی نماند.
افزون بر آن ، این رساله حاوی ارزشهای فرهنگی دیگری نیز است. از جمله امکان آگاهی بر اینکه مردم در گذشته، اسناد و مدارک مشعر بر تمجید از مقام بزرگ مردان دین، دانش و فرهنگ را قرنها نگهداری کرده و از نسلی به نسل دیگر به میراث گذاشته اند .
و از ان جمله اسنادی که بیانگر محبوبیت بدون شک حکیم خاصر خسرو در قلوب مردم زمانه ها و دورانها بوده است.
دیگر اینکه همین اسناد به دست آمده از نزد متولیان آرامگاه حکیم ناصر خسرو که موضوع اصلی رساله را تشکیل میدهد، به صراحت مشعر بر این حقیقت است که شاهان و دولتمداران سده ها ی (9-13 هـ ق) این مرز و بوم ، به گونه متوالی و به اتفاق نظر به بزرگواری مقام علمی و روحانی حکیم ناصر خسرو سر احترام و تسلیم فرود آورده و موقوفات و متولیان مزار او را از همه تکالیف و قیود سخت دیوانی وقت مرفوع القلم اعلام داشته اند.
ارزش مهم دیگری که از مطالعه این اثر بدان دست می یابیم، آگاهی بر فهرست اشکال عجیب و غریب مالیه گیری دولتها و حکومتهای وقت بوده که غیر مستقیم بیانگر فشار مفرط و نا موجه ارباب سلطه وقت بر رعایاست. با این هم حتی چنین ارباب سلطه از بزرگی مقام حکیم ناصر خسرو حذر کرده و به رسم ادای احترام و حسن اجلال او همه تکالیف رسمی دیوانی را در مکان و مکین مزار او غیر قابل تنفیذ دانسته اند.
و بالا خره از ارزشهای دیگر فرهنگی این اثر پژوهشی، اطلاع ما بر نمونه هایی از خط، املاوانشای دیوانی حدود پنج قرن از تاریخ کشور ماست که در باب خود اهمیت فراوان دارد. گزارش این پژوهش، بار نخست در شماره های ۲۳ تا ۳۰ سـال ۱۳۳۸ ((مجله ژوندون)) زیر نام ((یادی از دره یمگان)) به چاپ رسید و به پیوست آن تقریبا بدون وقفه قابل ملاحظه ، همین ا ثر تحت عنوان ((یمگان)) در ۲۹ قوس همان سال به همت اداره نشرا تـی ((انیس)) به صورت جزوه یی جدا گانه تجدید چاپ شد . ولی ازان تاریخ تاکنون با آنکه این اثر مورد تقاضای عموم فرهنگیان و به ویژه دوستداران حکیم ناصر خسرو و استاد خلیل الله خلیلی بود، به علت کمیابی، مشکل متقاضیان همچنان به قوت خود باقی ماند، تا اینکه داعیه تجدید چاپ اثر یاد شده از جانب ریاست کانون فر هنگی حکیم ناصر خسرو بلخی که از بدو تاسیس تاکنون به نشر پژوهشی پرداخته است ، با جبین باز پذیرفته آمد و جناب محترم معاون سر محقق حسین فرمند مدیر مسوول مجله حجت (نشریه این کانون) به مناسبت تجلیل از سالزاد استاد خلیلی ویرایش متن اثر و نگارش مقدمه یی را بر آن از بنده تقاضا بردند با آنکه انجام چنین ماموریتی از حوصله توان بنده فرا تر بود، در پی جمع آوری نسخ رساله یاد شده به ویژه نسخه دستنوشت استاد خلیلی شدم، ولی با صرف همه تلاشهای ممکن درزمینه ، جز همان دو نسخه چاپی (نسخه چاپ شده در مجله ژوندون تا 15 عقرب ۱۳۳۸ و نسخه چاپ شده ۲۹ قوس ۱۳۳۸ به گونه جزوه مستقل) به دریافت نسخ دیگر توفیق نیافتم و از آنجا که هدف اساسی تجدید چا این اثر بود نا گزیر به همین دو نسخه قناعت کردم.
با تطبیق و مقایسه متن دو نسخه و با توجه به سوال چاپ متوالی و تقریبا همزمان این اثر در سال ۱۳۳۸ معلومم شد که مولف(مرحوم خلیلی) به دلیل وجود اغلاط احیانا فاحش چاپی و برخی آشفتگیهای انشایی و با توجه به اهمیت تاریخی این اثر که می بایست در جزوه جداگانه چاپ شود، از چاپ نخستین آن در مجله ژوندون چندان راضی نبوده هر چند خود مولف چنین اشارتی هم ندارد و بنا بران به مقصد رفع کاستیهای یاد شده رساله را پس از تنقیح متن وافزودن مختصری از شما یلنامه زندگینامه و نمونه اشعار حکیم ناصر خسرو و شرح سه کتیبه دیگر ، به گونه جزوه مستقل تحت عنوان ((یمگان)) به دست چاپ سپرده که در ۲۹ قوس همان سال چاپ گر دیده است هر چند چاپ دومین نسبت به چاپ نخستین آن در مجله ژوندون از محاسن بیشتری بر خوردار است، باز هم خالی از اغلاط و سقوط پاره یی از حروف کلمات و مبرا از برخی اشتباهات نوشتاری و عدم رعایت ((نشانه گذاری)) Punctuationنیست ، افزون بر اینها ، ((شرح سه کتیبه که با توجه به محتوای موضوعی آنها می بایست به دوام شرح اسناد مربوط به بنای آرامگاه و ما حول آن جایگاه تدوینی می یافت، احتمالا در اثر فرا موشکاری مسوولان چاپ از جایگاه اصلی جدا مانده و در صفحه سوم پشتی بدون ارتباط به ما قبل گردیده است و یا به احتمال دیگر این بخش، در متن اثر گنجانیده نشده ، بل پس از اختتام چاپ متن اثر، ضرورت الحاق آن نزد موالف مسجل و بعدا غرض طبع به چاپخانه فرستاده شده است که مسوولان مربوطه جز چاپ آنها در، پشتی چاره دیگر نداشته اند نگارنده این سطور به اقتضای هدف مولف ، چاپ دوم اثر ( جزوه) را متن معتبر و اصل قرار داد و برخی از افتاده گیها و اغلاط چاپی را با استفاده از چاپ نخستین مجله(های ژوندون) (۱۳۳۸) و احیانا از ملاحظه سیاق و سباق کلام جبران کرد که اکثرا از روی ناگزیری با علامت پارنتسنیز Parentheses نشانه گذاری شده است همچنان اشتباهات چاپی اثر از نظر نشانه گذاری که اهمیت ویژه یی در افاده حالات درونی مفاهیم ذهنی غیر قابل کتابت نویسنده برای خواننده دارد استدراک گردید.
کذا ((شرح سه کتیبه)) که از مطالب با اهمیت متنی بود و به توضیحی که گفته آمدیم در پشتی جزوه چاپ شده بود، به جای مناسب آورده شده تا با ما قبل خود صله سنخیت نظم تدوینی پیدا کرده بتواند.
پا نویسها شماره گذاری شده با اعداد ریاضی از مولف است و آنچه با نشانه ستاره در پانویسها آمده از ویراستار مرحوم استاد خلیلی ضمن این رساله در یک جا از قول «بعضی» و در جای دیگر از روایت متولیان آرامگاه حکیم ناصر خسرو و تلویحات مستفاد از وثایق به دست آمده از نزد متولیان ، توام با ابراز اخلاص و ارادت نسبت به حسب و نسب حکیم ، اورا ا زاهل سنت وانمود فرموده و به گونه ضمنی اتهاماتی از قبیل((اباحتى)) و ((قرمطى)) را که برخی از سر دشمنی به او نسبت داده بودند تا وی را مبغوض امرا و حکمداران بغداد و خراسان سازند منتفی دانسته است.
نگارنده این سطور با توجه به اشارات کوتاه دیگر مرحوم استاد خلیلی پیرامون رویکرد او به فاطمیان و اینکه نزد برخی از آشنایان پیرامون مذهب حکیم ناصر خسرو معلومات مغشوشی وجود دارد، درین جابه اختصار معروض میدارد که از دیر باز مذهب این حکیم به حیث یک مساله مورد بحث بوده و دوستان و دشمنان وی در همین زمینه سخنها گفته اند .
ولی آنچه با تحقیق بیطرفانه از ملاحظه مدارک موجود در همین زمینه فرا چنگ می آید، اجمالا این است که حکیم ناصر خسرو بلخی نسبت به هیچ یکی از مذا هب برخورد عامیانه وا مقلدانه نداشته، بل خود اندیشمند با صلاحیت و وسعت نظر و مومن جدی به خدا (ج)، کتب آسمانی، رسل ملا،یک قضای الهی و بعث بعد الموت بوده و قرآن را کتاب آسمانی منزل بر پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفى صلى الله علیه وسلم و واجب الا تباع میدانسته و بر همه احکام اصیل اعتقادی و عملی اسلامی معتقد بوده و بدانها عمل کرده و از نا باوری برخـــــی قشریان و عامیان نسبت به خود، در همین زمینه، به نزد پروردگار نالیده است :
بنالم به تو ای علیم قدیـــــــر
از اهل خراسان صغیر و کبیر
چه کردم که از من رمیده شدند
همه خویش و بیگانه بر خیرخیر؟
مقرم به فرقان و پیغمبرت
نه انباز گفتم ترانه نظیر
به امت رسانید پیغام تو
رسولت محمد بشیر و نذیر
قر آن را به پیغمبر ت ناورید
مگر جبرئیل آن مبارک سفیر
مقرم به مرگ و به حشر و حساب
کتابت ز بر دارم اندر ضمیر
(از قصیده ۱۸۹ دیوان اشعار به تصحیح مجتبی مینوی و مهدی محقق چاپ دانشگاه تهران، ١٣٦٨، ص ٤٠٠).
از مجموعه مندرجات آثار خود حکیم و روایات موثق دیگر درباره او به گونه تحقیقی معلوم میشود که او یک مسلمان تمام عیاری بود که جای بحث دیگر در همین زمینه باقی نیست، ولی در فروعات مسایل و از جمله در خصوص پیروی از مذهب ویژه یی، مدارکی و جود دارند که نشان میدهند او نسبت به هیچ یکی از مذاهب تسنن و تشیع، نه تنها دشمنی نداشته، بلکه پیشوایان و بزرگان مورد احترام پیروان این دو مذهب را به عظمت و بزرگی یاد کرده و از پیروان مقلد و عامی این دو مذهب که وی را بدون بحث و استدلال به اتهام تمجید از ((المستنصر بالله)) خلیفه فاطمی، بدورد گفته و از هر سو بر اوهجوم آورده و به آزار و اذیت وی پرداخته و درنهایت به گونه یی اعلام نا شده، عملا اسیر و زندانی اش ساخته اند ، دلگیری و نارضایتی نشان داده و در مواردی هم که هجوم حمله چنین عامیان و مقلدانی علیه او شدت می گرفته، با همچو کسان به محاجه پرداخته و عامل این همه روز گار درد آور خود را (قسمت متن خوانده نشد) وانمود کرده و به انتقاد آنان پر داخته و از پیشوایان مذهبی که خود نسبت به آنان اخلاص و ارادتی ویژه داشته، به نیکی یاد نموده و از آنان دفاع کرده است . از روحیه اشارات مرحوم استاد خلیلی در همین زمینه ، معلوم میشود که او نسبت به حکیم ناصر خسرو محبتهای خاصی داشته و بر سبیل تعریض برای ما این مطلب را افاده کرده است که حکیم ناصر خسرو کسی نیست که مانند مخالفین دوران زندگانی اش بتوان توام با هیاهو به سوی او با چشم کج نظر کرد.
همین اشارات در خصوص مذهب حکیم ناصر خسرو، افزون بر آنچه استاد خلیلی یاد آور شده میتوانند به مدارک دیگری هم مستند شوند که از آثار خود حکیم به دست می آیند :
حکیم در «سفرنامه» در جایی که از سیرو سیاحت برخی ازمناطبق «شام» گزارش می کند میگوید :
((. . . و گورا بی هریره آنجاست بیرون شهر در جانب قبله، اما کسی آنجا به زیارت نتواند رفتن که مردم آنجا شیعه باشند و چون کسی آنجا به زیارت رود، کودکان غوغا و غلبه بر سر آن کس براند و زحمت دهند و سنگ اندازند، ازین سبب من نتوانستم زیارت آن کردن . . .))
(سفر نامه چاپ برلین ١٣٤١ھ ص ٢٥)
همچنان ناصر خسرو در همین اثر خود (سفر نامه ، همان چاپ، صص ٣٠ و ٣٦) از خلیفه دوم اسلام، دوبار به ((عمر خطاب رضی الله عنه)) نام گرفته که مبین احترام او نسبت به حضرت عمر است .
در ((دیوان اشعار)) نیز حکیم ناصر خسرو با حضرات ابوبکر و عمر رضى الله عنهما عدم، خصومت اعلام داشته است :
هیچ با بوبکر و با عمر لجاج
نیست امروز و نه روز محشرم
(از قصیده ۲۲٦ دیوان اشعار همان چاپ ، ص ٤٧١)
وحتی آن عده از پیروان تشیع و تسنن را که حضرات عمر و علی رضی الله عنهما را در تقابل شناخته و در موقف جانبداری و محبت با یکی از آنان ، بدیگری بغض و خصومت می ورزند، بر سبیل تعریض و تصریح مورد انتقاد قرار میدهد :
اینها که دم زدند به حب علی همی
گر ز انکه دوستند، چرا خصم عمرند؟
وینها که هستشان به ابوبکر دوستی
گر دوستند چونکه همه خصم حیدرند؟
وین سنیان که سیرتشان بغضی حیدرست
حقا که دشمنان ابوبکر و عمرند
(از قصیده ۱۱۲ دیوان اشعار همان چاپ ،ص ٢٤٤)
شک نیست که هم از جانب فقهای اهل سنت و نیز از جانب مردم عامی سنی مذهب در مورد مذهب حکیم سوالاتی پیدا میشده که اکثرا از خود او می پرسیدند و حکیم در جواب می گفت :
مر مرا بر رای پیغمبر شناس
شاعرم مشناس اگرچه شاعرم
چند پرسی ((برطریق گیستی ؟))
بر طریق و ملت پیغمبرم
(از قصیده ٢٢٦ دیوان اشعار، همان چاپ، ص ٤٧١)
و در این هم شک نیست که حکیم ناصر خسرو به عترت نبی اکرم صلى الله علیه وسلم و به ویژه حضرت علی کرم الله و جهه احترام و اخلاص به خصوص داشته و بر وفق روایات شیعی برتری آن حضرت را نسبت به سایر صحابه کرام متقن میدا نسته است :
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش
گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر
(از قصیده ٤٦ دیوان اشعار، همان چاپ ، ص ۱۰۵)
حکیم ناصر خسرو با حفظ همه عقاید مذهبیی که در بالا گفته آمد در نهایت امر از نگاه رویکرد ویژه، مذهبی به خلفای فاطمی و از جمله به ((ابو تمیم معد بن على المستنصر بالله)) که از خلفای شیعی اسماعیلی بود اخلاص و ارادت به خصوص نشان میدهد :
سپس فاطمیان رو که به فرمان خدای
امتان را سپس جد و پدر راهبرند
(از قصیده ۳۱ دیوان اشعار همان چاپ ، ص ٦٧)
و هنگامی که حکیم به دلیل اخلاص و ارادت خود نسبت به خلفای فاطمی از جانب دیگران بدون بحث و استدلال مورد سوال آزار و اذیت قرار میگیرد و کارد خصومت مذهب گروهی به استخوان او می رسد ، از جمله در افاده جهالت مخالفین و تصریح در رویکرد ویژه مذهبی اش می گوید :
گرت بپرسند کسی از مشکلی
داوری و مشغله پیش آوری
بانک کنى کین سخن را فضی است
جهل بپوشی به زبان آوری
حجت پیش آور و برهان مرا
جنگ چه پیش آریو مستکبری. . .
فاطمیم فاطمیم فاطمی تا تو بدری ز غم ای ظاهری
( قصیده ٢٦ دیوان اشعار ، همان چاپ، ص ٥٥)
بر خورد های نا مهربانانه و توام با آزار و اذیت نسبت به حکیم اکثرا از جانب کسانی صورت میگیرد که ضرورت و حدت امـت اسلامی را از طریق نا گزیری تحمل و جود مذاهب متعدد اسلامی درک کنند و نیز به اصالت معتقدات کلی اسلامی کم بها می دهند و یا در همین زمینه ها، آگاهی در کا فی پیرامون برخی از گذشته های درد ناک تاریخ اسلام ندارند و پندی نگرفته اند ازین رو علیه حکیم که عمری در مقابله با مخالفین معتقدات اسلامی رزمیده و در همین مورد آثار گران بهایی موجود دارد، بدون کاربرد مناظره مشروع اتهاماتی وارد کنند که دور از شان آن خدا پرست بزرگ است.
با توجه به چنین خصوصیت مخالفین بوده است که حکیم می گوید :
آن همی گوید امروز مرا بد دین
که بجز نام نداند ز مسلمانـــــی
(از قصیده ۲۰۸ دیوان اشعار، همان چاپ ، ص ٤٣٦)
ونیز می گوید :
فروش اندرخرا بات ایمنست امروز و من
پیش محراب اندرم با ترس و بابیم و هرب
(از قصیده ٤٤ دیوان اشعار ، همان چاپ ،ص ۹۷)
با ذکر اجمال بالا دست از بحث بیشتر در زمینه، بر میداری خواننده را به مطالعه این اثر نفیس مرحوم خلیلی وا می گذاریم.
پوهندوی سید نور الحق کاوش
استاد پوهنتون علوم اسلامی
۱۰ ر ۱۰ ر ١٣٦٩ خورشیدی