32

عقل فعال

از کتاب: نگاهی به سلامان و ابسال جامی

فلاسفه مشاء که در دورۀ اسلامی ابن سینا رئیس ایشان است به اساس قانون تخلف ناپذیر علمیت و بحكم قاعده "الواحد لا یصدر عنه الا الواحد" در باره ایجاد و خلقت عالم و صدور و حصول کثرت درباره چنین عقیده دارند: نخستین موجودی که خداوند ایجاد فرمود جوهریست مجرد وروحانی و او را "عقل اول" خوانند و این عقل دارای سه گونه تعقل است نخست آنکه خالق خود را تعقل میکند و بوجود او دانا است دو دیگر آنکه ذات خویش را از این جهت که بسبب واجب الوجود ، وجود یافته تعقل مینماید و سه دیگر آنکه امکان ذاتی خود را میداند پس از جهت تعقل اول او "عقل دوم" و از جهت دوم "نفس" صدور یافت و این نفس نیز مانند عقل جوهریست روحانی جز آنکه در ترتیب از او فروتر است و از جهت سوم که امکان ذاتی خود را تعقل میکر د جو هر جسما نی که عبارت از "فلک اقصی" است پدیدار گردید و آن نفس بدین جسم تعلق گرفت. پس از عقل دوم به همان ترتیب عقل و نفس وجسم دیگر صادر شد انجام سلسله عقول به " عقل دهم که از آن بعقل فعال عبارت میکنند منتهی شد و ازین عقل "فعال" از مبدأ فیاض در عالم عناصر فیض تراوش کرد و در نتیجه عالم عنصری بوجود آمد و از عناصر اربعه موالید سه گانه یعنی معدن ، نبات وحیوان و سرانجام انسان که کاملترین حیوانات است ظهور کرد .

بعقیده حكماء واجب الوجود کد خدائی عالم عناصر را به عقل فعال عنایت فرموده و هر کمال و فعلیتی که در این عالم به نظر میرسد ازوی تراوش میکند. و "اینکه عقل فعال" را "فعال" نامیده اند سه وجه ذیل را در نظر داشته اند :

اولا آنکه موجد نفوس ما است و آنها را از حد عقل بالقوه بیرون کرده و به مرحله عقل بالفعل میرساند. ثانیاً آنکه این عقل از تمام جهات فعلیت دارد و کامل است . ثالثاً آنکه موجد عالم عناصر و مبدأ صوری است که از وی به مواد عالم طبیعت افاضه میشود و از باب مبالغه در فعل او را "فعال" گفته اند. باید گفت که مقصود حکما از اینکه عقل فعال را موجد عالم عناصر میدانند آنست که و ی واسطه فیض از فیاض مطلق است نه اینکه حـقـیـقـه مـوجـد باشد زیرا آفریدگار حقیقی و مطلق خداوند یکتا است ، عارف ماجامی وظیفه عقل فعال را در ابیات زیر چنان بسادگی وروشنی شرح داده است که اگر فیلسوف شاعر هم میبود نمیوانست از آن نیکوتر بیان کند : 

صانع بیچون چو عالم آفرید

عقل اول را مقدم آفرید

ده بود سلک عقول ای خرده دان

و آن دهم باشد مؤثر در جهان

کارگر چون اوست در گیتی تمام

عقل فعالش از آن کردند نام

اوست در عالم مفیض خیر و شر

او ست در گیتی کفیل نفع وضر

نیستش پیوند جسمانی جسم

گنج او مستغنی آمد زین طلسم

او بذات و فعل خود زینها جداست

کرد بی بیوند اینها هر چه خواست

روح انسان زاده تاثیر اوست

نفس حیوان سخرۀ تدبیر اوست

زیر فرمان ویند اینها همه

غرق احسان ویند اینها همه

او شه فرمانده است و دیگران

زیر فرمان وی از فرمان بران

چون بنعت شاهی او آرا ستست

راهدان از شا او را خواستست

بر جهان فیضی که از وی میر

بروی از بالا پیا پی میرسد


فلا سفه عقیده دارند که خداوند از روی حکمت اصول  یعنی عناصر اربعه را بیافرید و از ترکیب و فعل و انفعال آنها مزاج های مختلف را خلق کرد و آنگاه که مزاج انسانی بحد اعتدال خود رسید "نفس ناطقه" در آن آشیانه گرفت چنانکه ابن سینا گوید : انظر الى حكمة الصانع بدأ فخلق اصولاثم خلق منها امزجة شتى واعد كل مزاج لنوع و جعل اخرج ا لا مزجة من الاعتدال لاخرج الانواع عن الكمال وجعل اقربها من الاعتدال السمكن ، مزاج الانسان لتسوكره نفسه الناطقه

یعنی : نظر كن بحكمت صانع تعالی که ابتدا کرد و اصول را بیافرید دگر از آن اصول مزاجها را بیافرید و هر مزاجی را برای نوعی بساخت و آنچه از مزاج ها دور تر از اعتدال بود از آن نوعی پدید ورد که از کمال دورتر بود و آن مزاجی که با عدال ممکن نزدیک تر بود ، آنرا مزاج مردم کرد تا آشیانه نفس گویا باشد .این نفس ناطقه یکی از موجوداتی است که در هنگام اعتدال مزاج انسان از عقل فعال بر آن افاضه میشود و بقول جامی : روح انسان زادۀ تأثیر اوست.