111

آب خوردن یا آب نوشیدن

از کتاب: زبان د آری

در زبان دری واژۀ خوردن معنای عام دارد که هم برای خوردن وهم ، آشامیدن و نوشیدن به کار می رود . همچنان که نان به معنای غذا و طعام و نان خشک هردو کابرد دارد خوردن هم تنها به نان محدود نمی شود . آب هم خورده می شود که درباستان زمان ها نیز چنین بوده است . فردوسی گفته است :

بخوردند آب ازپی خرمی

زخوردن نیامد بدو درکمی

می گوییم :کودک شیرخور . نمی گوییم کودک شیرنوش. یادآوری می کنم که در بعض لهجه ها و کتابها درعوض شیر خور ، شیر خوار آمده است . ازمولانا بخوانیم :

مدمن خمرم و مـــرا مستی باده کم مکن

نازک و شیرخواره‌ام دور مکن ز من لبن

و مانند آن می خواره و غم خواره و بسیار خواره نیز به کار رفته است.

خیام گفته است :

گویند مـــرا که دوزخی باشـد مست

قولیست خلاف دل درآن نتوان بست

گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند

فردا بینی بهشت همچون کف دست

هرچند گاهی هم نوشیدن را درعوض خوردن به کاربرده اند :

ما می نه از برای طرب نوش می کنیم

خودرا به این بهانه فراموش می کنیم

در طویله ها جایی که چهار پایان علف می خورند آخور یا او خور یعنی آب خور است . درمتنهای پارینه وپیشینه غالبا می خوردن و باده خوردن آمده است، چنان که رودکی گفته است :

اگــراین می به ابر اندر به چنگال عقابستی

ازان تا ناکسان هرگزنخوردندی صوابستی

وخیام گفته است :

می خوردن وشادبودن آیین منست

فارغ بودن زکفرودین دین منست

فردوسی گفته است:

سواری ومی خوردن وبارگاه

بیاموخت رستم بدان پورشاه

و در دیوان حافظ می خوانیم :

روز درکسب هنرکوش که می خوردن روز

دل چون آینه درزنگ ظلام اندازد

وسنایی گفته است :

خوردن می نهی شد زان نیز درایام مــا

کاندرین ایام هردستی سزای جام نیست

بگذریم ازآن که درزبان دری ازپیشترین روزگار تااکنون غم خوردن ، افسوس خوردن زهر خوردن ،‌غوطه خوردن ، خون خوردن ، سوگند خوردن ، خنک خوردن ، تکان خوردن ، کری خوردن ( ضربه یی که کرمی کند ) ، تکرخوردن ( تصادم ) گاز خوردن ، شور خوردن زبان زد بوده وهست . زیاده برآنها فعلهای مرکب اسم + دادن و در مقابل آن اسم + خوردن : گاز دادن ، گازخوردن ، شوردادن ، شورخوردن ، تکان دادن ، تکان خوردن ، دکه دادن ، دکه خوردن ، جتکه دادن ، جتکه خوردن و فعلهای مرکب ازقاموس زدوخورد یعنی اسم + زدن ودرمقابل آن اسم + خوردن ، مانند: تیرزدن ، تیرخوردن ، کاردزدن ، کارد خوردن ، طعنه زدن ، طعنه خوردن ( طعنه خور) داو زدن ، داو خوردن نیز رواج دارد که برای آشنایی فزونتر با گسترة زبان گفتاری دری سلسلة مثالها را آوردم . ودرنتیجه یکی این که به کاربرد تقلیدی خواردن به جای خوردن نیازی نیست . دوم درحالی که خوردن به معنای خوردن ونوشیدن چنان دیرینة استعمال دارد ، مانعی به کاربرد نوشیدن وآشامیدن نیز وجود ندارد. مگر آب ، چای ، شربت و حتا هوا درتعبیر هواخوری خورده می شوند.