کاول ، کابل ،کاولستان ، کابلستان

از کتاب: غرِغښت یا گرشاسب

کاول ، کابل ،کاولستان ، کابلستان

زاول ، زابل ، زاولستان ، زابلستان


پیش از هزار پنجصد سال نام (کابل) در پیشانی روزگار ثبت بود از روز گاران قدیم اریایی مرحله به مرحله از (کوبها) که بمعنی (رود کابل ) است تا عصر نویسندگان کلاسیک یونانی نام های از قبیل کابولیتی ، کابور ، کوفن برای این شهر و رود خانه یی که از وسط آن میگذرد ذکر کرده اند تا اینکه فولکلور قدیم پیش میگذارد و نام باستانی این شهر را از وسط بدو حصه تقسیم مینمایند و از (کابل) (گاه و پل ) بمیان می آرد . و چنین شرح میدهد که اولین باشنده این شهر خانواده موسیقی نوازی بود که در جزیره یی در وسط این شهر زندگانی داشت. نام کابل یک دریا چه قشنگی بود که کوهای شیر دروازه و آسمایی از میان آن سر به هوا افراشته بود و باقی از کران تا کران تا چشم کار میکرد آب طلاتم داشت چنانچه سه کول زیبا (چمن قلعه حشمت خان) که بابر شاه انرا کول یاد میکند آب ایستاده بینی نیزار و آب ایستاده (خواجه بغرا) بقایای آن است جزیره کوچک در وسط این دریا چه بزرگ افتاده بود درخت های شنگ و گلهای زیبا آنرا بحیث دسته گلی از میان این (گدان) زیبا نگه میداشت و به تعبیر محمود طرزی نویسنده و سیاست مدار نامدار کشور (یک قطره آب در میان گل) تعریف کرده است . روزی یک نفر از پادشاهان قدیمه بالا و لشکر بقصد مسافرت از آنجا میگذشت که ناگهان به تالاب فرا رسید و دریاچه پهناوری دی که هم امواج لطیف آن مانع عبور شاه میشد و هم زیبایی و طراوت آن اسباب جلب پادشاه و جمعی از اراکین دولت گردید پادشاه کنار سواحل این دریا چه که تا دیده میدین از گل و ریاحین پوشیده شده بود خیمه و خرگاه شاهانه را نصب کرد و پیر مردیکه از دور لشکر شاهی را دیده بود که این سمت میاید هم با نظامیان آمده بود و بحضور پادشاه پیش شده چنین گفت : 

تا جاییکه از پدران و نیکه گان خود شنیده ام از بسیار زمانه های قدیمه اینجا وسط این دریا چه جزیره ایست سبز و خرم و انواع مرغ های وحشی درخت های انبوه و گلهای قشنگ در این میروید در این جزیره یک خانواده بسیار غریب ولی بسیار خوشبخت زندگانی دارد به نام (خانواده موسیقی نوازی) که همه اعضای این دودمان به زدن الات موسیقی فوق العاده ماهراند و غم خود را بشکار پرندگان و نواختن انواع موسیقی و سیر و بوی عطر آگین گلها بسر میبرند وقت خویش را در سیایه درختان و به شنیدن زمزمه جویباران میگذرانند و نسیم فرح بخش این دریا چه ایشان را حیات سر شار بخشیده است پادشاه از شنیدن قصه پیر مرد خیلی محظوظ گشت و خواست که اعضای این خانواده خوشبخت موسیقی دان را از نزدیک به بیندو به وزراء مشوره نمود که او سواحل دریا چه بگذرند وزرا مشوره دادند که از زمینهای اطراف (کاه) جمع کنند و بیارند و از اینجا کنار سواحل در اب ایستده بر ریزدند و به تدریج تا به جزیره پلی بسازیم باین طریق شاه عبور کرده و به جزیره خواهد رسید. پادشاه از این مشوره خیلی خوش و به لا و لشکر تمام بزرگان و نام آوران که در سلک سپاه وی بودند اعم از ملکی و نظامی به اندوختن و آوردن کاه از اطراف دو رو نزدیک امر کردند در ظرف یک هفته (پل کاه) یا (کاه پل) ساخته شد و پادشاه به این جزیره (خوشبختی) وارد شد و دید که یک خانواده کوچک و غریب که عبارت از پدر مادر و دختر و پسر او بودند بحال آرامی و خوشبختی و زدن هارپ و چنگ و رباب مشغول اند. پادشاه به این خانواده بسیار لطف و نوازش کرد و هر کدام را جدا جدا بنواخت و گفت شما اولین باشندگان شهر هستید که من آنرا بنام (کاه پل) یاد میکنم و من اولین (شهریار) (کاه پل) هستم که در بن جزیره خوشبختی در این کاه پل زیبا پهلوی شما مینیشینم و از جا بیرون نمی روم و این شهر زیبا را پایتخت خود می سازم و میخوام که در سایه شما در (شهر خوشبختی) یکجا زندگی نمایم. پادشاه در جزیره (کا و پل) بر تخت نشست و خانوده موسیقی نواز را در جوار جایگاه سلطنتی ماند و اشیانه داد دسته دسته مردم زیاد شد کم کم آب را خشک کردند تا اینکه سطح خشکه بر سطح آب فزونی گرفت و کوچه ها و خانه ها ساختند از اندوره قدیم تنها در سه گوشه شهر سه تالار یا سه جوی کوچک آب باقی مانده بینی نیز از بینی حصار ، چمن وزیر آباد .


نگاهی به زابل : 


هزار و پنجصد سال است که زابل پهلوی (کابل) به میان آمده و این اصطلاح (کابل ، زابل) به اندازه قرین مجانست و همنوائی . . . و این دو اصطلاح جغرافیایی و تاریخی از روز ظهور انتشار قبایل مختلف بنام (یفتلی) در افغانستان بمیان آمده که ( 1500 سال) پیش از امروز تاریخ ورود ایشان در صحنه سیاست و جهان داری است یفتلی ها آخرین موج آریایی پیش از اسلام است که به تاسی اقوام دیگر مثل اسکانی ها ، تخاری ها ، کوشانی ها از حواشی آسیای مرکزی بیجا شده تازه وارد افغانستان شده و از گوشه شمال شرق از تخارستان وارد گردیده است جای کوشانیهای (کیداری) که در اثر فشار ساسانی ها ایران و گوپتای هندوستان در عمق دره ها پناهنده شده بودند گرفته به نو به خود نه تنها همسایگان غربی و شرقی را از گوشه های مملکت بیرون کردند بلکه قسمت های خاک آنها را تصاح نمودند شاهان ایرانی مثل قباد و فیروز را اسیر کردند کوپتا های هندی را منهدم ساخت و پنجاه سال هند شمالی را تسخیر نمودند تا اینکه صبغه موجود آنها در تمام افغانستان پراگنده شد و امپراطوری آنها به اماراتهای کوچک متفرق محلی تبدیل شده قبایل آنها در نقاط مختلف کاپیساه با میان کابل غزنی زابل غرجستان بادغیس و خراسان سلطنت های جداگانه تشکیل نمودند در میان این قبایل یکی از آنها (زوبل) یا (زاول) شهرت دارد و این تسمیه از یک هزار و پنجصد سال در افغانستان علم شده و جزء ادب و تاریخ افغانستان گردیده است .

و شاه ایشان بنام و لقب (راو زویل) یعنی (شاه زابل) شهرت یافته است و برخی از علما کلمه (زوبل) از یاز اول را اسم ظرف می پندارند پس (زابل) یا اسم ظرف یا اسم شخص و قبیله حینکه قبیله مذکور در (غزنی) جابجا شدند علاقه مذکور به نام (زاول) یا (زایل) معروف شد و اینکلمه زابلی بار اول در علاقه غزنه به نام و نشان (زاول ) (زابل) شهرت یافت .

پس گمان میکنم که اسم (کابل) هم (کاول) تلفظ میشد و ابدال (و) به (ب) از اصول ساده فق اللغات پس (کاول) شکل قدیم تر است که مطابق اصول نو (کابل) از آن بمیان آمده است پس پلا شبه حدس قوی درین است که کلمات (کابل) و (کاول) اصلا یفتلی بوده مانند (زابل ) و (زوبل) از (1500 سال) باینطرف بمیان آمده است .

البته این شاهان و امرای یفتلی (زابل) ) و (زابلستان) در تمام این نواحی استقرار داشته بعضی ها که در آن میان قوی تر بودند دامنه نفوذ خود را به ساحه وسیعتری انبساط داده در حصص جنوب غرب و گل کوه که بزرگترین سلسله این ناحیت است در تمام افغانستان مشهور شد و حکمفرمایی داشتند تا اینکه به علاقه قندهار زمین داور رسیدند و کلمه زابل به توسعه یفتلی ها وسعت پیدا کرد در حوالی اصل (زاولی) که غزنه باشد تا به قندهار و کنار رود هیرمند رسید و مفهوم زاولی به مقر ، قلات (چنانچه هم اکنون مرکز اینجا به نام زابل یاد میشود) و یا (شهر داور) که به زمین داور معروف است سرحد و مرز زابلستان شد پس (لویک ولاویک) همه نام های یفتلی میباشد که پیش از غزنویان به علاقه غزنی و گرد و نواح دور و نزدیک آن سلطنت کردند و بسیار کتیبه های ایشان ازین حوالی بدست آمده است و خاطره زبان و ادب ایشان در غزنی بصورت کنیک یا دروازه کنیک و غیره میباشد . و بسیار نام های دیگر تا امروز باقی است . و چون این قبیل نام ها در غزنه و حوالی آن بسیار است به یقین میگویم که یاد گاری از دوره یفتلی است که حتما در زبان معانی دارد. من روز اولیکه این قبیل نامهای عجیب را در شهر غزنی مشاهده نمودم آنها را جمع کردم و امروز نسبت آنها را به زبان یفتلی زابلی ثابت میدانم یفتلی زابلی تا زمان ورود سبکتگین (٣٦٥هـ) در غزنی امارت داشتند و ایشان آریک زابلی و آرویک زاولی میتوان خواند تا اینکه سبکتگین و پسرش محمود بد پنجا به سلطنت رسیدند و سبکتگین به خانمی از قبیله ز اول ادواج کرد و از او ابوالقاسم محمود غزنوی زابلی پیدا شد و نامش بر شرق و غرب جهان بلند آوازه شد . 


خدوند ماشاه کشورستان

که مای بد و گشت زاولستان 

امیر دول میر محمود غازی

امین مال شاه زابلستان 

شه زابلستان محمود غازی 

در گردن کشان هفت کشور 

به نیزه کرگدن را به کند شاخ 

به ژوبین بشکند سیمرغ را پر

پس این پادشاهان زابلی در تمام کوها و دره های جغتو بطرف افغانستان به جنوب غربی پیش رفته و (مارکورات) دانشمند و چین شناس معروف فرانسوی در جلد ۲۳ شماره ۱ - ۲  (ماه مارچ و ژون ۱۹۷۳م) مجله (شرق و غرب) مضمون دارد و از تاج طلایی یاد شده (زابل) حکایت میکند دیگر به جزییات این مضون در اینجا کاری ندارم و میخواهم که پادشاهی بنام (زابلی) در قندهار و وادی هیرمند وجود داشت .

در شاهنامه ها جنگها میان رستم و اسفندیار کنار هیرمند واقع شده و بلا شبه رستم زابلی در مقابل اسفندیار بلخی مقابل هم ایستاده بودند در گرشاسب نامه در جنگهای که (اترت ، اترط) و گرشاسب علیه پادشاه کابل (شیدسپ) ها بعمل آمده سپاه خود را در شهر (داور) که زمین داور فعلی است درین جا که آنرا (سرحد و مرز) زابل و کابل میشمارد امر توقف میدهند و چون ایشان از سوی راه سیستان و از زرنج پطرف کابل نیایند زمین داور را سرحد زابلستان و کابلستان شمرده اند .

البته حاجت به تذکار نیست که مساحه زابل هنوز بطرف غرب پیش رفته و نیمروز پایتخت و مرکز زابلستان بود در شاهنامه این امر بکرات و مرات ذکر شده در گرشاسب نامه زرنج را او ساخته و بحیث مرکز سیستان محسوب میشد .

برگردیم به مختصر نگاهی به کابل :

کابل در 1500 سال اخیر تاریخ خود چیز مهمی که بخود آید دیوار بلند و طویلی بود که به امر یفتلی ها در چهار دور آن کشیده شد این گفته ماخذ ندارد ولی حدس به روشی درین باب میکند و همین را رتبیل شاهان را بان کابلی ترکی شاهان آمده رفتند و کابل در زمان یفتلی ها و خاندان صفاری میرسد و در تمام این دوره ای تاریخ نام تمام کاول کابل کابلستان و کاولستان در ماخذ تحریزی و شفاهی معروف بود . کمله ستان که در اخیر کاول و کابل زاول زابل آمد و میاید از حروف ادات است و بحیث پسوند کلمه آمده و میاید و از آن جای نشین کابلی ها و زابلی ها مستفاد میشود :

دلیــــران زابل چو شران مست 

براه (سکاوند) چون باد تف


دوان هر سوی و زو خنجر بدست

 شب تیره گون روی بنهاد و رفت