138

علاقه گلران

از کتاب: آثار هرات ، فصل چهارم

 گلران طرف غربی کشک به فاصله ۱۴ کرور ازیکه درخت دور میباشد مرکزعلاقه داری گلران موضع قره باغ است آثار و علائم شهر با بناهای مختلف در آنجا معلوم می شود. قلعه سفیدک و رباط سرگردان و موضع غشوری نیز از آثار بناهای دیرین به حصه های مختلف و متواتری یاد میدهد گلران از کاریزها و چشمه هایی که در خود اراضی آن جاری می شود، زراعت میگردد اهالی آن بالاکثر،زوری، فیروزکوهی، جمشیدی، نورزایی میباشد.


باز هرات و همان تاریخ ارضی لاحق به سابق :

رشته معلومات خود ما خواه به استناد مآخذ عربی و فارسی مطبوع یا غیر مطبوع که از آنها اقتباس و استفاده نموده ایم و خواه به انجام یک حصه مشهوداتی که به همت هموطنان عزیز خود اهالی هرات به دست آورده ایم تا همین جا خاتمه یافت. و البته تا نقطهٔ امکان به اندازۀ قدرت خامه شکسته و حوصلۀ دماغ افسرده خود از حالات تاریخی و جغرافیایی هرات اسرار مهمی را کشف و آثار پراکنده ای را تدوین نموده خواهیم بود. اینک به شرف اختتام این دوره (ولو که به تجزیه جداگانه) و استیناف موضوع احتیاجی هم نداریم باز هم عاطفاً على ماسبق نشر معلومات مفصل تری را که مورخ و جغرافیانویس مشهور غرب استاد بارتولد در قسمت وسطی جغرافیای تاریخی عمومی ایران راجع به هرات نوشته: و در آن اثر مدلول و بسیط خود به استناد مؤلفات عربی و فارسی و مجلدات روسی وانگلیسی به عظمت تاریخی و شوکت جغرافیایی هرات اعتراف نموده است مورد استفاده قرار دادیم تا کسانی که میخواهند از پایه اهمیت سیاسی و اقتصادی هرات در پیشگاه مؤلفین خارج هم مسبوق،باشند از آن استفاده نمایند و از آن جایی که این قسمت از طرف یک نفر مورّخ و مستشرق غربی تدوین شده است ما هم عیناً به همان عبارت و سبق ،تحریر به تجدید و اعاده موضوع کتاب خود پرداخته و به یک مبحث جداگانه آن را در اینجا ضمیمه مینماییم.

(واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد) تذکره تاریخ ایران را در سال ۱۹۰۱و ۱۹۰۲مسیحی جمع و تدوین نموده است. بارتولد در قضایای تاریخی و مسایل جغرافیایی،شرق خصوص در قسمت آسیای وسطی تتبعات و کشفیات مهمی کرده تصانیف و آثار بسیاری از خود گذاشته است. در زبانهای شرقی ملکهٔ تا می داشته و چنان که همواره سمت پروفیسوری دار العلوم شرقی را عهده دار بوده در ضمن سه صد فقره کتاب،مقاله تقریظ وغیره تألیف نموده است. بارتولد در کتاب تذکره تاریخ عمومی ایران که ما تنها حصۀ هرات آن را نقل می برداریم از ۲۶ نسخه تقریباً کتب معتبر تاریخی و جغرافیایی عربی و فارسی اقتباس نموده است. مانند تاریخ ابن اثیر، ابن بطوطه ابن حوقل ابن خرداد ابن رسته نزهة القلوب میرزا احمد الله، تاریخ معین الدین اسفزاری تاریخ حافظ ابرو، تاریخ ابن فقیه تاریخ ابو الغاری، معجم البلدان وغیره وغیره... و همچنین از چندین جلد مجلدات مؤلفهٔ غربی از قبیل انگلیسی ،آلمانی روسی و غیره که ما به ذکر اسامی آنها احتیاجی نداریم و واقعاً در اثر زحماتی که بر خود لازم گرفته کتاب او هم یک کتاب مسندی گفته میشود این کتاب را آقای جمزه سردادور (طالب زاده) به زبان فارسی به عبارت غرّا و زنده ای ترجمه و در سال ۱۳۰۸در پایتخت همسایه دوست دار،ما دولت معظم ایران طبع گردیده است. استاد بارتولد در صفحهٔ (۹۹) کتاب خود تحت عنوان هرات و جریان هریرود مینویسد:

 جغرافیانویسان عرب راههایی را که وادی مرغاب را با وادی رود مهم دیگر یعنی هریرود متصل میکند و هرات هم در این دومی واقع بوده به تفصیل شرح نمیدهند از هرات رو به شمال شرق تا مرو شش روز و از هرات رو به شمال غرب تا سرخس پنج روزه راه حساب میکردند. مملكت بين هرات و مرو رود را کنج رستاق و ولایت بین هرات و سرخس را بادغیس مینامیدند بعد از آن کلمۀ (بادغیس) بسط معنا یافته و به تمام قسمت شمال غربی افغانستان کنونی اطلاق میشد. (حافظ ابرو در قرن پانزدهم تمام ولایت بین هریرود و مرغاب را بادغیس می نامد) در کنج رستاق و همچنین در بادغیس از چند شهر نام میبرند که اهمیت بزرگی نداشتند. از سمت جنوب غربی دو رودخانه کوچک یعنی کشک و کاشان دهد مرغاب میریزند این دو رودخانه چندان به کثرت آب معروف نبوده و گاهی در تابستان به قسمت سفلای مسیل خود به کلی خشک می شدند در دوره جغرافیانویسان عرب آب این دو رودخانه برای شرب مصنوعی اراضی کفایت نمی داده در کنج رستاق و همین طور در بادغیس اراضی زراعتی فقط با آب باران و یا آب چاه مشروب می شدند. شرب اراضی زراعتی با آب باران غالباً در نقاط کوهستانی معمول است که باران بیش از جلگه میبارد و این قسم کشت و زرع را زراعت بهاری می گویند.

قسمت شمال غربی افغانستان موضوع تحقیقات مبسوط کمیسون سرحدی انگلیس واقع گردیده راه عمده از هرات به مرو، در قرون وسطی ظاهراً از وادی کشک عبور میکرده است و نه از وادی کاشان چنان که خرابیهای متعدد ساحل کشک و پل قدیم در آبادی چهل دختران که اغلب در تاریخ تیمور و تیموریان ذکر میشود دال بر این مطلب است در ۱۲میلی (انگلیس) شمال چهل دختران پست کشک روس واقع شده است.

در کشک نزدیکی آبادی کنونی قلعۀ مور شهر بشغور واقع بود که از آنجا علاوه بر راه هرات به مرو،رود راهی هم از مرغاب و قلعه احنف (در این زمان قراول خانه) به طرف غرب و بادغیس می رفت. خرابه های بغشور محوطه بزرگی را اشغال کرده اند. در وسط این محوطه بر روی تپه مصنوعی و مرتفعی آثار قلعه قدیم که از آجر ساخته اند، نمایان است.


یک راه دیگری از قسمت علیای مرغاب و از بلاد غرجستان به هرات ذکر میکنند که از قریهٔ کروخ که در این زمان هم برقرار است در شمال شرقی هرات می گذشته جبالی که بین هریرود و رشته انهار مرغاب قاسم آب ،بودند در قدیم به اسم (پاروپامیس) معروف بودند. این اسم را جغرافیانویسان معاصر هم غالباً استعمال مینمایند. برای تمام این سلسله جبال کلمۀ بومی مخصوصی نیست، ولی هر سلسله کوهی نام خاصی دارد. مثلاً رشتۀ غربی که از شمال به وادی هرات محدود است، به کیتو و یا کوه بابا موسوم است. ارتفاع سلسلهٔ عمده تقريباً به ده هزار فوت میرسد و تدریجاً رو به شرق بالا می رود گردنه های کوهستانی بسی سراشیب است از طرف شمال غرب راه هرات كاملاً مفتوح است. در این زمان دامنه های شمالی جبال را اقوام کوچ نشین و نیمه کوچ نشین اشغال کرده اند یعنی جمشیدی و هزاره که از نژاد مغولها هستند. قریه عمده جمشیدی ها کشک و قریه عمدهٔ هزاره ها قلعه نو است که در ساحل کاشان واقع شده. قلعه نو در قرن نوزدهم محل فرمانفرمایی مستقل هزاره بود محوطهٔ مزارعی که شرب مصنوعی و طبیعی (دیمی) دارند به مراتب کمتر از زمان پیش است وجود خرابه های زیاد میرساند که این سرزمین در زمان سابق بهتر از این دوره معمور و مسکون بوده است بادغیس به سبب مراتع عالیه خود همیشه کوچ نشینان را به سوی خود جلب میکرده و بدین جهت در اینجا ممکن نبود که تمدن ساکن ترقی کند. در سال ۱۲۷۰برای خاطر بادغیس نایرهٔ جنگ بین مغولهای آسیای وسطی و ایران مشتعل گردید. فريه سيّاح (ج ۱، ص ۳۶۴) مراتع واقعه از نزدیکی قلعه نو را بهترین

مراتع آسیا می داند.

مسلمین اسکندر کبیر را بانی هرات و مرو میدانستند. در این صورت روایات مورخین یونان راجع به بنای شهر اسکندریه در ولایات آریا موید داستان فوق الذکرست بطليموس تحت عنوان (...) هم چنین ایزیدور خاراکسی غیر از آرتاکوان پایتخت قدیم بومی از این شهر هم نام میبرند. شهر آرتاکوان بین علماء موضوع بحث بود به عقیده تو ماشک آرتاکوان در جای ارگ هرات بود در زمان سلسله کرت (قرن ۱۳ - ۱۴) به اسم اختیار الدین معروف گردید.

به واسطۀ حاصلخیزی فوق العاده هریرود شهر هرات با این که از راههای بزرگ تجارتی برکنار واقع شده بود معهذا یکی از مهمترین بلاد خراسان بود ما دیدیم که راه ایران به ترکستان از نیشابور به سرخس و از سرخس به مرو می رفت و از مرو راهی به سوی بلخ جدا می شد که مال التجارۀ هند را بدانجا می آوردند.

هرات به یک اندازه با سیستان و ولایات جنوبی غربی ایران تا فارس تجارت میکرد. طول و عرض شهر یک فرسخ بود. هرات مانند سایر شهرهای بزرگ دارای شهرستان (اصل شهر) و ربض (محلات خارج شهر) و قهندوز ارگ بود شهر چهار دروازه رو به چهار سمت داشت. از این دروازه ها، دروازه شرقی یعنی دروازۀ کُشک تاکنون به این اسم نامیده میشود. راه بلخ از دروازۀ شمالی و راه نشابور از دروازه غربی و راه سیستان از دروازه جنوبی بود. از این چهار دروازه فقط دروازه شمالی آهنین بود و باقی را از چوب ساخته بودند. قصر امیر در سمت غربی و به فاصله یک فرسخ در خارج شهر و در محلۀ خراسان آباد واقع بود. تقریباً تمام شهر به دیوار بیرونی محاط بود که در فاصلهٔ سی گام از دیوار درونی ساخته .. تمام این دیوارها را به واسطه طغيان اهالی خراب کردند. همین مطلب را راجع به شهر بزرگ دیگر هم مثل سمرقند ذکر میکنند. اصطخری (۲۶۴) و (۲۶۵) و ابن حوقل (۳۱۶ و ۳۱۷) محل ابنیه بزرگ هرات را مثل سایر شهرهای بزرگ بدین سان معین میکنند که قصر امیر در فوق گفته شد مسجد جامع در مرکز شهر، مجالس در سمت غربی مسجد جامع بازارها در قریب دروازه ها و اطراف مسجد جامع واقع بودند. یک از در هیچ یک از شهرهای خراسان مثل هرات عده مردمی که وقت خود را مسجد به سر می برد زیاد نبود.

ابنيۀ هرات مثل همه جا از گل بود سنگی که برای فرش لازم بود از کوه های واقعه در نیم فرسخی شهر می آوردند کوهها در آن زمان هم عاری از جنگل بود و برای سوخت بوته های دشتی را که از هریرود رو به جنوب امتداد داشت به کار می بردند معبد آتش پرستان در قلۀ کوه و کلیسای ترسایان بین کوه و شهر واقع بودند.

پارچه های هرات معروف و مخصوصاً بعدها در دوره مغول یک نوع پارچه زربفتی را که راه راه و دارای تصاویر بود، بس گرانبها می داشتند. از هرات مقدار کثیری کشمش و پسته و سایر تنقلات به خارج حمل میکردند. در این زمان نیز اشجار میوه دار در دامنه های جنوبی جبالی که

از شمال به وادی هریرود محدود است در کثرت وفور میباشد تاریخ هرات در دورهٔ قبل از مغول چندان جالب توجه نیست. شهر معمولاً در مقدّرات سایر قسمت خراسان شریک بود و در هیچ زمان مقر شهریاران مستقل و مقتدری نبود. هرات به واسطۀ موقعیت جغرافیایی 

قبل از سایر بلاد خراسان به تصرف ملوک کوهستانی غور در آمد. هریرود رودخانه هایی که به سمت جنوب غرب و سیستان جاری می شوند از این ولایت بیرون می آیند. در سمت شرقی هرات از چند ده نام میبرند که مارآباد در(نقشه های جدید مرو) و اوفه (در نقشه های امروزی او به است) از آن جمله است در فاصلۀ  دو روز راه از اوفه قریه چشت واقع بود و از آنجا داخل ولایت غور میشدند که به قلمرو سلسله ابوداوود و گوزگان و غرجستان و ولایت هرات تا فراهده یا فراه محدود بود. جغرافیانویسان قرن دهم غور را یگانه ولایتی می نمایند که از هر طرف به ممالک اسلامی محاط و با این حال سکنه آنجا کافر بودند. همین واقعه که این کوهستانیان مدت مدیدی در مقابل فاتحین اسلامی مقاومت نمودند. می رساند که به مملکت غور دسترسی .نبود بنابه گفته فریه (ج ۲، ص ۱۵) تمام این مملکت را میتوان در منزلهٔ قلعهٔ عظیمی دانست که در مرکز و مرتفع ترین نقاط سرزمین بلند و بزرگ آسیا ساخته اند. به قول اصطخری (۲۷۲) در زمان سامانیان از اهالی غور فقط کسانی پیر و اسلام آن هم به صورت ظاهر بودند که در جوار ممالک اسلامی سکونت داشتند. جغرافیانویس ایرانی که در قرن دهم میزیسته مینویسد که پادشاه غور که لقب غورشاه داشت مطیع سلاطین آل فریغون جوزجان گردید و

پس از آن قسمت زیاد کوهستانیان دین اسلام را قبول کردند.

اول کسی که وارد داخله مملکت غور گردید، سلطان مسعود بود که در دو دورۀ سلطنت پدر خود سلطان محمود در سنه ۱۰۲۰ که در آن مسعد امارت هرات را داشت بدین امر فائق آمد. بيهق مورّخ (۱۲۷ - ۱۳۴) تفصیل این سفر را شرح داده  است. سفر سلطان مسعود به تسخیر چند ده و قلعۀ غور و انقیاد یکی از سلاطین که اتباعش جنگی ترین غوریان محسوب میشدند منجر گردید. مقر این پادشاه سابقاً پایتخت غور بود. مالک این قسمت تمام مملکت را در قید اطاعت خود داشت. قلاع غوریان غالباً به طور عمده برای حفظ نسوان و اطفال و اموال در ایام محاربات بنا شده شده بود. زبان غوریان به اندازه ای با زبان ساکنین جلگه تفاوت داشت که امیر مسعود توسط مترجم با آنها صحبت می کردند. در قرن یازدهم غوریها قبول اسلام نموه و اسما مطیع دولت غزنوی شدند، لیکن در قید سلطنت سلسله شوری که یک سلسله بومی بود، باقی بودند و یکی از ملوک این سلسله که در قریه آهنگران غور سلطنت داشت در زمان سلطان محمود اسیر شده و انتحار کرد. (قریۀ آهنگران شاید همان موضعی باشد که حالیه به این اسم در سمت علیای هریرود واقع است.) در قرن دوازدهم سلاطین مقتدری از این سلسله بیرون آمدند که ابتدا غزنین و بعد هرات و قسمتی از هند را مسخر کردند. در آن زمان پایتخت غور، قلعه فیروزکوه بود که در قسمت علیای هریرود و ظاهراً در نزدیکی آهنگران واقع شده (جوزجانی ۱۰۴۷) جای این شهر که در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم یکی از پایتخت های دولت مقتدر و مزین به ابنیه و عمارات عالیه بود دقیقاً معین نشده، زیرا هنوز راجع به قسمت علیای هریرود چندان تحقیقاتی نکرده اند. در سال ۱۸۴۵ که فریه (ج ۱، ص ۴۴۴ - ۴۴۵ وارد این سرزمین شده بود، یک شهزاده بومی به وی گفته بود که شهر قدیم شهرک واقعه در نزدیکی دولت یار پایتخت سابق غور است. و همچنین شهر قره باغ را که محاط به خرابه هایی است که در آنجا سکه هایی پیدا میکنند که بنا به قول صاحب منصب انگلیسی که آنها را رویت کرده بود متعلق به اسکندر کبیر میباشد پایتخت غور نامیده

بود.

سلسله ای که به غوریان معروف است قبل از حمله مغول منقرض گشت. قسمت غربی ممالک سلسلهٔ غور را سلطان محمد خوارزمشاه مسخّر ساخت. قلاع کوهستانی غور و غرجستان در مقابل لشکر مغول مقاومت سختی به منصه ظهور رسانیدند.

هرات مثل سایر بلاد خراسان در سنهٔ ۱۲۲۲ ع به دست تولوی پسر چنگیز خان گشاده گردید و چون اهالی شهر به طیب خاطر قبل از یورش مغول تسلیم شدند، تولوی شهر را عفو کرده و به اعدام دوازده هزار نفر ساخلوى شهر اكتفا ورزید. ولی در همین سال پیشرفتهای معرفتی جلال الدین خوارزمشاه موجب شورش اهالی شهر بر علیه مغول و باعث محاصرۀ جدید شهر از طرف مغولها گردید. پس از شش ماه محاصره در

۱۲۲۲ ع شهر مسخّر و دستخوش تخریب کامل گردید. عساکر مغول در زمان چنگیز خان در خراسان متوقف نشدند و در زمان سلطنت ،اوغدی، مغولها مجبور شدند که ثانیاً این ولایت را متصرف شوند. بدین سبب ولایت خراسان مورد خرابی و ویرانی جدید واقع شده و از این رو دیرتر از ماوراءالنهر از صدمه وارده مرمت یافت. هرات قبل از سایر بلاد خراسان ترمیم یافت.

بنابر بعضی ،اخبار پارچه های استادان هرات به درجه ای مورد پسند او غدی خان واقع گردید که وی به صنعتگران هرات اجازه داد به وطن خویش مراجعت کرده و در آنجا به تأسیس کارخانه های خود همت

گمارند زمان سلطنت منكو (۱۲۵۱ - ۱۲۵۹) شمس الدین محمد کرت که اصلاً غور و قلعه خیسار را متصرف بود، شهر هرات را به دست آورد. اسم خیسار تأليفات جغرافیانویسان قرن دهم در بین راه هرات به غور به فاصلهٔ روز راه از هرات ذکر میشود (اصطخری ۲۸۵). شمس الدين مؤسس سلسله کرت گردید و بنابراین در هرات دوباره سلسله غوری الاصل استوار شد. رونق هرات مثل مهم ترین شهر خراسان از این تاریخ شروع می شود.

به واسطه خرابی مرو و بلخ راه تجارتی که از آسیای غربی رو به ترکستان چین از شمال شرق و هندوستان در جنوب شرق میرفت متوجه هرات شد هرات تا زمان اخیر یعنی تا موقع احداث راه آهن ماوراء خفر اهمیت تجارتی خود را دارا بود شهر هرات به واسطهٔ موقعیت نافع تجارتی همیشه به سرعت و در اندک زمانی از صدمات وارده از تاخت و تازهای طوایف کوچ نشین و سایر دشمنان خارجی قد علم می کرد. بنا به گفته فریه (ج ۱، ص ۳۱۵ – ۳۱۶) هرات نقطه اتصال تمام راههایی بود که به ممالک عمده آسیا می رفتند سلسلهٔ کرت در تمام مدت استیلای مغول در ایران در هرات سلطنت می کرد.

در قرن سیزدهم و چهاردهم فخرالدین کرت (۱۲۸۵ - ۱۳۱۷) ارگ کنونی هرات که در سمت شمالی شهر واقع و در آن زمان به اختیارالدین معروف بود، بنا نهاد و نیز در دورۀ سلاطین کرت قلعه دست  نیافتنی امان کوه و با اشکلچه در چهار فرسخی جنوب غربی شهر بناشد. مقتدرترین سلاطين آل كرت معزالدین حسین (۱۳۳۱ - ۱۳۷۰) که سقوط مغولهای ایران در زمان وی واقع گردید. معزالدین حسین تمام ولایات را تا مرغاب در قید اطاعت خود در آورده و از آنجا ولایات شرقی را مورد تاخت و تاز قرار میداد چنانچه در سال ۱۳۶۸ شبورقان را تاراج و غارت کرد. معزالدین تا سال ۱۳۵۶ اسماً مطیع آخرین پادشاه سلسلهٔ طغا تیمور مغولهای ایران بود و پس از فوت سلطان مغول، پادشاه مستقلی شده و تا زمان مرگ در استقلال باقی بود، هر چند که در سال ۱۳۵۴ به دست امیر تفرغن پادشاه مملکت جغتای مغلوب گردید. در زمان غیاث الدین پیرعلی فرزند ،معزالدین هرات در سال ۱۳۸۱ به تصرف تیمور در آمد.

عبدالرزاق سمرقندی ( . . . ) که مأخذ اخبارش حافظ ابرو مورّخ خراسانی است، شرح مبسوطی راجع به هویت آخرترین پادشاه هرات مینویسد و میگوید که غیاث الدین پادشاهی بود رعایا را آزار نمی کرد و در مدافعۀ شهر شخصاً مردانگی به منصه ظهور می رسانید، ولی لذايذ نفسانی در وجودش به درجه ای بود که قبل از وقت خود را مهیای مواجهه یا محاصره نکرده بود و درصدد جمع آوری قشونی برنیامد که بتواند حمله دشمن را دفع کند و اطمینان داشت که هر کس برای خاطر زن و فرزند جنگ میکند لیکن تیمور در همان آغار محاصره وعده داد که مال و جان هر کس که در خانه خود نشسته و در مقاومت مسلحانه شرکت نماید از تعرّض مصون خواهد بود. با این وضع کسی به اوامر غیاث الدین توجهی نمیکرد و چون به وی توضیه کردند که چند نفر را برای عبرت دیگران به مجازات رساند پادشاه تسلیم شهر را به تیمور اصلح دانست. تیمور دیوارهای داخلی و خارجی شهر را خراب کرده و غرامت بزرگی به اهالی تحمیل نمود در سنه ۱۳۸۳ بعد از شورش اهالی شهر که قرین موفقیت نگردید تیمور غرامت بزرگتر از اولی از اهالی شهر دریافت نمود.

غیاث الدین را ابتدا در حکومت هرات باقی ،گذاشتند، ولی در سال ۱۳۸۲

به سمرقند برده و سال بعد به قتل رسانیدند.

هرات به سرعت از خرابیهای وارده قد علم کرده و در زمان تیمور و تیموریان پایتخت خراسان بود. چند سالی میران شاه پسر تیمور در این ملک حکمروانی کرده و از سال ۱۳۹۷ شاهرخ پسر دیگر تیمور در مسند سلطنت قرار گرفت شاهرخ بعد از مرگ تیمور هم که به تخت سلطنت تمام مملکت ،نشست در هرات سکونت داشت. در سال ۱۴۱۵ شاهرخ استحکامات هرات را که تیمور خراب کرده بود، ترمیم و مستقر ساخت. از سایر سلاطین مقتدر تیموریان سلطان ابوسعید در سال ۱۴۵۸ - ۱۴۶۹ و سلطان حسین از ۱۴۶۹ الی ۱۵۰۶ در هرات سکونت اختیار کرده بودند.

دوره تیموریان درخشان ترین ادوار تاریخ هرات است. نام شاهرخ و سلطان حسین تا به امروز در خاطر سکنه هرات زنده و ورد زبانها است. بنا به قول فريه (ج ۱، ص ۳۳۸) این دو نام معروف همه کس و حتی در کلبه های محقر زنده است و مردم این دو نام را به زبان جاری نمی سازند مگر با ستایش و احترام بعضی از ابنیه که تا امروز محفوظ مانده منسوب به دایره تیموریان است. در خود شهر فقط یک عمارت برجسته جلوه گر میباشد و آن مسجد جامع است که در سال ۱۲۰۱ سلطان غیاث الدین غور بنا کرده و بعد در دورهٔ سلاطین کرت ترمیم و تعمیرشده است. (اسفزاری...) مسجد جامع در سمت شمال شرقی شهر واقع شده است. ابنیه و عمارات واقعه در حوالی شهر به زیبایی و قشنگی معرف بودند. بهترین این عمارات در شمال غربی شهر واقع و معروف به مصلی (محل نماز) بــود.

کلیتاً در حوالی شهرهای بزرگ محلی را که مسلمین برای برگزاردن دو عید بزرگ یعنی عید فطر و عید قربان جمع میشدند مصلی می گفتند. مصلای هرات مرکب از سه بنا بود مدرسه که در زمان ایت فقط دو محراب و چهار مناره از آن باقی مانده بود عمارت گنبدوار که مقابر بعض از تیموریان در آنجا بود و مسجد بزرگ بنا به قول اسفزاری (۱۷۰ - ۱۰) مسجد و مدرسه را ملکه گوهر شاد بیگم که قبرش در مصلی است، در زمان سلطنت شاهرخ بنا کرده ضمناً مورّخ مذکور تاریخ وفات ملکه را هم ذکر کرده است که به سال ۸۶۱ هجری و یا ۱۴۵۷ میلادی بوده مسجد فوق الذكر دومين مسجد جامع هرات محسوب می شد. فریه و ایت از بزرگی و ظرافت گنبد و محرابها و تنوع تزئینات اظهار شگفت می کنند در این زمان ابنیه مذکور دگر وجود ندارد، زیرا امیر عبدالرحمان خان به واسطهٔ اصرار مهندسین انگلیسی که منتظر محاصره هرات از طرف روسها بودند امر به تخریب آن داد. علاوه بر آن از نقاط جالب توجه اطراف تپه مصنوعی (تل بنگیان) (تپه تریاک کشها) است که در شمال شهر واقع شده. ایت شنیده بود که آلودگان به این عمل در این تپه مجالس لهو و لعب ترتیب می دادند. فریه (ج ۱، ص ۳۴۲) روایتی شنیده بود که به نظر خود وی هم بعد رسیده که گویا این تپه را نادر شاه افشار برای توپ بستن به ارگ ساخته بود. احتمال دارد که این تپه همان ارگ هرات زمان قبل از مغول باشد. (اسفزاری ...) در سمت شرقی تل بنگیان به فاصله دو میل انگلیسی از شمال شرقی شهر محل گازرگاه است (اصل ، کلمه کارزارگاه یعنی محل جنگ است که تحریف شده (بنابر قول اسفزاری) در سال ۲۰۶ هجری قمری در این نقطه جنگ روی داد) که یکی از مقبره های سلاطین سابق هرات بوده و مقبره پیر هراتی (جناب) خواجه عبدالله انصاری قدس الله سره که یکی از مشایخ قرن یازدهم بوده و مقبرۀ آن را سلاطین تیموریه در قرن پانزدهم بنا کرده اند در آنجا واقع شده است. در پای قبر سنگ مرمرعالی به یادگار گذاشته اند اشخاص دیگری نیز در این مکان مدفون شده اند قبر دوست محمد خان امیر معروف افغانستان که در سال ۱۸۶۳ وفات یافت در همین مکان واقع است. برای ابنیه و سنگهای روی قبر، مرمر سفید و سیاه به کار میبردند مرمر سیاه را در نزدیکی قریه شاه مقصود از کوههای شمال کندهار و مرمر سفید را در نزدیکی قریه اوبه استخراج می کردند.

به عقیده فریه زمانی بوده که تمام این عمارات و ابنیه در جزو شهر داخل بودند و شهر کنونی در دورۀ مشعشع تاریخ هرات فقط ارگ بود. لیکن هیچ گونه بنایی برای همچو حدس وجود ندارد اما راجع به این که آیا هرات در دوره تیموریان چگونه بوده ما اطلاعات مفصلی در تألیفات مورّخین آن دوره خصوصاً اسفزاری می یابیم از بیانات اسفزاری چنین معلوم میشود که نقشه شهر  در آن زمان مثل امروز بوده شهر محاط به بارویی بوده که پنج دروازه داشته و دو دروازه در سمت شمال واقع بوده اسامی دروازه ها همان نامهای کنونی بوده، مگر دروازۀ جنوبی که نام دروازهٔ فیروزآباد را که در قرن دهم معروف بوده از دست نداده بود و در این زمان به دروازه کندهار معروف است.

اسفزاری شاگردان خود را مأمور ساخته بود که طول حصار شهر را مساحت کنند و معلوم شده بود که طول محیط دیوار شهر (۷۳۰۰) گام است. از دروازه شمالی تا جنوبی (۹۰۰) گام و از شرق تا غربی نیز همین اندازه بوده است قول اسفزاری کاملا مطابق حدود شهر کنونی میباشد که محیط آن بنابه گفته جون لوجین که مدت مدیدی در هرات به سر برده، معادل یک فرسخ است فریه (ج ۱، ص ۲۳۳) بعد از تیموریان هرات در جزو مملکت صفویه داخل گردید ولی چند مرتبه به تصرف ازبکها درآمد. در اواخر قرن شانزدهم شاه عباس ،معروف حکومت خود را در هرات مستقر وسیع داشت اهمیت شهر را از نو ترقی دهد. در قرن هجدهم و نوزدهم شهر مایۀ کشمکش امرای افغان و شاهان ایران بود و عده نفوس شهر اگر به ارقامی که سیاحان نقل میکنند دچار تغییرات بزرگی میشد فریه ج (۱، ص ۳۲۶) میگوید که در سال ۱۸۳۸ عـده نفوس شهر قبل از محاصره ایران ۷۰۰۰۰ نفر بوده و بعد از محاصره فقط (۶۰۰۰) یا (۷۰۰۰) باقی میشدند!!!

یار محمد خان حکمران جدّى هرات (۱۸۴۲ - ۱۸۵۳) که شخصیت وی هم تأثیرات بزرگی در فریه و سیاحان انگلیسی بخشیده بود سعی میکرد که اهالی را دوباره متوجه هرات کند و به واسطه اعلان عفو عمومی کسانی را که در دوره جنگهای سابق به ایرانیان یا انگلیس ها پیوسته بودند، بر ان داشت که به هرات عودت کنند. در سال ۱۸۴۵ که فریه به هرات آمد عدۀ نفوس شهر (۲۰۰۰۰) الی (۲۲۰۰۰) نفر بوده، حدس کرد و گفت که در سال ۱۸۷۸ در هرات بود بر این است که عده نفوس شهر به ۵۰۰۰۰ نفر میرسید (کوستنکو ج ۲ ص  ۱۷۴) وحشت و هراسی که بر اسر حرکت روسها در سال ۱۸۸۵ تولید شد دوباره موجب تخلیه شهر از سکنه گردید.

ایت (افغانستان ۲۹) تخمین میزند که در شهر ذکوراً و اناثاً پیش از (۱۰۰۰) نفر نبود در سال ۱۸۹۳ ایت که بار دیگر به هرات آمد و در این سفر ثانوی بنا به قول وی (خراسان ۱۸) قریب به سه هزار خانوار به هرات سکونت داشته شهر محاط به خاکریز مرتفعی است که بارویی بر روی آن ساخته اند. دو خیابان شهر یکی از شرق به غرب و دیگری از شمال به جنوب تقاطع میکنند و سرتاسر مسقف و با تیرهای چوبی پوشانیده اند. در محل تقاطع خیابانها گنبد چارسو واقع شده و خیابانهای بازارهای مجاور را از آجر ساخته اند عمارت حکمران (چهارباغ) که در جنب مسجد جامع واقع شده به هیچ وجه قابل توجه نیست.

كليتاً تمام ابنیه شهر را از گل ساخته اند. بناهای سنگی ابداً وجود ندارد و عمارات اجری کمیاب است در پایین هرات در وادی هریرود چند قريه واقع است که در هر یک از آنها بنا به قول سیاحان زمان اخیر در ردیف خانه های مسکونی خانه های گلی زیاد دیده میشود. بدین جهت قرای مزبور به نظر اول به مراتب پرجمعیت تر جلوه گر می شوند. علت انحطاط تمدن در این سرزمین مانند تمام بادغیس تاخت و تازهای تراکمه

بود.

در قرون وسطی در وادی هریرود در راهی که از هرات به نیشابور می رفت، به فاصله یک منزل از هرات شهر بوشنگ واقع بود که وطن سلسلهٔ طاهریان است. چندین قریه در جزو بوشنگ محسوب بود در بوشنگ می توانستند از آب هریرود استفاده کنند و پایان تر از این آب هریرود مثل این زمان به قدری کم میشد که به شرب اراضی هم نمی رسید. در سال ۱۸۸۵ که اعضای کمیسیون سرحدی انگلیس چهل ورست پایان تر از شهر از رود هریرود میگذشتند (...) در این نقطه رودخانه به چندین شعبه منقسم میشد و هیچ یک از شعبات در آن فصل سال (نوامبر) بیش از دو فوت عمق نداشت وادی هریرود متدرجا تنگ تر می شد و در نزدیکی پل تیرپل واقعه در ۷۵ ورستی ،هرات عرض آن به یک میل انگلیسی هم نمیرسید پل تیرپل یک بنای ظریف و محکمی بوده و به اصلاحات مختصری احتیاج داشته از تیرپل که میگذرد نرسیده به ر قریه کهسان که به فاصله یک میل انگیسی در ساحل يمين رودخانه واقع است وادى هريرود مجدداً وسعت مییابد کهسان در سال ۱۸۸۵ آخرین قطعه مسکون بود که در طول سرحد غربی افغانستان واقع شده بود. قلعه کهسان به حال خراب افتاده بود فریه (ج ۱ ص ۲۷۱) در سال ۱۸۴۵ فقط چهارصد خانه مسکون در کهسان دیده بو،د در صورتی که محوطه های خرابه شهر قدیم فضای بیشتری را اشغال کرده است.

سرحد بین افغانستان و ایران در رود هریرود تا منتهای دهنه ذو الفقار است و ذوالفقار همان نقطه ای است که در سال ۱۸۸۵ نزدیک بود موجب

قطع مناسبات بین روسیه و انگلیس و آغاز عملیات خصمانه بشود. پل خاتون بنایی است مانند بنای تیرپل و شباهت این دو به قدری زیاد است که انگلیس ها هر دو پل را کار یک استاد میدانستند در این نقطه هریرود تا شهر سرخس سرحد بین روسیه و ایران است در هریرود یکی از آتش پرستان پلی ساخته بود که بنا به قول مَقْدَسی (۳۳۰) در تمام خراسان نظیر نداشت اسفزاری در دوره تیموریان پل را به همان نامی که امروزه معروف است نام میبرد و پل مالان مینویسد. در کتب انگلیسی ... و فریه (ج ۲ ص۲۹) ... نوشته اند در قرن یازدهم یار محمد خان پل را تعمیر کرد. به عقیدۀ فریه اگر این پل در اروپا بودی، در انظار یک چیز عادی بود لیکن در افغانستان باعث حیرت عموم شده است. 

این پل را از اجر ساخته اند و دارای ۲۶ چشمه است و نیز برای

حفظ پل از سیل سدی از سن ساخته اند.

در سنه دهم در باغات سمت جنوبی هرات تا یک فرسخ امتداد داشت به فاصله سه روز راه از هرات بلوک اسفزار واقع بود که در کمال آبادی و عمران و چار شهر کوچکی داشت که یکی از آنها یعنی ادرسکن تا امروز روی قریۀ ادرس کند واقع در دو منزلی هرات مانده است. تمام ولایت اسفزار که سرمنزل راه امتداد آن بود، بالتمام آباد و معمور و ابدأ اراضی بایری در انجا نبود. شهر اسفزار در یک منزلی جنوب ادرسکن واقع بوده اسم این شهر به شکل مخفف سبزوار و یا سبزار هم دیده میشود. در زمان تيمور سال ۱۳۸۳شهر سخت تر از هرات دستخوش تاراج و قتل و غارت هولناکی گردید زیرا اهالی هرات بر علیه تیمور شورش کرده و حاکم تیمور را به قتل رسانیده بودند پس از تصرف شهر به حکم تیمور مناری از دو هزار نفر انسان زنده ساخته و دست و پای آنان را بسته روی هم سوار و روی آنان را با خاک و قطعات آجر پوشانیدند. (شرف الدین۳۶۰،۱) شهر اسزار بر خلاف هرات به واسطهٔ ادامه شورش و قتل و غارتهایی که به آن مترتب بود در دوره تیموریان از صدمات وارده قد علم نکرد. معین الدین اسفزاری مورخ نامبرده در ضمن توصیف وطن خود فقط از خرابه های بلاد و قلاع وسیعه آن سخن می راند. 

فریه (۲، ۳۷) می نویسد: 

که در قرن (۱۹) خطهٔ اسفزار از جنگهایی که بین ولایت هرات و کندهار روی میداد در صدمه و زحمت بود. فقط خرابه ها و قنوات خشک از رونق و عمران گذشته که شاید از زمان شاه عباس یعنی اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم بود حکایت میکردند. 

احداث و بنای یک سلسله کاروانسراها را که در جنوب هرات بر راه کندهار واقع است به زمان سلطنت شاه عباس نسبت میدهند که هرات را ازبکها گرفته و اقتدار خود را در این سرزمین مستقر ساخته بود.

در بین خرابه هایی که فريه ( ج ۲، ص ۳۶۳) شرح داده است قلعه بزرگ سیا مذکور گردیده که به فاصله نیم ساعت راه از اسفزار بالای کوه ساخته اند. اهالی محل بنای قلعه را به اسکندر مقدونی نسبت می دهند. اسفزاری همین خرابه ها را شرح داده و قلعهٔ مذکور را مظفر کوه نامیده است. از تعریفاتی که از مسجد جامع هم ذکر نموده، معلوم می شود که این قلعه در دوره اسلام مسکون بوده در زمان اسفزاری الپ غازی نام را بانی این قلعه می نامیدند.

تا اینجا بود ترجمه تذکره تاریخ ایران که عیناً به عبارت مترجمۀ اصل کتاب در اینجا انتخاب گردیدید.