خدا و انسان:

از کتاب: از کوچه عرفان

حسین بن منصور حلاج برای نخستین بار نظریه ای را پی ریخت که بعدا در آثار ابن عربی و عبدالکریم جبلی و نظریه «انسان کامل» معروف گردید که عزیز الدین نسفی هم راسله به این نام (الانسان الکامل) دارد . این نظریه که ابن عربی بدان داده بود و تاریخ عرفان اسلامی سهم بسیار مهمی داشت . نظریه حلاج نظریه حلول بود که مأخذ آن روایتی یهودی بود که بر حسب آن « خداوند انسان را بصورت خویش آفریده است.» - روایتی که صوفیان انرا منتسب بحضرت رسول (ص) میدانند . او در اسنان بدو طبیعت متباین قایل بود " یکی صفت الهی با لاهوت و دیگری طبیعت بشری یا ناسوت این دو طبیعت اتحاد ترکبی نیافته اند بلکه چون شیر و شکر بهم امیخته اند به این ترتیب برای نخستین بار در تاریخ اسلام جنبۀ لاهوتی انسان شناخته شد و انسان بعنوان  مخلوق بی بدیلی که به اعتبار این جنبۀ الوهی قابل قیاس با مخلوقات دیگر نیست تلقی گردید

ابن عربی این عقیده را از حلاج گرفت و کاملا آنرا دگر گون ساخت و به آن دامنه اطلاق و سیعتری داد نخست دوگانگی لا هوت و نساوت بصورت دوگانگی مظاهر یک حقیقت و نه دو ذات مستقل در امد ثانیا لا هوت و ناسوت نه تنها در اسنان بلکه در هر امر دیگری دارای وجود بالفعل تلقی  گردید به نحوی که در هر چیز ناسوت مظهر خارجی و لاهوت جنبۀ باطنی آن شناخته شد ولی خداوند که خود را در همل مظاهر وجود متجلی میکند به نحو تام وتمام در اسنان کامل که انبیا ( ع ) و اولیا(ع) بارزترین نمونۀ ان اند ظهور میکند این نظریه موضوع اصلی کتاب فصوص الحکم و تدبیرات الاهیه ابن عربی است ولی بسیاری از جوانب آن در کتاب فتوحات و آثار دیگر او مورد بحث قرار گرفته است . هریک از بیست وهفت فصل کتاب فصوص بیکی از انبیا ء که هم کلمۀ خداوند و هم مظهر اسمی از اسماء الهی است ، اختصاص یافته و هر کی از ایشان بعنوان نمونۀ اعلای انسان کامل معرفی شده است چنانکه بعدا خواهیم دید کلمۀ اعلای خداوند و مظهر جامع انسان کامل حضرت محمد(ص) یا حقیقت محمدیه است 

بنابرین انسان به نحو اعم و انسان کامل به نحو اخص کاملترین مظهر الهی است . عالم که بمانند آیینه اسما و صفات الهی را در صور متکثر به منصه ظهور می رساند این صور را به نحو تفریق و تفصیل متجلی میسازد تجلی این اشما و صفات در انسان به نحو جمع و اجمال است ؛ به همین جهت انسان « عالم صغیر» ، « مختصر شریف» در نسخه موجود و کون جامع نام گرفته است و جامع جمیع حقایق و مراتب وجود است . فقط در وجود انسان حضور الهی تجلی یافته است و فقط بواسطه او خداوند بخود و کمالات خود علم دارد ، ابن عربی این تعبیر را دارد:« مشیت حق سبحانه و تعالی بر این قرار گرفت که اعیان اسماء حسنای خویش را که از حد احصاء بیرون است - یا توانی گفت عین خویش را در کون جامعی که حاضر و شامل امر الهی در کلیت آن و متصف به کمال وجود باشد و لان سر خویش را بر خویش اظهار کند مشاهده نماید زیرا دیدن هر چیز خویشتن را بخوش مانند دیدن خود در امر دیگریه برای او به مثابه آئینه باشد نیست زیرا نفس هر چیز در آن صورتی که محل منظور فیه (آئین) افاضه میکند به گونه ای ظاهر میشود که با تثدیر عدم آن محل و تجلی آن هر کز آشکار نمیشد پس حق سبحانه و تعالی کل عالم را چون شبحی مستوی که فاقد روح بود ایجاد میکرد و آدم عین جلای آئینه روح آن صورت بود »*۴۷۷ ابن عربی تقریب کلمات حلاج را اینطور تکرار میکند حق تعالی پیش از خلق عالم در ابد نگریست و ذات عظمت و جلال خویشتن را مشاهده کرد و دوستدار آن شد که شور عشق زاید الوصف خود را به منصۀ شهور رساند تا آنرا مورد خطاب قرار دهد . او همچنان صورتی از خویشتن با همه اسما و صفت خود آفرید . این صورت الهی همان آدم بود که مورد تحسین و تمجید خداوند قرار گرفت »*۴۷۸

باوجود این اختلاف میان این دو متفکر اختلاف بنیادی است . حلاج قایل به تجسد و حلول و ابن عربی قایل به وحدت وجود است. وی در خصوص انسان بعنوان عالم صفیر چنین گوید

روح الوجود الکبیر       هذا الوجود الصغیر

لولاه ما قال إنی        انا الکبیر القدیر 

لا یحجبنک حدثی    و لا القنا و النشور 

فاننی ان تامل       تنی المحیط الکبیر 

فللقدیم یذاتی       و للجدید ظهور*۴۷۹

روح عالم کبیر این عالم ضغیر است 

اگر (انعام ضغیر ) نبود خداوند نمیگفت که همانا من کبیر و قدیرم

حدوث        من     و فنای     من    و نشور      من  حجاب          تو     نشود 

زیرا اگر در من نیک بنگری (چون دریای بزرگ ) افرا گیرنده ان . حادث و قدیم در ذات من ظهور و تجلی یافته اند

به همین سبب انسان بحق شایسته مقام و منزلت رفیع خلیفه الهی است - مقامیکه خداوند از همه مخلوقات وحتی فرشتگان دریغ فرموده است این مقام منبع زیبنده هر فردی از افراد بشر نیست زیرا برخی از انسانها حتی از بهایم فر مایه تر اند این مقام به دو دلیل تنها شایسته انسان کامل است:

الف : به دلیل مقام احاطه و جامعیت اسما و صفات الهی مظهر تام بل اتم خداوند است 

ب: به دلیل پیوتسگی و اتصال با خداوند بواسطه نوعی تجربه علم مطلق نسبت به خداوند برای او حاصل میشود.