32

(م) مولانا ماتمی هروی

از کتاب: تاریخ افغانستان در عصر گورکانیان (تیموریان) هند

از فصحای هرات است که شعر لطیف می‌گفت و ر سنه (۹۷۳ه‍) در هرات از جهان رفت و در مزار خواجه عبدالله انصاری دفن شد. این غزل ازوست: 

ایکه افسانۀ آن زلف دوستان میگوئی 

مو‌بمو شرح گرفتاری ما میگوئی 

ای معلم مگر‌از حرف وفا بیخبری 

که بخوبان همه تعلیم جفا میگوئی 

گفتمش چشم تر عین بلا‌می بینم 

چشم بر هم زده گفتا چه بلا میگوئی 

گفتمش ماتمی غمزد را خواهی کشت 

لب بلب خنده زبان گفت چرا میگوئی (۲۰۷)