عهد شکن

از کتاب: دیوان محجوبه هروی ، غزل

ای ز رخت لاله و گل منفعل

ای ز قدت سرو صنوبر خجل

اوک آه من از اهن گذشت

برتو نشد کارگر ای سنکدل

کاش خداوند جهان از ازل

مهر ترا جای ندادی بدل

تا که دلم گشت بزلفت اسیر

آتش غم کشت بجان مشتعل

عهد تو « محجوبه» شکست ازجفا

بار دگر آن بت پیمان گل