جنگهای با کامران
بعد از چندی میرزا کامران بهمدستی قبایل مهمند و خلیل آمده، قلعۀ چهار باغ (جلال آباد) را محاصره کرد، همایون کابل به خواجه جلال الدین محمود سپرد، و بدفع کامران همت گماشت کامران بدعوت حاجی محمد نامی که از دربار همایون گریخته و در غزنین بود روی به این شهر آورد، ولی قبل از رسیدن کامران بیرم خان حکمران قندهار به آنجا رسید و معامله را صاف کرده بود، بنابران کامران کابل را خالی دید و عازم آنسو گردید، همایون چون در صفحات شرقی ازین قضیه آگهی یافت بدفع کامران پس بکابل آمد، و کامران را به لغمان عقب راند، درین بار همایون توقف را در کابل صلاح ندیدم و به تعقیب کامران باز بصفحات شرقی عسکر کشید، و به جلال آباد آمد، کامران هم از خیبر به آنسو گذشت، همایون زمستان را در جلال آباد گذرانید و در موسم بهار بکابل آمد، و بهادر خان را به حکومت غزنی فرستاد، بیرم خان پس بقندهار رفت، گردیز و لوگر به هندال داده شد، میر برکه و میرزا حسن به قندوز گماشته شدند، جوی شاهی (جلال آباد) بر خضر خواجه خان قرار یافت.
فتنۀ کامران باینطور فرو ننشست، بعد از رسیدن همایون بکابل باز از سواحل اتک به جوی شاهی (جلال آباد) خود را رسانید، همایون هم باتفاق میرزا هندال به صفحات شرقی حرکت کرد و به سر خا ب و چپرهار رسیده، اخذ موقع نمود از آن طرف در شب یکشنبه (۲۱) ذیقعده (۹۵۸ه) پاسی از شب گذشته بود که کامران با گروه قبایل افغانی بر لشکر همایون تاخت، جنگ سختی واقع شد، هر چند کامران در شبخون خود به دستگیری همایون مؤفق نیامد، ولی درین گیرودار سر لشکر قوای همایون شهزاده هندال کشته گردید، و از جملۀ شاهزادگان بابری (هندال و عسکری ) از بین رفتند، و کامران و همایون در مقابل هم ماندند، و هندال درین شبخون افغانان بدست جرنده نام مهمند از دنیا رفت.(۲۶)
همایون که درین میدان یک برادر خود را عقب راندن و دیگری را از دست داده بود به بهسود آمد و اقطار هندال را به فرزند خود شهزاده جلال الدین محمد اکبر بخشید، ووی را به حفاظت کابل و غزنین فرستاد، و خود همایون تا(۵-۶) ماه در صفحات شرقی منتظر نشست تا کامران باز نگردد، و فتنۀ نوی بپانسازد.
زمستان در بهسود به آخر رسید، و همایون بر قبائلیکه کامران دران متواری بود حمله برد، ولی کامران ازین دام بلا بیرون جست، و بهندوستان گریخت، همایون پس به بهسود و باغ صفا آمد و بعد از چندی بکابل رسید، و در اوایل سال (۹۵۹ه) شهزاده جلال الدین محمد اکبر را بحکومت غزنین فرستاد(۲۷)