شاپور بن اردشیر
چون شاپور بن اردشیر برکت 1 سلطنت نشست با مردمان به محاملت 2 رفت ، و هر چه اردشیر گرد 3 کرده بود او بپراگند از مال و جواهر بمردمان بخشید و پس قصد نصیبین 4 کرد و آن شهر را حصار کرد، و اندران روزگار شد که حصاری بس محکم و منیع بود.
ویس حیلیت 5 بکرد و بفرمود: تا کژدم جراره 6 بگرفتتند و اندر قرابها کردند و پس آن قرابها را اندر مجنیق نهادند و اندر (23) حصار انداختند تا ان قرابها بکشست و کژدم بیرون افتاد، و مردمانرا همی گزیدند تا بسیار مردم اندران هلاک شدندو زینهار خواستند و حصار بدادند و قصد قسطنطنیه کرد، و چون اهل ان ناحیت بشنیدد کسان اندرمیان کردند و باوی صلح کردند وگزید 7 برایشان نهاد و کتابها که اسکندر بروم برد و ترجمه کرد آن همه 8 کتابها را قسطنطین ملک جمع کرد و برستوران 9 بار
-----------------------------------------------------------
1-کذا در اصل در(ن و ب) بر تخت ولی صورت اصح است و کت بمعنی تخت بود و تاکنون هم در افغانستان در فارسی و پشتو این کلمه زنده است بوشکور بلخی راست روز ارمزد است شاها سادزی برکت شاهی نشین و باه خور.
2-اصل: محاملت ولی مجاملت حسن معامله است (المنجد)
3-در(ن) این کلمه را حذف کرده اند.
4- اصل حلی:
6- جراره ، بروزن مکاره نوعی ار عقرب بزرگ کشنده (برهان)
7- اصل: کرند ، که صحیح آن گزید و گزیت و معرب رآن جزیه و خزیت است
8- ب: آن کتابها.
9- ب: ندارد.
کرد و به نزدیک شاپور فرستاد بروجه هدیه و مانی بن فتق الزندیق بروزگار او بیرون آمد و مردمانرا بدین خویش خواند و اشن شاگرد فاردون بود 2
پس شاپور قصد مانی کردف و مانی از ایران بگریخت و سوی چین و ماچین برفت و آنجا تبعه 3 یافت و دعوت آشکار ا کرد و مردم بسیار اندر دین او آمدند و شاپور بر در قسطننیه آتشگاهی بنا کرد و شهر جندی شاپور به میسان 5 بنا کرد، و فیروزه 5 بناحیت نصیبین او بنا کرد.