سرخ کوتل مقام باختر را درعالم هنرتثبیت کرد

از کتاب: افغانستان در پرتو تاریخ

یکصد و سی سال قبل درحوالی ۱۸۳۰ مسیحی خاورشناسان غربی درخاک های سرحدی (هند و افغان) درحصص سفلی رود خانه کابل که درحقیقت همان(گندهارای) قدیم بود؛ دفعتأ نام نهادند این مدرسه برعکس آثاروسبک های عنعنوی هندی چهره جدیدی داشت ودرآن نفوذ هنریونانی و ممیزات آن سخت جلوه گربود. فوشه خاورشناس معروف فرانسوی بهمین نام موضوعه صفت (گندهاری)راهم علاوه کرد ومکتب (کریکو بودیک گندهارا) به همه جا شهرت یافت و به تدریج آهسته آهسته شواهد این مدرسه هنری به صدها وهزارها وده ها هزارسراسرمسیررودخانه کابل از دامنه های کهستانی هندوکش تا سواحل رود سند کشف شده رفت و تمرکز آثاردرموزۀ  کابل و موزۀ پشاور و لاهور و گیمه همه مردم حتی طبقه عوام را به آثار این مدرسه آشنا ساخت، این مدرسه با نام و صفات و مشخصات و ساحه جغرافیائی مشهورشد؛ ولی ازآن روزگاران تا امروز پیش ازیک قرن گذشت و مبداء اصلی آن درپردۀ خفاماند. درطول متجاوزازیک قرن خاورشناسان مختلف وارد موضوع شدند و افکار ونظریات گونا گون پیرامون مبداء این مکتب هنری به میان آمد و دردسته افکا نشئت کرد وحتی بمقابله پرداخت.

عده ئی که فوشۀ درراس آنها قرارداشت مدعی شدند که درمبداء ظهوراین مدرسه هنریونانی سواحل بحرالرومی دخیل است و دسته دوم که علمای انگلوساکسن درآن جمع بودند؛نظرفوشه را رد کرده وانمود ساختند که درمبداءهنرگندهاری هنریونان رومی دخیل است که درعصرتعالی امپراطوری رومی ازراه تجارت و بازرگانی درین گوشه شرق تاثیر افگنده. (مسترویلر) انگلیس بیشتربرشواهد آثاربگرام اتکاء کرده و نقش رومی ها را درمبداء مدرسه گندهاری قاطع میداند.


طرفداران این دونظریه دریک امرمتفق بودند که باختربه هیچ وجه من الوجوه درتشکل مدرسه هنری گندهاری تاثیرو دخالت نداشته و ندارد.

حفریات سرخ کوتل و اکتشاف مجسمه های گلی و سنگی مخصوصأ هیکل های سنگی شهزادگان کوشانی دفعتأ برادعاهای طرفداران هردودسته خط بطلان کشید و ظاهرساخت که خلاف افکاروادعاهای ایشان نه فقط باختردرتشکل مدرسه گندهاری دخالت دارد؛بلکه مبداء این هنرواین مدرسه هنرباختری که آنرا صحیح ترباترتیب مراتب بنام های مدرسه (یونانوباختری) و (یونانوکوشانی) یاد می توانیم.

موسیوهاکن پیش ازجنگ دوم جهانی بعد ازپیدا شدن آثار ازیک معبد قندوزکه اولین شواهد هیکل سازی شمال هندوکش بود؛بار اول درسال ۱۹۳۶ این نظریه را بمیان انداخت که مبداء مدرسه کریگوبود یک را باید درصفحات شمال هندوکش درسرزمین باخترسراغ کرد.

این مفکوره را خاورشناسان دیگربه خموشی تلقی کرده و بدان آن طوری که باید وقع و اهمیت ندادند تا این که مجددأ شواهد بارز تر و برجسته ترازسرخ کوتل کشف شد و به طورقاطع ظاهرساخت که مبداء هنرگندهاری درصفحات باختربوده.

مشابهت آثارسرخ کوتل با هیکل های کوشانی که ازمقام (مات) و(ماتورا) ازحوزۀ گنکا قبل برین مکشوف شده وارتباط آن باهیچ یک مدرسه هندی برابرنمی آمد؛ این مفکوره را بمیان آورد که هنر کوشانوباختری درقرن اول و دوم مسیحی بحیث مدرسه بزرگ نضج یافته و ازحوزۀ آمو دریا تا حوزۀ گنگا طوری عمومیت یافته بود که تاثیرآن برمدارس مختلف هنری منجمله مکتب کریکوبودائی گندهاری ثابت است.

بعبارت دیگرمدرسه گریک و بودیک گندهاری همان مدرسه کوشانوباختری است که أئین و فلسفه بودائی ازنظرآئین به آن جنبه خاصی داده وامپراطورآن کوشانی مخصوصأ کنیشکا وهوویشکا با قدرت نظامی وسیاسی وحمایت ازمذاهب مختلف منجمله آئین بودائی درانبساط مکتب هنری یونانوکوشانی باختر دخالت تام دارند.