حکمرانی فضل بن یحیی بر مکی
غطریف تاسنه ۱۷۶ هـ درخراسان بصفت حکمران عمومی مقرر ،درایام او علاوه بر عملیات جنگی واستیصال حصین سیستانی ،در خراسان یک اقدام اقتصادی هم صورت گرفته ، بدین معنی که اودر ایام جنگهای حصین (شاید بنا بر مضیقه مالی ) درم خاصی را در خراسان رایج ساخته بود که آنرا درم غظریفی گفتندی ، و تا حدود ۴۵۰ هـ در بخارا بدان داد وستد کردندی.۲
غظریف درسنه ۱۷۶هـ از حکمرانی خراسان موقوف ، وبجایش حمزه بن مالک خزاعی ملقب به عروس گماشته شد ، ولی یکسال بعد مرد معروف ووزیر زاده بزرگت دربار هارون فضل بن یحیی برمکی از خاندان معروف بر مکیان بلخی به امارت خراسان وری مقررشد ، وی یحیی بن معاذر ادررمضان ۱۷۷هـبه خراسان فرستاد ، وهود ا در محرم ۱۷۸هـ بدینجا آمد.۳فضل بن یحیی برمکی ازرجال بزرگ خراسان وبه خواسته های این مردم دانا بود ،اوبه تامین ولایات شمالی خراسان توجه کرد ، وصفحات ماوراءالنهر را تصفیه نمود ، وخارا خره پادشاه اسر وشنه که قبل ازان پیش هیچکس نیامده
۱-زین الاخبار۷۸ الف الکامل ۶/۵۰ تاریخ سیستان ۱۰۳
۲-زین الاخبار ۷۸ الف
۳-طبری ۶/۴۰۸ بعد ،زین الاخباز ۷۸ب
بود وفرمان نبرده ،پیش او آمد۱وغنایم بیشماری به فضل رسید.۲فضل ولایت سیستان رانیز ضمیمه فرماندهی خراسان نمود ، وابراهیم بن جبریل بختیشوع طبیب معروف را که فرمانده نگاهبانان وقوای امنیه (حرس وشرطه )اوبود درولایت سیستان گماشت ، واوروز شنبه ماه ربیع الاول۱۷۹هـ به زرنج رسید، وبا عمربن مروان که درسیستان سرکشیکرده بود درآویخت، وبعد آمد.۳ ازاقدامات مهم دیگر فضل اینست که درایام اوکابلستان وبامیان نیز ضمیمۀ حکومت مرکزی خراسان ودولت عباسی گشت ولشکریان اودرکابلستان تا غوروند (غوربند)وبامیان پیش رفتند واوحسن بن شیر بامیان رادرین فتوح خویش معاون گرفت واورابنام جدش «شیربامیان» نامید وبربامیان حکومت اورابه رسمیت شناخت. فضل همان فرمانده لشکری خود ابراهیم بن جبریل راباملوک ودهقانان تخارستان وحسن شیربامیان همراه ساخته وشهر غوربند وکوتل غوربند وسرخ بد(سرخ بت بامیان )ودرۀ فند قستان رابگرفتند ومعبد «شاه بهار» راکه شرح آن گذشت بکندند درینجا بتی بود که شاهان سرزمین کابل باومطیع شدند وباژ پرداختند که عبارت بودند از:
مردم شهر کاوسان باشاه ایشان که عفریکس ۴ نامداشت ؟
مردم شهر مازران باملک ایشان .
مردم شهر سرخود(سرخ بد)باملک ایشان
مردم شهر کابل عظمی که آنراجروس میگفتند واین شهر رادرعصر حضرت عثمان بن عفان عبدالرحمن بن سمره کشوده بود ولی اکنون بازبسته شده که
۱-هردو کتاب مذکور.
۲-الفخری ۲۸۱
۳- تاریخ سیستان ۱۵۴
۴- دراصل نقاط ندارد.
جز بازرگانان رابدان راهی نباشد وازان هلیله کابلی کلان را می آورند۱
فضل علاوه بر فتوح واعادۀ امنیت بیک سلسله کار های نافع دیگر هم درخراسان دست زد که آن عبارت بوداز:
کارهای فضل برمکی :
۱/ بنای مساجدورباط هاوحوضحا برای رفاه عامه ۲ که ازانجمله مسجد بخاراراوسعت داد ومبالغ هنگفتی رابرای بنای آن بخشید ودرشبهای رمضان درمساجد چراغها وقندیل هانصب کرد ودرشهر بلخ جویی بیرون آورد ودرتمام خراسان مساجد بسیار وکاروان سراها رابنام کرد۳ وهم درگوشۀ معبد قدیم نوبهار بلخ که اجدادش متوالیان آن بودند مسجدی راساخت.۴
۲/تشکیل یک لشکر خاص خراسانی که اعددایشان به پنجصد هزار میرسید وبیست هزار نفر ازین لشکر ببغداد آورده شد که دران شهر بنام کرنبیه مشهور شدند ودیگران درخراسان بنام های خاص درد فاتر آنجا باقی ماندند ومروان بن ابی حفصه رادرین باره شعریست که درین بیت به عدد این لشکر اشارت نماید:
ثبت خمس مئین فی عدادهم
من الالوف التی احصت لک الکتب۵
۳/دراستیفای خراج وحقوق دولت کوشید چنانچه نزد ابراهیم بن جبریل از خراج سیستان چهار ملیون درهم موجود دبود درحالیکه هفت ملیون درهم ازوجوه دیگر فراهم آمده بود.
۴/بسعی فضل برمکی درخراسان امنیت تام حاصل آمد ودسته های مخالف دولت عباسیاربین رفتند ومخصوصاً فتوح اودرکوهسار کابل وبرکندن آتش شاه بهار(معبد کابل که شرح آن گذشت) ازکارهائی است که اورا درعالم
۱-البلدان یعقوبی ۵۲
۲-طبری ۶/۴۶۲
۳-تاریخ آل برمک وتاریخ بخارا۵۹
۴-وفیات الاعیان ۴۰۹
۵-طبری۶/۴۶۲
عربی بدان می ستودند چنانچه مروان بن ابی حفصه شاعری عربی درقصیده ئی کرم وجود اورا ستود ودران گفت:
نفی عن خراسان العد وکمانفی
ضحی الصبح جلبات الدجی فتغردا
ابحت جبال الکابلی ولم تدع
بهن لنیران الضلالة موقد۱
«یعنی:دشمن همچون تاریکی که از روشنی صبح گریزد ازخراسان رانده شد وتو جبال راچنان صاف کردی که آتش گمراهی رادران فروغی نماند.»
۵/فضل دراستیفای اموال دولت منافع خراسانیان مضمر بود والیانی که ازدربارعباسی باطراف آن کشور وسیع وپهناور مقرر می شدند دراخذ اموال ازمردم دریغی نداشتند ومیکوشیدند که اموال وخواسته های فروان بدست آوردند ویک حصۀ مهم آرا بدربار خلیفه تقدیم دارند. ولی برمکیان درخراسان این سیاست مالی دربار راتطبیق نکردند وچون عنصر ملیت خراسانی دریشان قوی بود نخواستند که بنیۀ مالی مردم این سرزمین ضعیف وناچیز باشد ویامورد تطاول قوای دربار عباسی گردد. نویسندۀ نامعلوم کتاب مجمل التواریخ والقصص که اخبار برامکه رادرکتابی نوشته وازخط جد خود مهلب بن محمد بن شادی مطالبی رادران باره فراهم آورده بود رای یحیی بن خالد پدر دودمان برامکه راکه وزیر پدر خواندۀ هارون خلیفه بود چنین نگاشته است:«بعد ازانکه فصل ازخراسان رفت وبجایش علی بن عیسی بن ماهان آمد وی هنگامکه هارون درخراسان بود پیش اوبیامد وچندان مال قاز غلام وکنیز کان واسپان وجامه هاوزروسیم ونافه هاء مشک وعنبر ومویینه ازقاقم وسموروغیره آورده که چشم هارون ازدیدن آن اموال خیره شد وهنگامیکه فضل امیر هراسان بود ده یک ازان مال به خزینه نرسیده بود. هارون چون این توده های اموال رابدید به یحیبی گفت :توگفتی که او
۱-طبری ۶/۴۶۴
(علی بن عیسی )رابه خراسان مفرست ومن خلاف کردم وسخت مبارک آمد آن خلاف تو. یحیی گفت: اگر این رااز پس درد سرنباشد نیکست وممکن است بعد از تحصیل چنین مال ومتاع برای نظام آن ولایت بعوض یک درهم این اموال ره درهم مصرف ضرورت افتد واوتاده چند خودرا ننهاده این قدرپیش امیرالمومنین نیاورده وچون خراسان ازمال تهی گردد مردم ازمصادره ستوده شوند ودشمنان سربرآرند که تدارک آن دشوار باشد.۱
باری فضل ودودمان اودرتطبیق این سیاست بهی خواهانه آنقدر مقاومت کردند که درآخربه قول صاحب مجمل دل رشید ازبرامکه سیر شده بودوچنانچه بیاید یکی ازوسایل تباهی این دوومان بزرگ گردید اما خراسان اظهار قدر دانی وشکران انعام واخسان اوبیست هزارکودک نوراد بنام فضل نام گذاری کرده بودند.۲
۶/بقول جهشیاری که ابن خلکان نقل نموده : فضل چون به خراسان آمد رسوم جور رابرداشت ومالیاتیکه برذمت مردم باقی مانده بود بخشید ودفاتر آنرا بسوزانید درتنخواه عساکر افزایش نمود ودرمدت یکسال ده ملیون درهم رابه کارداران وملاقاتیان خود بخشید.۳
۷/یکی ازخدمات فراموش نشدنی فضل درنشر تمدن وعلوم اسلامی اینست که وی صنعت کاغذ سازی خراسان راکه یکی ازمراکز آن درسمرقند بود نشوونماداد وهنگامیکه ازخراسان رسیده بود درکشور اسلامی نشر وتوسیع یافت وبعد اران ازراه اندلس به اروپا انتقال کرد.۴
۱-مجمل ۳۴۴واخبار برامکه ص ۶۳ازمولف نامعلوم طبع تهران ۱۳۱۲ش
۲-تاریخ آل برمک ازعبدالجلیل یزدی طبع شفر درمنتخبات ادبیات فارسی جلد دوم ص ۲۷/۲۸
۳-وفیات الاعیان ۲/۴۰۹
۴-تاریخ فرهنگ ۴۰۷وتاریخ عرب ازهتی ۸۶ ومقدمه ابن خلدون ۲۵۰
روابط غوریان بادربار
فضل برمکی خراسان آشوب زده راباتدابیرد انشمندانه بدر بار عباسی بزدیک ساخت ، واز انجمله اطاعت مردم کوهسار غور وامرای محلی آندیار بود که درین اوقات مطیع وفرمانبردار شده بودند . وامیران محلی غور از دود مان شنسب بن خرنک بادر بار روابطی دو ستانه داشتند.
درعصر هارون الرشید بعد از ۱۸۰ هـ امارت این دودمان به امیر بنجی نهاران رسیده بود ، واورا بارقیب خودشیش بن بهرام برامارت غور مناقشت افتاد ،تاکه بالا خربحضرت خلافت رفتند وهارون الرشید امیر بنجی را به لقب قسیم امیر المومنین به امارت غور شناخت، وپهلوانی وسپه سالاری غور را به شیش داد ، وشاهان بزرگ غور از نسل همین امیر بنجی نهاران اند۱
برای تفصیل این موضوع به فصل اول قسمت سوریان غور وفصل غوریان درمجلدت آینده این کتاب رجوع شود .
۱-طبقات ناصری ۱/۳۲۶