111

همآیی هستی را

از کتاب: درکوچه های سرخ شفق ، معاصر

در گذرگاه زمان

باز تاب قدم راهروان

که بسوی هدف بس عالی

میرفتند

گوشها را به نوازش پیمود

* *

این قدمها ز که بود

که در این معرکۀ پر اضداد

نامه عدل به کف

رایت عزم به دوش

سوی آیندۀ عاری رستم

ره همی بگشودند

این قدمها ز که بود

که ز پا یایی آن

دست رگبار جنما

ز گریبان گل منفعت مردم ما کوتاه شد

* *

این قدمها ز که بود

گامهاییکه به سر منزل پیروزی شد 

و گزارش گر هم آیی هستی را بود

ورها نندۀ مردم زحضيض ظلمت

این قدمها ،

ز همه مردم زحمتکش ما

و ،

ز پیکار عدالت با ظلم .

عقرب ١٣٦٠