همآیی هستی را
از کتاب: درکوچه های سرخ شفق
، معاصر
در گذرگاه زمان
باز تاب قدم راهروان
که بسوی هدف بس عالی
میرفتند
گوشها را به نوازش پیمود
* *
این قدمها ز که بود
که در این معرکۀ پر اضداد
نامه عدل به کف
رایت عزم به دوش
سوی آیندۀ عاری رستم
ره همی بگشودند
این قدمها ز که بود
که ز پا یایی آن
دست رگبار جنما
ز گریبان گل منفعت مردم ما کوتاه شد
* *
این قدمها ز که بود
گامهاییکه به سر منزل پیروزی شد
و گزارش گر هم آیی هستی را بود
ورها نندۀ مردم زحضيض ظلمت
این قدمها ،
ز همه مردم زحمتکش ما
و ،
ز پیکار عدالت با ظلم .
عقرب ١٣٦٠