معاهدۀ سه جانبه انگلیس ، سک ، شجاع
شجاع الملک سدوزائی ، متواری و فراری بعد ازینکه انواع شکنجه و عذاب از طرف مهاراجاى سک رنجیت سنگ دید و به (لودیانه) فرار کرد و تقرر گزید با حرص و آزیکه در اشغال مجدد تخت و تاج از دست رفته خود داشت آلۀ دست سک و انگلیس قرار گرفت . موضوع معاهده سه جانبه انگلیس و سک و شجاع یکى از قرارداد های بی اصول و غیر حقوقی و غیر قانونی و یکی از صفحات ننگینی است که از طرف شجاع الملک حرص و آز شخصی از طرف رنجیت سنگ عداوت و شوق ملک گیری و از طرف انگلیس نیات بهم اندازی و مداخله و تعرض را نشان میدهد همه میدانیم که رنجیت سنگ مانند یک یکعده دیگر را جاهای سک از عصر سلطنت احمد شاه درانی به بعد داشت با خاکهای مسکونه ایشان یعنی سرزمین پنجاب مطیع دولت سدوزائی افغانستان بودند و سک ها در اثر تحریکات انگلیس ها در سالهای اول سلطنت زمانشاه کم کم بنای جسارت و سرکشی را گذاشتند تا اینکه پادشاه سدوزائی موصوف رنجیت سنگ را بحیث حکمران از طرف دولت افغانی در لاهور مقرر کرد وراجاى سک بعد از سقوط سلطنت زمانشا در دوره فتور افغانستان که برادران بارک زائی بین خود و با شهزادگان سدوزائی مصروف جنگ های داخلی بودند از ضعف دولت افغانی استفاده نموده اعلان حکومت و مهاراجائی نمود و بنای یک سلسله تجاوزات را بطرف کشمیر و پشاور و خاکهای اینطرف اباسین گذاشت و بعد ازینکه امیر دوست محمد خان اعلان پادشاهی نمود و میان او و رنجیت سر مسئله پشاور جنگ و نبرد تازه رخ داد و عداوت تجدید و تقویت شد مها را جاى سک بفکر افتاد تا از مخالفت خاندانی سدوزائی و بارکزائی کار گرفته شجاع الملک و نقشه های پر حرص و آز او را علیه پادشاه قانونی افغانستان استعمال کند چون شجاع برای احراز موفقیتهای شخصی خود از قبول هرگونه کمک ولو بشرایط بسیار ننگینی هم باشد روگردان نبود میان خالصه جی و شجاع طرح یک معاهده دو جانبه ریخته شد و درست در همین موقع طرف ثالثی که عبارت از انگلیس ها باشد وارد صحنه سیاست گردید . بعضی از نویسندگان انگلیسی بسیار سعی میکنند تا پای خویش را عقب کشیده و اینطور وانمود کنند که موضوع دوستی و دشمنی افغان وسک مسئله با همی خود آنهاست و بدون تحریک و شرکت انگلیسها سک ها موفق به اشتغال خاک هاى افغانی در آن طرف اباسین شدند حالانکه تشکل حکومت خالصه جی و تجاوزات رنجیت سنگ بنام شجاع الملک و بصورت تنهائی همه اش در اثر تحریکات انگلیس ها صورت گرفت و مداخله بنام شجاع الملک در امور داخلی افغانستان که آنرا معمولا جنگ اول افغانی و انگلیس می نامند امریست که اساس آن در همین مواد معاهده سه جانبه انگلیس وسک و شجاع ریخته شده است.
انگلیس ها در آغاز کار بسیار مایل بردند که اتحادی میان رنجیت سنگ وشجاع الملک بمیان آید. نفر چندی شجاع تهیه کند و بیشتر رنجیت به او قوای جنگی بدهد و پول مصارف را انگلیس ها کار سازی نمایند . "دلار دا کلند" حاکم اعلای آنوقت هند بسیار مشتاق عملی ساختن این نقشه بود و برای اجرای آن (مکنا تن) با هیئتی مأمور شد که در (آدینه نگر) با رنجیت ملاقات کند (۳۱ می ۱۸۳۸) در طی این ملاقات مکناتن به رنبیت گفت که قرار مسموع میان والاحضرت شما و شاه شجاع الملک معاهده شده آیا به نفع شما نخواهد بود که طرف سومی که عبارت از برطانیه باشد در آن سهیم شود؟ رنجیت در جواب گفته بود که این عمل بدان می ماند که (قند به شیر) علاوه شود بدین ترتیب قند و شیر بهم مخلوط شد ولی در نتیجۀ النتایج نه مذاق شجاع بدان شیرین شد و نه سکها با کامیابی آنی خود سود واقعی بردند . مملکت افغانستان به خاک و خون نشست و تنفر مردم افغانستان نسبت به شجاع بیشتر گردید تا ذایقه مرگ چشید و انگلیس ها به خسارات مالی و جانی هنگفت مواجه گردیدند و بعد از مرگ رنجیت انگلیس ها حتی در اینطرف اباسین نفوذ پیدا کردند . بهر حال قبل ازینکه مواد معاهدۀ سه جانبه ترتیب شود انگلیس وسک در مسئله اعزام نفر و قوۀ نظامی به همرای شجاع در افغانستان جرو بحث زیاد نمودند . انگلیس ها می خواستند در اقدامات تعرضى سک ها را به کشتن بدهند و خود پول خرج کنند ولی خالصه چی که ضرب شست افغان ها را دیده بود انگلیس ها را به ارسال قوه وادار نمود بالاخره بتاریخ ٢٦ جون ۱۸۳۸ مطابق ۲۳ شهر ربیع الثانى ١٢٥٤ هجری قمری مواد معاهده ، دوستی و اتحاد نظامی از طرف انگلیس ها وسک ها ترتیب یافته و بالای شجاع الملک که بحیث یک فرد متواری و فراری حق کوچک ترین نمایندگی از طرف دولت افغانستان نداشت تحمیل گردید وشاه مخلوع سدوزائی بفکر احراز موفقیت های شخصی این معاهده ننگین را امضاء کرد و متن آن با مختصر مقدمه در ۱۸ ماده قرار آتی است که از نسخه خطی واقعات شاه شجاع نقل می شود :
از آنجا که سابق ازین فیمابین سرکارین بغیر سرکار والا مقدار خالصه جی و سر کار گردون اقتدار شاه شجاع الملک عهدنامه مشتمل بر چهار دفعه سوای تمهید و خاتمه مقرر شده بود و به سببی از اسباب ملتوی مانده اکنون که صاحب والا مناقب مستر ویلیم جی مکناتن صاحب بهادر که بایمای نواب مستطاب معنى القاب جارج لارد اکلند گورنر جنرال صاحب بهادر باختیار کل بجهۀ توثیق و تکمیل عهدنامه مذکور ازراه دوستی موثقه قدیمه مهرده هر دو سرکار عالیمقدار اعنی خالص جی و کمپنی انگریز بهادر در حضور انور خالصه جی تشریف آوردند عهدنامه مذکور از سرنو باضافه چند فقره دوستی آیات و چهار دفعه شرایط جدیده که جمله هزده دفعه باشد با تفاق و صلاح دوستانه سرکار یکرنگی آثار کمپنی انگریز بهادر مقرر و مسند گردید که بموجب دفعات و شرایط مرقومه مغایرت و جدائی متصور نیست و نخواهد شد فقط اول : آنچه ممالک متعلقه این روی آب سندیه و آن روی آب سندیه که در تحت و تصرف در علاقه سرکار خالصه جی داخل است صوبه کشمیر معۀ حدود شرقی و غربی و شمالی و جنوب اتک ، چچ و هزاره و کهنبل وانت وغیره توابع آن پشاور معه یوسف زائى وغیره وختک و هشنگر و مچنی و کوهات و هنگی و سائر توابع پشاور تا احد خیبر و بنوو وزیر و تانک وکرانک وقلعه باغ وخوشحال غر وغیره توابع آن ، دیرۀ اسماعیل خان معۀ توابع آن ، دیرۀ غازی خان و کوت متهن وعمر کوت وغیره معه جمیع توابع آن وسنکهر ، واروات مند ، و دجل و حاجی پور و راج پورو هر سه کچی و منکیره با تمام حدود آن و صوبه ملتان با تمام ملک آن سر کار شاه موصوف شاه خاندان سدوزائی را در ممالک مرقومۀ الصدرهیچ دعوى و سرو کارى نسلاً بعد نسل بطنا بعد بطن نیست و نخواهد شد به همین عنوان مدام ملک و مال خالصه جی مذکور نسلاً بعد نسل وبطناً بعد بطن خواهد بود .
دویم : شاه موصوف از آنطرف خیبر احدی را اجازت راهزنی و شور و فساد با ینطرف خیبر شدن نخواهد داد اگر احیانا کار داران سرکارین که معامله خورد و برد نمایند و رو بقرار نهاده غیر حاضر باشند از جانبین واپس شوند و آنچه آب ناوه کوه خیبر برای مصارف قلعه فتحکده وغیره به موجب قدیم می رسد احدى مسدود نسازد .
سیوم : عبور مطابق آئین موثقۀ دولتی سرکارین عالبین خالصه جی وصاحب ان کمپنی انگریز بهادر از دریای سنلج متعلق به چتی و اجازت خالصه جی است همانقسم از دری سندیه که دریای ستلج بان آمیخته عبور اقوام معطل برچتی و اجازت خالصه جی خواهد بود و شاه موصوف بغیر اجازت و چتی سرکار خالصه جی عبور شدن نخواهد داد .
چهارم : در مقدمه شکاپور و ملک سندیه که این روی دریای ستلج باشند آمیخته فی ما بین سرکارین عالبین یعنی خالصه جی و سر کار کمپنی انگریز بهادر آنچه معرفت کپطان کلار مارتین دید صاحب بهادر پلتیکل اجنت بهادر دوست صمیمی و جواهر سنج میزان دوستی سرکارین عالبین بموجب آئین موثقه معهوده قرار خواهد یافت به سر کار ذوالا اقتدار شاه موصوف منظور خواهد بود .
پنجم : شاه موصوف به ظهور انتظام کابل و قندهار اسپان نو عمر عمده و اعلی و خوش رنگ خوشخرام پنجاه و پنج راس و یازده قبضه شمشیر اصیل ایرانی عمده و هفت قبضه پیش قبض اصیل ایرانی و بیست و پنج راس قاطران عمده بالا قد و میوه ولایت چه خشک و چه تر و سرده های عمدۀ شیرین در تمام موسم از راه جاله ها و غیره در الکاى پشاور و انگور و انار بیدانه و ناک وسیب وبهى و بادام و کشمش به مقدار وافر سال بسال برسانیده باشند و نیز اجناس اطلس هر رنگ و چوخهای سمور و کمخواب زربفتی و قالین ایرانی جمله یکصد و یک پارچه سال بسال على الدوام بسرکار خاصه جی میرسانیده باشند .
ششم : القاب ومراسلات بموجب مراتب مساوات فیما بین سرکارین عالیین ممدوحین جاری خواهد ماند .
هفتم : آنچه سوداگران اسپان و غیره طرف ولایت عازم برای امرتسر و لاهور وتمام مالک محروسه سرکار خالصه جی خواهند بود از طرف شاه موصوف ممانعت نخواهد شد بلکه تاکید تمام و تائید بعمل خواهد آمد و از جانب خالصه جی هم به همین نهج درین بظهور خواهد رسید .
هشتم : سرکار خالصه جی تحایف بطریق دوستی از قسم پشمینه وغیره بموجب تفصیل ذیل سال بسال پادشاه موصوف خواهد فرستاد از رقم پشمینه 55 پارچه ، ململ 25 تان کمخواب 5 تان دویته بنارسی ۲۱ تان کیش بهار نوای ملتانی 5 تان دستار سفید 55 تان برنج باره 55 آثار .
نهم : آنچه معتبران خالصه جی بجهت خریدن اسپان و غیره و یا برای کار دیگر بطرف ولایت و یا از طرف شاه موصوف بملک پنجاب وغیره ممالک محروسه برای خرید و فروخت بقدر یازده هزار روپیه از رقم سفیدی و پشمینه وغیره اجناس مامور شوند سرکار خالصه جی و سرکار شاه موصوف در نوازش با آنها و سر انجام کار آنها متوجه خواهند بود .
دهم : اگر فوج سرکار خالصه جی و فوج شاه موصوف باتفاق حسنه یکجا شوند موصوف کار بد شدن در حق گاوان هرگز و اصلاً ومطلقاً راه نخواهد داد .
یازدهم : هر گاه سرکار شاه موصوف فوج سرکار خالصه جی را بنابر امداد همراه و بر آنچه از خاندان بارکزائى وغیره مال و اسباب وجواهر و اسپان و اسلحه و اضربه خورد و کلان وغیره بدست شاه موصوف آید نصف آن از سر کار خالصه جی و نصف آن از سرکار شاه موصوف باشد و اگر سوای فوج خالصه جی بدست شاه موصوف آیدشاه موصوف اسپان عمده و اشیای زبده از اسلحه خورد و کلان و جواهرات وغیره بطریق تحفه محصوب وکیل معتبر بسرکار خالصه جی ارسال دارند.
دوازدهم : مدام معتبران شاه موصوف و سر کار خالصه جی مع رسایل وتحایف بحضور جانبین جریده طور حاضر و مامور خواهند بود .
سیزدهم : هر گاه سرکار خالصه جی طلب فوج سرکار شاه موصوف به نظر تکمیل مرکوزات عهدنامه هذا نمایند شاه موصوف فوج با سرداران کلان ارسال دارند و سرکار خالصه جی نیز حسب ضرورت شاه موصوف به نظر تکمیل مرکوزات عهدنامه هذا فوج مسلمان معه سرداران کلان تا کابل مامور خواهد نمود هنگامی که خالصه جی رونق افروز پشاور شوند از طرف شاه موصوف یک شهزاده بجهۀ ملاقات سرکارخ خالصه جی بیاید عظیم و تکریم اوبوجه احسن از سرکار خالصه جی بظهور خواهد رسید .
چهاردهم : دوست و دشمن خالصه جی و سر کار شاه و سر کار کمپنی انگریز بهادر واحد است .
پانزدهم : مبلغ دولک روپیه ضرب نانک ، شاهی یا کلدار سال بسال بالضرور از ابتدای ماموری افواج خاله جی برای تخت نشانی شاه موصوف در کابل بر سر کار خالصه جی داده خواهد شد از طرف خالصه جی در الکای پشاور بقدر پنج هزار سوار و پیاده از قوم مسلمان بنابر پشت گرمی شاه ممدوح که بحسب ضرورت برای کمک شاه موصوف گاه که بصواب دید سر کار دوست مدار دولت مدار کمپنی انگریز بهادر با تفاق و صلاح سرکار خالصه جی همچو کمک ضرور متصور شود خواهند رفت هر گاه کدام مقدمه کلان از جانب مغرب رو نماید پس تدارک آن با تفاق وصلاح سرکارین عالیین یعنی سر کار خالصه جی و سر کار کمپنی انگریز بهادر بموجب موقع بظهور خواهد رسید ، در صورتیکه سرکار خالصه جی طلب افواج شاه موصوف نماید هر قدر مدت که فوج مذکور در سرکار خالصه جی حاضر باشد منجمله مبلغ مشخصه مذکور بموجب حساب مجرا خواهد شد . سرکار کمپنی انگریز بهادر مادام که امری خلاف شرایط عهدنامه هذا از روی تحقیق بظهور نرسد متکفل ادای مبلغ مشخصۀ مذکوره سال بسال بلاناغه به سرکار خالصه جی خواند بود .
شانزدهم : آنچه ممالک و توابع تصرف میران سندیه الحال است شاه شجاع الملک و سائر خاندان سدوزائی را نسلاً بعد نسل وبطناً بعد بطن فرمان برداری یا باقیات معامله مالگذاری در حال واستقبال به آن ممالک هیچ دعوی سرکار نیست و نخواهد بود : ملک و مال میران سندیه نسلاً بعد نسل خواهد بود بشرطیکه میران موصوف مبلغ سى الک روپیه نانک شاهی امرتسری یا کندار به موجب مجوزه سرکار کمپنی انگریز بهادر بشاء موصوف ادا نمایند و شاه موصوف از جملۀ آن مبلغ پانزده لک روپیه نقد بسر کار والامقدار خالصه جی رسانیده دهد و باقی مبلغ پانزده لک روپیه خود بگیرد. هر گاه مبلغ مذکور همگی و تمامی ادا شده باشد پس در آنوقت دفعه چهارم عهد نامه شاه موصوف (مقصد از ماده ٤ معاهدۀ ۱۲ مارچ ۱۸۳۳ است) منسوخ خواهد گردید و مراسم رسل و رسایل و تحایف فاخره عمدۀ اعلى فی ما بین سرکار خالصه جی و میران سندیه دت قدیمه جاری خواهد بود .
هفدهم : هرگاه شاه شجاع الملک در ملک کابل و قندهار عنان حکومت بدست کفایت خود خواهد آورد آنگاه به ممالک محروسه والی هرات برادر زاده شاه مو صوف بهیچ جهت متعرض و دست انداز نخواهد شد . هجدهم : شاه شجاع الملک وسائر خاندان سدوزائی بدون استمزاج واستصواب سرکارین عالیین سرکار خالصه جی و سر و کار کمپنی انگریز بهادر معامله و سر کار به احدی از سر کارین غیر نخواهند کرد و اگر احیانا کدام سر و کار غیر عزم لشکر کشی بر ملک سرکار خالصه جی یا صاحبان انگریز نمایند بقدر مقدور خود بمقابله بپردازند. آنچه دفعات مرقومۀ الصدر مرقوم شد سر کار خالصه جی و سر کار انگریزو سر کار شاه شجاع الملک را بخوشی و رضامندی منظور است و عهد نامه هذا بشرط ثبات دفعات مذکوره مدام بر حال و برقرار خواهد ماند و بعد از ثبت دسخط و مواهیر هر سه سرکار والا اقتدار شرایط عهد نامه هذا بعمل خواهد آمد ، تحریر پانزدهم ماه هار سنبت 1895 در لا هور قراریکه در ماخذ مختلف تحریر است مکناتن قبل از تسوید مواد قرارداد فوق شفاهی راجع به مشایعت شهزاده تیمور پسر بزرگ شاه شجاع معه دسته سلمان فوج رنجیت سنگ بطرف کابل و رفتن سردار سلطان محمدخان همرای شاه شجاع بطرف قندهار بیاناتی داد و شاه شجاع هم خواهشاتی چند نمود مبنی بر اینکه : سائر شهزادگان درانی در امور مملکت داری او اختیاری نداشته باشند از کابل و قندها و به سائر نقاط مثل بلخ و سیستان و بلوچستان و شکار پور لشکر کشی بتواند. توابع قندهار و شکا ر پور متعلق به او باشد . بعد از تصرف کابل که قوای انگلیسی مراجعت کند یکنفر از انگلیس ها به سمت وکالت باقی بماند و طبق رضا و مصلحت او چند نفر صاحب منصبان انگلیسی برای تربیه سپاه مانده میتوانند ، دولک روپیه سالانه به رنجیت سنگ بپردازد زیرا پرداخت پول یکنوع باج گذاری تعبیر خواهد شد ، میران سند شکار پور را به او مسترد دارند .
این بود پاره مطالبی که شاه شجاع حین تسوید معاهده سه جانبه خواهش نمود و از خلال آن واضح میشود که شاه متواری و فراری سدوزائی در حالیکه دست نیاز بطرف انگلیس ها وسک ها دراز کرده بود و موفقیت خویش را بدون معاونتهای آنها غیر ممکن میدید کوشش داشت که بعد از احراز تخت و تاج افغانستان قلمرو سلطنت خویش را حتی المقدور در چوکات وسیع تری محافظه نماید ولی متاسفانه حریف های او بخصوص انگلیس ها کسانی نبودند که از ایشان استفاده بتواند و در نتیجه امضای این معاهده منحوس سک ها و انگلیس ها موفقیت های درخشانی حاصل نمودند.