نظری بادبیات فارسی از ابتدای اسلام تا اخیر قرن شش

از کتاب: پرده نشینان سخنگوی

در نیمه اول قرن اول هجری عربهای خراسان ( افغانستان موجوده ) و فارس را استیلا نموده تحت نفوذ خود درآوردند بنابرین مدت بسیار کوتاه زبان . ادب عرب ممالک مفتوحه را تحت الشعاع قرار داد، طوریکه علما و شعرا درین زبان سخن میگفتند و مینوشتند سلطه این زبان در فارسی بعدی بزرگ بود که تا اکنون درین زبان الفبای عربی معمول است و از طرف دیگر لغات دخیل عرب درآن بکثرت دیده می شود .

به قول بعضی تذکره نویسان زبان و ادبیات فارسی در قرن اول هجری ظهور نمود و ابو حفص () را اولین شاعر این زبان میدانند ولی چون این شاعر  در حدود سال ۳۰۰ هجری حیات داشت (۱) و شاعران دیکر قبل از او زندگی می کردند این قول ایشان را قبول نمیتوان بعدازتقریباً دو قرن تسلط عرب ها برخراسان وفارس ، درست ۲۰۷ یک تن از امرای خراسان ( افغانستان) طاهر بن حسن پوشنگی که ازطرف مامون حاکم خراسان مقرر گردیده بود ، خطبه سلطنت را بنام خود خواند ، اسقلال خراسان را اعلام نمود وبدین رنگ سلسله طاهریان در افغانستام بوجود آمد تا حدی نفوذ  اعراب ازبین ممکلت تقلیل یافت . درزمان طاهریان زبان فارسب نسبتاً هسته ای به خود گرفت و چندین شاعر فارسی گو بوجود آمد که معروفترین آنها حنظله بادغیسی است حنظله در زمان عبدالله بن طاهر حیات داشت و درین زمان صاحب دیوانی بود .

حکومت طاهریان چندان طول نکشید چه یعقوب لیث صفاری در ۲۵۸ اولاً سیستان و بعداز آن پوشنگ و هرات را در تصرف خود در آورد و تا سنه ۲۵۸ کرمان فارس ، کابل ، بامیان و بلخ را تسخیر نمود. درسال ۲۵۹ محمد بن طاهر ، آخرین پادشاه خاندان طاهریان را سیر گرفته ، سلسله را منقرض ساخت و سلسله صفاریان  را تأ سیس کرد. اگرچه ،چنانچه قبلاً گفته شد ادبیات فارسی در عصر طاهریان وجود داست ولی ترقی و نهضت حقیقی آنرا به عهد صفاریان باید نسبت داد ، چه یعقوب لیث صفاری به زبان عربی آنوقت زبان دربار و ادب بود آشنایی نداشت و تا چهار شعرا و نویسندگان مدح او را بزبان فارسی دری کمزمان ملی او بود می نمودند و ازین رو شعر و ادب فارسی در عصر او رونق گرفت .


(۱) کتاب المعجم فی معایر اشعار العجم در کتاب ادبیات فارسی اعداد به دوم تاریخ حیات او را قرن اول هجری نگاشته اند، ولی در همانجا ظهور ادبیات فارسی را در قرن سوم هجری میدانند .

 

هنگامیکه طاهریان و صفاریان حکومت خراسان و فارس را در دست داشتند ، حکومت ماورالنهر در دست پسران  اسد بن سامان بود و در سنه ۲۶۱ خلیفه عباسی امارت آن منطقه را به  نصر بن احمد بن اسد تفویض نمود . حکومت بخارا را به برادر خود اسمعیل سپرد و بعد از وفات نصیر بن احمد ، اسمعیل حکومت تمام ماورالنهر را در تصرف آورده درسال ۲۸۷ عمر ولیث صفار را در جنگ شکست داد و در نتیجه خراسان و قسمت های شرقی فارس را جز دولت خود ساخت خاندان سامانیان در سنه ۲۸۹ انقراض یافت .

پادشاهان این سلسله خیلی علم دوست و دانش پرور بوده  ادبیات فارسی در زمان ایشان بسیار پشرفت نمود . و سخن سرایان و نویسندگان بزرگی مانند: ابوشکور بلخی رودکی ، حکیم سنایی، دقیقی بلخی وغیره ظهور کردند همچنان رابعه اولین زنیکه بفارسی شعر سروده و نام او در تذکره ها نوشته شده عهد نصر بن احمد بن اسمعیل سامانی در بلخ حیات داشت .

عبدالملک بن نوح سامانی یکی از غلامان خود را که الپتگین نام داشت فرمانده لشکر خراسان مقرر نمود و () بعد از مرگ او سر از اطاعت برادر و جانشینش منصور بن نوح، () غزنه را استیلا کرد خودش و پسرانش مدت ۱۶ سال در آنجا پادشاهی کردند بعد از آن درسال ۴۶۶ () از غلامین الپتگین امیر سبکتگین را که داماد او نیز بود ، به پادشاهی انتخاب نمودند و موسس سلسله غزنویان هیمت مرد شجاع است که بزور شمشیر خراسان و قسمتی از هندوستان غربی را با شهر پشاور تسخیر نمود ودر سنه ۳۸۴ از طرف نوح بن منصور سامانی حکومت خراسان ناد شد 

پسر او محمود غزنوی که یکی از بزرگترین شاهان افغانستان است قلمرو پدری را وسعت زیادی بخشید چه در بین سنه ۳۹۲ و ۴۱۶ دوازده دفعه به هندوستان  لشکر کشیده تمام کشمیر  و اکثر ولایت غربی هند را در تصرف خویش در آورد و درسال ۴۰۸ خوارزم و درسنه ۴۲۰ وی را ضمیمه دولت خود ساخت و سلطنت عظم ومقتدری تشکیل کرد که از لاهور تا سمرقند و اصفهان پهن شده بود فتح هندو گرفتن بزرگترین این کشور را سومنات که از آن ثروت هنگفتی دست محمود افتاد ، مخصوصاً سبب شهرت او گردید .

سلطان محمود پادشاه ادب پرور و شعر دوست بوده در حدود ۴۰۰ شاعر دربار خویش کرد آورد از آن جمله فردوسی ، منوچهری ، عنصری و دیگر استادان بزرگ شعر و ادب بودند درنتیجه لشکر کشی محمود غزنوی زبان ادبیات فارسی در ین سرزمین نیز رواج وانتشار یافته ، رفته رفته  زبان علمی و ادبی آن دیار گردید .

اولاد و احقاد محمود نتوانستند قلمرو مدین بزرگی را ادارخ نمایند لذا در جنگهای  پی در پی با سلجوقیان در بین سنوات ۴۲۹ و ۴۳۲ ولایت فارس ، ماورالنهر ، بلخ و خوارزم را باخته  مجبوراً به غزنی و قسمت مفتوح هند اکتفا نمو دند تا اینکه درسنه ۵۵۶ غوریان از دست ایشان برده و آنها را به هند فرار ساختند  ولی محمد () غوری درسال ۵۸۴ لاهور را () غزنویان گردیده بود ، متصرف شده این سلسله 


را خاتمه داد. پادشاهان آخری خاندان غزنویان مانند موسس خود بادبیات علاقه داشتند و بعضی شعر ای بزرگ قر ششم هجری مثل مسعود سعد سلمان و سناسس بدربار آنها به سر میبردند و مورد نوازش ایشان بودند.

سلجوقیان که اصلاً از ترکستان بودند ، بعد از آنکه ولایات غربی خراسان و فارس را از دست پسران محمود بیروت کشیدند سلطنت مستقلی تأسیس کردند و لقب سلطان السلاطین برخود  گذاشتند ، رفته رفته تمام آسیای فربی تا سرحدات روم تحت ادارهَٔ سلاجقه قرار گرفت و سه پادشاه این خاندان بر این قلمرو وسیع حکومت نمودند، آنرا عظمت و نفوذ فوق العاده بخشیدند ، اما بعد از ملک شاع در سنه ۴۸۵  در بین پسران او جنگ شروع  شد و این بی اتفاقی سبب تجزیه مملکت گردید  اگرچه سلطان سنجر که بعد از مرگ برادران خود درسال ۵۱۱ برتخت سلطنت جلوس نمود هنوز زمام ریاست سلاجقع را در دست داشت .ولی در حقیقت این پادشاه در اخیر سلطنت خویش دارای اقتدار و سلطه شاهان ما قبل سلجوقی نبود و بعد از فوت او در سال ۵۵۲ خوارزم شاهیان بزودی این شعبه سلاجقه را منقرض ساختند .

پادشاهان سلجوقی لاز ادبا وشعرا حمایه نموده در ترقی و انبساط ادبیات فارسی خدمت شایانی کردند و در زمان ایشان شعرا بزرگ مانند عمر خیام، انوری، جیلی وغیره حیات داشتند همچنین بزرگترین شاعره زبان فارسی ، مهستی ، گنجوی ، در عصر زمان سنجر سلجوقی در دربار او میزیست .

خوارزم شاهیان ، که اولاد واحقاد انوشتگین ، یکی از امرای سلطان ملکشاه سلجوقی  بودند در تاریخ ادبیات رول بزرگی بازی نکردند چه دوره پادشاهی ایشان در جنگ هرج و مرج گذشت و آنها فرصت آنرا نداشتندد  که علم و ادب توجه نمایند ولی بازهم بشعر و ادب بیگانه نبودند چنانچه  رشید و طواط به دربار آنها پرورش یافته بود .

با حمله چنگیز این خاندان از بین رفت و با خونریزی ها و ویرانیها این مرد ستمگر باب دیگر در ادبیات فارسی گشوده شد که درموقع خودش به آن اشاره خواهد شد .