واو و گونه های آن در گفتار ونوشتار
وا و دودسته می شود :
یکم واوهایی که بین کلمه ها جای می گیرند و به نام واو عطف یاد می شوند .
دوم واو هایی که بین دوجمله یا دوفقرة یک جملة مرکب جای می گزینند، واو ربط یا وصل
نامیده می شوند .
گذشته از آن همه واوهایی هم در متون پارسی دری هستند که بیرون ازاین دو دسته اند، مانند واوی که در آغاز جمله می آید و به سبکهای نوشتاری نویسندگان وابسته است . چنان که در
بعض کتابهای پیشینه ، مانند تاریخ بیهقی وتذکرة الاولیای عطا رمی نگریم : و نصر خلف دوست من بود. و او سخن اهل زمانه را هیچ وزن ننهادی.
واو عطف گونه های زیادی دارد.
۱ـ واو سوگند: در والله . یا دراین بیت می نگریم
سفرت به خیر اما تو و دوستی خدارا
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی ... .
۲ـ واو مباینت (جدایی ) دور بودن دو کار از هم ، مانند: نیکی وپرسش ، جوانی و پرهیزازعشق ، مشت ودرفش .
جوانی واز عشق پرهیز کردن
دریغا جوانی دریغا جوانی
من وانکار شراب این جی حکایت باشد
دایما اینقدرم عقل وکفایت باشد
۳ـ واو معیت ( یکجایی ) به معنای با و همراه ، یا واو مناسبت :
برو ای فقیه زاهد بخدا ببخش مارا
تو وزهد وپارسایی ، من وعاشقی ومستی
دراین بیت واوها زهدوپارسایی را با تو عاشقی ومستی را با من یکجا کرده
ازشهریار هم خوانده ایم :
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من واین گوشة گمنامیها
واو گوشة گمنامیها را با من شاعر یکجا کرده است .
وشاعر دیگری گفته است :
ترسیدم وپشت بر وطن کردم
گفتم من و طالع نگونسارم
ودربیت دیگری می یابیم :
زعدلش شده شاد خورد وبزرگ
به آبشخور آرد همی میش وگرگ
واو عطف معیت گاهی دو یا چند نام را یکجا می سازد ، مانند :
قلم و دوات وکاغذ همه جمع کرده نرگس
که به پیش چشم مستت خط بندگی نویسد
۴ـ واو بیان دارندگی ، مانند ترسو ، ریشو ، شکمو ( درگفتار شکمبو )
۵ـ واو معدوله ( تغیر یافته ) یا واو خاموش که نوشته می شود وبرزبان نمی آید ، مانند : خواهر ، خواهش ، خود ، خویش ، خویشتن ، خواب ، زکواة ( که زکات نوشته می شود .)
۶ـ واو دگرگون شدة ب مانند : شب = شو ، تب = تو ، خواب = خو ، آب = او ، آفتاب = افتو
۷ـ واو کوچک نمایی ( تصغیر) : دخترو ، پسرو که نوشته اند دگرشدة کاف تصغیر است و پذیرفتنی نمی نماید .
۹ـ واو ربط دوفقرة یک جملة متوازن ، مانند : به چمن رفتم و دو ساعت قدم زدم .
۱۰ـ واو میان وند که بین تک واژه های یک واژة مرکب می آید، مانند : رفت وآمد ( پیوند دوستی) ، آموزش وپرورش ، خورد ونوش ، چوروچپاول ،
۱۱ـ واو عطف که بین واژگان هم معنا یا مترادف می نشیند ، مانند: کوشش وزحمت ، ضعف ونا توانی ، فقر وتنگدستی .
۱۲ـ ضمیر مخفف او : ورا یعنی اورا ، چنان که ... گفته است :
ورا در شبستان فرستاد شاه
زهرکس فزون شد ورا پایگاه
۱۳ـ واو مقابله یا تقابل : که دو معنای مقابل و مخالف را برابر هم می آورد :
عمر برفست وآفتاب تموز
اندکی ماند و خواجه غره هنوز
یعنی عمر برف است دربرابر آفتاب تموز.
۱۴ـ واو حالیه به معنای حال آن که ، درحالی که . آن را واو قید ساز هم می نامند :
چنان که در تاریخ بیهقی نوشته است : وزارت مرا دادند ونه جای من بود .
یا چنان که بیدل می گوید :
بیدل این کم همتان بر عزو جاه
فخرها دارند وعاری بیش نیست
فخرهادارند ، حال آن که آن فخرها بیشتر از عاری نمی باشد .
بلند آسمان پیش قدرت خجل
تو مخلوق وآدم هنوز آب وگل
*
کرم بین ولطف خداوند گار
گنه بنده کردست واو شرمسار
ناصرخسرو گفته است :
دشمن ازتو همی گریزد وتو
سخت در دامنش زدستی چنگ
ودر بوستان سعدی می خوانیم :
که مرد ارچه بر ساحل است ای رفیق
نیاساید او دوستانش غریق
۱۵ـ واو تفریق : این واو تنها برای فرق گذاری دو اسم جا گزید شده است . مانند عمرو وعمر سرو و سر
۱۶ـ واو ویژه سازی یا خاص سازی یا واو تخصیص وآن چنان که بین معطوف و معطوف علیه حصر وقصر واقع شود :
بتو گلگشت باغ ارزانی
من وسیر برهنه پاییها
یا چنان که کسایی گفته است :
بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله
ماوخروس وناله کنجی گرفته تنها
سعدی هم سروده است :
پادشاهان وگنج و خیل وحشم
عارفان وسماع وهایا هوی
دربیت نوشته شده گنج وخیل وحشم به پادشاهان و سماع وهای وهو به عارفان اختصاص یافته است .
۱۷ـ واو علیت که واژة نخستین علت واژة دومین قرار می گیرد ، مانند : یک تیر ودو فاخته ، پیری وزمینگیری .
۱۸ـ گونه یی واو عطف که بین دویا چند فعل صادرشده از یک شخص یا یک طرف ، مانند : نشست وبرخاست ، خشم وهیاهو ویا دو یا چند اسم یا مفهوم شریک در یک فعل می آید ، مانند : معلم درس پریروز ودیروز را تکرار کرد.
۱۹ ـ واو تبدیل یافتة همزه : جزء که جزو شده است و جزئی که جزوی شده است .