111

واو و گونه های آن در گفتار ونوشتار

از کتاب: زبان د آری

وا و دودسته می شود :

یکم واوهایی که بین کلمه ها جای می گیرند و به نام واو عطف یاد می شوند .

دوم واو هایی که بین دوجمله یا دوفقرة یک جملة مرکب جای می گزینند، واو ربط یا وصل

نامیده می شوند .

گذشته از آن همه واوهایی هم در متون پارسی دری هستند که بیرون ازاین دو دسته اند، مانند واوی که در آغاز جمله می آید و به سبکهای نوشتاری نویسندگان وابسته است . چنان که در

بعض کتابهای پیشینه ،‌ مانند تاریخ بیهقی وتذکرة الاولیای عطا رمی نگریم : و نصر خلف دوست من بود. و او سخن اهل زمانه را هیچ وزن ننهادی.

واو عطف گونه های زیادی دارد.

۱ـ واو سوگند: در والله . یا دراین بیت می نگریم

سفرت به خیر اما تو و دوستی خدارا

چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی ... .

۲ـ واو مباینت (جدایی ) دور بودن دو کار از هم ، مانند: نیکی وپرسش ، جوانی و پرهیزازعشق ، مشت ودرفش .

جوانی واز عشق پرهیز کردن

دریغا جوانی دریغا جوانی

من وانکار شراب این جی حکایت باشد

دایما اینقدرم عقل وکفایت باشد

۳ـ واو معیت ( یکجایی ) به معنای با و همراه ، یا واو مناسبت :

برو ای فقیه زاهد بخدا ببخش مارا

تو وزهد وپارسایی ، من وعاشقی ومستی

دراین بیت واوها زهدوپارسایی را با تو عاشقی ومستی را با من یکجا کرده

ازشهریار هم خوانده ایم :

تا که نامی شدم از نام نبردم سودی

گر نمردم من واین گوشة گمنامیها

واو گوشة گمنامیها را با من شاعر یکجا کرده است .

وشاعر دیگری گفته است :

ترسیدم وپشت بر وطن کردم

گفتم من و طالع نگونسارم

ودربیت دیگری می یابیم :

زعدلش شده شاد خورد وبزرگ

به آبشخور آرد همی میش وگرگ

واو عطف معیت گاهی دو یا چند نام را یکجا می سازد ، مانند :

قلم و دوات وکاغذ همه جمع کرده نرگس

که به پیش چشم مستت خط بندگی نویسد

۴ـ واو بیان دارندگی ، مانند ترسو ، ریشو ، شکمو ( درگفتار شکمبو )

۵ـ واو معدوله ( تغیر یافته ) یا واو خاموش که نوشته می شود وبرزبان نمی آید ، مانند : خواهر ، خواهش ، خود ، خویش ، خویشتن ، خواب ، زکواة ( که زکات نوشته می شود .)

۶ـ واو دگرگون شدة ب مانند : شب = شو ، تب = تو ، خواب = خو ، آب = او ، آفتاب = افتو

۷ـ واو کوچک نمایی ( تصغیر) : دخترو ، پسرو که نوشته اند دگرشدة کاف تصغیر است و پذیرفتنی نمی نماید .

۹ـ واو ربط دوفقرة یک جملة متوازن ، مانند : به چمن رفتم و دو ساعت قدم زدم .

۱۰ـ واو میان وند که بین تک واژه های یک واژة مرکب می آید، مانند : رفت وآمد ( پیوند دوستی) ، آموزش وپرورش ، خورد ونوش ، چوروچپاول ،

۱۱ـ واو عطف که بین واژگان هم معنا یا مترادف می نشیند ، مانند: کوشش وزحمت ، ضعف ونا توانی ، فقر وتنگدستی .

۱۲ـ ضمیر مخفف او : ورا یعنی اورا ، چنان که ... گفته است :

ورا در شبستان فرستاد شاه

زهرکس فزون شد ورا پایگاه

۱۳ـ واو مقابله یا تقابل : که دو معنای مقابل و مخالف را برابر هم می آورد :

عمر برفست وآفتاب تموز

اندکی ماند و خواجه غره هنوز

یعنی عمر برف است دربرابر آفتاب تموز.

۱۴ـ واو حالیه به معنای حال آن که ، درحالی که . آن را واو قید ساز هم می نامند :

چنان که در تاریخ بیهقی نوشته است : وزارت مرا دادند ونه جای من بود .

یا چنان که بیدل می گوید :

بیدل این کم همتان بر عزو جاه

فخرها دارند وعاری بیش نیست

فخرهادارند ، حال آن که آن فخرها بیشتر از عاری نمی باشد .

بلند آسمان پیش قدرت خجل

تو مخلوق وآدم هنوز آب وگل

*

کرم بین ولطف خداوند گار

گنه بنده کردست واو شرمسار

ناصرخسرو گفته است :

دشمن ازتو همی گریزد وتو

سخت در دامنش زدستی چنگ

ودر بوستان سعدی می خوانیم :

که مرد ارچه بر ساحل است ای رفیق

نیاساید او دوستانش غریق

۱۵ـ واو تفریق : این واو تنها برای فرق گذاری دو اسم جا گزید شده است . مانند عمرو وعمر سرو و سر

۱۶ـ واو ویژه سازی یا خاص سازی یا واو تخصیص وآن چنان که بین معطوف و معطوف علیه حصر وقصر واقع شود :

بتو گلگشت باغ ارزانی

من وسیر برهنه پاییها

یا چنان که کسایی گفته است :

بیزارم از پیاله وز ارغوان و لاله

ماوخروس وناله کنجی گرفته تنها

سعدی هم سروده است :

پادشاهان وگنج و خیل وحشم

عارفان وسماع وهایا هوی

دربیت نوشته شده گنج وخیل وحشم به پادشاهان و سماع وهای وهو به عارفان اختصاص یافته است .

۱۷ـ واو علیت که واژة نخستین علت واژة دومین قرار می گیرد ، مانند : یک تیر ودو فاخته ، پیری وزمینگیری .

۱۸ـ گونه یی واو عطف که بین دویا چند فعل صادرشده از یک شخص یا یک طرف ، مانند : نشست وبرخاست ، خشم وهیاهو ویا دو یا چند اسم یا مفهوم شریک در یک فعل می آید ، مانند : معلم درس پریروز ودیروز را تکرار کرد.

۱۹ ـ واو تبدیل یافتة همزه : جزء که جزو شده است و جزئی که جزوی شده است .