زرتشتر سپنتمان
از ریشی های عصر ویدی تا زر تشتر سپنتمان:
"تهذیب ویدی" که فصل دوم را وقف تشریح پهلوهای مختلف آن نمودیم و اولین مظهر زندگانی مدنی آریا های کتلۀ باختری در دو طرفۀ هندوکش میباشد محصول ذکا و نبوغ جمعی از دانا یا نبی است که ایشان را "ریشی" میخواندند و در فصلی که گذشت کم و بیش از آنها و رول بزرگی که در جامعۀ ویدی بعهده داشتند صحبت نمودیم.
ریشیها یا حکمای عصر ویدی کسانی بودند که رهنمائی جامعه از هر نقطۀ نظر بعهدۀ آنها بود و از کانون کوچک خانواده تا دربار شاهان در تمام امور حیاتی تودۀ آریا را به راهای نیک و صواب هدایت میکردند، ریشی ها تنها شاعر نبودند بلکه به همه معرفت زمان آشنا بودند و در امور قومی اجتماعی، مذهبی، سیاسی ملی نژادی تبحر ومعلومات کافی داشتند و همۀ این امور را به دور محور مفاد کتلۀ آریا میچرخانیدند.
ریشی ها از نقطۀ نظر دیانت روحانیون و علمای دینی بودند و معتقدات آریارا از اعصار قبل التاریخ بهم حل و مزج کرده و اساسی را در عصر ویدی بمیان آوردند که پیشتر مطالعه کردیم.
ریشی ها از پهلوی اجتماعی به حیث رهنما و مقنن بزرگ تلقی میشدند و تشکیلات نظام اجتماعی آریائی و اصول و مقررات آن بدست ایشان وضع شده بود. ریشی ها از نقطۀ نظر مفهوم نژادی و حیات ملی رهنمائی توده را بعهده گرفته و سعی داشتند که قوم بهم متحد و متفق بوده عرق و خون آن از لوث بیگانه محفوظ باشد و ایشان با مجاهدت های خستگی ناپذیر روحیات آریائی را تقویت کرده و کوشش داشتند که فرد و جامعۀ آریا در فضای عنعنات وتهذیب وممیزات مشخص حیات خودشان پرورش یابد. این چیزها که ذکر کردیم روی هم رفته از خلال سرودهای ویدی واضح معلوم میشود و تشخیص میگردد که ریشی ها از هر رهگذر وظیفۀ رهنمائی جامعۀ آریائی را بصورت صحیح بعهده گرفته بودند. از خانواده گرفته تا عشیره و قبیله ده و قریه و شهر و دربار پادشاهی در همه جاریشی ها نفوذ داشتند ولی ازین نفوذ خویش مانند روحانیون کلده به مفاد خود کار نمیگرفتند و مانند آنها برای خود اقتدار و آمریتی قائل نشده بودند و از همین جهت رهنمائی های آنها در هر زمینه نتایج مثبت بخشید.
این رویه اقلاً مدت هزار سال از "دو هزار ق م" تا هزار ق م دوام نمود و زمینه را از هر نقطۀ نظر برای ظهور مبادی یک دورۀ بزرگ رفورم اجتماعی آماده ساخت وریشی بزرگ و حکیم دانائی مانند زر تشتر سپنتمان عرض وجود کرد. کسانیکه سرود های ویدی را از هر نقطۀ نظر مطالعه کرده و در اعماق روحیات معنوی آن دقیق شده اند و به این موضوع هم ملتفت هستند که سرودها عموماً در سینه ها و خاطره ها حفظ میشد میدانند که وجود ریشی های باستان و ثمره افکار آنها چقدر در راه ظهور زرتشتر سپنتمان و کتاب اوستاد خالت داشت. همان طور که ریشی های عصر ویدى از یک سلسله مبادى حیاتی وفکری و مذهبی قبل التاریخ آریا استفاده کردند، افکار خود آنها نیز که بصورت مجموعى بطرف هدف واحد متوجه بود و نتیجه تراوش آن هم ضبط میشد به پیمانۀ بسیار وسیع در ظهور شخصیت برجسته زرتشتر و قوانین اوستائی دخالت کرد.
این طور واقعات تاریخی که ذهنیت جدید و انقلاب فکرى در یک محیط تولید میکند عموماً عواملی بکار دارد و این عوامل را در مرور قرن ها ریشی ها و سرودهای ایشان در چوکات آریانا آماده کردند چیزیکه این نظریه را ثابت میکند تشابه متن خود سرود و بدی و اوستا است وواضح معلوم میشود که زرتشتر سپنتمان از مقررات قدیم عصر ویدی آنچه را که موافق زمان خود و جامعۀ آریانا میدانست گرفته، بعضی را توضیح، قسمتی را تبدیل و حصۀ را حفظ کرده و افکار تازه و جدیدی به آن علاوه نمود.
این واقعه و تسلسل آن در تاریخ قدیم افغانستان بار دیگر نیز تکرار شده و باز بعد از یک دورۀ معین که اینجا به دو هزار سال تخمین میشود در قرن چهارم هجری از همان منبع که که منشأ این همه جنبش های فکری است مردی مانند دقیقی و جمعی از حکما و شعرا سر بلند کردند و به احیای عنعنات بزمی و رزمی باستانی آریانا و تذکار کارنامه های شاهان مقتدر آن اقدام نمودند. قراریکه بعد تر در مورد شخص "زرا تشترا" خواهیم دید یکی از ترجمه هائی که هوگ Haug برای نام او میدهد "ستایش کننده" و "خواننده سرود ستایش" است و چون "گات ها" هم سرود معنی دارد.
و بزبان شعر سروده شده چنین نتیجه میگیرد که زرا تشترا اصلاً شاعر هم بوده گفتیم گات ها سرود معنی دارد. دار مستتر در صفحۀ ۹۷ جلد اول ترجمۀ زند اوستای خود به فرانسه در اطراف این موضوع شرحی نگاشته و "گاتها" یعنی قدیم ترین حصه اوستا را "سرود و چیز سروده شده" ترجمه کرده و میگوید که زبان آن نسبت به سائر قسمت های اوستا قدیم تر است و اکثر کلمات آن در زند عامیانه نی بلکه در زبان ویدی دیده میشود و این تنها قسمت اوستا است که به نظم ساخته شده بعضی علمای ویدشناس مفکورهای قدیم تری را دران سراغ میدهند. ازین بیانات مطالب چندی بدست می آید وضمناً مر بوط به مبحث حاضر گفته میتوانیم که زرتشتر از جمله همان ریشی های دانا و حکمای عصر ویدی است. همان طور که او را میتوان عامل ارتباط بین ریشی های دوره اخیر ویدی و حکمای عصر او ستائی قرار داد، گاتها قدیم ترین حصه اوستا هم چه از نقطۀ شعر و چه از نقطه نظر زبان و مفهوم حلقۀ تسلسلی بین سرود های ویدی وسائر قسمت های اوستا میباشد. خلاصه مقصود از توضیح مطالب این مبحث مهم این است که عصر ویدی؛ ریشی های ویدی، افکا و نظریات ویدی، زبان ویدی سیاست عصر ویدی زمینه را برای انقلاب فکری و اجتماعی سراسر آماده نموده و این کار بدست یکی از حکمای فرزانه باختر زر تشتر سپنتمان که حالا از شخصیت او صحبت میکنیم صورت گرفت.
زرا نشترا، زرتشتر سپتمه بازرتشتر سپنتمان:
صاحب کتاب او ستا در "گات ها" که قدیم ترین قسمت این کتاب است بنام "زر تشترا" یا "زرتشتر" یاد شده و بعضی اوقات کلمۀ "سپتمه" هم به اسم او الحاق شده و "زرتشتر سپتمه" گردیده است که پسان تر ازان "سپنتمان" ساخته و زرتشتر "سپنتمان" گفته اند.
این دو کلمه "زراتشترا" و "سپتمه" هر کدام از خود معنی علیحده دارد وذیلاً نظریات مدققین را تا یک اندازه در اطراف آنها شرح میدهیم:
مدققین معمولاً کلمۀ "زرتشتر" را مرکب از دو حصۀ دانسته و بصور مختلف آنرا تجزیه و ترجمه نموده اند. دار مستتر فرانسوی حصۀ اول کلمه را "زرت" و دومش را "شتر" تشخیص داده. مشارالیه "زرت" را از "زرا تو" مشتق میداند و آنرا زرد ترجمه کرده بار تولمه حصه اولی این کلمه را "زرنت" تصور نموده و "پیر" معنی میکند.
کلمۀ دومی را این دو نفر و جمع دیگری از مد مدققین همین شتری میدانند که تا حال در فارسی موجود
است به این دو تعبیر که گذشت معنى اسم مرکبه "صاحب شتر زرد" یا "صاحب شتر پیر" میشود. داکترف مولر F.Muller "زرا نشترا" را "مالک شترهای جری" ترجمه کرده. "بورنف" موسس مطالعات زند کلمه "زرا تشترا" را به این ترتیب دو حصه نموده یکی "زرت Zarath" و دیگر "اشترا Ushtra" و چون کلمۀ اول را "زرد" ترجمه نموده ازان "مالک شتر" زرد بدست می آید. ولی یکنفر دیگر موسوم به هاگ Haug به ملاحظه میرساند که در زبان قدیم با ختر زرد را "زیری تا Zairita" میگفتند به این ترتیب اساس نظریۀ بورنف متزلزل زیر گردیده است.
"هاک Haug کلمات "زرت" و "اشترا" را بصور مختلف تجزیه و ترجمه نموده یعنی کلمۀ اولی را "پیر" "دل" و "ستایش کننده" وکلمۀ دومی را نه شتر بلکه از "ایو تارا" Uttara مشتق دانسته و (اعلی) ترجمه نموده است و به این ترتیب ترجمه "زرا نشترا" چنین میشود: "کسی که دل اعلی دارد" یا "کسی که شاعر و خوانندۀ سرود ستایش است" و این تعبیر به مبحث پیشتر ما خیلی افقت میکند زیرا گفتیم که زرتشتر یکی از جمله همان ریشی های دانا و فرزانه ئی بود که در آخر عصر ویدی انقلابی در زمینۀ فکری و حیاتی باشندگان آریانا وارد کرد. چون گاتها یعنی قدیمترین قسمت اوستاهم مشتمل بریک سلسله سرود است و به نمونه و رویه سرودهای باستان ویدی ساخته شده "هاگ" به این عقیده است که خود زرتشتر هم شاعر بوده و چون او ستا مخصوصاً "گات ها" عبارت از "مانتراسپتا Manthracepta یعنی "سخنان پاک" بود که زرتشتر از طرف هرمزد آورده بود طبیعی باید که آورندۀ این سخنان در جملۀ فضایل دیگر شاعر هم بوده باشد و قراریکه پیشتر شرح دادیم چون گات ها "سرود و چیزی سروده شده" معنی دارد بدون اقامه سایر دلایل میتوان گفت که زرتشتر یکنفر ریشی مقتدری بود. ناگفته نماند که "هاگ" کلمۀ
زرتشتر را "رهنمای اعلی" هم ترجمه کرده. علاوه برین این نام را بصورت های مختلف دیگر هم ترجمه نموده اند از قبیل: بدست آورنده غنیمت بدست آورنده شتر بحیث غنیمت، ستارۀ طلائى وغیره وغیره.
کلمۀ دیگر سپمته، یا سپینته یا سپنتمان لقب زرتشتر و معنی آن "سفید" یا "از خانوادۀ سفید" با "نژاد سفید" است و بعضی ها این سفیدی را مفهوم معنوی داده و آنرا پاک روان ترجمه نموده اند. بهر حال قراریکه بنداهش سلاله نسب زرتشتر را میدهد یکی از اجداد او "سپیتمان" هم نام داشته. شبهۀ نیست که کلمه سفید که در پښتو بصورت سپین دیده میشود درین کلمه موجود است.
* * *
حالا که معنی کلمات مذکور تا یک اندازه شرح یافت بصورت تبصره در اطراف آن مینگاریم: اگر از نقطۀ نظر وظیفه ئی که زرتشتر در جامعه آریانی به انجام رسانید، نگاه کرده شود معنی ستایش کننده، خواننده سرود ستایش، رهنمای اعلی بنام او بیشتر موافق است زیرا مشار الیه مانند ریشی های باستان سرود ستایش ساخته و خوانده و توده مردم را بطرف هدف مخصوصی رهنمونی کرده و ذهنیت نو در میان اریاهای اریانا تولید نموده است. امکان زیاد دارد که کلمه "شتر" دریک حصه نام او داخل باشد چنانچه جمعی از مدققین به همین نظریه اند. شتر بخدی مهمترین و زیباترین و قوی ترین نسل شتر است که در تمام آفاق شهرت دارد و شتر دو کوهانه در تمام دنیا بنام شتر یکتریان هم یاد میشود. تاریخ قدیم آریانا نشان میدهد که کلمات گاو وشتر و اسپ در نامهای آریاهای این سرزمین دخالت زیاد داشت و این کلمات در اسمای خانواده ها و اشخاص بزرگ دیده میشود اسم "کیومرث" اولین ادمی که اوستا نام میبرد اصلاً مرکب از دو کلمه "گوومرد" بود که از ترکیب آنها "گومرد" ساخته شده به تدریج که مفهوم قدیم آن فراموش شده ازان به شباهت اسمای دیگر کیومرث ساخته اند. خاندان شاهی اسپه باختری و اسمای اعضای آن مانند اروت اسپه ( لهراسپه) و پست اسپه ( کشتاسپه ) وغیره مثالهای برجسته ایست و نشان میدهد که یکعدۀ شاهان و مردان بزرگی به صفت "دارای اسپ های تندرو" و امثال آن یاد شده اند. پس هیچ غرابت ندارد که صاحب کتاب اوستا "صاحب شتر زرد" یا "صاحب شتر پیر" و غیره نامیده شده باشد.
خویشاوندان و بستگان زرتشتر:
پیشتر راجع به نام زر تشتر و لقب او ومعنى آنها شرحی داده شد در اینجا میخواهیم راجع به بعضی بستگان و تعلقات خویشاوندی او چند سطری بنگاریم. درپشت سیزدهم یا فروردین یشت بعضی خویشان و بستگان زرتشتر اسم برده شده نام پدر او پوروشسپه Paurushaspa و نام جد او پتیراسپه و نام چهارمین پشت او هچاتاسپه Haechatacpa تذکار یافته بعضی ها دوازدهم پشت او را به "مانو چیترا" میرسانند. در اوستا ما نوچیترا پسر ایریو Airyu است و "ایریو" پسر "تری تونا" است که از جملۀ شاهان "پارادانا" یا پیشدادیان بلخی میباشد. علاوه برین چون نام پدر ویدرکلان و چند پشت او به کلمۀ اسپه منتهی میشود واضح میتوان گفت که زرتشتر از احفاد دودمان شاهی باختری بوده. اوستا به زرتشتر سه پسر و سه دختر نسبت میدهد پسران او به نام های "ایست واستر" "اوروقت نرا" - "هور چیترا" یاد شده و خورد ترین دختر او پورچیست نام داشت زرتشتر که از خانوادۀ نجیب بود با نجبای باختر خویشی و وصلت کرده از آنها دختر گرفته و به آنها دختر داده چنانچه دختر فراشترا برادر جام اسپه را که و زیر کشتاسپه پادشاه باختر بود ازدواج نموده بود و جوان ترین دختر خود "پورچیست" را به جام اسپه برادر فراشتر وزیر پادشاه با ختر داده بود. کلمه اسپه که در نام اجداد او ملحق است و خویشاوندی های که با وزرای باختری نموده علاوه بر دلیل واضحی که شجره او به پادشاهان پیشدادی یا پارادانا وصل میشود عوامل دیگری است که از روی آن میتوان گفت که زرتشتر از نجیب زادگان باختر بود. در اینجا تولد و پرورش یافته و با تمام خویشان و بستگان خود در اینجا میزیست و در همین جا آئین خویش را اساس گذاشت.
زرتشتر در افسانه ها و روایات تصوری:
با وجودیکه اوستای باختری دستخوش حوادث روزگار شده معذلک با آنچه که گاتها صحیح ترین قسمت اوستانی قدیم شهادت میدهد پیش ما در نام زرتشتر سپنتمان باختری موسس آئین اوستائی و شخصیت او شبهه ئی نیست. در باب اینکه بعضی او هام پرستان این شخصی را و همی و خیالی تصور کرده بنام او قصه و افسانه های عجیب و غریب ساخته اند میتوان گفت که اکثر این نظریات پا در هوا و خیالی و خالی از حقیقت است و سراسر به حساب افسانه میر و دو تا یک اندازه علت این تصورات قدامت زیاد زمان حیات زرتشتر و انقلابی است که روزگار و سلطه بیگانگان تا زمان فتوحات اسکندر مقدونی وارد کرده است و چون قسمت زیاد اصل اوستای باختری از بین رفته و پسان در عصر پارتی و ساسانی و حتی در قرن ۹ مسیحی یعنی تقریبا ۳ صد سال بعد از ظهور دین مقدس اسلام از روی افسانه ها و اساطیر، و حافظه ها و سینه ها چیز نوی بمیان آورده اند و الحاقات تازه ئی بدان کرده اند طبعاً پردۀ تاریکی روی حقایق را گرفته و در نتیجه نه تنها افسانه ها اطراف "زرتشتر" را فرا گرفته بلکه نزدیک بود که بکلی از شخصیت زرتشتر بلخی انکار نمایند و او را شخص و همی و تصوری قلمداد کنند. زرتشتر بلخی طوریکه از روشنائی قسمتهای قدیم اوستا معلوم میشود کسی است که مختصر شرح حال و خویشان و بستگان و محیط تولدی و پرورش او گذشت آنچه که عالم تخیل و افسانه و دوری راه و عدم معلومات بمیان آورده پارۀ نظریات در هم و بر هم و متناقصی است که خود بخود شکل افسانه بخود گرفته و به جمع داستان میرود وذیلاً به شرح آن می پردازیم:
روایات یونانی:
یونانی ها قرن ها پیش از عصر فتوحات اسکندر در شرق راجع به ممالک شرقى وساکنین آن وعرف وعادات ایشان یک سلسله چیزها نوشته اند که جنبۀ زیاد آن داستانی و افسانه است چنانچه حتی نوشته های هرودت که پدر مورخین بشمار میرود ازین چیز ها خالی نیست. همین طور راجع به زرتشتر از حوالی قرن 5 به بعد یک سلسله چیز های نوشته اند که غیر افسانه حکم دیگری بران نمیتوان کرد.
اولین مورخ یونانی که در حوالی ٤٥٠ - ٥٠٠ ق م می زیست و از زردشت یاد کرده گزان توس Xantus است. افلاطون فیلسوف یونانی ( ٣٤٧ - ٢٩ ٤ ق م) زردشت را بانی مذهب ماژو پسر او رومازس Oromazes میداند. دینون Deinon از اسم او نتیجه گرفته و او را یکنفر ستاره پرست قلمداد میکند "هرمی پیوس" که از اهل سمیر نا Smyrna بود زردشت را با ختری و شاگرد از و ناکس Azonakes یا اگر ناکس Agonakes میداند. دیودوروس Diodorus اطلاع میدهد که زور استر در بین آریائی ها اظهار کرد که قوانین جدیدی را که در بین خلایق شیوع داده روح پاک به او تلقین نموده است ترو کوس پومپیوس TrogusPompeuis او را معاصر نینوس شاه اشوری دانسته می نویسد که زور استر شاه باختری ها با صحت کاملی قوای عالیه دنیائی و حرکات ستاره ها را کشف کرد و آئین ماژ را اساس گذاشت و از دست نینوس بقتل رسید. پلینی Pliny بملاحظه میرساند که زور استر موسس آئین ماژ بوده و در روز تولد خودمی خندید. دیو کریسوستم Diochrysostom می نویسد که زور استر در اثر عشق و علاقه که به حکمت و عدالت داشت منزوی در کوهی در میان آتش زندگانی میکردوچون پادشاه وقت با عرفا و بزرگان کشور به دیدن او رفت از میان آتش بر آمده و ایشان را به آئین خود دعوت نمود. کفالیون اظهار میدارد که زور استر ماژ و شاه باختری با سمیر اسیس جنگیده و این زن او را مغلوب ساخت. هکذا اربو نیوس Arbonuis از جنگ نینوس با زور استر باختری بی اطلاع نبود. به همین منوال بازوراستر ایوزبروس Eusebruis از جنگ زور استر ماژ پادشاه باختر با نیوس حکایت میکند. Teon تئون باشندۀ شهر اسکندریه جنگ سمیرایس و زور استر بلخی را متذکر میشود. "امی نوس مارسلینوس" زور استر را یکنفر باختری خوانده و میگوید که هستاسپ Hystaspes پدر داریوش عقیده ماژ ها را شیوع داد.
سویداس Suidas به وجود د دو زور استر قایل است یکی را رو راستر فارس و مدی سردار و بزرگ ماژها میداند و دیگر را یک نفر عالم هیئت ومنجم اشوری قلمداد میکند که در زمان نینوس زندگانی بسر می برد. کتزیاس Ktesias نقل میکند که زور استر معاصر پادشاه اشور نینوس وزنش سمیرایس بود مشارالیه قصه لشکر کشی پادشاه اشوری نینوس را بر علیه باد شاه باختر یعنی زردشت حکایت بنماید. اگاتاس Agathas ٥٣٦ - ٥٨٣ می نویسد که زردشت معاصر هستاسپس بود و این هستاسپس معلوم نیست که پدر داریوش یا کس دیگر است. طوریکه پیشتر اشاره شد این روایات با وجودیکه همه اش از منابع یونانی نشئت کرده ولی تناقص و اختلافات نظر در آن به حدی است که خود بخود در قطار افسانه قرار میگیرد و نشان میدهد که معلومات مورخین قدیم یونان راجع به شرق پیش از فتوحات اسکندر چقدر جنبۀ داستانی داشته است.