گنا بیگم
وی دختر علی قلی خان واله داغستانی و زوجه اعتماد الملک غازی الدین خان بهادر است صبح گلشن در باره وی می نویسد.
( هریکی از خبیران بصیر و بصیران خبیر او را گل رعنای گلستان کمال حسن و جمال صوری و معنوی می انگاشت و از غایت لطافت و نزاکت به نوسیری اشتهار داشت یعنی چشمش به وزن نه سیر بود) در عظمت و وقار همسنگ کوه می نمود ادبیات زیر نمونه یی از اندیشه های تابناک اوست این شاعره که استعداد خود را از پدر به ارث برده بود در اردو و فارسی شعر میسرود و میر قمرالدین (منت) میرسوز و میرزا رفیع (سورا) اشعار او را اصلاح مینمودند گویند یکی از اطفال او بعد از مریضی طولانی فوت شد نواب از مرگ او خبر نداشت و از بیرون احوال او را پرسید گنا بیگم این شعر را به جواب او نوشت:
از حال ما مپرس که دل چاک کرده ایم
لخت جگر بریده تته خاک کرده ایم
روزی باران بسیار شدید میبارید به مناسبت این باران گنا بیگم رباعی پایین را سرود:
فواره زهر گوشه شراره برزد از تار ترشح گره گوهر زد
نی نی غلطم در رگ و ریشه آب فصاد هوا هزار ها نشتر زد
دو بیت ذیل نیز از اوست :
تا کشیدی از نزاکت سرمه دنباله دار
شد عصای ابنوسی چشم بیمار ترا
جگر پرسوز دل پرخون گریبان چاک و جان بر لب
قضا را شرم می آید ز سامانیکه من دارم
از تذکره های که راجع به زنان و زندگینامه های شان معلومات به دست می دهد تنها همین پنج بیت از گنا بیگم ضبط شده است از پنج بیت بالا که هم از لحاظ عدد اندک است و هم از نگاه شکل هنری و محتوا ارزش و مایه کمتر را حایز اند به این نتیجه می رسیم که وی شاعر زبردست و چیره دستی عصرش نبوده است چون شمار شاعره های زن اندک است و آثار فکری شان بنا به بعضی جهات پا از بین رفته و یا امکانات و مجال چاپ برایشان کمتر میسر بوده است وی را در صف شاعر زنان قرن دوازدهم بر شمردیم.
بزرگترین ستاره فروزان شعر درین دو سده عایشه درانی بود که تا حدود امکان سخن های در باره او گفته شد به سلسله معرفی شاعره زنان این دو سده خدیجه سلطان شاعریست بلکه در عشق و پایداری در این راه نامش را در صفحات تاریخ جاویدانگی بخشید.
خانواده او به حیث یک فامیل شاعر و پشتیبان از میراث فرهنگی کشور نام و شهرتی را در این سده ها حایز اند بعد از شرح حال مختصر گناه بیگم به معرفی چهره یی شاعره زنی از ملیت برادر ترکمن ما می پردازیم که اشعاری به زبان دری از او باز مانده است.