غوریان
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله مکون اظل و النور، و مقدر الکمون و الظهور، و الصلوة علی ( نبیه ) محمد صاحب الکتاب المسطور. و السلام علی آله و اصحابه سادة – القری و قادة الجمهور. اما بعد: فهذه ذکر السلاطین الشنسبانیة و ملوک الغور.
چنین گوید بنده امید وار برحمت سبحانی ( ۲ ) ، منهاج سراج جوزجانی ( ۳ ) عصمه الله من الغفلت و الفتور، که این صحایف لمعه ایست از خورشید دودمان سلاطین منصور، و با کوره یی از شجره طیبۀ ملوک جبال و غور، طیب الله ثراهم و جعل الجنة ( ۴ ) مثواهم، بر سبیل نمودار، از اول صبح دولت و ضحوۀ اشراق سلطنت، و سلسلۀ نسبت عالیۀ ایشان، تا انتها ء فرماندهی آن خاندان شهر یاری، و ختم ملوک آن دودمان جهانداری رحم الله الماضین منهم، چنانچه استادان ما تقدم در تواریخ ذکر کرده اند ، تا کسوت این مجموع بذکر فایح ایشان معلم و مطرز گردد ( ۵ ) ، و بعضی از حقوق ایادی آن سلاطین با داد ( ۶ ) نور الله مرقدهم از ذمه این ضعیف و خاندان امانت او گذارده شود ( ۷ ) و ناظران را فایده باشد ( انشا ء الله تعالی ) و بالله التوفیق و الیه السداد.
بدانکه ملک الکلام مولانا فخر الدین مبارک شاه المروزی طاب ثراه ( ۸ ) نسب نامه این سلاطین نامدار در سلک نظم کشیده است ، و آن جواهر را در سمط ( ۹ ) صحت انتظام داده ، و سر سلک [ آن ] لالی را بصدف شرف پادشاهی ضحاک تازی باز بسته ، و از عهد این سلاطین تا باول دولت ضحاک تازی جمله ملوک ( را پدر به پدر ) ذکر کرده ، و این داعی که منهاج سراج است.
______________________________________________________________________
(۱) اشارات اعجامیه که بعد از ین می آید، مطابق شرح مقدمه کتابست. در نسخه مطبوعه کلکته بعد از طبقه ( ۱۱ ) همین طبقه ( ۱۷ ) طبع شده و پنج طبقه بینی را حذف کرده اند. ( ۲ ) اصل: سبحانه . ( ۳ ) اصل: جرجانی ( ۴ ) مط: الجنان. ( ۵ ) اصل: کردند. ( ۶ ) مط : با نام. ( ۷ ) مط : گردد. ( ۸ ) مط: طاب مرقده، درباره مبارک شاه ( ر : ۶۳ ) . ( ۹ ) اصل: سمت
غوریان طبقه(۱۷) (۳۱۹ )
نویسنده این کتاب ( ۱ )، در حرم محترم خداوند ملکه جهان زبیدة العصر و الزمان جلال ( الدنیا و ) الدین سلطان الملکات فی العالمین ماه ملک بنت سلطان السعید غیاث ( الدنیا و ) الدین ابو الفتح محمد بن سام قسیم ( ۲ ) امیر المومنین انار الله برهانه ( ۳ )، در شهور سنه اثنی ( ۴ ) و ستمائه ، در پیش تخت معظم او در نظر آورده است، و آن ملکۀ جهان این ضعیف را در حجره ( ۵ ) پادشاهی خود، چون فرزندان درپرورش پادشاهانه داشتی، و شب و روز با صغر ( ۶ ) سن در حرم او بودی ، و دز نظر مبارک ( ۷ ) او تربیت یافتی و آن پادشاه [ زاده ] را مناقب بسیار است: اول آنچه در تتق بکارت ( از دار فنا بدار بقا ) نقل کرد. دوم حافظ کلام الله بود. سیوم آنچه اخبار شهادت تمامت در حفظ داشت . چهارم آنچه ( ۸ ) در سالی یکبار قیام آوردی ، و تمام قرآن در دو رکعت نماز ختم کردی . و پنجم آنکه چون پدرش سلطان غیاث الدین محمد سام برحمت حق پیوست، مدت هفت سال روشنایی آفتاب روزی بر وی نتافت، و درین مدت بر سر مصلا معتکف و منزوی بود، رحمة الله علیها ( رحمة و اسعة و ارزقنا شفاعتها)
حاصل الامر ملک الکلام فخر الدین مبارک شاه این نسب ( ۹ ) نامه را باسم سلطان علاء الدین حسین جهانسوز در قلم آورده است ( ۱۰ ) و در ابتدا ء این روایت از لفظ این زبیدة الزمان و خدیجة الا وان ( ۱۱ ) ملکه جلالی طاب مرقد ها شنیدم: که چون بعضی ( از ) کتاب و تاریخ در نظم آمد، مگر بسبب تغیر مزاجی که فخر الدین مبارک شاه را ظاهر شد، این نظم را مهمل بگذاشت تا چون تخت مملکت بشکوه و فر همایون سلطان غیاث الدین محمد سام زیب و جمال گرفت، این تاریخ بالقاب مبارک او مزین گشت و تمام شد، و او چنین میگوید ( ۱۲ )، والله اعلم بالحقیقة : که ایشان را شنسبانیان خوانند، به نسبت پدری [ گویند ] که بعد از نقل فرزندان ضحاک در بلاد غور بزرگ شد و شهم و قوی رسید و نام گرفت و غالب ظن آنست: که در عهد خلافت
______________________________________________________________________
(۱) مط: سراج است ، آن کتاب را در حرم . . . ( ۲ ) مط : قیم. ( ۳ ) مط : براهینهما. ( ۴ ) مط : اثنین. ( ۵ ) کذا در اصل و پ و مط. شاید حجر باشد. ( ۶ ) مط: در اصغر سن. ( ۷ ) اصل: و در نظر مبارک شاه او . ( ۸ ) مط : آنکه. ( ۹ ) اصل: نسبت. مط: نسب. ( ۱۰ ) مط: جهانسوز بنظم کرده است. ( ۱۱ ) مط: خدیجه دوران. ( ۱۲ ) مط : راوی چنین روایت کند.
غوریان طبقه(۱۷) (۳۲۰ )
امیرامومنین علی رضی الله بر دست علی کرم الله وجهه ایمان آورده ، و از وی عهدی و لوایی بستد، و هر که از ان خاندان به تخت نشستی، آن عهد و لوای علی بدو دادندی ( ۱ ) ، و محبت ائمه و اهل بیت مصطفی صلی الله علیه وسلم ، در اعتقاد ایشان راسخ بود.
( رحمهم الله و الله اعلم بالصواب و الیه المرجع و المآب )
ذکر الاوایل منهم و نسبتهم و آبائهم الی الضحاک یعرف بتازی
ذکر ضحاک در طبقات ملوک اوایل رفته است، و مدت ملک او یکهزار سال ، کم یکنیم روز بود و علماء اهل تواریخ را در نسبت او و آباء او تا مهتر [ آدم وتا ] نوح علیهما السلام بسبب [ او و آبای او تا مهتر آدم و تا ] طول مدت اختلاف بسیار است، و آن جماعت که او را از فرزندان مهتر نوح علیه السلام دانند ( ۲ ) چنین آرند: که ضحاک بن علوان بن علاق بن غوض بن آرم بن سام بن نوح علیه السلام ( ۳ ) ، و باز ( ۴ ) گفته اند : اسم او بیوراسپ بن ارونداسب بن طوح ( ۵ ) بن کابه بن نوح علیه السلام و بعضی گفته اند : بیوراسب بن رنبکاو بن تازیو بن سد بن فراول بن سیامک بن مشی بن کیومرث، بن آدم علیهما السلام ( ۶ ) . اصحاب تواریخ چنین روایت کرده اند ( ۷ ) : که ارونداسب پدر ضحاک بود، پسر پسر تازیو برسد ( ۸ ) ، و باتفاق اهل تواریخ این تازیو برسد ( ۹ ) پدرهمه عرب بود ( و برادر هوشنگ ملک بود ) و عرب را تازی به نسبت او
______________________________________________________________________ (۱) مط : بتخت نشستی آن عهد را که امیرالمومنین علی نوشته بود، بدو دادندی، و او قبول کردی آنگاه پادشاه شدی، و ایشان از جمله موالی علی بودند کرم الله وجهه و محبت ائمه الخ....
(۲) اصل: دارند.( ۳ ) کذا ، در مط چنین است : ضحاک بن علوان بن عملاق بن عاد بن عوض بن آدم بن سام بن نوح. راورتی: ضحاک بن عنوان ( علوان ) بن عملاق ( عملات ، علاق ) بن عاد بن عاص ( عرص ، عوض ) بن آرم بن سام بن نوح بن لمک. ( ۴ ) مط: و بعضی گفته اند ( ۵ ) راورتی : طوح یا طواح یا طرح.( ۶ ) راورتی : بیوراسب بن ارونداسب بن ( نکبار ، زنبکا ) بن تازیو برسد ( تازیو برسید، یا تازیو برشید یا تازیو نرسد یا تبور یا تازبور ) بن فراول ( فراول ) بن سیامک بن مبشی ( مشبی ) بن کیومرث بن آدم . و برخی گفته اند : که کیومرث بن لاود بن سام بن نوح بود. ( ۷ ) مط : کنند . ( ۸ ) مط : نرسد ، راورتی : تازیو یا تازبویا تازبوا . ( ۹ ) مط : نرسد.
غوریان طبقه(۱۷) (۳۲۱ )
بازخوانند و سیادت و امارت عرب ورا، و اتباع او را بود، و ازو به پسر او رسید زنبکا و ازو به پسر او اروند اسب، و او ( ۱ ) مردی عادل و عاقل و خدای ترس بود، واو را پسری رسید، ضحاک نام کرد بس قتال و ظالم و فتان و جابر [ خاست ] شیطان او را از راه برد ( ۲ ) ، تا به ره گذر پدر ( ۳ ) چاهی حفره ( ۴ ) کرد، پدرش پیر شده بود، در انجا افتاد و هلاک شد و ضحاک پادشاه عرب شد ( ۵ )، و همه دنیا بعد از جمشید بگرفت، و به سحر و ظلم همه ( ۶ ) جهان در ضبط آورد.
صاحب تاریخ مقدسی چنین می آرد: که او را نائی بود از زر ساخته و آن نای را هفت منفذ بود. هر منفذی بنام اقلیمی از ربع مسکون، و اهل هر اقلیمی که در وی عصیان آوردندی ، در منفذیکه باسم آن اقلیم بود سحر بکردی و بدمیدی ، قحط و وبا در ان اقلیم ظاهر شدی ، چون یکهزار سال از ملک او بگذشت، حق تعالی خلق دنیا را از ( دست ) تعدی و ظلم او خلاص بخشید، و ملک به افریدون رسید، و ضحاک را بگرفت، و در چاه دماوند عراق حبس کرد. یفعل الله مایشاء
ذکر بسطام ملک الهند و السند ( ۷)
ابن بسطام از دست ضحاک مملکت هندوستان داشت ، و او یکی از فرزندان ضحاک ( بود ) و هو بسطام بن مشهار بن نریمان ( ۸ ) بن افریدون بن مرساس بن سبامند بن سبید اسب بن ضحاک بن سهراب بن شیدا سب بن سیامک بن مرساس بن ضحاک.
چون ضحاک گرفتار شد، افریدون بجهت ضبط هندوستان لشکر فرستاد، بسطام را طاقت مقاومت لشکر افریدون نبود، بجانب جبال شقنان ( ۹ ) و بامیان رفت و آنجا ساکن شد، دیگر بار لشکر افریدون در عقب او نامزد شد، بسطام از جبال
______________________________________________________________________
(۱) مط: و اروند اسب مردی عادل . ( ۲ ) مط : ببرد. ( ۳ ) مط : بر راه گذر پدر. ( ۴ ) مط : حفر.( ۵ ) مط: گشت. ( ۶ ) مط : تمام . ( ۷ ) راورتی گوید: که در بعضی نسخ ملک الهند و الغور هم آمده. ( ۸ ) مط : مهشاد بن ندیمان. راورتی : بسطام بن مهشاد ( مشهاد، ممشاد، شماد، شاد، شهاد، شهادان ) بن نریمان ( ندیمان ) بن افریدون ( فریدون ) بن ساهند ( سامند سامد ) بن سپید اسپ ( اسپند ) اسپ بن ضحاک بن سهراب ( مطابق به جهان آرا: سهران ) بن شید اسپ بن سیامک بن مریناس ( مرساس، مرناس ) بن ضحاک الملک ( ر : ۳ ). ( ۹ ) مط : شفتان . که صحیح آن شقنان است و یکی از مناطق ولایت قطغن افغانی میباشد، و اکنون شغنان گویند. حدود العالم آنرا شکنان ضبط کرده.
غوریان طبقه(۱۷) (۳۲۲ )
شقنان و طخارستان بروجه شکار و طوف جبال غور، چند کرت آمده بود، و آن موضع را از کثرت چشمه سارها هزار چشمه نام بود، بسطام در ینوقت بسبب لشکر افریدون بغور آمد، و در پای کوه زار مرغ ( ۱ ) سکونت ساخت و اینجا از اصحاب تاریخ دو روایت است. یک روایت آنست ( ۲ ) که در قلم آمد . دوم روایت آنست ( ۳ ) از منتخب ناصری : که یکی از اکابر غزنین درعهد سلطان غازی معز الدین محمد سام نور الله مضجعه ( ۴ ) پرداخته است:
چنین روایت کند: که چون افریدون برضحاک غالب شد و ممالک بگرفت، دو برادر او و فرزندان او به نهاوند افتادند، برادر مهتر را ( که ) سور نام بود امیر شد، و ( برادر ) کهتر را که سام نام بود سپه سالار شد، و امیر سور را دختری بود، و سپه سالار را پسری. هر دو عمزاد گان از خوردی ( ۵ ) نامزد یکدیگر بودند، ایشان دل برهمدیگر نهاده، سپه سالار سام وفات کرد، و پسر او ( نیک ) شجاع و مبارز رسیده بود، چنانچه در آن عهد بمردی و جلادت نظیر نداشت، بعد از فوت پدر او حاسدان پیدا آمدند و او را پیش امیر ( سور ) سعایتها کردند ، عم را دل بر وی گران شد، و عزم کرد : تا دختر ( را ) بملکی دهد از ملوک اطراف . چون آن دختر را خبر شد عمزاده را اعلام داد، شبی بیامد و در قلعه بکشاد ، و ده اسپ گزیده از آخر امیر سور باز کرد، و دختر ( را ) و اتباع او را برنشاند، و چندانچه امکان داشت از نقود برگرفت و روان شد، و خود را بر سبیل تعجیل بکوه پایهاء غور انداخت ( ۶ )، و آنجا مقام داشت ( ۷ )، و گفتند: زومندیش ( ۸ )، آن موضع را مندیش ( ۹ ) نام شد و کار ایشان آنجا استقامت پذیرفت ( ۱۰ )، و بروایت اول: چون امیر بسطام و اتباع او بدان موضع مقام ساختند ، خبر به افریدون بردند . خواست تا سیوم کرت لشکر نامزد قمع و قلع بسطام و اتباع او کند، و او را بدست آرد، پسران افریدون.
______________________________________________________________________ (۱) متن اصل: زار مرغ ، بالای زار ( سار ) هم نوشته شده . در نسخ راورتی : مرغزار و زلومرغ هم آمده. پ : رامرغ ( ر : ۲۶ ) . ( ۲ ) مط : ابن است. ( ۳ ) مط : و روایت دوم از منتخب تاریخ ناصری . ( ۴ ) مط : ضریحه. ( ۵ ) مط: خوردگی . ( ۶ ) مط: انداختند. ( ۷ ) مط : مقام ساختند. ( ۸ ) اصل: زومندیس. مط و پ و نسخ راورتی : زومندیش . ( ۹ ) اصل: ملندیش مط : بمندیش متن راورتی : مندیش . نسخ راورتی: لمندیش، دومندیش، بلندیش، درین باره ( ر : ۲۶ ) ( ۱۰ ) مط : یافت.
غوریان طبقه(۱۷) (۳۲۳ )
تور وسلم، برادر خود ایرج را که بر تخت ایران بود بغدر کشتند و شاه افریدون را بدان سبب دل نگرانی و تفرقه ظاهر شد، بانتقام بسطام نرسید . چون بسطام فرصت یافت، روی بعمارت جبال و اطراف غور آورد، معتمدان بخدمت شاه افریدون فرستاد و صلح طلبید ، و افریدون اجابت کرد، بسطام چون امان یافت، اتباع و اشیاع و قبایل عرب ، که متصلان ضحاک بودند، از اطراف روی بجبال غور نهادند، و در ان مملکت سکونت ساختند ، و عدد آن قبایل بسیار شد. چون حق تعالی خواسته بود که از ان اصل ، پادشاهان دیندار و ملوک کامگار در رسند، بران قبایل برکت کرد تا عهد اسلام در یافتند، و از معدن صلب ایشان جواهر سلطنت در سلک جهانداری انتظام یافت، و هزار و اند( ۱)، منبر و محراب بعوض بتکدهاء قدیم وضع شد، و شعار اسلام تا نهایت بلاد هندوستان که بدریای چین متصل است ، ظاهر گشت. رحمهم الله علیهم ( اجمعین).
و این سلاطین را بندگان رسیدند: که هر یک در بسیط جهان بساط عدل ( به ) گستردند ، و قصور احسان و بذل مرفوع کردند، و الی یو منا هذا وارث ( آن سلطنت ) و قایم بامور آن مملکت، در صدف بختیاری سلطان معظم ناصرالدنیا و الدین ابو المظفر محمود بن السلطان ( قسیم امیرالمومنین ) خلد الله ملکه و سلطانه است، که در پادشاهی مخلد باد.
وسلاطین دودمان شنسبانی را بر چهار طبقه نهاده اند: اول این طبقه که ذکر آن تحریر می یابد ( ۲ ) و دارالملک این سلاطین حضرت فیروز کوه بود، دوم طبقۀ سلاطین بامیان که شعبه یی بودند ازین دوحۀ شاهی، و سیوم طبقۀ سلاطین غزنی ( ۳ ) که دارالملک سلطان ( معزالدین ) محمد سام غازی بود، و بندگان خاص او که ( بعد ازو ) بتخت نشستند و چهارم طبقۀ سلاطین هندوستان که ارث ( ۴ ) آن مملکت و خلافت آن دولت بدیشان رسید، و ازان دودۀ شنسبی بمسند جهانبانی نصب شدند. رحم الله ( ۵ ) الماضین و خلد دولة الباقین منهم الی یوم الدین ( ۶ ) . و آن قدر که معلوم شد از تواریخ آن دودمان در قلم آمد، اگرچه ترتیب آن پروا نه بود ( ۷)..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ( ۱ ) مط : واند هزار . ( ۲ ) مط : می آید . ( ۳ ) مط : غزنین . ( ۴ ) اصل: وارث . مط : ارث . ( ۵ ) مط : طاب مرقد الماضین الخ . . . ( ۶ ) مط : القیامه . ( ۷ ) مط : ترتیب آن برولا نبود و الله اعلم .