آریانا و مبحث جغرافیائی اوستا

از کتاب: تاریخ ادبیات افغانستان (پنج استاد) ، فصل مدنیت اوستائی ، بخش عمومیات

یکی از قسمتهای خیلی مفید و دلچسپ اوستا که ذکرش در این رساله اهمیت زیاد دارد، مبحث جغرافیائی است. این مبحث اگر چه از نقطه نظر دینی نوشته شده نه تنها نام های قدیم عصر اوستائی آریانا را ارائه میکند بلکه بصورت ایجاز خواص مختصه هر گوشهٔ اهالی آن را نیز نشان میدهد.

رویهمرفته باید متذکر شد که مسئله ظهور اوستا در آریانا امری است که در آن بکلی شبهه و تردید راه ندارد و اگر تمام دلایل کنار گذاشته شود تنها مندرجات خود اوستا با زبان فصیح این نظریه را به ثبوت میرساند اوستا از نقطه نظر جغرافیه بکلی غرب ایران کنونی را نمیشناسد. از اکبتانا (همدان) و(پاسارگاد) یعنی مرکز اقتدار سلاطین (ماد) و (پارسی) با وجودیکه در تمام ایران و آسیای علیا سلطنت نمودهاند در اوستا ذکری نرفته و بر عکس از شرق فلات آریان یعنی از آریانای قدیم (افغانستان فعلی) مفصل و قطعه به قطعه صحبت میکند. سغد به صفت قشنگ، باختر سرزمین زیبا و دارای بیرق های بلند، هریوا خاک بدیع هراوواتی ارغنداب به صفت ،مقبول هیتومنت (وادی هلمند) به صفت تابان، مشعشع و درخشان و دیگر قطعات سرزمین آریانا هر کدام به صفات برجسته و ممتاز یاد شده (آریاناویجو Ariyana Vaejo) یعنی مهد رهایش آریائی که در جوار سرچشمه رود آمو در بدخشان تعیین شده در اینجاست. (بخدهی)، (هاراوا یا هریوا Haraiva)، هیتومنت، هاراویتی ویکراتا یعنی ایالات باختر، هرات، وادی هلمند ( منطقه فراه و چخانسور)، وادی ارغنداب (قندهار) و کابل مانند خانه های شطرنج پهلوی هم افتاده و خاک افغانستان امروزی را تشکیل میدهند سغده، مورو و هپتاهند یعنی سغدیان، مرو و پنجاب که خارج حدود نقشه سیاسی افغانستان افتاده اند با مناطق مرکزی فوق الذکر ملحق بوده خاک آریانا و اراضی طبیعی اوستائی را تشکیل میداد. غربی ترین نقطه ئی که در اوستا ذکر شده راغا) Ragha) است که محل آن را در (مدیا) آذربایجان تعیین نموده اند(۹). پس قراریکه (دونکر) میگوید از بیانات فوق واضح معلوم میشود کا کانون اوستا بطرف شرق بوده و از (راغا) تا (اندوس) را در بر میگیرد و به این حساب که در حقیقت حساب خود متن اوستا است تمام آریانای قدیم یا افغانستان فعلی جزو خاکی است که منطقه جغرافیائی اوستا را تشکیل میدهد و چون (بخدهی) باختر به صفت (بیرق های بلند) یاد شده دونکر نتیجه گرفته مینویسد که مرکز این قلمرو مهم یا پایتخت سلاله شاهی آن همین شهر بوده است.

قبلا در تقسیمات دوگانه اوستا متذکر شدیم که (وندیداد) اولین کتابی است که با دو کتاب دیگر حصه اول را تشکیل میدهد هکذا در جای دیگر این هم نگاشته شد که در میان ۲۱ کتب اوستائی عصر ساسانی تنها (وندیداد) و یک کتاب دیگر بصورت مکمل بما رسیده و وندیداد از نقطه نظر مواد و تصورات و گاتا از پهلوی لهجه زبان و نگارش، قدیمترین قسمت اوستا میباشد. بعبارت دیگر گفته میتوانیم که (وندیداد) و (گاتا) دو قسمت اوستای نو است که از ماورای مندرجات آن اوستای بزرگ یا اوستای باختری را دیده و از آن معلومات قیمتداری راجع به اوضاع جغرافیائی طبیعی وطن خود استخراج کرده میتوانیم.

(وندیداد) کتاب بزرگی است که ۲۲ فصل دارد. فصل اول آن کاملاً وقف تشریح چگونگی اراضی ئی شده که (هرمزد) خلق کرده و (اهریمن) به تدریج آفتی در هر کدام تولید نموده رفته است. چنانچه روی همرفته هرمزد ۱۶ قطعه زمین اوستائی را بمیان میآورد و اهریمن در هر کدام فتنه ئی را برپا مینماید.

علمای تاریخ و جغرافیا، خصوص مدققین نژاد شناسی در اطراف این شانزده قطعه زمین تحقیقات زیاد نموده اند زیرا با ترتیبی که دارد از نقطه نظر اوستا مهاجرت نژاد آریائی تا یک اندازه بخوبی حل میشود. اگر چه متأسفانه هنوز این ۱۶ قطعه زمین بصورت یقین معین نشده باز هم تا جائی که تدقیقات عملی شده از آن معلومات خیلی قیمتداری برای مملکت ما بدست میآید.

اولین محلی که هرمزد خلق نموده عبارت از سرزمینی است بنام (ایریاناویجو ) یا (ایریانم ویجو) یاد شده که معنی تحت الفظی آن مهد (آریائی) است قراریکه در بنداهش بزرگ ذکر شده (۱۰) سرزمین (ایریاناویجو) جائی بود خوش آب و هوا و مطبوع که هورا مزدا مخصوصاً آنرا زیبا و قشنگ آفریده بود تا ساکنین ،آن آنرا دوست داشته باشند و برای اینکه همه نوع بشر در آنجا رجوع نکنند هرمزد حب وطن را خلق کرد تا دیگران در گوشه و کنار خاک های خود بمانند و آریائیها مستریح در زمین بهشتی وش خود آرام و مسرور باشند.

بعبارت دیگر این خاک زیبا سرزمین زوراستری است زیرا زوراستر در آنجا متولد شده و رفورم خود را در آنجا بمیان آورده است و اولین جفت پرندگان و حیوانات در آنجا خلق شده و از نام آن (مهد آریائی) معلوم میشود که خاک تولدی و پرورش اولی نژاد آریائی بوده است.

علما در باب تعیین قلمرو (آریاناویجو) تدقیقات زیاد نموده و اخیرا بصورت عمومی به این نتیجه واصل شده اند که (آریاناویجو) به معنی محدود عبارت از دامنه های شمال غربی پامیر و مناطق قریب سرچشمه آمو دریا است زیرا رودخانه که در قلمرو (آریاناویجو) میگذشت بنام وانگوهی (دیتیا) یاد شده و این رودخانه عبارت از اکسوس، جیحون یا آمو دریا میباشد زیرا در عصر ساسانی هنوز آنرا (وهه) میگفتند و رود (وهه) عبارت از همان رودخانه فوق الذکر است.

اسم (وانگوهی دیتیا) مرکب از دو کلمه است (وانگوهی) نام رودخانه و (دیتیا) بمعنی قانون میباشد و بصورت اصطلاحی از آن این معنی کشیده میشود که زوراستر در مجاورت آن صاحب قوانین مذهبی گردیده است چون زور استر بلخی بود، از اینجا هم معلوم میشود که رودیکه از قلمرو (آریانا ویجو) میگذشت عبارت از آمو دریای فعلی بود. پس آریاناویجو یا مهد آریائی به معنی محدود سرزمینی است که در پای دامنه های شمال غربی پامیر به دوطرفه قسمت علیای رود آمو افتاده و اگر سائر قطعات اراضی را که هرمزد به تدریج خلق کرده میرود داخل قلمرو آن کنیم و (آریاناویجو) را به معنی نسبتا جدیدتر و جامع تر بگیریم عبارت از (آریانا) یا (افغانستان امروزی) میشود.

بعد از ینکه هرمزد (آریاناویجو) را پیدا کرد اهریمن سرما و خنک فوق العاده را در آنجا بمیان آورد تا آریائی ها را از آنجا دور کند چنانچه از نقطه نظر اوستا علت مهاجرت نژاد آریائی همین خنک بسیار زیاد بود این کیفیت در (حوضه اکسوس) امری است طبیعی زیرا زمستان آنجا تقریباً ده ماه سال را در بر میگیرد و به این جهت سال در نظر آریائی های اولیه عبارت از زمستان شده بود و اگر در سرود ها عمری زیاد میخواستند (صد سال نه بلکه (صد زمستان) خواهش میکردند و به همین جهت مستر ولسن انگلیس خانه اصلی نژاد آریائی را دامنۀ پامیر و شمال حوضه اکسوس قرار داده است. بهر جهت موضوع اصلی از نظر نماند که اهریمن با تولید سرما آریائیها را از اولین زمین مخلوقه هرمزد بیرون کشید.

بعد از ین هرمزد به تدریج ۱۵ قطعه اراضی خلق کرده میرود و اهریمن در هر کدام آفتی تولید میکند. ازین ۱۵ قطعه زمین (۹) آن بلاتردید معین شده و چون در آن شبهه نیست ابتدا در جدولی نامهای ،زند فارسی قدیم یونانی و اسم حالیه آنها را داده سپس هر ۱۵ قطعه زمین را مرتب با بعضی تشریحات مربوطه هر کدام ذکر میکنیم:


نام زند
فارسی قدیم
 یونانی
 نام حالیه
سغده
سوگوده
سوگدیان
سعد
مورو
مارگو
مارجیان
مرو
باخدی
باختر
باکترا
بلخ
هارویو
هریوا
آری
هری (هرات)
وهرکانا
وارکانا
یرکاویا
گرگان (جرجان)
هاراواتی
هروواتی
اراکوزیا
ارخج-ارغند (آب)
هیتومنت

اتوماندروس
هلمند (سیستان) 
هپتا هندو
هینداوا
هندوی - هند
  هند (پنجاب)


رویهمرفته ۱۶ قطعه زمین که اهورا مزدا خلق نموده با بعضی تفصیلات و فتنه هائیکه اهریمن در آنها بمیان آورده قرار آتی است:

۱- سرزمین آریاناویجو که رود وانگوهی دیتی از آن میگذشت و تفصیلات مربوطه آن پیشتر ذکر شد. انگرامینوAngra Mainyu یا اهریمن سرمای فوق العاده را در آنجا تولید نمود طوریکه زمستان آنجا ۱۰ ماه و تابستان از دو ماه بیشتر نبود.

 ۲- جلگه قشنگ سغد (سغدیان): اهریمن به نوبه خود در آنجا ملخ را خلق کرد که فصل ها را میخورد و در میان حیوانات امراض تولید مینمود. بهمین جهت از نقطه نظر اوستا بعد از اینکه آریائیها از دامنه های شمال غربی پامیر و سواحل راست رود آمو به سغدیان پایان میشوند هجوم ملخ ایشان را مجبور میکند که به باختر مهاجرت کنند.

۳- قطعه زمین مورو: اهریمن در اینجا هرج و مرج سواران یغماگر یعنی الامان ها را بمیان آورد چنانچه مرو تا زمان تسلط شوروی همیشه صحنه آشوب و گیر و دار تورانی ها بود و این مسئله طبیعی برای اهالی فشار و اذیت تولید میکرد.

 ۴- سرزمین بدیع و زیبای باخدی یا باختر اهریمن در اینجا مور را خلق کرد تا به کشت و کار باختری ها صدمه رساند. 

۵- زمین قشنگ (نیسایا) که بین مورو یعنی مرو و باخدی یعنی باختر واقع بود. اگرچه بنام نیسایا چندین جای یاد شده تا حال معمولاً آن را نیشاپور تعبیر میکنند اما نص اوستا موقعیت آنرا بین بلخ و مرو تعیین میکند و مدققین چنین نظریه دارند که باید از بلخ بطرف مرو گفته جائی بین این دو نقطه باشد. اهریمن در آنجا بی اعتمادی را مروج نمود.(۱۱)

۶- سرزمین قشنگ هروویو، ، هری هرات اهریمن در آنجا گریه و شیون را برای مرده رواج داد. قرار مقررات قوانین زردشتی اگر کسی بر مرده میگریست قطرات اشکش مبدل به رودی میشد که مانع عبور او از پل کینوات Kinvat میگردید و در نتیجه به سرزمین فلاح نمیرسید.

۷- زمین زیبای ویکراتا Vaekrara (کابل): اهریمن در آنجا (پریکا کنتی تی Pairika Kathati) مفکوره (بت پرستی) را خلق کرد تا داخل بدن کرساسپا Keresaspa هیولای بت پرستی و بی دینی شده مردم را از راه بکشد و بت پرست سازد. در افسانه های زوراستری (پریکا Pairika) را بشکل پهلوان بت پرستی تصویر میکنند که آخر ساوشیانی Saoshyani پسر زوراستر بر او غالب شده آئین غلط بت پرستی را از میان می بردارد.

چون تا زمان ظهور دین مقدس اسلام در عصر برهمنی و بودائی سرزمین بت پرستی بود و دین بودئیزم طوریکه در موقعش مفصل خواهیم دید در قرن ۲ ق م در آنجا رواج یافته است حقایق تاریخی هم نشان میدهد که اهالی آن بسیار زود از آئین زردشتی خارج شده اند. 

۸- یوروا Urval: محل آن معلوم نیست بعضی آن را فرات سفلی تعبیر میکنند. اهریمن در آنجا غرور را خلق کرد. 

۹ - کننتا Khnenta شاید عبارت از (گرگان) باشد زیرا به این نام رودی (هیرکانیا) جاریست.

۱۰- دهمین زمین خوبی که هرمزد خلق کرد عبارت از وادی قشنگ (هراویتی) یا (الرخج = ارغند) یعنی وادی ارغنداب قسمت جنوب غربی افغانستان است که ولایت قندهار حالیه را در بر میگیرد آنچه که اهریمن در آنجا رواج داد در دادن مرده ها است چنانچه کشف خاکستر مرده در کوزه های نقره که در موزه قندهار موجود است این نظریه را تقویت میکند. 

۱۱- یازدهمین زمین خوبی که هرمزد خلق کرد (هیتومنت) وادی هلمند و سیستان است و اهریمن در آنجا جادو و جادوگری را شیوع داد چنانچه اهالی آنجا همه ستاره ،شمار، غیبگو و جادوگر شده اند.

۱۲- راغا Raghaمحلی است که تا حال معین نشده بعضی برای آن آذربایجان را پیشنهاد میکنند اوستا مینویسد که اهالی آن مرکب از سه نژاد بود. اصطلاح سه نژاد را مدققین سه طبقه اجتماعی تعبیر کردهاند که عبارت از روحانیون، جنگجویان و دهاقین باشد اهریمن در آنجا بی اعتمادی را خلق کرد. 

۱۳- زمین خوب اوستائی (کخره) بود (کرخ) شهری بود در غزنی. بین هرات و قلعه نو هم محلی موسوم به کرخ میباشد.

۱۴-  (وارنا) محل آن معلوم نیست بعضی ها آنرا حوالی کوه دماوند یا (ری) قریب تهران تعبیر میکنند اهریمن در آنجا اطفال عجیب الخلقه و فشار دهشت آمیز یا (غیر آریائی) را خلق کرد.

۱۵- زمین خوب اوستائی (هپتا هندو) منطقه هفت دریا یا پنجاب فعلی هند است. اهریمن در آنجا گرمی فوق العاده را ایجاد کرد.

۱۶- زمین (رانگا)  یا (رانه Rangha) که اهالی آن رئیس نداشتند و از قبول آئین زردشتی تخلف میکردند مدققین اینجا را به حدس مناطق علیای رودخانه دجله تصور میکنند اهریمن در آنجا سرما را پیدا کرد.

قرار شرح فوق از روی مبحث جغرافیائی اوستا به وضاحت کامل معلوم میشود که تنها مملکتی که سراسر قلمرو آن در اوستا ذکر شده است، آریانای باستان یا افغانستان امروزیست. این سرزمین مجموعه قطعات اراضی قشنگ و زیبائی است که به تعبیر اوستا و آئین آنوقت هرمزد خلق کرده در میان نام های جغرافیائی قطعات اراضی خوب اوستا از ۹ محلی که بصورت یقین معلوم شده هفت آن (آریانا) یا افغانستان قدیم را تشکیل میدهد و یقین کامل داریم که اگر دامنه تفحصات علما و مدققین در افغانستان انبساط یابد و از اسمای بومی گوشه و کنار این خطه کهستانی مطالعاتی بعمل آید دیده خواهد شد که ۱۶ قطعه زمین قشنگ اوستا، افغانستان امروزی و حاشیه قریب و اطراف آنرا تشکیل خواهد داد چنانچه همین حال این نظریه به ثبوت رسیده است.

نوت: وقتیکه نگارش این رساله تمام شده بود در صفحه ۹۰۷ جلد دوم کتاب ( Innermost Asia) تالیف سر اورل استن پاورقی ئی دیدم که با مبحث (آریانا و مبحث جغرافیائی اوستا) ربطی داشت خلاصه آن قرار آتی است: "در مقاله ام (افغانستان در جغرافیای اوستا) که در شماره ۱۵ مجله(Indian Antiquary)  نشر شده در صفحه ۲۲ چنین نگارش یافته چهار رودخانه ئی را که بعد از یشت با هلمند ذکر شده اند چنین تعبیر نموده بودم که (هواکترا Hvactra) ، (هواسپا vacpa) ، (فراداتا Fradatha) و (هوارنوهی تی Hvarenulhaiti) که عبارت از رودخانه های موجودۀ خاش، خسپاس، فراه و هاروت میباشد و همه از سواحل شمال به رودخانه هلمند میریزند."