عدم طبقات و کسبت در آریانا

از کتاب: تاریخ افغانستان

آریائی ها در دورۀ حیات خود در باختر و زمانی که در جنوب و شرق آریانا مستقر بودند (کست) یا دسته بندی های اجتماعی را که بعدها در هند تولید شد نمیشناختند یعنی مفهوم طبقات روحانیون و جنگجو ودها قین و تودۀ عوام در بین ایشان وجود نداشت و علت آنهم این بود که هنوز عوامل و موجبات ظهور تفرقه بمیان نیامده بود و علتی در بین نبود که روحانیت و عسکریت و دهقانی از هم تمیز شود و همۀ آن در حقیقت کار همه کس بود. طوریکه در مبحث خانواده دیدیم پدر هر خانواده پیشوای روحانی کانون کوچک خویش شمرده می شد تعمیل مراسم قربانی و خواندن سرود های مذهبی همه کار او بود بناء علیه هر پدر آریائی مرد روحانی بود که بکمال شفقت و مروت وظایف مذهبی را با عاطفۀ پدری یکجا اجرا میکرد اگرچه در جملۀ حواشی شاه یک عده روحانیون بودند و مخصوص یکنفر مشاور مذهبی او شمرده می شد که در وقت آرامش عوض شاه مراسم قربانی را اجرا میکرد و هنگام جنگ با قرائت اوراد مذهبی زمینۀ فتح را فراهم مینمود ولی باز هم طوریکه طبقۀ برهمنا در هند از سائر طبقات مجزی بود. در آریانا شکل طبقه مخصوصی بخو دنگر فته بود بلکه میتوان گفت که در اثر همین وجود مشاوریت مذهبی بود که طبقۀ روحانیون دارای مقام بلند در جامعه شده و تا زمانه های بعد مفکورۀ اشتراک مساعی حکومت بارو خانیت باقی ماند همین طور عسکریت، درزها نیکه جامعه خانواده خانواده بوده و حیات اجتماعی بیشتر شکل ده نشینی داشته باشد آیا دفاع خانواده و قریه وظیفۀ تمام اهل خانواده و قریه نمیباشد از این جهت عسکریت و جنگجوئی هم کار طبقۀ مخصوصی نبود.

هکذا دهقانی در جامعه ئی که ذکر رفت دهقانی و کشت و کار اراضی هم بهیچ صورت بکدام طبقۀ معین تخصیص یافته نمیتواند چنانچه اعضای خانوادۀ آریائی و قتیکه بازمین و کشت بیشتر علاقه پیدا می کردند بلا استثنا به زراعت مشغول می شدند شدند. پس به این ترتیب آریائی های آریانا با وصف اینکه به خانواده و عشیره و عشیرۀ بزرگ و قبیله و ده و قریه تقسیم شده بودند تفرقه به معنی طبقات اجتماعی یاکست که پسان در هند دیده میشود در میان آنها وجود نداشت و یک فرد در عین زمان روحانی مرد جنگی و دهقان بود و بکمال درستی، مفهوم هر یک از کلمات فوق را در موقعش ایفا میکرد.

طبقه بندی جامعه که معمولاً در هند بنام (کست) یاد میشود وقتی صاحب مفهوم خارجی شد که آریائیهای مهاجر با عرق سیاه پوست هندی که آن را از خود پست تر تصور میکردند در اراضی شرق اندوس مواجهه شدند. تفرقه ئیکه در موقع جنگ و تهاجمات پیداشده بود با سیر فتوحات آنها بخاک پنجاب بیشتر شده و برای نگهداری خویش و خون خویش از لوث بیگانه در صدد برآمدند که از آنها بر کنار مانند. جنگ آریائی های آریانا وداسیوس های بومی هند طوریکه اقتضای هر جنگ است در نظام حیات آریائی های مهاجر تغیراتی بمیان آورد. محیط نو و علاقه با مردمان دیگر آن را معین تر ساخت چنانچه بالر اول فرق اجتماعی (برهمانا) روحانیون (را جانایا یا کشاتری یا) شهزادگان یا جنگجویان و "ویسیا Viscya" شهری ها و "سو درا" یعنی طبقۀ بومی اچوت ظهور کرد و تا امروز بکمال شدت دوام دارد.

حکومت شاهی:

اساس حکومت آریائی حکومت شاهی بود و این اساس بصورت طبیعی از امریت پدر در کانون کوچک خانواده شروع شد. به کلان عشیره (گوترا پاتی) وملک قبیله (گرامه پاتی) ورئیس قریه (ویس پاتی) وشخص پادشاه (را جان) و نظام سلطنتی منتهی گردیده است. آریائی ها بصورت دمو کراتی زندگانی میکردند و در اطاعت رؤسای خود مراتب را دیده از پدر تا شخص پادشاه مقام هر کدام را بجایش احترام می نمودند ورؤ سا هم بنوبه خود از پدر گرفته تا کلان عشیره وملک قبیله ورئیس قریه به زیر دستان خود مهربانی داشتند. همچنین شخص پادشاه بارؤسا وملکان وعشایر وقبایل و قاطبه رعیت به منتهای لطف و مهربانی و کمال شفقت رفتار می نمود.

تا جائیکه از خلال ادبیات ویدی معلوم میشود حکومت شاهی در اثر احتیاج عامه مردم بمیان آمده و خود آنها اساس آنرا گذاشته بودند و شاه هم انتخابی بود. در بعض سرودها از حکومت شاهی ارثی هم صحبت شده ولی بیشتر اوقات در انتخاب شاه قوه بدنی و لیاقت اخلاقی و اداری دخالت زیاد داشت در انتخاب پادشاه ریشیها (دانایان) "گرامنی ها" یا رؤسای دهات و مجالس عوام واعیان که بنامهای "سمتی" و "سبها" یاد شده اند هر کدام اظهار نظریه میتوانستند. پسان ها که رژیم شاهی مقتدر شد سلطنت ارثی بیشتر رواج پیدا کرد شاه به کلمۀ (راجان) یاد میشد و معنی اصلی آن "نجیب" بود. قبیلۀ شاهی محترم بود و اعضای آن به نام را جانا یا Rajanaya خوانده میشد. پادشاه لباس فاخره مزین باطلا و جواهرات استعمال میکرد در دربار مصاحبین و حواشی قریب شاه مر کب بود از اعضای قبیله شاهی، مشاور مذهبی که بنام "پوروهیتا Purohita" یادمیشد و معمولاًاً قریب تخت پادشا می نشست و در ادارۀ امور به او مشوره میداد گرامنی (رؤسای قبایل) سوتا Suta یا عراده ران شاهی، سنانی Senani یا "دار سپه" وغیره. پادشاه شخصاً قشون را در جنگ قیادت میکرد، سواره نظام وعراده های جنگی از او حمایت مینمود عایدات دولتی را بیشتر مالیات رعا یا تشکیل میداد و چون پول و طلا نسبتاً کم بود پیشتر مالیات جنسی از قبیل حبوبات و حیوانات می پرداختند. پاد شاه در قلعۀ مستحکم یا ارگ که آنرا "پور" میگفتند زندگانی میکرد.

بیشتر متذکر شدیم که جامعه آریائی در شمال و جنوب هندوکش پیش از عصر ت و بعد از آن دو دفعه مراتب اجتماعی را بشرحیکه ذکر رفت پیمودند و در هر دو مرتبه مراتب به نظام شاهی منتهی شده است.

درین هیچ شبه ئی نیست که اولین نظام شاهی آریائی در با ختر بعمل آمده و افتخار اولین مرکزیت جامعه آریائی و ظهور اولین حکومت شاهی به این قطعۀ زیبا نسبت میشود با وجودیکه متاسفانه سرودهای قدیمه بما نرسیده است معذالک سرودهای معلوم ویدی و متن اوستا و "مهاباراته" شاهانی را یاد آوری میکنند که سلالۀ نسب آنها بالا رفته و به ارباب انواع متصل میشود چیز عجیبی که این مفکوره را تائید میکند موضوع لزوم انتخاب شاه است که متن اوستا و سرود ویدی و سائر قسمت های قدیم ادبیات سانسکریت مانند "مهاباراته" بیک لهجه از آن صحبت میکنند اوستا متذکر میشود که "اهورا مزدا" "یمای قشنگ" را خواسته و گفت: "قوانین مرا در میان گروه مردمان تبلیغ نما" یا ما خود را مستعد انجام این وظیفۀ بزرگ ندیده و استنکاف ورزید. و در نتیجه حامی و پاد شاه منتخب گردید. در مهاباراته ذکر است که چون مردم بعلت نبودن شاه در مضیقه بودند و خود را بی سر حس میکردند از "برهما" در خواست کردند که شاهی برای آنها انتخاب کند. برهما، (مانو) را احضار نموده و گفت پادشاه شو مشارالیه اشکال وظیفه شاهی را عذر آورده واستنکاف ورزید آنگاه مردم پیش شده و به او اطمینان دادند که این وظیفه را قبول کند و از سنگینی بار سلطنت نترسد زیرا با دادن عسکر وقوه و پول وحیوانات اوراکمک خواهند کرد و به اواطاعت خواهند نمود.

به این ترتیب واضح دیده میشود که روح این دو منبع یک چیز است و باوجود فاصلۀ زمان و مکان لزوم سلطنت در مراتب قدیم حیات آریائی یکنوع تصویر شده است.

قراریکه پیشتر تحت عنوان حیات اجتماعی آریائی در شمال هندوکش شرح داده شد بعد از طی مراتب مختلف نظام سلطنتی آریائی بار اول در صفحات شاداب وحاصل خیز باختر تشکیل شد و پایتخت آن شهر زیبای بخدی بود. آریاها بعد از انتخاب پادشاه در اطاعت او امر صحیح او میکوشیدند و به او اظهار علاقه و محبت میکردند. برای تقویۀ بنیان سلطنت مالیات معموله را که بیشتری جنسی بود می پرداختند ریشی ها و دانایان قوم به کلمات جذاب و عبارت موثر سرود مدحیه میساختند و از ارباب انواع سعادت و سلامتی شخصی و فرسلطنتی اورا خواهش میکردند چون سرود مدحیۀ مذکور سنگ اول تهداب تهنامه های آریانا، خراسان، افغانستان است اینک بعضی پارچه ها، را از "اتاروه ودا" اقتباس و ترجمه میکنم: پادشاهی مرتر است و با همه شکوه خویش بتورو آورده است مانند مالک و حکمفرهای یگانه مردمان بدرخش.

ای پادشاه ! بگذار همه آسمانها تر اصلا بزنند و مردمان بتوخدمت کنند. مردمان قبیله و این قلمرو پنجگانۀ آسمانی ترا پادشاه خویش میدانند بر فراز قدرت شاهی و نقطۀ اعلی حکمفر مائی شاهانه بنشین و آنگاه مانند مرد مقتدری بما ثروت و گنج ببخش.

وابستگان، ترا صلا خواهند زد و بسویتو خواهند شتافت اگنی مانند منادی و مبشر فعالی با تو همراه خواهد رفت.

بگذار فرزندانشان از دوستی به راه بهتری رهنمونی شوند توای مرد مقتدر باجها وتحایف بیشماری خواهی دید.


* * *

"ای اندرا این شهزادۀ مرا تجلیل نما بلند کن وقوت بده او را حکمفر ما و یگانه رهنمای مردمان بساز دشمنانش را بیراگن و رقبایش را بدست خودش بسپار تا در مجادله ها و کشمکش ها تفوق و برتری ازو باشد.

او را از ده گاوهای شیری و اسپها بهره بده و دشمنانش را از آن محروم بساز. ای اند را بگذار هنگامه بزرگی و شهزادگی او در آفاق شنیده شود و هر دشمنی را، همه بدخواهان او را، به او بسپار ومغلوب کن."


* * *

توای پادشاه بر همه بزرگی، رقبای تو و تمام کسانیکه با تو مخالفت میکردند پائین تر از تو هستند.

تو یگانه حکمفر ما ورهنما و پیشوائی و اندرا همراه ومعاون تست. فتح

و فیروزی بیاور، مانند شیر خودهای دشمنانت را بگیر و مانند پلنگ بدخواهانت را پراکنده ساز.

ای حکمفرما و پیشوای یگانه، دشمنانت را مغلوب کن. بگیر و آنچه را در دست شان است بدست آور.

سبها وسمیتى یا مجلس عوام واعیان: آریاها به اساس نظامی که درینوقت ها ترا و "دموکراتی" یاد میکنند زندگانی داشتند و در کارهای قبیلوی وحیات قریه و د یه و ده و امور بزرگ مملکتی از مشوره و نظریات و افکار تمام طبقات توده کار میگرفتند و برای این منظور مجالسی داشتند که دوی آن معروف است "سبها Sabha" اصلاً مجلسی بود که در قریه ها تشکیل شده و در آن معاملات کوچک ده و قریه را فیصله می نمودند این مجلس در هر قریه بزرگ تشکیل میشد و برای انعقاد آن در هر قر به اطاق ومحل معینى وجود داشت و در آن همه مردم بلا استثنا شامل میشدند و در آن مشاجرات ومعاملات خویش را فیصله می نمودند و حتی از محل انعقاد آن برای بعضی بازی ها هم کار میگرفتند و از بعضی اشارات معلوم میشود که زنها هم در آن شامل میشدند این مجلس شباهت زیاد به جرگه های قبیلوی ما دارد که هنوز هم قبایل کوه نشین و کوچی برای حل وفصل بعضی کارهای داخل قبیلۀ خود تشکیل میدهند.

"سمیتی" هم یک نوع جرگۀ قومی بود ولی مانند "سبها" همه تودۀ مردم بلا استثنا در ان شامل شده نمی توانستند بلکه مخصوص ریشى ها و نجبا و اعیان قوم بود چنانچه یکجا در سرود ریگ وید اشاره شده است. که ای اندرا رفقای تو یعنی کسانیکه اسپ ها و عراده ها ورمه ها و دارائی دارند در مجلس سبها داخل میشوند. ازین جمله معلوم میشود که "جرگه سبها" مخصوص طبقۀ اعیان و بزرگان قوم و مملکت مد ققین در اطراف مفهوم مجالس فوق الذکر بصورت های مختلف اظهار نظریه کرده اند و بعضی هر دوی آنرا عبارت از یکنوع مجلس میدانند و میگویند که اریاها در عصر ویدی بلا استثنا در همه مجالس خود شامل شده میتوانستند ولی باز هم به فرق آنها قرار یکه بالا شرح داده شد اظهار نظر کرده اند، در مجلس دو می یعنی در "جرگه سمیتی" شخص پادشاه هم شامل میشد. "زیمر" Ziumer میگوید که پادشاه در مجلس "سمیتی" انتخاب میشد ولی بدون شبهه مجلس سبها هم در مورد انتخاب شاه بی مد خلیت نبود چنانچه یک فقره ریگ وید میگوید "همه مردم ترا به پادشاهی انتخاب کرده اند" و این نتیجه رأی تمام توده مردم است که در مجلس های سبها در قریه ها در انتخاب پادشاه خود اظهار رأی کرده اند.


چیز دلچسپی که هنوز درمیان قبایل افغان موجود است وجود مقرراتی است که در جرگه های قومی و قبیلوی خویش ازان کار میگیرند. این قوانین مانند لندی های پښتو که شاعر آن معلوم نیست وضع کننده معینی ندارد و حتماً در آن از مقررات قدیم جرگه های سبها و سمیتی آثار زیاد موجود است و در جمع آوری آن باید صرف مساعی زیاد بعمل آید.