111

فعل لازم و فعل متعدی

از کتاب: دستورزبان فارسی دری ، فصل زبان ، بخش دستور تشریحی زبان

فعل لازم آن است که معنایش به فاعل تمام شود یعنی به مفعول تیرنمی شود. 

اگر بگوییم :

پروین خوابید. در ذهن شنونده پرسشی پیدا نمی شود . معنای این جمله تمام است و فعل خوابیدن .لازمیست رفتن آمدن ،نشستن خوابیدن ، دویدن ، ورزش کردن ، روشن بودن ، تاریک شدن ، سوختن ، شکستن 

لاغر شدن ، چاق شدن ، مثالهای فعل لازمی اند . فعل لازم را فعل نا گذرا هم نامند. زیرا معنایش به مفعول نمی گذرد.

اگر بگوییم که: 

پروین پاره کرد.

مفهوم این جمله تمام نیست تا نگوییم چی را . این فعل متعدیست .

فعل متعدی آن است که گذشته از فاعل به مفعول نیازمند می باشد فعل متعدی را گذراهم میگویند. زیرا معنایش از فاعل به مفعول می گذرد

مفعول آن واژه ایست که به پاسخ چی را و کی را بر زبان می آید، مانند :

چی را پاره کرد؟      کاغذ را.

کی را دید ؟          برادرش را.


شماری از فعل های گذرا اینها اند:

دیدن ، گفتن ، خواندن ، بستن ، جویدن ، خوردن ، نوشیدن ، پوشیدن ، بردن ، آوردن ، گرفتن ، دادن

بعض فعل های متعدی از پیوستن ماده مضارع با ماضی با " آن " ساخته

می شود ، مانند :

از سوختن ، سوختاندن 

از خوابیدن خواباندن

از شنیدن ، شنواندن

از دویدن ، دواندن

ازشکستن ، شکستاندن

از پریدن ، پراندن


یادداشت: در گذشته بعض فعل هارا ذو وجهين یعنی دارای دو روی می نامیدند، مانند شکستن که هم لازم و هم متعدی فهمیده می شد. سپس شکستن فعل لازمی پذیرفته شد و متعدی آن به شکل شکستاندن ، به قیاس دویدن و دواندن ، خوردن و خوراندن ، خوابیدن وخواباندن به کار رفت.

اکنون در برابر آموختن = یادگرفتن ،   آموختاندن = یاد دادن

سوختن = لازمی ، سوختاندن = متعدی به کار می رود.