41

به ادامۀ خیانت ها

از کتاب: مجموعۀ اشارات ، فصل (معرفی کتاب)

زد و بند های سیاسی از سال ها به این سو، شمال افغانستان را ناامن ساخته اند. با سقوط حکومت شهید داکتر نجیب الله، ساخت انواع عمدی حکومت های محلی تا مانع اقتدار مرکزی حاکم بر کُل کشور شوند، جزو استراتیژی روس ها بود. به ادامه این خیانت، حاکمیت های محلی تنظیمی، تغییر چهره می دهند و با داعیه ی قومی، ظاهر می شوند. تداوم چنین تحول ماهیت، اما نیازمند هزینه ها و ظرفیت هایی بود که نداشتند. بدتر از همه، آن چه به نام آرایش اقلیت ها روی کار آورده بودند، با کمترین اثرگذاری ضد اکثریت(پشتون ها) تفاوت های فرهنگی را بیشتر می ساخت. بنا بر این، در بستر تنوع آن، به جایی آن که اهداف ستیزه گران به نتیجه ی مطلوب(اتحاد اقلیت ها) برسد، آنان را در چهار راه خواسته های قومی، قرار داد. در این میان، پان فارسیسم در برابر پان ترکیسم، عجز همیشه گی خویش را نشان داده است. ترس از ترکستان، بدتر از لوی افغانستان، مجوسان داخلی را اذیت می کند. این واقعیت که در هزار سال قبل ریشه دارد، با طرح های ستم ملی، به آسانی بروز کرده است. به این دلیل نیز می باشد که می بینیم با وجود ضعف ها و کاستی های قدرت مرکزی افغانی، اما ستیزه گران، نمی توانند با قامتی بلند شوند که در آن، تنوع قومی زیر داعیه ی مثلاً خراسانی، به یک جبهه ی وسیع مبدل می شود. با این حال، موجودی پولی آن که اکثراً از جانب ایران، تادیه می شود، تا زمانی که کاستی اُبهُت سیاسی داشته باشیم، سوژه ی خبرساز است و می تواند در بستر دشواری های مردم، کسانی را عقبش قرار دهد تا به بهانه ی آن، سود بجویند.


در دهه ی هفتاد شمسی، اسدالله ولوالجی، نظامی و فرهنگی اوزبیک، کتابی منتشر ساخت به نام «در صفحات شمال افغانستان، چه می گذشت؟» در این کتاب کوچک، اما اسناد جالبی گنجانده شده بودند که به ادامه ی خیانت ها، از زد و بند هایی حکایت می کردند که فعالان بعضی اقلیت های قومی، ظاهراً با نام های تنظیم های به اصطلاح ملی- اسلامی، اما شدیداً متاثر از ستمی گری، بقای خویش را به کمک ها و تعاونی می دیدند که در آن ها کمترین نشانه ی ملی، وجود نداشت.


در اوضاع آشفته ی کنونی، بررسی اسناد وابسته گی، به این دلیل اهمیت دارد که به     ادامه ی خیانت ها، علاقه به تبارز سیاسی، شماری را مترصد فرصت نشان می دهد. فرصت طلبان سیاسی با تجربیات قبلی، زود می توانند محور هایی را به وجود آورند که با ضعف های حاکمیت مرکزی، شماری را جذب می کنند.


ما در تنازع چند بُعدی کشور های خورد و بزرگ منطقه و فرامنطقه، به گونه ای درگیر استیم که در مثال مار های آستین آن، سیاست یک دست حکومتی، رونما نمی شود. در حالی که به رسم دیپلوماتیک، روابط گسترده داریم، تداخل افراد وابسته در سیستم، افزون بر ضیاع امکانات، روی سیاست هایی تاثیر می گذارند که علیه کشور های مغرض هستند. چون حاکمیت های افغانستان پسا طالبان، با تداخل بیش از حد افراد تنظیمی، ساخته شده اند، احتمال خطرات منهدم ساختن پایه های قدرت ملی، خیلی زیاد است. در موارد مختلف، شاهد بودیم که روسای حکومت، نتوانسته اند جلو افرادی را بگیرند که حامی درونی داشته اند. سر این رشته که به گذشته ها وصل است، در نمونه ی مستند «در صفحات شمال افغانستان، چه می گذشت؟» حکایت دراز دارد. از همین حالا، خبرسازی های صلاح الدین ربانی و احمد ضیاء مسعود که پشت شعار های عبداللطیف پدرام، قرار گرفته اند، بار دیگر ماجرا هایی را جلو چشمان ما قرار می دهند که چه گونه افراد وابسته به تنظیم ها با اختیار سیاست های مشخص فرهنگی و قومی، به کشور های مغرض اشاره می کنند که با رعایت منافع ملی آنان، حاضر به همکاری استند.


مردم ما در کُل، آگاه اند که بدون محور هویت ملی(افغان) نمی توانند جلو ناهنجاری های سیاسی و اجتماعی را بگیرند. بنا بر این، دسته بندی قومی بر اساس واحد های سیاسی منطقه، یک حربه ی هرچند خیلی بی شرمانه، پست، دون و کثیف است، اما می تواند بقای کسانی را تضمین کند که تبارز سیاسی خود را وابسته به کمک های خارجی می دانند. در این زمینه، حرف و حدیث زیاد است، اما آشکارایی آن با نوستالژی کتاب «در صفحات شمال افغانستان، چه می گذشت؟» را به این دلیل توام کردم که رابط ها و روابط نامشروع سیاسی را از یاد نبریم.


مردم ما می توانند با روشنگری هایی که شده، متوجه افراد و اشخاصی باشند که با پرونده های قطور خیانت، تجربیات کافی مزدوری دارند. ساده سازی این افاده، این است که به خاطر حفظ منافع ملی، افراد و اشخاصی را در نظر داشته باشیم که از حضور سیاسی کنونی تا سال هایی که عملاً عمال ملوک الطوایفی تنظیمی بودند، به کشور های مغرض و استخبارات منطقه و فرامنطقه، تعد سپرده اند. همواره شاهد استیم که شماری به نماینده گی از کشور های دیگر، به حامیان بین المللی افغانستان، خاطر نشان کرده اند که از منافع کشور هایی حمایت می کنیم. هنگام برطرفی به جای عطا محمد نور، او چند بار با        چهره ای که حتی پیامبر ساختند، نام کشور های روسیه، چین و هند را بر زبان آورده بود. ظاهر چنین افاده هایی، موضع گیری در قبال منافع ملی ست، اما به همان صراحتی که بیان می شوند، آشکار نمی شوند که چنین موقفی، نمایانگر وابسته گی شدید افراد و اشخاصی می باشد که در برابر رسمیت، تسجیل و حاکمیت برحال دولت- حکومت افغانستان، علناً از کشور هایی که یاد می کنند، نماینده گی می کنند.


ساختار های آسیب پذیر حکومتی که نیاز مبرم به کمک های خارجی دارند، درز های زیاد می گذارند که اگر از توجه بایسته بر آن ها قاصر آییم، از همان جا ها خلای حاکمیت مرکزی، زیاد می شود.


با مستندات آقای ولوالجی، رهنمود های واضح داریم تا طرف هایی از قلم نیافتند که به نام شرکای دولت یا به اصطلاح اعضای جهاد و مقاومت، جلو بازخوانی و تعریف خود را می گیرند.