32

الخامس مودود بن مسعود بن محمود

از کتاب: طبقات ناصری (جلد ۱/۲) ، فصل طبقه ۱۱ ، بخش غزنویان
01 January 1280

شهاب الدولت ابو سعد مودود بن ناصر لدین الله مسعود . چون خبر شهادت پدر بشنید ( ۵ ). بر تخت پدر به پادشاهی بنشست ( ۶ )، و سلطان مسعود وقتیکه بطرف هندوستان میرفت، او را در ممالک غزنین و مضافات ( آن ) به نیابت خود نصب فرمود ( ۷ ) در سنه اثنین و ثلثین و اربعمائه به تخت بنشست ( ۸ ) و بجهت انتقام پدر لشکر جمع کرد، و روی بطرف هندوستان آورد،( ۹ ) و با سلطان محمد بن محمود که عم او بود، و او را حشمها ء مخالف از حبس بیرون آورد بودند و بر تخت نشانده و پیش او کمر بسته، و امرا ء [ خلاف ] هندوستان او را منقاد گشته، و ترکان محمودی و مسعودی ، که با سلطان محمود غدر و خلاف کرده بودند، جمله با او ( ۱۰ ) جمع شده بودند، و مدت چهار ماه او را فرمانده گردانیده میان مودود و محمد عم او مصاف شد. حق تعالی مودود را نصرت بخشید در حدود ننگرهار ( ۱۱ ) محمد گرفتار شد، با جمله فرزندان و اتباع. 

سلطان مودود ( ۱۲ ) کین پدر باز خواست ( ۱۳ ) ( و ) کشندگاه پدر را از ترک 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (۱) اصل: صیال . مط : جدال .      ( ۲ ) مط : بگرفت .    ( ۳ ) اصل و مط : کیری . راورتی گیری نویسد و گوید که بیهقی نیز گیری نوشته. و بعضی از مور خان کیرا هم آورده اند دراین اثیر ( ص ۲۰۲ ج ۹ ) نام این قلعه کیکی نوشته شده. در گردیزی ( ص ۸۷ – ۸۸ ) قلعه کسری است. ( ر : ۴۱ ) .     ( ۴ ) در اصل اسامی اولاد مسعود نیست، مط در حاشیه فقط بحواله یک نسخه خطی اسماس اولاد مسعود چنین است: محمد، موجود مودود. ابراهیم، ایزدیار، فرخزاد، شجاع، مردانشاه، علی .          ( ۵ ) مط : شنید .    ( ۶ ) مط : نشست .   ( ۷ ) مط : کرده بود.   ( ۸ ) مط : نشست   ( ۹ ) مط : نهاد .   ( ۱۰ ) اصل: باو .    ( ۱۱ ) مط : تکرهارود . راورتی : نگرهار ، ننگرهار که ولایت مشرقی افغانی را تا کنون ننگرهار گویند و مرکز آن جلال آباد است. اصل: نکرهار . این نام خیلی قدیم است. و در زبان پشتو هم تا کنون زنده است. در متون دوره تیمریان هند نیز بنظر می آید .   ( ۱۲ ) اصل: محمود .   ( ۱۳ ) اصل: از و بخواست 



غزنویان طبقه(۱۱) (۲۳۵)


و تاجیک ( ۱ ) بقتل رسانید، و او را صیتی و نامی ( از ان حاصل ) شد، و ممالک در ضبط او بود( ۲ )، و مدت نه سال ملک راند، و در سنه احدی و اربعین و اربعمائه برحمت حق پیوست، ومدت عمر اوسی و نه سال بود، و الله اعلم [ بالصواب ] ( ۳)