بیانی در مورد شخصیت
پیشگفتار
این مطلب را، از این که شامل درس ها و کانفرانس هایم میباشد، قبلآ هم در رسانه های اختصاصی گاهی هم در رسانه های عموهی درج نموده ام. اما با رونما شدن بعضی تغییرات در شیوۀ تحریر و هم در متن مطلب، به سطح جهانی ناگزیرم که به منظور پوره گری (up to date) مطلب را باز نویسی کنم.
شرح این مطلب را نمی توان ازین خلاصه تر ساخت. به منظور سهولت در کار و هم در رعایت راحت خواننده ها، مطلب را در دو بخش جدا ازهم مینویسم. بخش اول حاوی عمومیات است که امید وارم مورد علاقۀ جمعیت بزرگتر واقع شود و در ذیل تقدیم است. بخش دوم را که در یک نوشتۀ بعدی عرضه خواهم کرد، وقف مطالب اختصاصی خواهد بود و در آن از بیماری های شخصیت و شخصیت های بیمارتشریح خواهد شد. این بخش دوم بیشتر مورد نیاز متخصصین خواهد بود.
به خواننده های نوای نیستان و به رسانۀ داکتران برای افغانستان پیشکش است
اینست بخش نخستین
درمورد شخصیت نوشته های جالب، در نگارش کشور های انگلیسی زبان زیر عنوان personality و در کشور های فرانسوی زبان زیر عنوان personnalité قابل دسترسی به همه میباشد. در انسیکلوپیدی فرانسوی این مضمون را Jérôme Rossier از روی شناسایی عمیقش درین مطلب نگاشته است. یک مختصری در این مضمون را در برتیش انسیکلوپیدا نیز یافته میتوانیم. مدارک و نوشته ها درین باره زیاد است. میکوشم یک فشرده ازین همه را در همین جا ترتیب کنم. خواهیم دید که زیر همین عنوان، شرح مطلب از دید زبانشناسی، فلسفه، روانشناسی و بیماری های روانی با هم خیلی تفاوت دارد.
ازدید زبانشناسی :
لغت پرسونالیتی ریشه و تاریخ جالب و دیرینه دارد. از کلمۀ لاتین Persona آمده است. پرسونا، نام ماسکیست که در تیاتر انتیک Théâtre antique یونان بازیگران تیاتر مجبور بودند بر چهرۀ خود بکشند. این ماسک بیانگر خصائل شخصی میشد که داستان از او و از کارنامه اش حکایت میکرد وهنر مند تیاتر آنرا به نمایش می کشاند. با دیدن این ماسک بر چهرۀ بازیگر تیاتر، تماشاچی میدانست که داستان چی کسی در نمایش است. اما کلمۀ پرسونا از آن هم قدیمتر است و از اشتراک کلمۀ per که در یونانی قدیم، ورا و ماورا معنی دارد و son که صوت و آواز در بیان، معنی میدهد که گویا آن خصوصیت است که ما ورای شرح و بیان لفظی قرار میگیرد ومعنی شخصیت را خوبتر می رساند.
بد نیست که لغت شخصیت را در مدارک دستداشتۀ خود در دیار خود ما هم جستجو کنم: در قاموس عظیم العربی گفته شده که شخصیت لغت عربیست و به آن خصلت سجیه و طینت گفته شده. در ناظم الاطبأ، سرپرست هر آنچه ذاتیست و در منتهی الارب، برگزیدن ذات و مجموع نفسانیات معنی شده است. گویا شرح عربی بیشتر به دور آنچه نفسی و ذاتیست میچرخد. درفارسی دری ، در فرهنگ های انند راج، دهخدا و عمید، در هرسه مدرک معانی تقریبآ مشابه عرضه داشته اند و تمام لغاتیکه به کار برده شده صبغۀ ارزشی دارد مثل شرافت، بزرگواری، توانایی و توانمندی در اراده، این همه در معنی شخصیت
گفته شده. حمزه گنجی در رساله اش زیر نام روانشناسی عمومی چاپ تهران، شخصیت را سَبّک تعریف کرده است.
درزبان هندی برای شخصیت لغت بسیار قدیمی وایکتیوا Vyaktiva وجود دارد که هم شخصیت معنی دارد، هم پاکی، پاکیزگی و شفافیت معنی میدهد.
دید فلسفه درین باره :
در فلسفه، لغاتی که برای شخصیت به کار رفته بیشتر جنبۀ کُنِشی و هنجاری دارد. اما از نظر فکر فلسفی در شرح شخصیت، فلاسفه به دو مطلب اشاره میکنند: یکی هَیّکل انسان است که به persona یونانی های قدیم نزدیکی میکند و نقشیست که انسان آنرا برگزیده است وان دیگر نیروی درونیست که گردانندۀ این همه شمرده میشود. یونگ Carl Gustav Yung قبل از آنکه وارد روانشناسی شود، متفکر و صاحب نظر در فلسفه بود، این نیروی درونی را به نام انیما anima یاد کرده است. این همان روح است که کشف چمان هاست و درمضمونم در شمنیزم دیدیم. این مطلب را فلاسفۀ فرانسوی زبان âme و انگیسی زبان ها spirit میگویند. گویا در درون این هیکل یک نیروی وجود دارد که عامل و محرک است.
در تصوف بخش َهیکل را ظواهر و نیروی عامل درونی را باطن میگویند.
در روانشناسی:
یونگ وقتیکه از فلسفه دوری کرد و روندۀ روانکاوی شد، از باطن متصوفین نا آگاه روانکاوی را برشمرد که با بیانات سیگموند فروید کاملآ در توافق است. یونگ در زمانیکه در روانکاوی مسند مناسب فکرش را ایجاد کرد در مورد شخصیت چنین گفته است: شخصیت هم خصلت و هم کردار انسان است که انسان آنرا هم خواسته (آگاهانه) و هم نخواسته (نا آگاهانه) در عمل میکشاند. آنچه را که خواسته است در رعایت صوابدید جامعه قرار دارد و آنچه را که ناخواسته عمل کرده است، فرآورد مطالب انبار شدۀ نا آگاه به قرار شرح فروید میباشد. انسان درین خصلت و کردار خود، فرقی که با تیاتر یونان قدیم دارد در این است که انسان، قرار فکر یونگ، دریک زمان هم نمایش دهنده و تماشا گرش نیز قرار دارد.
در روانشناسی عمومی در شرح شخصیت گفتنی ها زیاد است و همین است که در مدارک خود در این زمینه نوشته بسیار داریم، چی از خود ما و چی از دیگران. در روانشناسی عمومی در مدارک دستداشته در شرح شخصیت، دو فصل عمده، که هرکدام بزرگ و جدا از هم است رعایت شده .
1 - فصل اول :
در فصل اول تعریف شخصیت، شرایط نمو وایجادش، انکشاف و ارتقای آن و همه عوامل اثر گذار بر ادامت و در ثبات آن تشریح شده است. (در فصل دوم که آن را به تعقیب خواهم نوشت، خواهیم دید که این فصل دوم تازه گی دارد و در آن شرح انواع شخصیت هاست چون ریخت های روانی که هر انسان یکی از آنرا در خود دارد).
تعریف شخصیت ساده نیست، در مدارکی که هرکدام روشنی انداز دیدگا ه من است، تعریفی درج شده است. هرقدر مدرک وزینتر باشد تعریف پیچیده تر میشود. من به اتکای دانشنامۀ روانشناسی این تعریف را برگزیدم: شخصیت افادۀ ممیزات فردیست که یک انسانرا در میان انسان های دیگر نمو دار میسازد.
در همین جا باید بگویم که شخصیت یک بنایی است که در بالای خودی یا Ego تعمیر میگردد. در شرح خودی یا ایگو و زمان پیدایشش را که زایش دوم گفته ام مضمونی نوشته ام که بهتر است باز خوانی شود. زمانیکه خودی زاده شد یا ساخته شد، هنوز طفل به پا برنخاسته که بینندۀ راه دراز تحول و انکشاف میشود. مراحل انکشافی مثل منازلیست که این روندۀ راه دراز آنها را یکی بعد دیگر می پیماید.
مرحله اول :
اولین مرحله را با داشتن چهار قدم اساسی چنین توصیف نموده اند :
قدم اول : قدم حسی- حرکی میباشد. درد اولین حسی است که از آوان اولین زندگی شامل حال میشود و از عذابش بائیست دست و پا زد. هم احساس درد و هم دست و پا زدن که نتیجۀ آن است، پدیدۀ ذاتیست و از زمان های پیشین و انسان های اولیه از راه ژن آمده است.
قدم دوم : پیدایش انسجام در حرکت است. هر نا قابلی در حرکت افتادن در قبال دارد، همین است که برای جلوگیری از افتادن انسجام در حرکت را باید آموخت این قدم دوم، بیشتراز همه اکتسابیست.
قدم سوم : وقتیست که حرکت افاده پیدا میکند و خواست و نخواست را افاده میکند
قدم چهارم : این قدم چهارم، انکشاف یافته ترین بخش مرحلۀ اول است و این زمانیست که حرکت دلائل پیدا میکند کویا درین قدم چهارم و ازین قدم به بعد، دیگر حرکت بی لزوم سرنمیزند.
مرحلۀ دوم :
این مرحله، مرحلۀ انکشاف روحی – حرکی است، درین مرحله گفته شده که انکشاف بیولوژی بدن نیز در انکشاف شخصیت هم زمان است. در مورد نقش بیولوژی در این مرحلۀ انکشافی، نوشتۀ پروفیسر داکتر حبیب، دل استاد فاکولتۀ طب کابل، در فصل های چهار و پنج، (ازصفحۀ 88 تا 101) رساله اش به نام "شگفتی های خلقت دماغ" چاپ فریمانت در سال 2005 را بخوانید.(من خواندن این رساله را به همه توصیه میکنم). در فصل های بعدی درین رساله بیشتر به انکشاف انتومیک دماغ روشنی انداخته است.
مرحلۀ سوم :
مرحلۀ انکشاف سلوک روانیست : درین مورد سلوک شناسان مثل وتسون Watson و آنانیکه بعد از او آمده اند و طرح سلوک شناسی یا بیهیفیوریسم Behaviorisme را ریخته اند وگفته اند که سلوک انسان با تقاضای ماحول در مطابقت است. در همین مرحلۀ سوم کار های پفلوف Pavlov و نظرش مبنی به عَکَسۀ شرطی چشم گیر می شود پفلوف گفته است که هر ایجاب ما حول همچو مُنَبِه (تنبیه کننده) ایجاد یک جواب مناسب را میکند. گفتن ماحول چی در بیان سلوک شناسان به سلیقۀ وتسون و چی درعکسۀ شرطی پفلوف Pavlov باشد ، همان ماحول است که از جمعیت کوچک که خانواده است شروع میشود و به جمعیت بزرگتر که جامعه است می انجامد. این جمعیت بزرگتر با دین و آئین و رسم و رواج وسننش و هرآنچی پیداوار فرهنگی دارد دست به کار است تا در ساخت و بافت و رنگ و رخ این بنای شخصیت که در تعمیر است سرنوشت ساز شود. این همه گیر و دار های جمعیت اساسات روانشناسی اجتماعی را میسازد. اثرات اجتماع را بر شخصیت پروفیسر داکتر اعظم دادفر استاد فاکولتهٔ طب کابل در رساله اش زیرنام روانشناسی و ضرورت آن در جامعهٔ افغانستان منتشرهٔ هامبورگ، در سال 2014 در یک فصل مختص به آن زیر عنوان « دیدگاه روانشناسی اجتماعی در بارهٔ رشد شخصیت» خوب شروع کرده و به خوبی ادامه داده است (من خواندن آنرا نه تنها به شاگردان ما و جمعیت طبی بلکه به همه ضروری میدانم).
مرحلهٔ چهارم:
این مرحلۀ چهارم، مرحلۀ نهایی انکشاف شخصیت است به نام غریزه یی–عاطفی یا Instintivo-affectiv یاد میشود. این مرحلۀ رشد شخصیت را از همه بیشتر فروید Freud بنیان گزار راه و رسم روانکاوی تشریح کرده است و نظرش در مورد رشد شخصیت چنین است: فروید گفته است که بخشی از خودی یا Ego زیر اثر انگیزه ها و وفاداری به اصل تلذذ (لذت گزینی)، در جهت برآورده شدن آرزو ها در جدال میشود. اما محدودیت ها در امکانات ماحول از یکسو و هم موانع وزین اخلاقیات شامل دستور جامعه، از سوی دیگر، کارشکنی میکنند. دستگاه روانی آنچه را که برآورده نشده چون آرزوی نا فرجام سرکوب میکند و در نا آگاه که قبرستان آرزو های سرکوب شده است زنده به گور میکند، صرف آنچه را که در سازش با جمعیت است عامل میگزارد و ازهمین باقیمانده یک شخصیت سازگار با خواست همه گانی را در حیطۀ آگاهانه تعمیر میکند. مثلی که در یکی از درس هایم گفته ام، آنچه که در نا آگاه سرکوب شده چون زنده است بی سر و صدا نیست و چون به گور شده به شکل اصلی در حیطۀ آگاهی ظاهر شده نمی تواند. و علاوه کرده بودم که اگر روزگار یاری کند پیدا وار سرکوب شده ایجاد گر هنر میشود و اما اگر روزگار یاری نکرد (جنگ ها و نا ملایمات) عَرَض ساز و مرَض بار میگردد.
2 - فصل دوم :
در مورد انواع شخصیت ها هم گفتنی ها زیاد است. گفته شده که همانطوری که دو چهره را مطلقآ کسی یکسان ندیده است دو شخصیت را هم مطلقآ یکسان دیدن مشکل است. با وجود داشتن شباهت ها در شرائط
ماحول، خصوصآ نزد کسانیکه زیر شرائط محیطی مشابه بزرگ شده اند، مثل کسانیکه از والدین خود بدنیا آمده اند و دردرون یک خانواده بزرگ شده اند با وجود داشتن شباهت های زیاد، تفاوت ها هم دارند. در انسانشناسی در مورد نورم همگانی شرحی و جود دارد که درآن وجه مشترک شخصیت مردمان یک دیار را بیان کرده اند، اما اگر از تفاوت ها چیزی گفته نشده از آن انکار هم نشده است. بعضی کسانی است که در وصف شخصیت مردمان قوم و قبیلۀ خود بیانات دارند که اکثرآ روی خواست آرزو مبالغه آمیز میشود وخصوصیات گفته شده از آنچه در واقعیت است دوری دارد. در روانشناسی گفته شده که بیان آرزو با چشم دید در واقع فرق میکند. بهر حال، این گویندۀ خصوصیات قومی و قبیلوی از شباهت ها بیانات دارد نه از تفاوت ها. در شرح ریخت های روانی نظر اولی را Kretschmer کرتشمر پیش کرد و بیانش شکل تعلیم را به خود گرفت و به آن Typologie یا ریخت نگاری یا ریخت شناسی گفته شد. در شرح ریخت های روانی با در نظر داشت وضع جسمانی کرتشمر گفته بود که آنانیکه بلند قامت و باریک اندام هستند مستعد به اندک رنجی میباشند و بلند قامت های تنومند مستعد به خشونت اند و کوته قامت های فربه، اعتدال مزاجی ندارند گاهی به آسانی خندان و گاهی گریان میشوند و کوتاه قامت های لطیف بنیه به کسی اعتماد نمی کنند. این تصنیف را چون که احصایه به پیمانۀ وسیع تائید نکرد متروک شد و اما چون در مدارک بسیاری هنوز هم ذکر شده، لازم بود کمی ازان یاد آور شوم. آخرین تصنیف شخصیت ها، طرح امریکایی رسالۀ DSM-IV-TR دی اس ام چهار تی آر است که دران یازده نوع شخصیت تشریح میشود و سازمان صجی جهان در رسالۀ رسمی خود به نام سی-آی-ام-ده CIM-10 آنرا تائید کرده است و هم مورد تائید احصائیه به سطح وسیع قرار گرفته. هریک از ریخت های روانی با شرح کامل خصوصیات شان درین رسالۀ امریکایی تشریح شده و شناخت آن در شرح امراض روانی حتمی و در انتخاب شیوه های علاج مفید خوانده شده است. هرکدام ازین ریخت های روانی در جزئیات خود دارای مشخصاتیست که به بالا تر از صد نوع شخصیت وجه مشترک میرساند، همین است که یک روانشناس ورزیده بایست به بالا تر از هزار ساختار روانی آشنایی کافی داشته باشد زیرا از او از طرف مقامات تقاضای نظر دهی به عمل می آید. خصوصآ اگر در عین حال متخصص امراض روانی هم باشد. عادتآ نظر خواهی از طرف مقامات نظامی در مورد استخدام در قوای مسلحانه صورت میگیرد، گاهی هم در مورد شمولیت در بخش مسلحانۀ قوای انتظامی از طرف مقامات انتظامی اتفاق می افتد. محاکم قضا نیز نظر خواهی میکنند خصوصآ در دوسیه های جنایی قاضی لازم میبیند که بداند که ریخت شخصیت تا چی حد نقشی در عمل اجرا شده دارد. گاهی میشود که با در نظر داشت ریخت شخصیت نظر دهنده تقاضای تخفیف جزا را مشروط به تجویز علاج اجباری کند. به هر حال این نظر ارزش مشوره دارد نه حکم قضا را، که آن دراختیار و در فیصلۀ قاضیست.
باید گفته شود که مردمان یک جمعیت معین، که در شرائط اجتماعی نسبتآ مشابه و زیر قانون همه گانی مشابه زندگی میکنند، از باعث داشتن ارثیت و مسائل ذاتی مختص به خود شان هرکدام شخصیت فردی خود را دارد که در حقیقت هویت فردی – اجتماعی یک انسان است. و با دستور منشور حقوق بشر مورد حرمت است. در مما لک پیشرفته موسساتی است که به توجه آگا هان فن ایجاد شده، به مردمان اگر خواسته باشند طور آزادانه در یک برنامۀ خود شناختی در مورد چگونگی شخصیت شان مشوره میدهند و اگر مشکلی دیده شد به رویدست گرفتن یک سایکوتیرپی و حتی تجویز درمان مشوره داده میشود.