32

معبد سوناگر- زون وزور

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل اول ، بخش اوضاع عمومی افغانستان
04 February 1967

هیون تسنگ دو بار این معبد معروف را ذکر کرده , یکی درمی ۶۳۰م هنگامیکه از کاپیسا به هند میرفت گوید:بفاصله ۷۰لی (=تخمینا ۲۳میل) در جنوب کاپیسا کوه او-لو-نو (ارونا) دارای مغاره ها و تیغه ها و پرتگاهای مهیب است و نخستین بار, «سونا» روح آسمانی از فاصلۀ دور بدینجاه امد ولی بعدا به کوه بلند سونا گیر (تسو-نا-هیلو) به سرزمین (تسو-کو-چا) یعنی زابلستان رفت.۲

بعد ازین در حین بازگشت از هند, ماه جون۶۴۴م=۲۴ه می نویسد: روح دیوا از کوه ارونا واقع کاپیسا به تسو- کو-چا (زابل )امده در ناحیت های جنوبی آن در کوه سوناگیر اقامت نمود.TSU-KU-CHA

تمام مردن آنرا پرستش کنند و هر سال , شهزادگان و اشراف و مردم دور و نزدیک در جشن ان فراهم آید و طلا و نقره و دیگر اجناس گرانبهارا باگوسپند و اسپ و دیگر حیوانات اهلی فراوان تقدیم دارند که احدی را جرئت تصاحب و طمع دران اموال نباشد.۳


هیون تسنگ وسعت تسو-کو-چا را در حدود هفت هزار لی (تقریا دونیم هزار میل ) می نویسد, که پایتخت ان هو-سی- نه (غزنه) و شهر دیگر معروف ان هو- سا-لا(هزاره) است و ازبیان جغرافیون و مورخین دروۀ اسلامی نیز پدیدار است, که نهایت جنوبی زابل از غزنه تا کرانبهای هلمند و سیستان میرسد. پس معبد سونا گیر باید در سرزمین های جنوبی زابلستان یعنی کرانهای هلمند باشد.

در اوایل عصر اسلامی که این معبد هنوز هم موجود بودع فاتحان اسلامی انرا در زمین (داور) سرزمین نهایی جنوبی زابلستان یافته اند , و مستر مارتن نیز عقیده دارد که معبد سوناگیر هیون تسنگ همان پرستش گاهیست که در زمین داور واقع بود.۱

در مورخان دورۀ اسلامی نخستین بار احمد بن یحیی بلاذری ( متوفی ۲۷۹ه) در فصل فتوحات سیستان و کابل چنین گوید:

«درسنۀ ۳۰ ه عبدلله بن عامر به کرمان امد, وی ربیع بن زیاد حارثی را به سیستان فرستاد او به وادی هلمند آمد, و باپرویز مرزبان زرنج صلح کرد و زمان حاکمی ربیع دونیم سال بود, که بعد از و عبدالرحمن بن سمره بر زرنج والی شد وی بر نواحی رخج و بلاد داور نیز چیره امد, و مردم داور را در جبل زور ( زون) حصار داد, و با انها صلح نمود. درین پیکار ها از جملۀ هشت هزار لشکریان ابن سمره چهار هزار تلف شدند و بت زور را بدست آورد, که از طلای ناب بود, و چشمان یاقوتی داشت وی دستهای آنرا برید و یاقوت ها را بیرون کشید و به مرزبان انجا داد وگفت : مراد من این بود: تا بدانی که این بت سود و زیانی را رسانیده نمی تواند».۲


این واقعه را ابن اثیر در حوادث سال ه بهمین نحو از البلاذری نقل کرده , که ضبط نسخه های فتوح البلدان (الزور) است ولی در نسخهۀ مطبوع ابن اثیر (مطبعۀ از هریۀ قاهره (۳۰۱ ق ) الزوز و بلد الداون طبع شده۱ و ظاهر است که این نامها از طرف کاتبان نسخها مسخ گردیده , و در ضبط ان تصحیف بعمل آمده است.

بدانکه مورخان و جغرافیا نگاران اسلامی را در ضبط این نام تشویشی است , که انرا بدو صورت ضبط کرده اند: مثلا یاقوت حموی از قول ابوزرید احمد بن سهل بلخی متوفی ۳۲۲ ه و اصطخری ( حدود ۳۴۰ ه) ذکری را از معبد زمین داور عینا مانند البلاذری می آورد و نام بت را بدو شکل زور- زون ضبط میکند ۲ که لی سترینج این معبد معروف را نزدیک یک شهر تسل زمیند اور قرار میدهد ۳و همین تل که جغرافیاگاران عربی آنرا شهری از زمینداور شمرده اند۴ اکنون هم بهمین نام موجود است.

چنین به نظر می آید: که از زمان قدیم در نقل این روایت تصحیفی در املای اصل کلمه که (زون) بود وارد امده و انرا زور یا زوز و غیره نوشته اند.

و حتی یاقوت نیز دو وجه را نقل کرده و گوید : زور بضم اول بتی بود در بلاد داور و زون بضم بت و بتکده باشد جریر گفت:

یمشی بها البقراالموشی اگرعه                   مشی الهرابذ تبغی بیعة الزون

رو به راست : 

و هنانة کالزون یجلی صنمه

از اسناد قدیم ترروشن می آید: که کلمۀ زون یازور اصلا عربی نیست , زیرا نویسندۀ لسان العرب تصریح میکند که الزون بضم زا همان زون فارسی است.


و قبل از وموهوب بن احمد جوالیقی (۴۶۵/۵۴۰ ه) الزور و الزون راهرو دو بمعنی صنم آورده و گوید:و هما معربان قال حمید:

                          دأب المجوس عکفت للزون 

. قال آخر: یمشی بها البقرا الموشی اگرعه              مشی الهرا بذحجوا بیعة الزون 

پس زون عرب شکل معربیست از (سون) که در سوناگیر هیون تسنگ اشاره شده و رب النوع آفتاب است که شکل آن بصورت هیکل نیم تنه با شعله هایی که از عقب سراوزبانه کشیده بر برخی از مسکوکات هفتلیان منقوش است که مخالف دین بودایی و گرویدۀ آفتاب پرستی محلی بودند و دکتور جونگر بر برخی ازین مسکوکات نامهای بلاد (داوروزابلستان) و غیره راهم خوانده است ۲که از ان رابطۀ آیین آفتاب پرستی باداور ثابت می آید کلمۀ گیرد رسونا گیر هیون تسنگ همین غرپشتو است , که در اسمای بسا بلاد این سرزمین ریشه دوانیده مانند غور- غرستان – سپین غر و غیر .

مخفی نماند که در آثار همین کیش آفتاب پرستی معبد بزرگ دیگری در کوتل خیر خانه ۱۲ کیلوکتری شمال غرب کابل نیز کشف شده , که باستان شناسان انرا معبد سوریا (رب النوع آفتاب) دانسته و هیکل مر مری سوریارا از ان برآورده اند, که دو تن مصاحب رب النوع نیز بدو طرف وی دیده میشوند  و هر سه بر عراده یی سوارند که دو اسپ آنرا می کشد و رانندۀ عراده هم با کلاه نمدی نورستانی شلاق درازی دردست دارد.۳

اکنون از روی این کشف معبد سوریا گفته میتوانیم : که کلمۀ (زور) معرب جوالیقی و یاقوت حموی نیز مأخذی کهن دارد , و هردو کلمه زون- زور مربوط به کیش آفتاب پرستی بود۱که تا ظهور اسلام هم درین سر زمین رواج داشت, و هر دو کلمه را تازیان از همین سرزمین برده و به معنی بت و مجسمۀ رب النوع آفتاب آنرا در ادب خود به مجوس و هر بذ منسوب داشته اند , که تحول این دو کلمه چنین باشد:

سونا=سون= زون

سوریا=سور=زور

این دو نام در اسمای قبایل و اماکن افغانستان تا کنون دیده میشود, سناخیل عشیره ایست از اتمان زیی مندان اغان و نام سناخان در افغانستان مروجست.

سنارود شعبه یی بود از دریای هلمند در سیستان , که روستاهای آنجا را سیراب میکرد و سنابا در دریک میلی طوس قریه یی بود , مدفن حضرت علی بن موسی رضا (رض)۳

اما زور در نام قبیلۀ معروف زوری هرات باقیمانده زور آباد کنونی همان سور آباد مورخین است و قبیلۀ سور افغان و سوریا خیل و سوریان غور که منهاج سراج شرح حال آنها را میدهد۴  از مظاهر مختلف این نام قدیم بشمار میآیند.