زندگی سوز و ساز به زسکون دوام
از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری
، قطعه
زندگی سوز و ساز به زسکون دوام
فاخته شاهین شود از تپش زیر دام
هیچ نیاید زتو , غیر سجود نیاز
خیز چو سرو بلند ای بعمل نرم گام
کوثر (۱) و تسنیم برد از تو نشاط عمل
گیر زمینای تاک باده ی آئینه فام
زشت و نکو زاده ی وهم خداوند تست
لذت کردار گیر گام بنه جوی کام
خیز که بنمایمت مملکت تازه ئی
چشم جهان بین گشا , بهر تماشا خرام
قطره ی بی مایۀ گوهر تابنده شو
از سر گردون بیفت گیر بدریا مقام
تیغ درخشنده ئی جان جهانی گسل
جوهر خود را نما , آی برون ازنیام
بازوی شاهین گشا خون تذرونان (۲) بریز
مرگ بود باز را زیستن اندر کنام
تو نه شناسی هنوز شوق بمیرد زوصل
چیست حیات دوام ؟ سوختن نا تمام