نمودار می شود روح ناصر خسرو علوی و غزلی مستانه سرائید غائب میشود
از کتاب: دیوان علامه اقبال لاهوری
، قطعه
دست را چون مرکب تیغ و قلم کردی مدار
هیچ غم گر مرکب تن لنگ باشد یا عرن
از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر
ای برادر همچو نور از نار و نار از نارون
بی هنر دان نزد بی دین هم قلم هم تیغ را
چون نباشد دین نباشد کلک و آهن را ثمن
دین گرامی شد بدانا و بنادان خوار گشت
پیش نادان دین چو پیش گاو باشد یا سمن
همچو کر پاسی که از یک نیمه زوالیاس را
کر ته آید وزد گر نیمه یهودی را کفن (۱)