الثانی داود جغر بیگ بن میکائیل
چون داود از خدمت برادر خود بضبط کردن مرو و سرخس آمد، و سلطان به بلخ بود،رسولی بنزدیک او فرستاد تا مگر اصلاح پذیرد، داود درحوالی مرو بود با لشکر خود، و تمامت دلیریها او میکرد، بدر مرو رفت ، سحر گاه بود و مقری بالاء مناره این آیت میخواند : یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فا حکم بین الناس ( ۴ ) . چون نام خود شنید \رسید از دانایی که معنی این چه باشد ؟ چون باو باز گفتند ، بار دیگر شمشیر بر کشید ، و در عقب حشم سلطان که در مرو بود بر آمد، و جمله را در زیر تیغ آورد. درین وقت که رسول سلطان از بلخ بنزدیک او آمد، مقری بود آنجا این آیت برخواند که : توتی الملک من تشاء ( ۵ ) . رسول سلطان مسعود او را دید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
) اصل: قرات، پ : فراط ، اما فراوه ثغریست در بیابان غرب خراسان در میان کوه ( اصطخری ) ۱)
(۲) اصل: ساسی. راورتی سیاسی . گردیزی ( ص ۵۴ ) ابن اثیز ( ۹ : ۱۹۰ ) سباشی . اخبار الدوله و پ : سوباشی .
(۳) اصل: ابراهیم نیال به نون اول. راورتی: ابراهیم نیالیه نوشته و گوید که ابراهیم یسر نیال برادر مادری طغرل بود. ابن اثیر ( ۹ : ۱۹۱ ) کان ینال و اسمه ابراهیم اخا طغر لبک و داود لا مهما ، اخبار الدوله : ابراهیم بن ینال
(۴) قرآن، ص ۲۶
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۰ )
نمد زین درزیر افگنده. و زین خود را بیک طرف نهاده ، گاه سربر زمین می نهاد و می خفت و گاه بر میخاست تکیه بر زین میکرد، وگاه پرتیر راست میکرد. رسول سلطان چون پیغام تمام کرد جواب طلبید ، داود گفت: آن مقری توتی چه میخواند ، آنرا بنویسید ! دبیر این آیت : قل اللهم مالک – الملک ( ۱ ) را بر کاغذ بنوشت و بدست رسول داد . چون بخدمت سلطان مسعود رسید، و حالات و سکنات داود باز گفت ، و جواب آن بتمام آن آیت در نظر آورد ، دانست که عهد دولت محمودیان از دیار خراسان به آخر رسیده است، دل از خراسان بر گرفت
چون مرو و سرخس ، تمام سلجوقیان را مسلم شد، داود قصد خراسان بالا کرد، در اثنا ء آن دلاوری کرد، و یازده هزار سوار از اثناء راه ، بار دیگر در کشید و بدر بلخ آمد، و سلطان و تمام ملوک و حشم او در بلخ بودند، پیلی بود در اطراف شهر بموضعی بسته و یک پیلوان بر پشت او در خواب شده ، داود بشب بیامد و آن پیل را باز کرد و براند ، تا آنگاه پیلوان از خواب بیدار شد بقدر پنج فرسنگ پیل را برده بود، پیلوان را بیش زهره نبود که دم زند
داود از شفورقان با لشکر خود به علیا باد بلخ آمد و با سلطان مصاف کرد ( ۲ ) ، و کوشش بسیار نمود و منهزم شد، تا در شوال سنه تسع و عشرین و اربعمائه سلجوقیان جمله جمع شدند . طغرل و داود و یبغو و ینالیان و ترکان مسعودی و محمودی و بعضی با ایشان باز رسیدند ، و سلطان از بلخ لشکر بطرف مرو و سرخس آورد، و در بیابان سرخس مصاف کردند از بامداد تا نماز دیگر جنگ قایم بود سلجوقیان منهزم شدند، پس سلطان بهرات باز آمد و سلجوقیان را خبر شد، صلح طلبیدند ، کرت دیگر صلح شد بضرورت . پس سلطان مسعود از غزنین لشکر و آلت سلطان عاجز گشتند ، و اسپ و اشتر لاغر شد سلطان با تمام لشکر بجانب طوس بر امد . طغرل از نشاپور به سرخس رفت و جمله سلجوقیان جمع شدند و اتفاق کردند که ما را طاقت مقاومت سلطان مسعود
______________________________________________________________________
(۱) قرآن، آل عمران ۲۵ . ( ۲ ) اصل: شفوقان ، راورتی : شفورقان و این شبرغان موجود است ، که یاقوت ج ۵ آنرا شبورقان و شفرقان از شهرهای جوزجان نزدیک بلخ و تا ۶۱۷ ه معمور بود. اما علیا باد در راورتی علی آباد است.
سلجوقیان طبقه(۱۲) (۲۵۱ )
و لشکر او بیش نماند، و چند بار شکست افتاد، صواب آنست : که با سلطان صلح کنیم ، و الا بطرف عراق رویم ، و ترک خراسان گیریم ، امیر داود شیر دل که در شهامت و جلادت همتا نداشت گفت: ملک گیری با بد دلی جمع نشود ، اگر هزار جان فدا باید کرد، من جز دست آویز و جنگ کار دیگر ندارم اما الملک و الهلک امر الملوک ( ۱). )
امراء سلجوق چون آن دلیری مشاهده کردند با او متفق شدند و تمام اتباع و خلق خود را در بیابان فرستادند، و سوارجریده مستعد مصاف و جنگ، برسر بیابان بحدود دندانقان ( ۲ ) توقف نمودند. چون سلطان آنجا رسید جنگ قایم شد، و سه روز از بامداد تا وقت غروب مصاف بود تا روز آدینه نهم ماه رمضان سنه احدی و ثلثین و اربعمائه، کار بر لشکر سلطان تنگ شد و ترکان سلطانی فوج فوج گشتن ( ۳ ) گرفتند . سلطان مسعود منهزم شد،و سلجوقیان نصرت یافتند و پادشاهی بگرفتند، و بعد از مصاف بر همان موضع تخت نهادند و طغرل پادشاه شد، و یبغو بمرو رفت، و امیر داود لشکر بطرف طخارستان و بلخ برد ، و آن ممالک بگرفت، و بعد از ان طغرل و داود بخوارزم رفتند و ضبط کردند و بعد از چند گاه که ممالک ضبط کردند ، طغرل برحمت حق پیوست. داود با محمودیان و سلاطین غزنین عهد بست ، و پادشاه خراسان و ممالک عجم شد و جهان او را صاف گشت، و مدت بیست و اند سال پادشاهی راند، در شهور سنه احدی و خمسین و اربعمائه برحمت حق پیوست، و تخت سلطنت به سلطان الب ارسلان غازی آراسته گشت . و الله الباقی و کل شی ء هالک و السلام.