معبد شالوکیا
در ۶۰ کیلومتری شمال کابل خرابه های (بگرام) منبسط است بگرام پایتخت بهاری کوشان شاهان بزرگ است که در سال (۶۳۱ م) (هیون تسنگ) حین عبور از اینجا تمام فصل بارانی را محتملا ماه حمل - در این معبد گذرانیده و آن را به نام (معبد شالوکیا) یاد نموده (سریکه و یهارا) (معبد چینی هم میگفتند) این معبد در دامنه های شمالی (کوه پهلوان) در مقابل ریزه کهستان واقع و به پول و اعانه یرغملهای چینی آباد شده بود و جایگاه مخصوص یرغملهای چینی به حساب میرفت.
(ویما کدفیزس) وقتی که چینیها را در کاشغر شکست داد شهزادۀ چینی را که یک تن از اهل کاشغر بود با خود آورده و در این معبد جا داده بود. «(موسیو مونیه) تحت نظارت (موسیو هاکن) در سال ۱۹۳۶ در این جا حفریات نمود. زایر چینی (هیوان تسنگ) که طی قرون ۷ - ۸ مسیحی به افغانستان آمده است کتاب ضخیمی راجع به شرح مسافرت و رویدادهای تاریخی نوشته است، که بهترین اثر نسبت به دوره های قبل از اسلام محسوب می شود. این یرغملها از مدت طولانی تقریباً (۳۰۰) سال را در این گوشه ی کهستانی وطن ما گذانیده است. در اینجا از حفریات معبد که اصلاً چینی و کانون ثقافت چینی به شمار می رفت هیچ قسم معلومات راجع به جنگهای (کوشانی) آن هم جنگهایی با ایران، در دست نداریم. (هیوان - تسنگ) از چین آمده و تمام مملکت ما را عبور نموده و به هند رفته و باز به افغانستان مراجعت کرده راه برگشت به چین را در پیش گرفته است. مسافرت های او تماماً علمی و معلومات او نسبت به معابد و راهبین افغانستان است. فصل برگزیده و ممتاز تاریخ افغانستان است که بعد از تشکیل ریاست و ولایت و امارت و امپراطوری بزرگ از آمو دریا تا رود گنگا موفق شدند. چینی ها یا صحیح تر بگوییم کاشغری ها، دو دفعه با کوشانیها که داخل خاک افغانستان شده بودند وارد جنگ شدند یکی در عصر (ویما کدفیزس) و دیگر در موقع نزدیک شدن قوای اسلام در دفعۀ اول پادشاه کوشانی در کاشغر به آنها مقابل شد و شکست فاحشی بر آنها تحویل نمود و یک نفر شهزاده را که در تاریخ به صفت (شهزادۀ چینی) شهرت دارد از کاشغر گرفته به قسم گروگان در مرکز تابستانی خویش در (بگرام) -(۶۰ کیلومتری شمال کابل) آورده و در جایی که بعدها به معبد (شالوکیا) (معبد شترک بگرام) شهرت یافت محلی برای رهایش ایشان تعیین نمود (حوالی ۱۲۰ مسیحی) این یرغملها از پول خود معبدی کنار آبهای خروشان پنجشیر در ریزه کهستان آباد کردند و تا زمان (هیوان - تسنگ) زایر معروف چینی آباد بود، ۶۳۱ مسیحی و زایر مذکور یک ماه اول بهار را در آنجا گذرانید.
دفعۀ دوم در حدود وسط قرن هشت (تی - تسانگ) شاه ختن و کاشغر از پراکندگی اوضاع استفاده نموده؛ نفوذ خویش را در کندهارای شرقی بسط داد. در این وقت (توکیو) ترکان غربی در شمال و شاهان کیداری و یفتلی در جنوب نفوذ و آمریت داشتند. پس می توان گفت که جنگ میان کاواهو سراوا (کیخسرو) و خاقان چین در حقیقت نبرد میان (هواسراوا) و فغفور توران است پهلوان نبرد طرفین از جانب آریانا رستم و از طرف کوشانیها (کاموس) و (اشکابوس) است افراسیاب باز خود را به آنان ضمیمه ساخته است و چون اینها را بار اول به تاریخ انتقادی مسکوکات افغانستان مقایسه میکنیم. کوشانیها را این دفعه در مرحله ای میبینیم که به داخل افغانستان در دو طرف هندوکش گردیده اند و پادشاهان بزرگی از میان آنها سر برآورده است به هر حال خاقان چین که در شاهنامه از آن نام برده شد است اصلاً فغفور چین یار است. واضح تر بگویم فغفور ختن و کاشغر و یا فغفور توران زمین است و میخواهد کابلستان و زابلستان را از هم تلاشی سازد و کابل و نمیروز دو شهر زیبای ما را تصاحب نماید. جهان پهلوان کابلی - رستم زابلی باز به حیث قهرمان کشور وارد میدانهای نبرد می شود و کوشانیها مخصوصاً دو تن از پهلوانان رشید ایشان (کاموس) و (اشکابوس) بعد از یک سلسله جنگ بسیار سخت و طولانی که شاهنامه به کرات اسم ایشان را میبرد، به دست رستم کشته می شوند ولی معلوم نیست در کجا و در چه وقت اگر مقصد از (کاموس) خاندان (کجولا کد فیزس) باشد و از اشکابوس دودمان (کنیشکا) باید که به وجود چندین (کجولا) و (کنیشکا) اعتراف کنیم این کاری است که اکثر مدققین کرده اند. همین قسم (جنگیس) و (کورنگ) و (برزو) و غیره شبهه نیست.