138

آذان به نی

از کتاب: مجموعهٔ اشعار استاد خلیلی

آنچه من امروز اینجا ارمغان آورده ام 

برگ سبزی هدیه سوی باغبان آورده ام

مشت خاری خشک سوی بوستان آورده ام

آتش سوزان دل در سینه پنهان تا به کی 

شهر اسلام است یاران تا به کی آذان به نی 

از طبیان دردهای خویش پوشیدن خطاست

حرف دل در پرده ی ابهام پیچیدن خطاست

ناله اینجا سر کنم کاین انجمن دار الشفاست 

کعبه ی ارباب بینش قبله ی اهل صفاست

مشعل امید ما بر طاق این ایوان بود

کاخ فردای وطن ثابت برین بنیان بود

قدرت فردای ما برهمت امروز ماست

همچنان کامروز ما آورده ی دیروز ماست

ماضی ما مظهر صد پرده ساز و سوز ماست

سیر تاریخ وطن استاد پند آموز ماست 

زین کهن استاد باید داستان آموختن

زین دبستان عبرت سود و زیان آموختن

بر کهن هنگامه ی ما روزگاران شاهد است

این کهن دژها فراز کوهساران شاهد است

دشت ها در دشت ها گرد سواران شاهد است

نوک هر خاری از ان نیزه گذاران شاهد است 

بر حدیث رفتگان آثار شان برهان بس است

اینکه نفتادیم  ازپا پیش هر توفان پس است 

روزگاری خاک ما پامال استعمار شد

اختر اقبال ما در مهبط ادبار شد

آفتاب ما نهان در ابر ظلمست بار شد

قدرت بیگانگان در دار ما دیار شد

دیگران را راه و رسم زندگی اموختند

ما ستم پروردگان را بندگی آموختند

ای خوش آن مردان که دانستند این نبرنگها 

رنگ خون را بر گزیدند از میان رنگ ها

با چنان نیرو که از آوازه اش در جنگ ها

آب میگردید سنگ خاره از فرسنگها

در دل این دره ها یکبارگی آویختند

شیر آسایند و زنجیر ستم بگسیختند

بندهای سهمگین از دوش ما بر داشتند

پرچم آزادگان بار دگر افراشتند

آنچه را با اشک و خون در کشور ما کاشتند

خود گذشتند از جهان و بهر ما بگذاشتند

آن مفاخر را کنون ما پاسبان می کنیم

در فروغ آن مفاخر زندگانی می کنیم 

بعد ازین دنیای ما را اقتضای دیگر است

ارغنون عصر حاضر را نوای دیگر است

چاره ی بیماری مارا نوای دیگر دیگر است 

شوکت آینده را طرح و بنای دیگر است

این بنا باشد بدوش غمگساران وطن

بانیان مملکت آموزگاران وطن

در پنای آن بنا ما زندگانی می کنیم

در فروغ مشعل آن جانفشانی می کنیم

ما بخون خویش آنرا پاسبانی می کنیم

گر اساسش ثابت افتد کامرانی می کنیم

گر نهد یک خشت آنرا اندکی معمار کج

هم اساس کج فتد هم سقف هم دیوار کج

وقت آن آمد که ما طرحی دگر گون افگنیم

ترس را از ساحه ی آمال بیرون افگنیم

نا امیدی را ازین خانه به هامون افگنیم

بر سپاه جهل یکباره شبیخون افگنیم 

راه روشن پیش روی ماست گامی تیز تر

صبح آمدای جرس کن ناله شور انگیزتر

باز گردیدن ازین راه ارتجاع است ارتجاع 

خویش را محروم گردانیدن است از انتفاع 

هم زیان فرد  باشد هم زیان اجتماع 

از تردد تا کجا عمر گرامی در ضیاح

نا امیدی در جهان ما گناه زندگی است 

احترام از علم و حکمت شیوه ی دیرین ماست

قدردانی ز اوستادان از خواص دین ماست 

روشنایی بخش چشم واقعیت بین ماست

آفتاب علم و دانش در وطن تا بنده باد

اوستادان حقیقت جوی ما پاینده باد