32

زرنج

از کتاب: جغرافیای تاریخی افغانستان
04 October 1982

ازجغزافیون قدیم یونان سترابون strabon که در اوایل قرن اول مسیحی زنده گانی میکرد و همچنان پلینی Plyni  ازاقوام باستانی آرایی که در گهوارۀ ارین یعنی وطن ما، حیات داشتند درانجی Drangi و زرنچی Zrangi  را نام برده اند بطلیموس واریان دونفر مورخ و جغرافیادانان دیگر هم ازین اقوام ذکری دارند و مسکن آنها را هم خاک سیستان تعیین کرده اند.

محقیقن گویند :که در زبان اوستا زریه وزرایو یا زرنگه معنی دریا داشت و دریه در فرس قدیم وزریا در پهلوی از همین ریشه است که اکنون دریا گوییم بهر صورت در نجیانای قدیم یا زرنگاه که درکتیبه داریوش آمده نامهای قدیم سیستان است و زرنگ که مرکز مدنیت قدیم آن خطه بود در عصر اسلامی زرنج گردید و اکنون خرابه های این شهر تاریخی در اطراف قریۀ نادعلی سیستان افغانی موجود است.(۱)

شهر تاریخی زرنگ یا زرنج در اوایل دورهد لشکر اسلام موجود بوده و شهرتی بسزا داشت از مضمون شعر جهان پهلوان امیر کرور سوری پدید می اید که زرنج در قرن اول اسلام به همین نام معروف بود و از نگارش بلاذری نیز آشکار میگردد که بعد از سال (۳۰ هـ) عبدالرحمت بن سمره به زرنج سجستان آمد و با مرزبان انجا مصالحه کرد و بعد از شهادت حضرت عثمان (رض) که امیر بن احمر در زرنج بود اهل آنجا شوریدند و وی را بدار کردند و بعد از آن درعصر حضرت علی (رض) پس مرزبان زرنج صلح نمود و از اشارت بلاذری چینی بر می آید که در آن عصر ها نفوذ حکمرانی رتبیل های کابل و زابل تا زرنج و سیستان میرسید (۱) وقشون عرب از رسیدن به قصور زرنج مفتخر بوده و عبیداله بین قیس در مدح مصعب ابن الزبیر گفته :

جلب الخیل من تهامة حتی (۲) بلغت خیله قصو و زرنج.

مورخین اسلامی راجع به بنای این شهر روایات مختلفی دارند که از آن جمله عبدالله بن المقفع در سیرالملوک خود بانی آنرا ذوالقرنین می داند(۳) و قدمه بن جعفر بغدادی گوید که زرنج قصیه ء سیستانست و در وقت صلح عایدات آن یک لک در هم،  و اسکندربانی هرات و زرنج است. (۴) این خرداذ به نیز زرنج را از مداین سجستان نوشته و گوید که از آنجا تا ملتان دو ماهه راهست.(۵) الیرونی نیزاز بلاد سجستان یکی زرنج را می شمارد(۶) و بعد از آن در تحدید نهایات اماکن گوید:که ابوالحسن احمد بن محمد بن سلیمان زرنج را رصد بست. و برخلاف دیگران عرض آنرا (ل-نب) تعیین کرد.(۷)

ابوالفدا (متوفی ۷۳۲ هـ) بحواله ابو حوقل نگاشته :که مرکز سجستان بیشتر رام شهرستان نام داشت بعد از اینکه این شهر کهن ویران گردید بجای آن زرنج تعمیر شد.(۸) این روایت درقدیمترین کتب جغرافی (اشکال العالم ) که منسوب به جیهانی و زیر بزرگ سامانی است نیز تایید میشود و در ترجمه پارسی نسخه قلمی آن چنین آمده : و شهر قدیم ایشان در ایام پادشاهان عجم بموضع دیگر بوده است و راه کرمان بردست راست کسیکه از سیتان بکرمان رود برمقدار سه فرسنگ و بعضی بناهای آن هنوز پیداست و نام  آن شهر رام شهرستان بوده است و میگویند جوی سیستان که به انجا  میرفته است ناگاه بریده شد و آب از آنجا باز ماند و آن شهر بی آب ماند مردمان از آنجا تحویل کردند و زرنج با نهادند.(۱) خلاصه : طوریکه گذشت زرنج از بلاد بسیار معروف سجستان بشمار  میرفت و در دورۀ اسلامی بعد از آنکه در عصر حضرت عثمان مفتوح گردید تا عصر خلفای عباسی همواره حکمرانی از در بار خلافت به سجستان فرستاده میشد که تاریخ سیستان آنرا مفصلا شرح میدهد.

اخر ترین حکمرانان عرب که در زرنج سجستان بدست یعقوب بن اللیث بن معدل بن حاتم ماهان اسیر آمد. درهم بن نصر بود که بعد از حبس وی مردم سجستان اعلان استقلال ملی داده و روز شنبه ۲۵ محرم سنه (۲۴۷ هـ) با یعقوب بیعت کرده او را به پادشاهی برداشتند .(۲) یعقوب بعد از کارنامه های درخشان و فتوحات از جهان رفت و بعد از و عمر ولیث برادرش در شواتل ۲۶۵ هـ بر اورنگ جهانداری نشست (۳) و درربیع الاول سال ۲۸ هـ در نزدیکی بلخ با اسمعیل بن احمد سامانی  پیکار داد و دستیگر شد و یرا به بغداد فرستادند. دوسال در حبس آنجا در گذشت (۴) بعد از و دودمان صفار چندین نفر در داخل سجستان حکمرانی کردند و در سال ۲۹۸ هـ احمد بن اسمعیل سامانی سجستان را به امیراطوری سامانی الحاق کرد و به سمیجوری دوانی حکمرانی آنرا داد.(۵) با وجود آن هم بقایای دودمان صفار در سیستان بوده و ابوجعفر احمد بن محمد نواسه طاهر بن محمد بن عمر و پس از طرف آل سامان درحدود ۳۰۹ هـ به حکمرانی سیستان نایل آمد.(۶)

بعد از او ابواحمد خلف به جایش نشست و در سال ۲۷۶ هـ سبکتیگن معروف در آوریخت و با هم صلح کردند. (۷) بعد ازین زرنج و سجستان در سال ۳۹۳ هـ از طرف سلطان محمود تسخیر و خلف موصوف گرفتار آمد و در اواخر همین سال جمعه ۱۵ ذیحجه ۳۹۳ هـ بود که عساکر محمودی به فتح ارگ (اوک) زرنج نایل آمدند (۱) و به قول مولف تاریخ سیستان روزمحنت و بدبختی این منطقه معمور که در عصر صفاریان شهر یابادان تر از آن نبود و دارالدوله گفتندی ازینوقت آغاز شد.(۲) تا عصر مودود سحستان در تصرف ال سبکتیگین ماند ولی بعد از آن حکمرانان سلجوقی بروی غلبه جستند و همگاهی پادشاهان غوری و امرای محلی را بر آنجا تصرفی بود سلاطین ال کرت و  امرای محلی بتحت امرپادشاهان مغول در سجستان مدتی بودند چنانچه منکوقا آن در (۰۶۵۳ هـ) ملک شمس الدین کرت (۶۴۴ -۶۷۶ هـ) را به سیستان گماشت و چند سال بعد (۶۵۹ هـ) ملک نصیر الدین برفرمان هلاکو به سیستان آمد و شمس الدین کرت را از آنجا بیرون کرد.(۳)

در سال (۶۳۳ هـ) امرای بزرگ مغول مانند باغو وارس نوین با دوازده هزار سوار بسوی سجستان متوجه شدند و در آنجا خرابی های زیادی را نمودند و بسی از مردم سنجری و بلوچ و مجوسی را بقتل رسانیدند و چهل روز زرنج را محاصره کردند. بعد از ین ملک تاج الدین ارسی ساه در آنجا تساط یافت (۶۶۶  هـ).

خلاصه :تاریخ زرنج بعد از دوره مغول نهایت تاریک و بخون آلوده است و امرای محلی همواره تا عصر تیمور و بعد از آن هم باقی بوده اند ولی زرنج تاریخی درهیمن ایام از عظمت خویش کاست و رفته رفته یکی از میان رفت و اکنون جز اطلال و تلهای خاکی از آن شهر بزرگ چیزی نمایان نیست. و خرابه های آن در طول چندین منزل پدیدار است.

کلیات وقایع تاریخی زرنج همین بود که در بالا اشارت رفت  تفصیل آن در ینجا باعث توطیل کلام است بنابر آن به همین قدر اکتفا شد اوضاع جغرافی زرنج طوریکه جغرافیه نگاران اسلامی نوشته اند توضیح میگردد:

اوضاع جغرافی زرنج :

از ماخذ یکه اکنون در دست است میتوان تا اندازه یی وضعیت عمرانی و آبادانی شهر تاریخی زرنج را تعیین کرد این شهر قرار بیان جغرافیون در (۷۰) فرسخی فهرج واقع و از جارون سمت کرمان شش فرسخ راه داشت و مسافت آن تا هرات ۶۰ فرسخ بود.(۱) ابن حوقل گوید: که نهر هند مند (هلمند) قریب یک فرسخ از شهر سجستان میگذرد و در اوقاتیکه آب زیات باشد ازین شهر تا بست رفت و آمد سفاین جاری است (۲) اشکال العالم مسافت بین کوکوبه و زرنج را سه فرسنگ و تا فره سه منزل و بر راه هرات اواخر حدود سیستان را (کوستار) مینویسد که دومنزل از فره بعد داشت و از آنجا حدود جاسان از لواحق اسفزار آغاز میشد.(۳)

شهر زرنج خیلی بزرگ بوده حصنی و خندقی داشت ابنیه آن خشتی و گلی بود زیرا که چوب آنرا کویه میخورد و بنای چوبی در آنجا دوامینداشت.(۴) حدودالعالم زرنگ را چنین میستاید: که شهری بالاحصار است و پیرامون او خندق است که آبش هم از وی براید و اندر وی رودهاست و اندر خانه های وی آب روان است و شهر او را پنج در است از آهن و ربض او بارۀدارد و او را سیزده در است و گرمسیر است و آنجا برف نبود.(۵)

درهای شهرستان 

بدانکه شهر زرنج شارستانی داشت که تنها این شارستان باندازۀ چند شهر بود که آنرا مدینة العذرا میگفتند.(۶) و در اطراف شترستان ربضی و خندقی بود : آبهای شهر در خندق میریخت .(۷) شارستان زرنج حصنی و خندقی داشت و ربض را نیز سوری بود.(۸)

شهر های قدیم وطن ما عمومأ سه حصه آبادنی بودند،اول کهندژ که معرب آن قهندز (قندوز ) است که دربین همه آبادنی ها واقع و از خود 

قلعه و گاهی خندقی هم میداشت دوم شارستان که بعد از قلعه و خندق کهندز به دور آن عمران میشد و دارای عمارات خوب شهر می بود این شارستان را هم حصنی و خندقی احاطه میکرد و باصلاح پارسی (اندورن ) میگفتند بر گرداگرد شارستان ربض می بود و فتحتین که پارسی (بیرون) نامیده میشد و ربض هم حصنی محکم و خندقی میداشت از اشارت جغارفیون بر می آید که زرنج ما داری کهندژی نبود و شاید ارگ بجای آن بود البته شارستان و ربضی داشت که شرح آن داده شد.

تفصیل پنج دروازۀ آهنین شارستان را جیهانی و اصطخری چنین نگاشته اند:

اول درنو: متصل در دوم؛ دوم درکهنه (عتیق ):نزدیک درنو که این هر دو دروازه غالبآ طرف غرب شهر بود و از آن به پارس میرفتند(۱) و بنابران در کهنه در (پارس ) هم نامیده میشد (۲) که امیر خلف در سال ۳۶۰ هـ آنرا غارت و ویران کرد.(۳)

سوم در کرکوبه : که از آنجا بسوی کرکوبه و خراسان میرفتند و غالبآ طرف شمال برد.(۴) چهارم در نیشک که از آنجا به بست روند.(۵) ولی در نسخۀ اشکال العالم (رامسک) نوشته شده که سهو کاتب است چه نیشک از رساتیق سیستان میشده است.(۷)

پنجم در طعام :که از انجا بروستاوندو آباد ترین درها در طعام است.(۸) این دروازۀ در کتب تاریخ ذکر میگردد مثلأ تاریخ سیستان در موارد متعدد آنرا می آورد.

منهاج سراج مؤرخ دوره غوری که به سال (۶۰۳ یا ۶۱۳ هـ) به شهر زرنج سجستان رفته بود از مشاهدات خود گوید که:"در طعام به جنوب شهر واقع و بیرون آن موضعی بود که آنرا ریک گنجان میگفتند و درجوار آن موضع بر سربلندی قصری خراب است و یعقوب لیث ازینجا به فتح شهر و تاسیس شاهی متوجه شده بود.(۱)

نهر های شهر زرنج:

شهر زرنج آبهای جاری و روانی داشت که نهر هایی را از هلمند کشیده بودند. ابن حوقل بانهار جاریه ء زرنج اشارتی میکند که در مان خانه های آن شهر جاری بود.(۲) این جویها بنام همان دروازه ها معروف شده که از آن شهر می آید.مثلأ جوی کهنه جوی درنو جوی در طعام.(۳)

آبهای این جویها را هم میتوان ازین عبارت کتاب منسوب به حیهانی تخمین کرد و اندازۀ جویها چون جمع شود اسیا وار باشد.(۴) آبهاییکه ازین سه جوی شهر زرنج می آمد. نزدیک مسجد جامعه دو حوض کلانی داشت که آب روان درون آن میرفت و بازبیرون می آمد و در سرایها و خانها و سردابه های مردم شهر جاری میشد و بیشتر سرایها شهر و ریض از آن مستفید میگشت و این آبهای جاری در شهر زرنج بوستانها را تشکیل داده که از در پارس تا در مینا بمسافت نیم فرسنگ بهم پیوسته و بازار ها را هم سرسبز و مشروب میساخت.(۵)

باصطلاح آنوقت هر یکی ازین نهر های سه گانه را بنام همان دروازه رود هم میگفتند مثلأ رود طعام که از هلمند کنده شده و به در طعام میگذاشت و آن نواحی شهر را سرسبز میکرد.(۶) علاوه بر آن بنام اب بزبان نهری شارستان ضبط شده که خانه میرارتاشی برلب آن بود و این آب هم غالبآ از هلمند می آمد.(۱)


بازار های زرنج:

ا زجمله بازارهای شهر زرنج اسواقی که گرداگرد مسجد جامعه اندرون ربض واقع بود بغایت آبادان بود لیک بازارهای بیرون ربض آنقدر آبادانی نداشت عمرولیث بازاری را بنا نهاده بود که بنام وی شهرت داشت و عایدات این بازار را برمسجد و بیمارستان وقف کرده،  این بازار نهایت مشهور و خیلی گرم بود. جنانچه هر روزه اجرت دکانهای آن تا یکهزار درم میرسید.(۲) ابن حوقل نیز بازار عمرولیث را به همین صورت تذکار میدهد و پدید می آید که بازار عظیمی بود و عواید آن هم  روازنه هزار درهم .(۳) دیگر از بازار های شهر بنام (بازار سراجان )یاد می شد و سراج ظاهرآ زین ساز است که تاکنون هم رسته سراجان در بازارهای ما بوده و درین بازار یمین الدین بهرامشاه بن حرب از طرف فدایی ملاحده به قتل رسیده بود.(۴)

بازار دیگر یکه بما معلوم است. بازار نو نامداشته و شاید به در نو شهر زرنج مربوط بود این بازار به سال (۳۱۵ هـ) 

درماه ربیع الاول سوخت.(۵)

درهای ربض زرنج:

جیهانی غیر از پنج دروازۀ آهنین شارستان زرنج،  دیگر در ها را شرح نمیدهد و فقط همین قدر گوید:که ربض (۱۳) در داشت. ولی اصطخری این سیزده دروازۀ ریض زرنج را هم نام گرفته که ازقرار شرح آتی است:(۱) باب مینا (میتا) (۲) بوسی پارس (۲) پس از آن بااب جرحان (۳) باب شیرک (۴) باب بان شتاراق (شتار او ) (۵) باب شعیب (۶) باب توخیک (نوخیزاک)(۷) بعد از آن در الکان (اکار) (۸) باب نیشک(۹)باب کرکوبه (۱۰) بااب استریس =اسپرس یعنی میدان اسپ دوانی (۱۱) بابغنجره (۱۲)بابا بارستان (۱۳) باب روذگران (دیوگردان)(۱) ظاهرآ باب الکان اصطخری همان (درآکار) تاریخ سیستان (ص ۱۹۴-۲۰۴-۲۰۷)است که در این شعر محمد بن وصیف سجستانی نیز آمده .

عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی

در آگارتن او سر او باب طعام 

اما باب غنجره در تاریخ سیستان به عین مهمله آمده: در حدود (۲۳۹هـ)که ابراهیم قوسی از شهر هزیمت خورد. از در پارس بیرون رفت وبه سوی در غنجره شد(۲) و ازین بر می آید که بین در پارس و درغنجره دروازۀ دیگری نبود. درتاریخ سیستان دروازه نوخیزک اصطخری باشد(۴)اما باب مینا که در تاریخ سیستان میتاهم ضبط شده قرار ضبط نسخۀ قلمی اشکال العالم (مینا) درست است. زیرا جیهانی در شرح بوستانهاییکه جویهای زرنج آنرا سرسبز میکرد وگوید: که این بوستانها به مسافت نیم فرسنگ از در پارس تا در مینا به هم پیوسته بود (۵) و ازین برمی آید که در مینا هم بسوی غرب شهر بوده و این دو دروازه مسافت نیم فرسنگ  با هم بعد داشت.و هم ازین شارات جیهانی میتوان بزرگی  زرنج را تخمین کرد. که بین دو دروازه یی بنام دریتان هم ذکر شده،  که شاید همان در بارستان یا نستان حاشیه ء اضطخری باشد که مصحف شده (۶) زیرا این دروازه را اصطخری و جیهانی نیاورده اند در حدود (۶۶۳ هـ) که ملک نصیر الحق والدین حکمران سیستان است دروازۀ بنام طق گران هم ذکر میگردد(۷)  چون این در منجمله ابواب قدیم شهر ذکر نشده . بنابر آن حدس زده میتوانیم که باید در جدیدی باشد.

قصور و محلات زرنج:

زرنج دارای قصور و آبادانی های معروفی بود که مورخین ذکری از آن نموده اند درینجا مختصرآ اشارت میرود:

قصر دار الامارۀ ارگ: درتاریخ سیستان ازین قصر سلصنتی ذکری رفته که آنرا ارگ میگفتند و حکمرانان سیستان در انجا سکونت داشتند و به خلیفتی می نشستند فرخی ارگ زرنگ را درین بیت ذکر کرده و پدید می آید که این قصر شاهی شهرتی داشت:

آنکه برکند بیک حمله در قلعۀ طاق (۱)

آنکه بکشاد بیک تیر در ارگ زرنگ

حوربندان:جایی بود در نزدیکی های زرنج یا در خودریض شهر که ابراهیم این حصین قوسی امیر سیستان آنجا سکونت میکرد و دارالاماره و ارگ را نشستن جای پسر خویش قرار داده بود و خزاین ابراهیم هم درحوربندان محفوظ بود و درینجا ابراهیم برای خود سرایی و آبادانی داشت.(۲)

سرای حیک بن مالک: این سرای ظاهرآ مربوط بوده به بارۀشارستان که در حوادث ابراهیم قوسی حکمران سیستان مردم از راه این سرای به شارستان داخل گردیده و دروازه ها را کشوده بودند.(۳)

کوشک یعقوبی (قصریعقوب):به قرار توضیح جیهانی و اصطخری و این حوقل،این قصر را یعقوب صفاری بنانهاده بود و موقعیت آنرا در ربض شهر زرنج بین دروازۀ فارس و در طعام تعین کرده اند.این قصر بعد از یعقوب به برادرش عمر و تعلق گرفت و چنین پدید می آید که سرایها و عمارات زیادی در ربض شهر باین کوشک مربوط یود و بناهای بزرگی داشت که آنرا عرب میگفتند و خراب بوده عمروالیث بازار عمار کرده بود. این عمارات به اندورن شهر تا در کوکوبه میرسید(۴) کوشک یعقوب باصطلاح آن عصر خضرا یعنی سبزه میدانی داشت که یعقوب همواره در انجا نشستن تا مردم عرض حال و شکوای خودرا بوی تقدیم داشتی و بداد خواهان پرداختی نزدیک این خضرا (جمن ) کوچه یی بنام (کوی سینک )هم واقع بود.(۱)

اصطخری گوید:که بین در پارس و درطعام قصر عمرولیث هم با کوشک یعقوبی واقع بود اما دار الامارۀ در قصر یعقوبی است(۲) و شاید ارگ زرنج که قبلا مذکور افتاد، عبارت از همین کوشک یعقوبی باشد.

مسجد جامع :این مسجد هم از ابنیۀ معروف شهر زرنج بود که در تاریخ سیستان بنام مسجد ادینه ذکر میگردد جیهانی گوید:که دراندرون شهر چون از در پارس در شوی پیش ربض واقع است.(۳) از تاریخ سیستان نیز چنین پدید می آید زیرا در واقع لیث علی می آورد : که بدر پارس برشد و به مسجد ادینه شد و آنجا فرود آمد و فرمود تا درهای شارستان پیش کردند.(۴)

داسن:این نام محلی بیرون شارستان زرنگ در ربض واقع بود که در سال ۳۶۰ هـ امیر خلف در حین تصرف زرنج در آنجا سکونت کرد و چنین بر می آید که این محل شهرتی داشت، زیرا در اغلب وقایع زرنج ذکری از آن میشود.

گاشن: باید نام محلتی در شهر زرنج بود که در سال ۴۳۴ هـ لشکر سلاجقه بعد از آنکه در کرکوی زرنج را گرفته و مردم آنرا که گبر و مسلمان بودند غارت کردند به سوی گاشن آمدند و این محلت را هم حصار داشتند و بستدند و گروهی مردم آنرا بشکستند و غارت کردند . معرب این نام جاش است که ابواسحق جاشنی از مشاهیر زرنج ازین محلت بود.(۵)

کوشک خلفی :این کوشک هم ظاهرآ از قصور زرنج است درتاریخ سیستان کوشه خلفی نوشه و کوشه  هم در آن کتاب به معنی قصر و کوشک آمده و باید خلفی منسوب باشد بامیر خلف یکی از حکمرانان آنجا که در سال ۳۵۲هـ همدرین قصر پدر امیر خلف ابو جعفر مقتول گردیده بود.(۱) 

باغ  میمون: اندرون حصار شارستان واقع و محل بود و باش زمامداران بود. در سال ۴۴۸ هـ که رسول امیر چغری برادر سلطان صغرل سلجوقی پیش آمیر اجل بو الفضل آمد. در ین باغ پذیرایی شد.(۲) 

کوی سینگ: طوریکه در محبث کوشک یعقوب گذشت باین نام کوچه، نزدیک آن قصر واقع و از خضرأ (چمن) آن قصر دیده میشد. زیرا روزی یعقوب در خضرا ء قصر خود برای بار عام نشسته بود غریبی را درین کوی دید،  سربزانوی اندوه نهادد. (۳) 

سرایها و کوی های دیگر شهر:

از لف نوشته های مؤلف تاریخ سیستان بر می آید که در شهر زرنج این کوی های معروفی بود. کوی زنان،  کوی رخ،  کوی فراه،  کوی کوشه کوی میار،  علاوه برابنۀ معروفه سابقه در تاریخ سیستان بسی از سرایها و عمارات شهر زرنج نام برده شده که تفصیل آن در دست نیست مثلأ: سرای ابوالحسینی،  سرای با یوسفی،  سرای ارتاشی و غیره . 

بندهای زرنج : 

برای شهر زرنج به بندهای آب و ریگ احتیاج بود بنا بر آن بندهای معروفی داشت که از آنجمله است: بند کندک: این بند ظاهرآ در دریای هیر مند بسته شده بر دو طرف در کرکوی را آبیان میکرد در سال ۴۲۹ هـ این بند بشکست و در کرکوی را آب برد.(۴)

سه بندریگ: اول بند آب،  دم بندریگ،  سوم بند مفسدان این سه بند 

۱- تاریخ سیستان ص ۳۲۶. 

۲- تاریخ سیستان ص  ۳۷۹.

۳- تاریخ سیستان ص  ۲۶۵.

۴- تاریخ سیستان ص  ۳۶۵.

برای جلوگیری از مضار باد های شدید و ریگ در حوالی شهر می بستند . 

مؤلف تاریخ سیستان گوید: هر گاه اسن سه بند اندر سیستان بسته باشد..اندر همه عالم هیچ .شهر به نعمت و خوشی سیستان نباشد و تا همی بستند چنین بود و چون ببندند چنین باشد و روز گار آنرا قوام باشد.. 

ازین بند ها مؤرخان و صاحبان مسالک و ممالک هم ذکر کرده اند مثلأ اصطخری ( ص ۲۴۲ ) و کتاب عجایب البلدان منسوب به ابوالموید بلخی گوید: گردا گرد سیستان ریگی است بسیار و آنجا باد باشد و اسیاهای شان بباد گردد و مردم از بین آن باد سد ها و بند ها کرده اند. تا ریگ را باد در شهر ها و دیها نبرد . با این همه احتیاط بسیار مواضع راود یه را ریگ گرفته است. (۱) 

اطراف زرنج: ژوشت از رساتیق سیستان است که در تاریخ هرات و حواشی بیهقی ضبط است و به قول بلا ذری در سه میلی زرنج واقع بود.(۲)دیگر از رساتیق معروف زالق است که تا زرنج فرسنگ مسافت داشت و حصنی بود که از آن تا کرکویه پنچ میل راه بود.(۳) دیگر، از محله های بیرونی شهر زرنج (سر لشکر ) است که در نزدیکی های شهر زرنج واقع بود.ش(۴) حلفا باد نیز از دیه هایی است که در نزدیکی های شهر زرنج واقع  مرکز لشکری بود. در وقایع جنگی آن شهر ازین قریه نام برده میشود. شاید صحیح آن خلف آباد باشد. منسوب به همان خلف حکمران معروف سیستان . 

خواش: در تاریخ سیستان خواش آمده و چنین به نظر می آید و در نزدیکی های – زرنگ جایی بود. که خاشر و دهم منسوب بدان است. (۵) 

علاوه بر آن در تاریخ سیستان جایی بنام مینو حنف هم آمده که شاید در حوالی زرنج بود (۶) و همچنان پیش زره موقعی بود در شرق در یاچه زره که 

۱- حاشیه تاریخ سیستان ص ۲۱. 

۲- فتوح البلدان ص  ۴۰۱.

۳- فتوح البلدان ص ۴۰۰.

۴- تاریخ سیستان ص ۱۴۰- ۱۹۵ . 

۵- تاریخ سیستان ص  ۱۷۹.

۶- تاریخ سیستان  ص ۱۹۸ .


اکنون آنرا پیش آب گویند (۱) کذلک بنام خوخ یا خرج محلتی متصل به شهر زرنج بودو حصار های کمر مارجویه،  رندن، رود زرق، مهریان،  بر اون فرسفان نامهای جایهایی است که در نواحی زرنج واقع بود (۲) بنام قاعۀ برونج و درق و مولین و دستکره و کده ء محمد بن اللیث و کدۀ عمری و کرکنک و سپه و کلاشیر و کلموه و دو شابگه هم قصبه هایی در نواحی زرنج مذکور میگردد که شاید در نزدیکی های آن واقع بود.

و قلعه برونج دیگر دژها را که خرابی دیده بود،  در سال ۶۶۳هـ ملک نصیر الحق والدین واپس عمارت کرد. (۳) 

در مشرق قصبۀ زرنج ولایتی بود بنام خشکرود که کده بلبلی و پهیجن (تهحنس) و ملکاباد در آن واقع بود و ملک نصیر الدین در سال (۶۷۵ هـ ) کده بلبلی را بارۀ نو نهاد و خندق ساخت و از هیرمند جوی نوی را به آنسو کشید و عمارت و زراعت کرده و چندین مواضع دیگر که از دست چنگیزیان ویران گشته بود واپس آبادان گردانید . مانند لنبو و پای کوشک طاهری و پشتۀ سلطانی و هیسونج مارجویه که همه در اطراف زرنج بودند. (۴) 


مشاهیر زرنج : 

از شهر زرنج مشاهیر علمی و اداری زیادی برخاسته که شهرت این بلده تاریخی را بهرسو بسط داده اند. جماعتی از اهل علم باین شهر منسوبند که یکی از آنها محمد بن کرام زرنجی صاحب مذهب معروف است. (۵) طوریکه در کتب تاریخ می بینیم تبعه این مذهب در خراسان و هرات و غور بسیار بودند و در طبقات ناصری و غیره به بسی از حوادث و منازعاتی که بین ارباب این وذهب و دیگران روی میداد برمیخوریم محمد بن عراق بن خرابه المکنی به ابو عبدالله سنجری امام فرقه کرامیه است که در علم کلام باعقاید فرق 

۱- تاریخ سیستان ص ۲۹۷- ۳۷۷.

۲- تاریخ سیستان ص ۳۵۴.

۳- تاریخ سیستان ص  ۳۲۶-۴۰۳-۳۷۶-۳۹۸-۳۸۸-۴۰۱-۲۹۸-۳۵۵-۲۵-۲۰۲۰-۳۷۶-۳۲۶

۴- تاریخ سیستان ص ۴۰۴.

۵- تقویم البلدان ص ۳۴۲.


مشهوره در برخی از مسایل اختلاف داشته و در سجستان تولد گردید و از آنجا بشام رفت وقتیکه پس برگشت محمد بن صاهر وی را باز یه حبس انداخت . بنابر آن در سال (۲۵۱هـ ) از نیشاپور به قدس رفت و همدر آنجا بسال ۲۵۵ هـ در گذشت. (۱) 

دیگر از مشاهیر علمی ابوداود سلیمان بن دلاشعت اسحق سجستانی است که بسال (۲۰۲هـ) متولد و شوال (۲۷۵هـ ) در بصره از جهان رفت وی از ایمه ء سته ء صحاح حدیث و صاحب سنن معروف است که در عالم مقام و شهرت زیادی دارد. (۲) حضرت امام ابوداود از حضرت امام احمد بن حنبل درس خواند و سنن وی در حمله صحاح سته مرتبه ء چهار دارم. ( ۳ ) 

دیگر از مشاهیر علمی ابوبکر محمد بن عزیز الجستانی صاحب غریب القرآن است که در حدود ( ۳۸۰ هـ ) میزیست. (۴) 

دیگر از ستاره گان درخشان آسمان زرنج الحکیم ابوسلیمان محمد بن طاهر ابن بهرام السجستانی است. مؤلف صوان الحکمیه و غیره که اکثر آن در معقول است مثلأ اقتصاص طرق الفضایل و رساله فی المحرک الاول فی الاجرام العلویه و رسالة الکمال الخاص ینوع الانسان نیز از آثار اوست. (۵)


خلاصه: 

مشاهیر علمی و اداری و حربی این شهر خیلی زیاد بوده و محتاج تدقیق و کنجکاوی جداگانه ایست . درینجا مختصرآ باشهر مشاهیر اشارت شد. کسانیکه بخواهند مفصلأ بشناسند بتاریخ سیستان مخصوصآ صفحۀ ۱۸ کتب دیگر تاریخ و رجال رجوع فرمایند.

۱- قاموس الاعلام زرکلی ص ۹۶۶.

۲- تبسیر الوصول ج ۱ ص ۸.

۳- تاریخ الحدیث ص ۲۸۹.

۴- اتقان سیوطی .

۵- تتمۀ صوان الحکمة ص ۷۴.