32

طاهر بن عبدالله

از کتاب: تاریخ گردیزی (زین الخبار) ، فصل باب هفتم ، بخش اندر اخبار خلفا و ملوک اسلام
25 January 1968

پس واثق خراسان مر طاهر بن عبدالله را داد، و کنیت طاهر ابو الطیب بود، و ابوالطیب اندرین وقت بطبرستان بود، به نشتپور باز آمد، و مصعب بن عبدالله را خلیفه کردف وواثق بمرد اندر ذوالحجه سنه اثنی و ثلثین و مأتین.

و متوکل بخلافت بنشست، و عهد خراسان، سوی طاهر فرستاد، و چون یک چندی برآمد متوکل را بکشتند، و منتصر بخلافت بنشستف و عهد خراسان به طاهر فرستاد.و ابوالحسن شعرانی چنین گفت: که طاهر خادمی داشت سپید پوست و نیکوروی بمن داد که این را بفروش! و خادم بسیار زاری کرد و بگریست.من توقف کردم، که بس خوب خادمی بود، و به امیر رجوع کردمف که این (159) خادم  را چرا میفروشی؟ گفت: شبی اندر سرای خفته بود، و یاد جامه از و باز افگند، من اورا بدیدم، بچشمم خوب  آمد. همی بترسم که مبادا دیو مرا وسوسه کند. پس فرمود، تا هدایا بساختند و اورا بهدیهاء دیگر نزدیک متوکل بفرستادند.

روزی رقعه نوشتند بدو، اندر رقعه گفتند: اگر رأی رشید او صواب بیند. توقیع زد که نخواهم که مرا رشید خوانند، که این نام برکسی نهندف که خدای عزوجل اورا سزاوار آن کرده باشد.

و چون منتصر بمرد، مستعین بخلافت بنشست، وولایت خراسان بر طاهر نگاهداشت. و طاهر فرمان یافت اندر سنه ثمان واربعین و مأتین.