138

خسرو شاه پسر بهرام شاه

از کتاب: سلطنت غزنویان ، فصل دوم

خسرو شاه در سال ٥٥٢ به تخت پدر نشست در این وقت سلاطین غزنه سخت ضعیف و ناتوان شده بودند و تنها به غزنه و بعضی از بلا د هند وستان قناعت داشتند. خراسان و بست و بلخ و طخارستان از دست رفته بود . غزان سنجر را محبوس نموده بر خراسان مستولی گردیده بودند شهریاران غور برزوال دولت غزنویان وضعف ایشان و آمدن سپاهیان سنجر ملتفت گردیدند.

بقول منهاج سراج غزان سپاهی بغزنه فرستادند و خسروشاه بهندوستان رفت و غزان دوازده سال بر غزنی فرمان راندند تا اینکه غیاث الدین محمد سام به غزنه لشکر کشید و غزان را از انجا براند و سلطان معز الدین محمد سامرا به تخت غزنه نشانید.

خسرو شاه بعد از آنکه هفت سال حکومت لاهور را بدست داشت در آنجا وفات یافت . مستوفی برانست که علاء الدین برادر زاده خود ابوالفتح محمد سامرا نیابت غزنی داد او خسرو شاه را به پیمان و وعده گرفت و در غزنه محبوس نمود و بعد از ده سال در سال ٥٥٥ در قلعت غزنه جان سپرد.

مولف روضة الصفا بر قول منهاج سراج رفته. ابو القاسم فرشته برانست که چون علاء الدین غزنه را سوخت گرم سیر و تگین آباد را مسخر گردانید و به سلطان غیاث الدین محمد سپرده خود بغور رفت و خواست با خسرو شاه صلح نماید به این ترتیب که وی تنها به غزنه قناعت کند و تگین آباد و گرم سیر بدست غیاث الدین باشد اما خسرو شاه راضی نشد علاء الدین این رباعی را نوشته به وی فرستاد.

اول پدرت نهاد کین را بنیاد 

تا خلق جهان جمله به بیداد افتاد 

هان تا ندهی ز بهر یک تکیا باد 

سر تاسر ملک آل محمود بیاد

خسر و شاه چشم امداد به نیروی سنجر داشت ولی در این اوقات سنجر بدست خزان افتاد و خسرو شاه از ترس علاء الدین و غوریان به لاهور رفت و در سال ٥٥٥ در همان شهر در گذشت لقب او را منهاج سراج یمین الدوله والدین مستوفی ظهیر الدوله نگاشته اند.