110

سرگذشت امیر احمد بن عبدالله خجستانی

از کتاب: مجموعه اول

امیر احمد بن عبدالله بزرگ مردی بود که با سعی و تلاش از فلاکت به اوج سعادت رسید ، احمد از خجستان ( از توابع بادغیس )  بود  و در دوران طاهریان به امارت رسید ، پیش از امارت شغل او کرایه دادن خر بود و از آن طریق روزگار میگذرانید، روزی مشغول خواندن دیوان حنظله بادغیسی بود که شعر مشهور حنظله را خواند و متحول شد ، نظامی سمرقندی در کتاب چهار مقاله سرگذشت امیر احمد را از زبان خودش به این صورت آورده است :  

 

احمد بن عبدالله خجستانی را پرسیدند که تو مردی خربنده بودی ، به امیری خراسان چون افتادی ؟

گفت به بادغیس روزی دیوان حنظله بادغیسی همی خواندم ، بدین دو بیت رسیدم :

 

مهتری گر به کام شیر درست

 شو خطر کن ، ز کام شیر بجوی

 یا بزرگی و عز و نعمت و جاه

 یا چو مردانت مرگ رویاروی  


داعیه ای در باطن من پدید آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم راضی نتوانستم بود ، خران را بفروختم و اسب خریدم و از وطن خویش رحلت کردم و به خدمت علی ابن لیث شدم ، برادر یعقوب بن اللیث و عمرو ابن لیث ، و باز دولت صفاریان در ذروه اوج علیین پرواز همی کرد ، و علی برادر کهین بود و یعقوب و عمرو را بر او اقبالی تمام بود ، و چون یعقوب از خراسان به غزنین شد از راه جبال ، علی بن اللیث مرا از رباط سنگین باز گردانید و به خراسان به شحنه گی اقطاعات فرمود و من از آن لشکر سواری صد به راه کرده بودم و سواری بیست از خود داشتم و از اقطاعات علی بن لیث یکی کروخ هری بود و دوم خواف نیشابور ، چون به کروخ رسیدم فرمان عرضه کردم ، آنچه به من رسید تفرقه لشکر کردم و به لشکر دادم ، سوار من سیصد شد .  

 

چون به خواف رسیدم و فرمان عرضه کردم خواجه گان خواف تمکین نکردند و گفتند ما را شحنه ای باید با ده تن ، رای من بر آن جمله قرار گرفت که دست از طاعت صفاریان باز داشتم و خواف را غارت کردم و به روستای بشت بیرون شدم و به بیهق درآمدم ، دو هزار سوار بر من جمع شد ، بیامدم و نیشابور بگرفتم ، و کار من بالا گرفت و ترقی همی کرد تا جمله خراسان خویشتن را مستخلص گردانیدم ، اصل و سبب این دو بیت شعر بود .