دیانت بودائی و آریانا

از کتاب: افغانستان ، فصل بنجم ، بخش دوم

چیزیکه با گذارشات سلطنت خانواده موریا و مخصوصاً آشوکا در تاریخ این عصر آریا با بیشتر قابل ذکر و مهم است مسئله دیانت و ترویج آئین نو است. نا گفته نماند که معمولاً بطرف شرق آریانا، خاک هندو بطرف غرب آسیا سرزمین بین النهرین، شام و فلسطین و شبه جزیره عربستان را کانون دین و دیانت میدانند زیرا سمت غرب آسیا که وطن نژاد سامی است سر زمین ادیان سامی و خاک مرموز هند مولد جنیزم و بودیزم و هندوئیزم و غیره میباشد اگرچه در حقایق این مسئله گفتگوئی نیست ولی درین مسئله هم شبهه نباید داشت که اساس چندین دیانت بزرگ در خاک آریانا گذاشته شده و ازین جا به شرق وغرب نفوذ پیدا کرده است مثلاً آئین عصر ویدی و زورا ستریزم که بیش از مهاجرت در میان آریائی های این سرزمین معمول و مروج بود و با مهاجرت بعضی شاخه های آنها به دو مملکت همسایه نشر یافت و تنها عناصر پرستی قدیم آریائی و عصر ویدی چون داخل هند شد با مرور زمان تحولات نمود وازان به تدریج برهمنی و جینیزم رواج یافت و شالوده تقریباً تمام مذاهب غیر سامى خطه هند شد و وقت بوقت در اثر مقتضیات زمان و مکان شاخه های متفرق برهمنی جینزم و بودیزم و هندوئیزم بمیان آمده رفت و ازین جمله یکی دیانت بودائی است که تحت عنوان جداگانه ازان مختصراً صحبت خواهیم کرد. این دیانت که در قرن 6ق م در بنارس بمیان آمد مدت تقریباً سه صد سال در خاک هند آنهم در قسمت مرکزی آن محدود ماند تا اینکه آشوکا در ۲۳۷ ق م به سلطنت رسید و در260 ق م دیانت بودائی را قبول کرد و بنا گذاشت که توسط یک دسته مبلغین اصول آئین نو را در خاک هند و ممالک همجوار وحتى به ممالک دورترانتشار دهید. در موقعیکه مبلغین آشوکا به آریانا می آمدند آثار برهمنی قدیم یا بقایای دیانت ویدی هنوز باقی بوده و آئین اوستائی عمومیت کامل داشت و چون دیانت بودائی از زمان "آشوکا" به بعد بیش از هزار سال در آریانا عمومیت داشت و با تفصیلی که پسان ها داده خواهد شد قطعات کهستانی مملکت ما سرزمین مساعد و کانون نشو و نما و اصلاح این دیانت گردید و در هزار سال تاریخ مملکت از چندین نقطۀ نظر حیاتی، فکری، صنعتی و غیره تاثیرات عمیق افگند اول مختصر تفصیلی درباب خود دیانت داده سپس از ورود مبلغین اشوکا و طرز انتشا این دیانت در آریانا صحبت میکنیم:


دیانت بودائی:

بعضی از هند شناسان "بودا" را شخص افسانه ئی تصور میکنند دسته ئی حیات واقعی تاریخی او را قبولدار شده مینویسند که آنقدر افسانه واساطیر اطراف او را فرا گرفته که ظاهر کردن صورت شخصی او از آن همه پیرایه های افسانه ئی مشکل است و دستۀ سوم چنین نظریه دارند که بودا اصلا زندگانی واقعی داشته و تشکیل سوانح حیاتی او آسان است. قرار نظریۀ این دسته "بودا" اصلا شهزاده ئی بوده از تودۀ جنگجویان (کشتری یا Kashtriya) و قبیله ساکیا Sakya و بنام "ساکیامونی" یعنی "عاقل قبیلۀ ساکیا" معروف شده است. این شهزاده بقول مورخین سیلان در حوالی 523 وقرار عقیده عمومی در حوالی 563 در شهر "کپی لاو استو"  (قریب قریه پادریه Paderia در دو میلی شهر باکدان یور) در نیپال تولد شده است. مشارالیه اگر چه شهزاده بود و به دربار و حرم سرای پدرزندگانی شاهانه داشت به جاه و جلال و شکوه شاهی اهمیتی نداده به سن 29سالگی خانواده خود را گذاشته به اسم "گوناما" حیات منزویانه در نواحی (پازاگارا) Pajagara در "مگدها" یعنی بهار جنوبی بسر میبرد. بعد از ٥-٦ سال انزوا و تجسس چون به معلوماتی که برهمن ها به او میدادند قانع نمیشد در شبی که به اصطلاح پیروان بودا آنرا "شب روشنی" گویند در مقام "بدهه گایا" Bodhgaya به نصب العینی که می پالید رسید و در این شب "بدهه" یا "بودا" شد. این اسم از فعل سانسکریت "بدهه" اشتقاق شده و معنی آن این است: "کسی که بیدار شده باشد. کسیکه در اثر معلومات تازه منور شده باشد" و عین همین کلمۀ "بدهه" تاحال در عرف امروزی ما در مورد زنان پیر سالخورده و با تجربه استعمال میشود بودا بعد ازینکه اولین خطابۀ خود را در شهر بنارس ایراد نمود شروع به ترتیب قوانین خود "دار مه" Dharma و تشکیل دائره را بین "سامگه" Samgha نموده و در حوزۀ گنگا بنای تبلیغ را گذاشت. دو پادشاه مقتدر وقت یکى "بندى سارا" پادشاه مگدهه (بهار پایتخت آن پاجاکره) و دیگری "پراسنجت" پادشاه کوزالا Kosala(اود، پایتخت آن سراواستی) ازو حمایت می نمودند. بودا ساکیامونى قرار نظریه مورخین سیلان در 543 ق م وقرار عقیدۀ عمومی در483 ق م بعمر ۸۰ سالگی در مقام "کوچی ناگارا"Kucingara وفات نموده است. بودیزم در مراحل اولیه نه دین بود و نه فلسفۀ داشت با این اگر در آن تعمق شود اساس آن شالوده فلسفی داشت و آن عبارت از مسئلۀ (در دو پیدایش علاج آن بود) بودا به مریدان خود میگفت در باب پیدایش دنیا و صورت ساختمان آن صحبت نکنید که جز ضیاع وقت چیز دیگری بدست نمی آید فقط این را بدانید که (درد) چیست و علاج آن کدام است قرار روایات اساطیری در سال وفات بودا در "پاجاکره" محفل مذهبی تشکیل شده و سه نفر مریدان عمدۀ او (اناندا Anauep) (یوپالی pali ) و (کاسیاپا Kacyapa) سخنان او را گرد هم جمع نموده مجموعۀ قوانین مذهبی بنام ( تری پی تاکا Tripitaka) یعنی "سه سبد گل" تدوین نمودند.


محفل مذهبی و اعزام مبلغین:

پیشتر ذکر شد که چون آشوکا داخل دیانت بودائی گردید شخصیت او سراسر عوض شد، چه زندگانی شخصی و چه امور کشور داری او همه شکل و صورت دیگر بخود گرفت و بزبان دیگر دورۀ آغاز شد که میتوان آنرا عصر اصلاحات و رفورم امور مذهبی و کشور داری و غیره خواند. از کارهای بر جسته ئی که بسال یازدهم جلوس آشوکا ( 259 ق م) نسبت میشود ریاست محفل مذهبی، موقوف کردن شکار شاهی، منع عیاشی و نشاط، بزرگتر از همه پیدا شدن مفکورۀ اعزام مبلغین است. قراریکه از روی روایات تاریخی معلوم میشود در سال فوق الذکر در شهر "پاتالی پوترا" سومین محفل مذهبی تحت قیادت شخص شاه و ریاست عالم بزرگی موسوم به "موگالی پوتاتیسا" دایر گردیده و دران علاوه بر ترتیب و تنظیم قوانین مذهبی و پاره تصمیمات دیگر چنین فیصله شد که یک دسته مبلغین به نقاط غیر بودائی هند و ممالک همجوار و حتی کشورهای دورتر آسیای غربی شرق اروپا و افریقای شمالی فرستاده شود فرمان سنگی نمبر13 که با چهارده فرمان سنگی دیگر در سال چهاردهم جلوس خویش (256 ق م) نشر نموده حاوی شرح وفهرست مفصل اسمای اشخاص و ممالکی است که شاه موریا اشوکا مبلغین و نمایندگان خویش را نزد آنها فرستاده است. چون درین عصر دیانت بودائی در تمام صحنۀ پهناور هند پهن نشده بود آشوکا مبلغین خود را علاوه بر شهرها نزد قبایل و نقاط دور افتادۀ هند نیز فرستاد چنانچه از دکن و هند مرکزی گرفته تا دامنه های نیم وحشی و پر جنگل همالیا همه جا مبلغین او رفت و آمد داشتند و حتی پسر و دختر خود را با هیئت مبلغین بطرف سیلان فرستاده بود. در فرمان 5 در قطار دوسه جای دیگر موسوم به "راش تریکاس" Rashtrikas و "مراتا"Maratha از گندهارا هم اسم برده شده و قراریکه از روی کتیبه های دیگر استنباط میشود مبلغی که در گندهارا و کشمیر، و نقاط شرقی آریانا اعزام شده بود "مجهان تیکا" Majjhantika یا "مدهیان تیکا " Madhyantika نام داشت علاوه بران "دهه ماراکیی تا" Dhammarakkhita و "مهارا کی تا" Maharakkhita دو نفر مبلغ دیگر نیز بطرف آریانا آمده و از مملکت ما عبور کرده اند چنانچه طوریکه می نویسند اولی به "ممالک غربی" و دومی نزد یونانی اعزام شده بود. ازینجا بوضاحت معلوم میشود که ازین سه مبلغ اولی در منطقة پشاور وکشمیر وسمت شرقی حالیه تا حدود کابل و دو نفر دیگر در سائر نقاط آریانا و از آنجا نزد یونانی ها که در نقاط غربی آسیا و شرق اروپا و حتی شمال افریقا بودند فرستاده شده بود چنانچه آشوکا در فرامین سنگی خویش فخر میکند که نزد شاهان یاوانا Yavana یعنی یونانی های غرب مثل انتیاکا Antiyaka  (انتیوکوش دوم سلوسی) شاه شام و آسیای غربی (یک قسمت سال خوانده نشد) (246ق م ) "تورامایا" Turarmaya "پتولمى فیلاد لف" شاه مصر (285-247ق م) "انتی کنا" Antikena انتیگون و "ما گس" Magas  شاه سیرین Cyrene در افریقای شمالی برادر اندرپتولمى (285-258ق م). " انتی گونوس گوماتس" Antigono Gomatos شاه مقدونیه (277-239ق م) واسکندر شاه اپیروس Epirus (272ق م) نماینده و مبلغ فرستاده است. از روی تاریخ سلطنت کسانی که آشوکا نزد آنها مبلغ فرستاده چنین معلوم میشود که سال اعزام آنها به (258ق م) موافق بوده زیرا این سال در دورۀ زمامداری تمام ایشان موجود است و چون درین وقت "دیو دوتس" موسس سلطنت مستقل باختر ظهور نکرده بود اسم او در فرامین سنگی اشوکا ذکر نشده است. بعبارت دیگر مبلغین شاه موریا تقریباً ۸ سال قبل از اعلان سلطنت مستقل باختر شروع به تبلیغ دین بودائی در شمال هندو گندهارا نموده و در اوائل قرن2 ق م آئین نو به شمال هندوکش در باختر سرایت کرده است تبلیغات مذهبی نزد شاهان یونانی فوق الذکر که درین وقت خارج از خاک اریانا در شام و سمت های غربی آسیا و شرق اروپا و شمال افریقا حکمفرمائی داشتند نتیجه نداد. اسیای مرکزی هم چند قرن بعد در عصر کوشانی ها و بدست مبلغین آریانی داخل دیانت بودائی شد. تنها دیانت نو درین وقت یعنی در اواسط قرن ۳ ق م در سمت شرقی آریانا در گندهارا انبساط یافت و اخرین حدود آن در ین وقت درۀ علیا کابل بود و از کشمیر تا کاپیسا اولین پارچه خاک آریانا است که دین بودائی در عصر خود آشوکا در آنجا شیوع یافت و با وجودیکه این علاقه از "مگده" یعنی زمین خاص بودائی دور بود به کم وقت به اندازه اهمیت و مرکزیت پیدا کرد که انرا "سرزمین موعود" خطاب می نمودند.