جلوس زمانشا

از کتاب: رجال و رویدادهای تاریخی

بتاریخ روز دوشنبه هشتم شهر شول المکرم 127 هجری قمری تیمور شاه در کابل وفات نمود و پسرش زمانشاه در تالار دولت خانه بالا حصار بر تخت سلطنت افغانستان جلوس نمود . شاعری این دو واقعه را در رباعی چنین بیان کرده است :

دو نقش چه داخوا وچه جانکاه نشست 

خورشید بر آمد زافق ماه نشست 

از گردش مهر و ماه تیمور زتخت 

برخا است نواب زمانشاه نشست



اشتباه زمانشاه

شبهه ای نیست که در میان پسران تیمورشاه آنکه بیشتر از همه لیاقت جلوس بر تخت شاهی را داشت زمانشاه بود و این نکته را وزرای کارآگاه پدرش سردار پاینده خان ، قاضی فیض الله خان وملا عبدالغفار خان پوره درک کرده و قبل ازینکه واقعه وفات تیمور شاه را اعلام دارند به نفع خاندان شاهی به نفع مملکت و به نفع آرامی ملت خاطر خویش و مردم را از انتخاب او بر تخت پادشاهی آسوده ساختند و برادران او را به بیعت و اطاعت او دعوت نمودند اگرچه مخالفت هایی از طرف همایون وعباس و محمود در کابل و قندهار و هرات بمیان آمد باز هم سردار پاینده خان با حسن تدبیر و اقدامات عملی خود همه مناقشه ها ر ا به نفع زمانشاه خانمه داد تا اینکه رقبا چار و ناچار چیزی از روی ضعف و چیزی هم نظر به ایجابات وقت صورت موافقت نشان داده و در انتظار فرصت مساعد نشستند . همین که زمانشا از آشوب فوری برادران جان بدر برد و سلطنتش مسلم و مستقر شد آهسته آهسته تغیری در رفتار خویش داد و کم کم قیافه مطلق العنانی بخود گرفت . در جریان این حوادث عوض اینکه سردار پاینده خان مردیکه مفاد ملت و مصلحت شاه را توام می سنجید اقتدار حسابی پیدا کنند طرف کم مهری واقع شد و به تدریج رفته رفته از رتبه و مقام افتاد و شخصی بنام وفادارخان به رتبه شاه وزارت رسید . وفادار خان قراریکه یکنفر از مورخین معاصر می نویسد نویسد آدمی بود دسیسه کار و بذله گو با داشتن آواز ملایم و وضع خوش آیند ، نسبت به همکاران وزیر دستان خیلی مغرور و متکبر و نسبت به بالادستان مطیع مطلق بود و از مواجه شدن با کوچکترین اشکالی می ترسید مقام خویش را دوست داشت و برای حفاظت آن میخواست بهر رنگ و هر قیمتی که تمام شود رابطه شاه را با سائر بزرگان قوم قطع کند و برای اینکه ایشان را در نظر شاه منفور ساخته باشد هر قدر میتوانست سعایت می کرد . متاسفانه این مرد یا این افکار صفلانه که جز حفظ مقام و اغراض شخصی سایقی نداشت آنقدر تقرب یافت که شاه به تمام معنی آلۀ دست او گردید . و در نتیجه به اندازه ئی افکار شاه مسموم شد که راه مخالفت علنی را با بزرگان ملی پیش گرفت و بخصوص با بارکزایها طرف واقع شد . اگرچه منشاء مخالفت سدوزائی و بار کرائی را که منتج به ضررهای جبران ناپذیری برای ملت و مملکت افغانستان شد ظاهراً بجاهای دیگر مربوط می دانند ولی مبداء و علت العلل آن همین اشتباهی است که وفادار خان را به رتبۀ وزارت رسانیده است و او هم با ضعف اخلاقی که داشت از موقع استفاده نموده بدرفتاری را نسبت به خیر خواهان مملکت بجای رسانید که از تحمل گذشت . طبعا این روش بی عکس العمل نماند و انجمن های مخفی برضد شاه و نیات سوء او تشکیل شد و بالاخره پنج نفر به نمایندگی سائرین پنهانی مجلسی کردند و فیصله هائی نمودند مبنی بر اصول و شرایط انتخاب شاه و تحدید اقتدار آن تا نفوذ واقعی همیشه در دست سران اقوام بزرگ باشد همین مجلس نسبت به بر طرفی زمانشاه وقتل وفادار خان و انتخاب شا شجاع به پادشاهی تصمیماتی گرفت ولی قضایا از نظر مامورین خفیه وفادار خان پنهان نماند و جریانات مجلس بالاخره ذریعه یکی از مجلسیان به وزیر و به شاه رسید . زمانشاه در حالیکه برای حفظ جان خود به اقداماتی متوسل شده گارد محافظ خود را تغیر داد و به اعطای پول و مقام دل عده ای را بخود گرم ساخت آنگاه سران متحد قوم منجمله سردار پاینده خان را یکه یکه به بهانه مشوره احضار نموده و بقتل رسانید و با کشته شدن این مرد بزرگ و خیر اندیش که علاوه بر محبوبیتی که در میان طبقات ملت داشت دستگاه سلطنت زمانشاه بدست او استوار شده بود بزرگترین تراژیدی آغاز یافت که تا پایان جنگ دوم افغان و انگلیس سه ربع قرن دوام کرد و در طی آن صدمه های جبران ناپذیر به پیکر مانی و قوۀ اداری و حدود ارضی افغانستان رسید.