نقشه سمیرامیس

از کتاب: تاریخ ادبیات افغانستان (پنج استاد) ، فصل مدنیت اوستائی ، بخش عمومیات

چون نینوس و ژنرالهای او سائر شاهان قطعات مختلف آسیای غربی که در رکاب او بودند در اشغال شهر بکترا موفقیتی حاصل نتوانستند به این نتیجه رسیدند که از سمیرامیس ملکه سحرانگیز شامی که پسانتر بعنوان (بانی شهر بابل) شهرت پیدا میکند، استمداد نمایند چون رول سمیرامیس در مقابله آشوریها و باختریها و در اقداماتی که پسانتر بطرف هند میکند خیلی مهم است بی مورد نیست اگر قبل از ذکر پلان و نقشه جنگ او، چند کلمۀ مختصر راجع به خودش بنویسیم :

میگویند که پادشاه شام چوپانی داشت موسوم به (سیماس) که رمه های او را میچرانید. این چوپان در میان دشت بالای صخره سنگی دختر یکساله ئی یافته او را بخانه خود آورد و با گوشت کبوتر و شیر و پنیر تغذیه نموده کلان ساخت و چون اولاد نداشت او را دختر خوانده (سمسرامیس) نام نهاد و نزد خود نگاه کرد روزی (اونس) نائب السلطنه شام که مامور ملاحظه رمه های شامی شده بود در کلبه (سیماس) دختر خوانده ریبای او را دیده و عاشق او شد و با او ازدواج نمود و در نتیجه صاحب دو پسر شد، یکی (هیپاتس Hypates) و دیگری (هیداسپس Hydaaspes) چون (سمیرامیس) در حسن و زیبائی طاق بود شوهرش مانند غلام مطیع فرمان او شده و هیچ کاری را بدون مشوره او نمیکرد زیرا هر مشکلی بود در اثر رأی صواب او حل میشد بهمین ملاحظه (اونس) چون دید که شهر (بکترا) فتح نمیشود و نینوس و قشون آشوری نا امید شده اند عیال خود، ملکه را احضار نمود.

سمیرامیس چون از امر احضار خود در میدان جنگ مطلع شد موقع را برای ابراز تدبیر و شهامت خویش مساعد یافته لباس مردانه در بر کرد و عقب حصار بلخ رسید. وی بعد از ملاحظۀ وضعیت سپاه و موقعیت شهر بلخ و صورت محاصره ملتفت شد که قشون آشوری فقط به آنطرف شهر حمله نموده اند که در میدان هموار جلگه واقع است و بر بلندی ها و قسمت های مستحکم بالاحصار چندان توجه ئی .نیست علاوه برین از ین وضعیت درک نمود که باختریها هم عموماً به قسمتهای هموار شهر در مقابل صفوف آشوری دفاع دارند و خود بالاحصار را از توجه افگنده اند سمیرامیس بعد از مطالعات در میان دسته جات قشون آشوری آنهائی را که به بالا شدن مهارت داشتند، جمع نموده از راه گودال عمیقی بر بالاحصار حمله برد و چون یک رخنه آن را اشغال کرد به تمام قشونیکه در همواریها جمع شده بودند امر حمله داد اشغال بالاحصار جرئت باختری ها را کاسته و به این تدبیر شهر تسلیم شد. نینوس به شهامت و دلاوری های این زن آفرین گفته به او خلعتهای قیمتداری داد و چون اسیر حسن او شده بود شوهرش خودکشی نموده و (سمیرامیس) عیال (نینوس) و ملکه آشوری شد.