جهان بینی مشایخ طریقت در مورد توکل
توکل شریف ترین حال مبتدیان است و ظاهرا نو صوفی از همان مراحل اولیه که با زهد سرو کار دارد با این حال و چگونکی آن آشنا میشد و یقین میکرد که توکل ترک اختیار است در همه امور اعتماد بخداوند متعال است و در همه مسائل خاصه در کسب رزق و معیشت روزانه و در تعریف آن اورده اند که « توکل اعتماد کردن است به قضا و تمسک نمودن است به فضل خداوند (ج) آن مقدار که در طلب معیشت خود کسب مهارت خود روزگار برد .» *۲۱۹ و گوید توکل از ان جهت که اساس زهد و تقوی است در قرآن کریم بسیار به آن توجه شده است و معتقدند که رزث مقصوم هر کسی همانطور که در قرآن مجید بدان اشارت شده است بدست خدایتعالی است و بهر کس به اندازه قابلیت و استعداش بیچون و چرا می رسد و سعی و کوشش بنده و عمل و کسب او سبب این رسیدن است رزق گاهی از زحمت توام است مانند رزق اهل صناعت و فلاحان که سعی و کوشش فراوان انها شرط لازم و اساسی است و گاهی با خواری و ذلت قرین است ، چون رزق گدایان و عاطلان و اهل کسالت و بطالت که با سوال و تقاضا و گدایی همراه هست و زمانی با صبرو انتظار میرسد مانند روزی تجار و پیشه روان و کاسبان که بسته بره رسیدن مشتری وواقع شدن عمل خرید و فروش انجام پذیر است . آنانیکه بدون زحمت و کفلت و خواری و ذلت ، شکبیایی و انتظار روزی خوار حق اند صوفیان اندر که در همه امور رحمت حق و الطاف او امید وار اند.
متوکلین هم در طریقت بر سه نوع اند : اول مبتدیان که توکل بر حق دارند که اگر عطا شود شکر کنند و اگر منع فرماید صبر پیشه کنند دوم خاصان اند که توکل برمرحلۀ رسند که ترک اسباب گوید و قطع وسایط نمایند و جز بخداوند متعال به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد ننمایندو سوم توکل خاص الخاصان است که بقول جنید «اعتماد بر خدای تعالی است و در جمع احوال » و در توضیح این سه نوع توکل
اورده اند: که توکل مبتدیان چنان است که خدای را وکیل خد سازند و در امور اعتماد بر او نمایند و توکل خواص در مثل از نوع اعتماد کودک است به مادر خود در خوشی و نا خوشی و انبساط و فزع نا گریز بدامان او گریزد ، واز آن خاض الخاصان ماننده مرده ایست در دست مرده شوی که هیچگونه اراده یی از خویش ندارد و هر طرفی که او را بگردانند بگردد.
و گیوند در کتاب و سنت با این سه نوع توکل بار ها اشاره شده است و فرماید که روزی طبقه اول منحیث لایحسب روزی رسانیست و دسته سوم را خدای تعالی خود کفایت فرماید« و فی السماء رزقکم و ما توعدون فورب السماء و الارض اینه الحق مثل ما انکم تنطقون»*۲۲۰ ۲۲۱
روزی مقصوم هر کس به اندازۀ استعدادش میرسد و هیچکس در عالم بدون روزی نمیماند ، تهنا رسیدن این رزق سببی میخواهد و آن سبب سعی و کوشش بنده است . سالک مبتدی چون هنوز در طی طریق است و به مقام خاصان که داری روزی « منحیث لا یحسب» اند نرسیده و یا چون آن نازنینان عیزی که جوع رزق جان شان شده است بمقام تسلیم و تفویض نایل نیامده است ، کسب و کار د راه بدست آوردن رزق و از ذخیره و ادحر برای روزهای تنگدستی ناگزیر است ولی باید در عین سعی و کوشش همیشه متوکل باشد و اعتماد کلی بر خدای تعالی کند تا باب رحمت بر او کشاده گردد و بیخ غمان از کشت زار وجودش کنده شود پاره از مشایخ ، صوفیان را از توکلی که بر مبنای تنبلی و بیکارگی باشد بر هذر داشته اند که در حقیقت سخنان آنان رد توکل نیست ، محکوم کردن بی خیالی و بی بند و باری است در عین تکیه بر عنایت حق ؛ که برخی برای آسایش نفس خود آنرا توکل نام نهند.
زیرا توکل به معنی درست خود کوشش برای رسیدن به هدفهای مشروع دقت در کار است در عین تاکید به عنایت حق ؛
به همان گونه که پیغمبر علیه سلام در جواب مردی که گفت شترم را با توکل خدا رها کردم فرموده: «اعقلها و توکل» زانویش ببند و هم توکل کن ، که حضرت مولانا می فرماید:
گفت پیغمبر بآواز بلند با توکل زانوی اشتر ببند
گر توکل میکنی در کارکن کشت کن پس تکیه بر جبار کن
حضرت خواجۀ شیراز (حافظ) فرماید:
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
۸-رضا:
به کسر اول در لغت به معنی خوشنود شدن و خوشنودی است (لغتنامه) و در اصطلاح به معنی سرور دل است به گذاشتن قضا به آنچه پیش آید ( تعریفات جرجانی،۹۸) و نزد اهل سلوک رضا عبارت از لذت بردن در بلا .و در اسرار الفاتحه آمده است : رضا خروج کردن از رضای نفس و بدر امدن است در رضای حق .
رضا از مقامات عالی سالک و آخرین انها است ، یعنی ماورای ان مقامی نیست ، بلکه آخرین مرحلۀ ورزش اخلاقی و تهذیب نفس است سالک همینکه به برکت کشف و شهوداز شرک خفی بیرون آید و به دل و جان مئوحد شود و خدا را منبع هر خیر و برکت شمرد و نیز معتقد شود که او قادر و قاهر بر همۀ اشیاء و عالم بحاجت هر موجوددی است از غیر او از هیچ نباید بترسد و نیز هیچ چیز دیگر نباید امیدوار باشد البته مقتضی این عقیدهه توکل خواهد بود . و هر چه آن چه در عالم توحید محکمتر باشد توکلش بیشتر خواهد بود و چون مقدمه « توحید»و «توکل» حاصل شود قهرا بمقام رضا و اصل خواهد شد و ناچار بداده خدا رضا داده و از جبین گره خواهد کشود و معتقد خواهد شد که در طریقت هر چه پیش آید خیر اوست.*۲۲۲
رضا مقامیست سخت شریف خدای تعالی در کتاب خود متذکر شده است که رضای او از بندگانش اکبر و اقدم برضای ا بندگان از اوست پس رضای باب الله اعظم است و بهشت دنیاست و به وسیله ان دل بنده در حکم خدای قرار گیرد و سکوت یابد و اهل رضا بر سه گونه اند : اول انهای که در رضا اسقاط جزع از خود کنند تا شداید و سختی ها و نا بایست ها آسایش و امن و راحت بر دل شان هموار گردد . دیگر انها که از رضای خود از خدا به رضای خدا از آنان رسد . چنانکه خدای تعالی فرمود: رضی الله عنهم و رضو عنه ؛ و شدت و رخاء و منع و عطاء بر آنان یکسان شود. سوم کسانیکه از روئیت رضای خدا از او در رضای خدا هم در گذرند و این رضا آخرین مقامات سالک است و هر کسی بدان رسد . *۲۲۳
امام محمد غزالی میگوید رضا ثمرۀ ایست از ثمرات محبت و آن عالی ترین مقام مقربان است و حقیقت آن بیشتر مردمان پوشیده است و از تشابه و ابهام که در آن است روشن نشود مگر کسی که خدای عزوجل وی را تاویل اموزد و در این فقیه گرداند چه طایفۀ منکر شده اند که رضا بر خلاف هوای صورت بندد و گفت اگر رضا بهر چیزی ممکن است برای آنکه فعل خدای است ،پس باید که به کفر و معاصی راشی باشد و گروهی بدین فرییفته شده اند و راضی شدن به فجور و فسق گذاشتن اعتراض و انکار از باب تسلیم دانسته اند قضای االهی را . و اگر این سوار روشن گشتی کسی را که بر شنیدن ظواهر اقتصار نمودی ، پیغمبر علیه السلام این عباس (رض) را نگفتی : الهم فقیه فی الدین و علنه التاویل ؛ ای بار خدای اورا در دین فقیه گردان و تاویل بیاموز . حق تعالی گفت : رضی الله عنهم و رضوعنه « شوره مبارکه بنیه»۹۸/۸) ای خوشنود شد خدای از ایشان و خوشنود شدند ایشان از او گفت هل جزاء الاحسان الا لاحسان ؛ (رحمن ،۵۵/۶۰) ای احسان را پاداش نباشد مگر احسان . و نهایت احسان رضای خداست از بنده و ان ثواب رضای بنده است از او و گفت و مساکن طیبه فی جنات و رضوان من الله اکبر ؛ (توبه ۹/۷۲) ای جایهای خوش در بهشت های عدن و خوشنودی از خدای بزرگتر پس حق تعالی رضا را فوق بهشتهای عدن گردانید، چنانکه ذکر خود را فوق نماز کرد ، انجا که گفت ان الصلاوته و تنهی ا عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر ؛ (عنکبوت ، ۲۹/۴۵) ای نماز از معصیتها باز دارد هر آیینه ذکر خدای بزرگتر پس چنانکه مشاهده مذکور در نماز بزرگتر از نماز است خوشنودی خداوند بهشت عالیتر از بهشت بلکه آن عنایت مطالب ساکنان بهشت است . و در حدیث است : انالله یتجلی المومنین فیقول تعالی ؛ سلونی فیقولون : رضاک ؛ ای خدای عزوجل سه تجلی فرماید برای مومنان پس گوید : از من در خواهید ، گویند : خوشنودی تو . پس خواستن خوشنودی ایشان را پس از دیدن نهایت تفضیل است .
و حق تعالی گفت : لهم ما یشاءون فیها و لدینا مزید (قرآن ۵۰/۳۵) یکی از مفسرلن در تفسیر این آیت گفت که اهل بهشت را در وقت مزید از حضرت پروردگلن سه تحفه رسد:
یکی هدیه از حق تعالی که نزدیک ایشان در بهشت مثل ان نباشد و آن قول حقتعالی : فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرته العین ؛ ای پس نداند نفسی انچه نهان داشته شده است برای از روشنایی چشم ها . و دوم سلام است از پروردگار ایشان بر ایشان و ان زیادت از هدیه است و ان قول حق تعالی است : سلام قولا من رب رحیم (قرآن ۳۷/۵۸) ای سلامتی است که بخشاینده بر ایشان گوید : من از شما خوشنودم پس آن فاضلتر ااز هدیه و سلام باشد قرآن است قول حق تعالی : و رضوان من الله اکبر؛ (قرآن سوره توبه ۱۰/۷۹ ) ای خوشنودی از خدای فاضلتر از نعمتی که در ان اند . پس این فضل و خوشنودی خدای است و آن ثمره خوشترو.
رضای را برخی از حالات میدانند ، چون ابو عبدلله حارث محاسبی و بیشتر از مقامات ، چون جنید بغددی و ابونصر سراج طوسی و سهروردی و عزاالدین محمود کاشانی.
استاد ابوالقاسم قشیری و بعد از دیگران نوشته اند که صوفیان خراسان رضا را از جملۀ مقامات و نهایت مقام توکل میدانسته اند و بنا بر این از مقولۀ مکتبات است ولی عراقیان رضا را از احوال بحساب آورده اند که چون دیگر احوال برای صوفی وارد میشود و کسب نیست جمع بین این دو نفر نیز ممکن است به این ترتیب که بدایت رضا را کسبی و از مقامات و نهایت آنرا غیر قابل اکتساب و از جمله حالات بدانیم .*۲۲۴
برای روشن شدن مطلب ، توضیح مختصری در باره حال و مقام لازم به نظر میرسد . ابونصر سراج در مقام معنی دارد که ما در قسمت بعدی آن توضیح مینماییم .