138

راه نیستان

از کتاب: مجموعهٔ اشعار استاد خلیلی

ناله بدل شد گره، راه نیستان کجاست؟

خانه قفس شد بمن، طرف بیابان کجاست؟ 

اشک بخونم کشید، آه بیادم سپرد

عقل به بندم فگند، رخه ی زندان کجاست 

گفت پناهت دهد در ره ان خاک شو 

آنکه شدم در رهش خاک بگو آن کجاست ؟

روز به محنت گذشت، شام به غم شد سحر 

ساقی گلچهره کو، نعره ی مستان کجاست؟

در تف این بادیه  سوخت سرا پاتنم 

مزرعم آتش گرفت، نم نم باران کجاست؟

موج نلرزد بر آب، غنچه نخندد بباغ 

برگ نجنبد بشاخ باد بهاران کجاست 

خوب و بد زندگی، بر سرهم ریختند

تا کند از هم جدا بازوی دهقان کجاست ؟

برق نگه خیره شد، شوق ز دل رخت بست 

خانه پر از دود شد مشعل رخشان کجاست؟

ناله شدم، غم شدم من همه ماتم شدم

آن دل خرم چه شد، آن لب خندان کجاست؟ 

ابر سیه شد پدید، باز بچرخ سخن 

اختر برج ادب، مرد سخندان کجاست؟

هم نظر بو علی، هم قدم بوالعلا

هم نفس رودکی ، هم رودکی هم دم سلمان کجاست؟

مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نامجوست 

نام چو جاوید شد، مردنش آسان کجاست؟ 

جده