حديث شهادت امیر المومنین (المستعصم بالله) رضي الله عنه
کفار[به] چند روز امیرالمومنين المستعصم بالله رارضی الله عنه (۸) خواستند تا نگه دارند، جماعت مسلمان که در میان لشکر مغل بودند گفتند( که) اگر هلاو خون این خليفه برزمین ریزد، اور لشکر کفار ( مغل ) در زلزله به (۹) زمین (فرو) شوند، او را نبايد گشت وغرض (آن) علما زان این (۱۰) بود: که امیرالمومنین زنده بماند، جمله را درکشتن او توقف افتاد، مگر دل موصل (۱۱) بدرالدين لولولعنه الله، و دیگر گذاربالاو (مغل) گفتند اگر خلیفه زنده ماند، جمله مسلمانان که درمیان لشکرند وآن
(۱) مط و مب: همان جاباسید باشد. (۲) مط ومب : آذربیجان بردنده چند منزإلى برفت، جماعت (۳) مط و مب: گفتند (۴) مط ومب: اگر امبر. (۵) مط ومب رضي الله عنهم اجمعین (۶) مط: پیوسته باشد (۷) دعاییه بین «۰۰۰» :رمب نيست. (۸) مط: رضي الله عنه را (۹) أصول: بر زمین (۱۰) اصل: أن (۱۱) در اصول پر بده و خوانده نمی شود.
(۱۹۸) طبقه۲۳ خروج مغل
(۱) طا ينه که بدیگر بلاد اند خروج کنند و او را خلاص دهند (و) ترا که هلاویی، زنده نگذارند. هلاوی ملعون ترسید (۲) که اگر خلیفه زنده بماند، خروج مسلمانان شود (۳) وا گربه تیغ کشته شود چون خوناو بزمین (۴) برسد زلزله در زمین افتد وخلق هلاکی شوند. قصد کشتن امیرالمومنین بنوعی دیگرکرد، بگفت: تا اورا در( محافظت) جابه خانه پیچیدند و لگد برتن مبارکن اوزدند تاهلاک شد، رضي الله عنه وارضاه. واميرالمومنین ابوبكر پسرش را و امیرعلم (۵) سليمانشاه را شہید کردند تا جمله [ امراء] ملوك حضرت خلافت. مگر پسر(خرد) امیرالمومنین را وجمله خزاین بغداد که حصرو عدد (۶) آن اموال در حوصله تحریر قلم و دایرة تقریر بنی آدم نگنجد برگرفت از (۷) نقود و جواهر و ظرايف ومرصعينه (۸) [و] جمله را به لشکر گاه خود برد، آنچه از نقود لايق منکوخان بود با بعضی از جواري وحرم خليفه ويك دختر خليفه بطرف ترکستان روان کرد و بعضی بوجه تحفه و قسمت به نزديك برکاء مسلمان فرستاد و بعضی نگاهداشت.
[و] ثقات چنین روایت کردند: که آنچه به بر کافر ستاد قبول نکرد وفرستاد گران هلاورا بكشت، وخصومت برکاوهلاو(بدين سبب) قايم شد، وآنچه به نزديك منکوخان فرستاد، چون آن اموال و درمها، بشهر سمرقند رسيد، دختر خليفة رضي الله عنها از فرماند هی که برسرایشان موكل بود اجازت طلبید، که یکی از اجداد مراروضه درد در قنداست يعني قثم بن عباس رضی الله عنه تا او را زیارت کرده آيد این موکل فرمانده اورا اجازت داد ،آن مصومه رضی الله عنها بسر روضه قثم بن عباس رفت و شرایط زیا رت بجا آورد و دو رکعت نماز گزارد، وروى بر (۹) زمین نها دو دعا کرد: که خداوندا ! اگر این قثم بن عباس [را] که جد من است در حضرت تو آبرو کی هست (۱۰) جان این بنده را بحضرت خود بری، و از دست این نا محرمان مرا خلاصی
(۱) مط و مب: واین (۲) مط ومب: دلار ازآن ترسید (۳) مط و مب: مسلمانان را باشد. (۴) مط ومب : بر زمین (۵) مط و مب: امیراعظم (۶: مط ومب: عد(۷) اصل: آن (۸) مط و مب: من یه هویه (۹) مهر: به زمین (۱۰) مط و مب أبروی دارد.
خروج مغل طبقه۲۳ (۱۹۹)
(۱) بخشی! دراجابت کشا ده بوده (۲) همدران ساعت (۳) جان پاک بحضرت باری تعالی فرستاد«رضي الله عنها وعن أسلافها وعن جميع المؤمنين والشهداء» (۴)
صاحب تاریخ مقدسدی درفصل کواین وخروج ترك از عبدالله عباس رضي الله عنه (۵) روایت میکند: انه قال (و) الله لتكونن (۱) الخلافة في ولدی (۷) حتى يغلب عليهم الحمرالوجوه كالمجان المطرقه قال بعض العلماء(هم) اتراك الاسلامية، قال قوم هم كفره الترك، وقال قوم بل هم اهل الصين (۸) یستولون على هذا لاقاليم.معنی چنان باشد،که عبدالله بن عباس رضی الله عنه سوگند یاد کرد، که خلافت فرزندان مرا باشد، تاآنگاه که بردولت وعزت ایشان غالب شوند ترکان سرخ روی، که روی های ایشان چون سپرهای پهن باشد، علماء هرکس درین تاويلي گفته اند، بعضی گفته اند، که ایشان ترکان مسلمان باشند،وبعضی گفته اند،که آن جماعت (۹) ترکان ممالک چین باشند، که در ایران و عراق و بغداد مستولی شوند، وهمه عقلای عالم و علماء بنی آدم رارضی الله عنهم، مدرهن گشت، که تاویل آخرین صدق بود، و نعمت دارالخلافه بر دست گذار چین بود لعنهم الله - برین (۱۰) سبب که امیرالمؤمنين المعتصم بالله برد سمت آن جماعت شهادت یافت رضي الله عنهم (۱۱)
دولت و ملك سلطان سلاطین اسلام را که الى يومناهذا خطبه وی که براسم آن امام و خليفه بحق مزین میسد دارد، درمسند سلطنت باقی و پاینده دار اد، بحرمن الشهداء من آل علي وعباس وارواح المؤمنين برحمته وهوارحم الراحمين) (۱۲)
چون هلاو بغداد راغارت کرد وخلق راشهيد گردانید،وباقی ماندنگان رابه وزیرسپرد،وشحنه مغل داد اورا، تا خلق را جمع کند چون وزیرملعون به بغداد بازآمد،و بعضی را ازآن خلق جمع ) کرد و دربغداد سماکن گردانيد،(و) بعضی ازبند گان خانه که بوادي
(۱) مط و مب: خلاص (۲) مط ومب: شد(۳) مط و مب: هم درآن سجده.(۴) عر به درم بد نیست (۵) مط:عنهما (۶) اصل: لیکون (۷) مط ومب: لولدی (۸) اصل: اهل الصيف (۹) مط ومب: که ایشان از جماعت (۱۰) مط ومب : بدان (۱۱) مب: عنه (۱۲) دعائیه بین (....... )درمب نیست
(۲۰۰) طبقه۲۳ خروج مغل
رفته بودند،وزنده مانده، بعدرده (۱) هزارسوار جمع شدند،وناگاه ازدجله عبره کردند، وبربغداد زدند، ووزيرمدهون وشحنة كفاررا گرفتند،وشحنه ووزيررا(۲) قطعه قطعه کردند،وهرکه ازاتباع آن ملاعين بدست آمد،وترسایان بغداد جمله راگرفتند،و بدوزخ فرستادند،وآن قدرانتقام آن ملاعين که دست داد، بجای آوردند،ودرسبيل عجلت بازگشتند.
چون خبربه لشکرگاہ مغل رسید، سوارنامزد بغداد شد، بقيه اسلام که بازنگشته بودند به تعجیل، ازآن مسلمانان غازی کسی بدست نیامد،بعضی روایت می کنند،که هلاؤچون از کاربغداد؛ وقتل مسلمانان فارغ شد، وزیر رافرمود: که دولت تو ازکه بود؟ وزیرگفت: ازدارالخلافه هلاؤ گفت: چون حق نعمت من عمان خود محافظت نکردی، خدمت مراهم نشانی! فرمان داد، تا اورا بدوزخ (۳)رسانیدند، والله اعلم،