در بیان فرستادن و کلای امنای دولت
در بیان فرستادن و کلای امنای دولت، پیش امیران سندهـ
معه دستخط مبارک و استدعا کردن از ملک شکارپور و قلعه بهکر و جواب صاف دادن امیران مذکور، و مایوس شدن شاه
مانی قلم زرین رقم، که نقاش کشور چین سخنوریست، نقش ای مدعا را بر صحیفۀ بیان چنین نگارش میدهد که: اولیای دولت در سنه یکهزار و دو صد و چها و نه [۱۲۴۹] هجری، نقش این همه سامان جمعیت لشکر و اسباب محاربات، که برنگ آمیزی تدابیر فرزانۀ خود تیار نموده بود از کاوش و سامان کارخان، قضا و قدر در جنگ قندهار برباد داده و چندین هزار مردم از لشکر، غرق دریای قتل و قتال نموده، بمرارت و تلخ کامی بسیار رونق افزای لودیانه گردید.
از انجا که بادۀ دولت و سلطنت را درد سر و خمار بسیار است، اولیای دولت باوجود این همه درد سریها با انهم دست آرزو از گریبان معشوقۀ سلطنت کوتا نساختهف بیش از پیش، شایق اتصال معشوقۀ سلطنت، و شب و روز مجنون وار صحرا نورد خیال تعشق جمال لیلی سلطنت خراسان بودهف خسرو آرزویش مانند فرهاد، جان شرین میداد.
بعد از دو سه سال در سنه یکهزار و دوازده صد و پنجا و یک [۱۲۵۱] هجری و کلای خود را معۀ دستخط مبارک اعلی، جانب امیران حیدر آباد فرستاد و مضمون دستخط مبارک همین بود که :" آن عالیجاهان عهد انجام با سرکار اشرف نموده بودند، که مابین خود صلاح و مشورت نموده، بعد از چند ماه، سرکار اشرف را خواهیم طلبانید. آنرا مدت شه سال گذشته، که هنوز مشورت و صلاح آن عالیجاهان باتمام نمی رسد. عجب مشورتی است که انتهائی ندارد، و سر کار اشرف آن عالیجاهان را خلاصه از اخلاص کیشان و خیر اندیشان دانسته مراسم خوبی و بهبودگی آن عالیجاهان از همه جهات ملحوظ خاطر سرکار اشرف میباشند، نمی خواهیم که شیرازۀ مجموعۀ ریاست سندهـ آن عالیجاهان از انتظام افتد. و آن عالیجاهان از انقلاب روزگار و دوست و دشمن خبری ندارند، و در خواب غفلت رفته اند. وقتی که بالش از زیر سر ایشان کشیدند، و سر ایشان بزمین خورده همانوقت چشم باز نموده، اینطرف و انطرف خواهند دید، که بالش از سرم که برده؟ آنوقت خواهند دانست، که چه نحو صورت دارد. از انجا که قرب و جوار سرکار اشرف، برای ان عالیجاهان بالش سر استراحت است و از معاندان هر که باشد، از گزند آن در امان و آرام خواهند بود.و در صورت بودن سرکار اشرف اعلی به همسایگی آن عالیجاهان هیچکس از معاندان، هوس ملک سندهـ نخواهد کرد. بلکه روز بروز گلزار ریاست سندهـ در نشو و نما و طراوت افزای ابدی خواهد بود. قلعه بهکر و چهار دیوار شکارپور، چندان ملک زرخیز نیست. قلعۀ بهکر محل اقامت اهل حرم محترم سرکار اشرف خواهد شد، و شکارپور خرچ خوان سرکار اشرف است. نمی دانم که چه بد بختی و ادباری است، که درین امر دل بستگی آن عالیجاهان نمی شود. هر گاه [مجوز] این معنی در نظر آن عالیجاهان امر محال و دشوار بنظر می آید، خود دانند، لیکن یاد دارند که پنجروز پیش خواه پس دست افسوس چون مگس به خس مالیده، بر سر ندامت خود خواهند زد:
من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال"
امیران موصوف با وصف این همه نوستجات فهمایش اولیای دولت، از بس باد غرور حیدر آباد، سخنان سرکار اشرف، چون باد دانسته در گوش نصیحت نیوش خود نیاورده و در جواب دستخط مضمون حیله وری و نیرنگ نوشته، ووکیل را بسخنان تملق و شیرین خوش ساخته مرخص و ازپیش خود روانه نمودند.