32

وقایع دیگر خراسان تا ظهور طاهریان

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل سوم ، بخش جنبش ابو مسلم و اوضاع افغانستان دراوایل عصر عباسیان
04 February 1967

چنانچه گذشت در عر منور روا المهدی خراسان پر آشوب بود و شورش های ملیون خراسان دوام داشت و سیاست در بار همین بود که این جنبش هارا رنگ زندقه و کفر و الحاد بدهد تا مردم را بنام دین بریشان بشوراند.

المهدی درین کار سعی فراوان نمود و بقول مسعودی موسسۀ خاصی را برای تحقیق احوال زندیقان بنام (دیوان زنادقه) در تحت نگرانی شخص معتمدی که اورا (صاحب ازنادقه) گفتند کشود, و این دیوان مکلف به کشف احوال و محاکمه زندیقان بود و علاوه برین یک جمعیت علمی را برای مناظره و تردید کتب ایشان ترتیب داد ۲

۱-این کلمه پهلوی (زندیک) بمعنی مانوی و فاسد العقیده در کتبیۀ موبدان موبد کرتیر در عهد شاهان ساسانی ( حدود ۲۷۱-۲۸۲م) در نقش رستم تخت جمشید پارس استعمال شده و آنرا مشتق از کلمۀ اوستایی زنده دانسته اند که بمعنی راهزن و گناهکار در و غزن بود و چون زردشتیان پیروان مانی را بدین صفات می شناختند ایشانرا زندیک خواندند یعنی مرتد و ملحد و بیدین , که کلمۀ زندیک را عربها بهمین معانی معرب و زندیق ساختند (برهان۱۰۳۹) اما پروفیسور بیوان انگلیسی عقیده دارد , اصل کلمه در آرا می سدیقا بود بمعنی همین دیق عربی چون به پهلوی انتقال یافت زندیک شد و دال اول در دال مشددیونون قلب یافت و چنانچه بای اول در لفظ شبت عبری در فارسی نون شده و شنبذ و بعد ها شنبه گشت و سدیقا در آرامی صدیق پیرومانی بود (کاور سال ۷ شماره ۴/۵) در اواخر عصرا امویان کلمۀ زندیق از طرف مخالفین آن خاندان بر کسانی اطلاق شد که در بار اموی به تربیۀ شهزادگان اموی  پرداختند مانند عبدالصمد بن عبدالاعلی مربی ولید بن یزید خلیفۀ اموی (الاغانی ۶/۱۱و ۱۳۲ ) و جعد بن درهم مربی مروان آخرین خلیفه اموی (الفهرت ۴۷۲) و شاید مقصد ازین اتهام بزندقه بدنام ساختن خلفای اموی به بیدینی و الحاد باشد.

۲-مروج الذهب ۲/۴۰۱

چنانچه در مباحث سابق دیدیم در شورش های خراسانیان دو سابق مهم کار میکرد:

 اول اینکه این مردم شوری برای آزادی و تشخیص ملی خود اندر دل داشتند و با وجودیکه دین اسلام را پذیرفته بودند بازهم حفظ کیان ملی خود را میخواستند.

دوم حس نگهداری شئون ملی و فرهنگ و احیانا کیش و آیین کهن بود که در بعض از مردم بصورت طغیان و شورش ظهور میکرد, و همین چیز وسیلۀ نبلغ الحاد و زندقه در مقابل مخالفان سیطره عرب هم میگشت در حالیکه علت اساسی اختلاف سیاسی بود و بس.

هنگامیه جنبش آخرین سپید جامگان با هلاک مقنع انجام یافت حکمران عمومی خراسان در مرو مسیب بن زهیر بودو او درمهای آمیختند باروی واریز در خراسان رواج داد که آنرا بنامش درم مسیبی میگفتند وی هشت ماه در خراسان بماند چون برو ظیفت خراج زیاده کرده بود بنابرین مردم خراسان برو شوریدند.۱

این وقایع در سال ۱۶۶ هـ روی دادع و هنگامیکه خبر شورش خراسان به المهدی خلیفه رسید, او فضل بن سلیمان را که مردی خراسانی و از مردم طوس بود به حکمرانی خراسان گماشت , و سیستان را هم در سرزمین حکمرانی او افزود, و او از طرف خود تمیم بن سعید را بر سیستان حاکم گردانید.۲

تمیم روز شنبه ۲۲ صفر (۱۶۹هت) به سیستان رسید و بشر بن فرقد باو به عاملی خراج سیستان آمد و بعد از انکه با مورسیستان رسیدگی نمود بشر را در انجا گذاشت و خودش به بست شد و از انجا بررخد( وادی قندهار کنونی ) که پادشاه آن رتبیل بود حمله کرد و برادر رتبیل را اسیر گرفت و بعراق فرستاد.۳

۱-زین الاخبار ۷۷ الف

۲-طبری ۶/۳۸۸ و الکامل ۶/۳۰

۳-تاریخ سیستان ۱۵۱

اصلاحات طوسی : 

ابوالعباس فضل بن سلیمان طوس در ربیع الاول  ۱۶۷ هـ به مرور رشید و با مردم نیکوئی کرد و چون خودش خراسانی بود , و مشکلات زندگانی و شکایات مردم را میدانست به یک سلسله اصلاحات اداری و اجتماعی دست زد و کارهای نافع را انجام داد که در تاریخ خراسان فراموش نمی شود, و بقول گردیزی چنان محبوبی یافت که به قهستان و طبسین و آمل و نسا و باور دو هرات و پوشنگ جز رسم وی نپسندیدندی .۱

این اصلاحات ابو العباس طوسی قرار ذیل بود:

۱-برخی از اقویاء و زور مندان زمین های زراعتی ر از کشاورزان مروبه کره و عنف گرفته بودند ابو العباس آنرا واپس بایشان داد و بقول گردیزی :

«پنج هزار بست آب سرهنگیان و مهتران بغلبه بگرفته بودند بمردمان مرو باز داد»۲

بست آب مقدار آبیست که بین کشاورزان مرو ؛ برای آبیاری زمین مزروع بخش می شد و مقدار یک بست جریان آب از سوراخی بود که طول و عرض آن باندازۀ یکجو باشد۳ و طوسی پنج هزار بست آب را از حقوق عامۀ مردم که سرهنگان و مهتران غصب کرده بودند بایشان اعاده کرد و زندگانی کشاورزان را تأمین نمود.

۲-در مقابل اقدام نخستین «روزی سرهنگیان » را افزود۴ یعنی تنخواه و معاش  منصب داران لشکر اضافه کرد و بارایشان را زا دوش مردم برداشت.

۳-در برخی از تعمیرات کوشید که به حیات عامه تعلق دارد مثلا مسجد مرور را بزرگتر کرد و جایها خرید از حایط ها و باغها و اندر گورستانهای مرو 

۱-زین الاخبرا ۷۷ ب

۲-همین کتاب

۳-مفاتیح العلوم ۴۵

۴-زین الاخبار ۷۷ب 

افزود و فضل آباد در بیابان آمو بنا کرد و میان سغد و بخارا دیواری عظیم بکشید تا از حملات ترکان ایمن باشند.۱

۴-در مالیاتیکه از مردم بنام دولت گرفته می شدع عدالت را رعایتی نبود, برخی اندک و جمعی افزونتر میر پرداختند . پس طوسی بخشش خراج میان مردمان راست کرد و آنچه از طرف مسب برمالیات مردم افزون شده بود, از مردمان برداشت و اضافه ستانی را روا نداشت.۲

در حالیکه ابو العباس طوسی در خراسان بچنین اقدامات نافع دست زده بود , المهدی خلیفه بتاریخ پنجشنبه ۲۲ محرم ۱۶۹ هـ در دیه رد ماسبذا چنانچه گذشت بمرد وولی عهد و پسرش موسی الهادی بر مسند خلافت عباسی نشست  اما دورۀ خلافتش کوتا و بیش از سالی و ماهی نبود و در ماه ربیع الاول ۱۷۰هـ بمرد و درین مدت همان ابو العباس طوسی در خراسان حکم می راند و در سیستان هم کثیر بن سالم حاکم و اسد بن حبله امیر شرطه بود, و چون بعد از وفات الهادی برادرش بشوریدند و باقوای خلافت حرب کردند و کثیر از سیستان گریخت و در جمادی الاولی ۱۷۰ هـ به بغداد رسید پس هارون الرشید به فضل طوسی  حکمران خراسان امر داد تا ادارۀ سیستان هم بر عهدۀ خویش گیرد , طوسی اصرم بن عبدالحمید را به حکومت سیستان گماشت , و بعد از و عبدالله بن حمید برادر اصرم در رجب ۱۷۱ هـ از دربارهارون حکومت سیستان نصب شد. ۳

سلطۀ حکمرانان اولین دولت عباسی در خراسان منحصر به شهر ها و راه های تجارتی بود ولی در کوهساران و نقاط دور دست فرماندهان محلی با آزادی حکم میراندند در خذو زابل رتبیلان و در غزنه و گردیز لویکان و در بامیان شیران و در تخارستان شادونیزک و در کابل ووادی گندهار را کابلشاهان و در 

۱-۲زین الاخبار ۷۷ ب تاریخ بخارا ۴۱

۳-تاریخ سیستان ۱۵۲

غورسوریان استقلال خود را حفظ میکردند که ما در فصل اول این کتاب تمام آنرا شرح داده ایم.

یعقوبی مورخ تصریح میکند که در عر المهدی خنچل کابلشاه و شروین ملک تخارستان و شیر ملک بامیان و رتبیل ملک سیستان مانند مولک هندو سغد و چین ترک با استقالا حکم میراندند و المهدی به تمام این ملوک نامه ها نوشت و ایشان را به اطاعتش فراخواند ۱ و ازین برمی آید که در ایام منصور و مهدی امرای داخلی خراسان با استقلال میزیستند و همین یعقوبی تسلط تمام کامل عباسیان را بر خراسان در ایام مامون میداند که تمام ملوک اینجا بدربار مامون اطاعت تام خود را اظهار کرده اند. ۲

پس ایام سلطۀ مطلق عباسیان را در خراسن فقط در حدود پنج سال توان شمرد که از ۲۰۰ تا ۲۰۵ هـ باشد زیرا در همین سال طاهر پوشنگی باز بر خراسان دست یافته و شالودۀ حکومت داخلی و ملی را درین سرزمین گذاشته بود.

۱-تاریخ یعقوبی ۲/۳۹۷

۲-همین کتاب ۴۵۲