32

فقه و فقهاء

از کتاب: تاریخ افغانستان بعد از اسلام ، فصل چهارم ، بخش اوضاع اقتصادی و اجتماعی و اداری و فکری و علمی و ادبی افغانستان
04 February 1967

فقه در لغت بمعنی  دریافتن غرض سخن متکلم و نزد مسلمانان عبارت از علم باحکام  شرعیۀ عملی است که از دلایل تفصیلی باستدلال  بدست آید و اصابت ووقوفست به معنی خفی که حکم بدان تعلق  میگیرد و به رأی و اجتهاد و نظر تأمل حاصل می شود. ۳

در آغاز اسلام و معرفت احکام و او امر شرعیه به وحی قرآنی  و سنت نبوی  منوط بود. ولی بعد زا نشر اسلام مسایل و مشاکل  زندگانی مسلمانان در اقطار عالم فراوان شد و برای حفظ حقوق  و مصالح مسلمانان لازم بود که در فقه برای و اجتهاد بعمل آید و در نتیجۀ این تصرف و عمل عقلی در جاییکه تصریح نصوص  موجود نبود مقیاسها و مبادیی وضع شود که بوسیلۀ ان احکام  قضایای  زندگی عملی  و علمی روشن گردد. 

این مردم در زندگانی مدنی و اجتماعی خویش به دساتیر مرتب حیات ضرورت داشتند و میخواستند  انرا مطابق احکام شرعی ترتیب دهندو ما می بییم که روزبه بن داویه مشهور به ابن المقفع ادیب و دانشمند معروف  اواثل عصر عباسی که مرد عجمی و از دین زردشتی به به اسلام درامده بود، رساله یی را بنام رسالة الصحابه یعنی هم نشینان شاهان و حکمرانان  نوشت، و دران  ب منصور  خلیفه عباسی توصیه کرد تا برای مسلمانان قانون قضایی عامی را که مبنی بر نصوص متفق علیها و عدالت باشد بسازد ۳ این ضرورت شدید اجتماعی و حیاتی بود. که برخی از علماء به تدوین  کتب خراج در فقه پرداختند. چنانچه معاویه بن عبید الله (متوفی ۱۷۰ هـ۷۸۰م) کاتب المهدی که پدرش در اردن عام خراج بنی امیه بود نخستین بار کتاب الخراج را تایف کرد۴ و بعد از و درعهد حکمرانی علی بن عیسی بن ماهان حکمران خراسان در حدود ۱۸۰هـ۷۹۶ م بود که دبیر خراسانی او حفص بن منصور مروزی کتاب خراج خراسان را نوشت ۵ که پس از ان کتاب الخراج امام ابو یوسف و کتاب الخراج یحیی بن آدم (متوفی ۲۰۳هـ۸۱۸م) هم تکمیلی بود از حرکت تدیونی فقه که خراسانیان بموجب  ضرورت محیطی  خود بدان دست زده بودند.

مکحول کابلی 

مکحول بن ابی مسلم سهراب بن شاذل فقیه و امام شام و حافظ  حدیث و مولدش 

۱ضحی ۲/۱۷۱

۲ضحی ۲/۱۷۳

۳ضحی۱/۲۰۸

۴بروکلمان۳/۲۳۳

۵زین الاخبار خطی ۷۹ الف

کابل است که در انجا اسیر و از موالی هذلیان شد. و چون اورا بمصر آوردند آزاد گشت و فقه خواند و در طلب  حدیث به عراق  و مدینه رفت و بدمشق آمد و درین شهر در سنه ۱۱۲یا ۱۱۸ هـ بمرد و بقول زهری در عصر خود از و مرددا ناتری در فتوا نبود. و چون کابلی بود(مانند افغانان کنونی) مخرج  قاف را کاف  و حاراها ادا میکرد.۱ و از اشهر فقهای اسلامیست که بقول مولف تاریخ  سیستان بعد از ۳۶ هـ بوسیله عبدالرحمن بن سمره در جمله برده گان ازین شهر برده شده بود۲

کوسج مروی :

اسحاق بن منصور بن بهرام مروی  معروف  به کوسج فقیه حنبلی و از رجال حدیث است که در مرو  بدنیا آمد و به عراق و حجاز و شام سفر نمود و بعد از ان  در نشاپور اقامت کرد و دران جا در سنه ۲۵۱هـ۸۶۵ م در گذشت. کتاب المسائل  در فقه ازوست، که انرا از امالی امام احمد حنبل تدوین کرده و نسخه خطی آن موجود است .۳

داود ظاهری :

ابو سلیمان داود بن علی اصفهانی در حدود ۲۰۰ هـ۸۱۵ م در کوفه بدنیا آمد، و در بغداد از مشاهیر محدثان و فقیهان و متکلمان درس خواند، و بعد از ان به نشاپور خراسان  رفت و از اسحاق بن راهویه امام مدرسۀ مرو حدیث شنید و در سنه ۲۷۰ هـ ۸۸۴م در بغداد وفات یافت. 

امام داود ظاهری در آغاز بر مذهب شافعی  بود ولی در آخر  مذهبی خاص آفرید که باو منسوبست وی از حجیت رأی  و قیاس  و تقلید ائمه دیگراحتراز کرد و احکام مذهب خود را بر ظاهر کتاب و سنت شالوده گذاشت. ۴

امام داود ظاهری در خراسان پرورش یافته و منابع فکری و حیات عقلی او

۱الاعلام ۸/۲۱۲ بحوالت تذکرة الحفاظ۱/۱۰۱ و تهذیب التهذیب ۱۰/۲۸۹ و ابن خلکان ۲/۱۲۲ و تاریخ الاسلام ذهبی ۵/۳ و میزان الاتعدال ۳/۱۹۸ و حیلة الاولیاه ۵/۱۷۷ و غیره 

۲تاریخ سیستان ۸۵

۳الاعلام ۱/۲۸۹ بحوالت طبقات الحنابله ابن ابی یعلی ۱/۱۱۳

۴برو کلمان ۳/۳۱۶

درینجا نضج یافته بود و پیروان  زیاد او هم علاوه بر عراق  و پارس و عمان در بلاد سند شرقی خراسان بودند چنانچه بقول  البساری مقدسی  در سنه ۳۷۵ هـ۹۸۵ م یک دودمان عالم ابو محمد منصوری در منصورۀ سند و جود داشت که امام مذهب ظاهری و یکی از علما و منصفان بزرگ و قاضی این شهر بود.۱

عمر و بن عبید کابلی :

ابو عثمان عمر بن عبید بصری کابلی شیخ معتزله و مفتی و زاهد معروف  که جدش باب بعد از سنه ۳۶ هـ۶۵۶م در عصر عبدالرمحمن بن سمره از کابل به بردگی  برده شد، و از موالی ابن سعد تمیمی  بود ۲ پدر عمر و در بصره نساجی  میکرد و خودش در سنه ۸۰ هـ۶۹۹ م بدنیا و در عصر منصور  عباسی به علم و پارساییی شهرت یافت . وفاتش ۱۴۴ هـ۷۶۱ م است که خلیفه منصور اورا مرثیه گفت از کتب او تفسیر ورد برقدریه شناخته شده است. ۳

نافع کابلی مدنی :

ابو عبدالله نافع از ائمه تابعین در مدینه و از فقیان و محدثان معروفست که بعد از سنه ۳۶هـ در عصر عبدالرحمن ابن سمره فاتح کابل ازین شهر به بردگی  گرفته شده و ا موالی عبدالله بن عمر بود۴ که در مدینه نشور و نما یافت ، و از محدثان ثقه  و معتمد علیه است، که خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز اورا به مصر برای  تعلیم سنن فرستاد. نافع از اصحاب مشهور  مانند ابو سعید خدری و عبدالله بن عمر روایت نماید و اخبار او بسیار است که زهری و ایوب  سختیانی و مالک بن انس از و روایتها دارند. و فاتش ۱۱۷هـ ۷۳۵ م یا ۱۲۰ هـ است. ۵

امام احمد بن حنبل مروزی:

ابو عبدالله احمد بن حنبل بن هلال بن اسد شیبانی مروزی بغدادی ، پدرش والی 

۱احسن التقاسیم ۴۸۱

۲تاریخ سیستان ۸۵ و مروج الذهب ۲/۱۹۲

۳الاعلام ۵.۲۵۲ بحوالت ابن خلکان ۲/۳۸۴ و اخبار اصفهان میزان ااعتدال ۲ /۲۹۴ و غیره 

۴تاریخ سیستان ۸۵

۵الاعلام ۸/۳۱۹ بحوالت ابن خلکان ۲/۱۵۰ و تهذیب ۱۰/۳۱۲ و تاریخ ذهبی ۵/۱۰

سرخص و اسلافش از مردم مرو بودند، مادرش در هنگام حمل احمد از مرو بر امد و امام در بغداد بسال ۱۶۴هـ۷۸۰ زاد و در انجا نشور و نما کرد، و در حفظ و جمع سنت گوشید و امام محدثان عصر گشت . بکوفه و بصره و مکه و شام و یمن سفرها کرد و از رجال معروف روایت حدیث نمود، و در بغداد امام شافعی فقه خواند و مجتهد گردید. 

امام احمد از علما و پارسیان و فقیهان و محدثان بزرگ بود، که در مسند خود رد حدود سی تا چهل هزار حدیث جمع کرد، و هنگامیکه بمرد. کتب او ۱۲ بار بود و امام شافعی میگفت که من در بغداد دانشمند تر و پارساتر از و ندیدم.

در عصر مامون و خلفای ما بعد ، حضرت امام از زدند و به زندان بردند تا بخلق قرآن قاتل گردد و او نپذیرفت ف و با این جهاد و مقاومت پیشوای جمعیتی  بزرگ گشت و مذهب خود را بر اساس قرآن و سنت و اجماع و استحسان حال بنا نهاد، و درسنه ۲۴۱هـ۸۵۵ م در بغداد از جهان رفت. ۱

از کتب او المسند در شش جلد طبع شده و التاریخ و الناسخ و المنسوخ والرد علی من ادعی التناقض فی القرآن ؛ و التفسیر و فضائل الصحابه و المناسک و الزهد و الاشربه (خطی) و المسائل (خطی ) و علل الحدیث (خطی) هم ازوست .

امام احمد مرد گندم گون نیکو روی  در از قامت سپید  پوشی  بود، که موی سر و ریش را حنا میزد، اورا ۲۸ ماه بجهت امتناع بقول  خلق  قرآن در زندان افگندند، و در سنه ۲۲۰ هـ رها شد و المتوکل  اورا گرامی داشت. ۲