امیر حسین امیر تیمور، پولادبوقا آقبوقا

از کتاب: بالاحصار کابل و پیشآمدهای تاریخی

پیش از اینکه امیر تیمور کورگان روی صحنه واقعات در افغانستان و مخصوصاً در کابل و اطراف بالاحصار وارد شود امیر حسین نامی بر کابل و بدخشان اقلاً در نیمه مشرقی افغانستان امروزی تسلط داشت و چون نامبرده هم خسربره، هم ولی نعمت، هم پرورش دهنده هم رفیق و هم رقیب امیر تیمور بود، مختصراً به معرفی او می پردازیم امیر حسین کورگانی را بعضی مأخذ پسر "اسلای" و برخی دیگر پسر "شداد" خوانده اند و در اسم پدر کلان او امیر "قزغن" اختلافی نیست. امیر حسین بعد از تغلق تیمور در ماوراالنهر به پادشاهی رسید و بعد مانند سلاله چغتائی نفوذ خویش را بر افغانستان حالیه بسط داد و بخصوص در حصص شرقی مملکت چه در تخارستان و چه در کابلستان تسلط پیدا کرد. او این قسمت ها را ذریعه حکام خود اداره می نمود چنانچه مأخذ اسمای دو نفر از حکام او "آقبوقا" و "پولادبوقا" را حفظ کرده اند که در کابل حکومت می نمودند. بعدتر قضیه قیام ایشان را در بالاحصار و جنگ های ایشان را با امیرحسین و امیرتیمور ذکر خواهیم کرد چون تیمور قبل از اعلان پادشاهی معاصر زمان سلطنت امیرحسین روی صحنه واقعات کابل دیده شده است جای آن رسیده است که به معرفی مختصر او هم پرداخته شود.

تیمور پسر طغرای پسر امیر برکل که به چند پشت جزء بنی اعمام چنگیز میشود و مادرش نگینه خاتون نام داشت بعدها به نام امیر تیمور کورگان و به لقب صاحبقران اعظم و قطب الدنیاوالدین به فتوحات دامنه داری بین هند و کرانه های بوسفور موفق میشود کسیست که بتاریخ ۲۵ شهر شعبان سال ۷۳۶ هجری قمری در شهر سبز ماوراالنهر متولد شده و روز چهارشنبه ۱۲ رمضان سال ۷۷۱ به عمر ۳۵ سالگی در حصار هندوان در بلخ اعلان پادشاهی نمود. وی بعد از ۳۶ سال سلطنت به عمر ۷۱ سالگی در ۸۰۷ هجری در حوالی سمرقند چشم از جهان پوشید و در شهر مذکور دفن گردید. در موقع تولدی او ترمشرین خان از احفاد چغتی که بر ماورا النهر سلطنت داشت توسط برخی از اولاد و حکام خود بر حصص جنوب شرقی کشور ما مثل کابل و غزنه نفوذ قایم کرده بود و سلطان ابو سعید بهادر خان ایلخانی که بر برخی قسمتهای غربی مملکت ما تسلط یافته بود تازه چهار ماه قبل وفات نموده بود قراریکه بالاتر ذکر کردیم اوانیکه تیمور سال

های جوانی خود را می پیمود امیر حسین که بعدتر خسربره او میشود بر نیمه بزرگی از خراسان شرقی سلطنت داشت و تیمور جوان در دربار و در سلک عمل او چه در ماوراالنهر و چه در افغانستان تربیت یافت مقارن سال های ۷۶۷ و ۷۶۸ هجری حکام امیر حسین چه در بدخشان و چه در کابل علم مخالفت بلند کردند و "پولادبوفا" و "آقبوقا" بالاحصار کابل را پایگاه مقاومت خویش قرار دادند و با اینکه در ین موقع میان امیرحسین و تیمور رنجش هائی موجود بود، طرفین بر سر آشتی آمده و تیمور به کمک امیر حسین شتافت و هر دو به اتفاق هم علیه حکام کابل لشکر کشیدند عبدالرزاق بن اسحق سمرقندی در مطلع السعدین در ذیل "عنوان غضب" کردن امیر حسین بر امرای خود چنین می نویسد(۸) :

"... القصه از طرفین پیش آمده ملاقات نمودند و عهد و شرط تازه کردند. حضرت صاحب قرآن در وثاق امیر موسی فرود آمده :گفت وحشت و بیگانگی به الفت و یگانگی مبدل شد و به لشکر ها اجازت داده باز گشته و حضرت صاحب قرآن بفیه الخضراً کش آمد و امیرحسین لشکر به جانب بدخشان برده بود، چه شاهان انجا عصیان مینمودند و سپاه خراسان در بلخ و توابع دست درازی میکردند. حضرت صاحب قرآن به قصد خراسان از کش روان شد و ایشان بلخ و خلم غارت کرده به خراسان رفتند و آن حضرت عازم جانب امیرحسین شد امیرحسین از توجه آنحضرت خبر یافته و با شاهان صلح کرده باز گشت و در قندوز ملاقات فرموده به صفای خاطر از گذشته ها در گذشتند که گفته اند بزرگان از گذشته نگویند و چند روز بعد بر بالا اشکمش یکدیگر را طوی داده به عیش و عشرت گذرانیدند و از انجا لشکر کشیده بجانب کابل رفتند چه پولاد و آقبوقا یاغی شده حصار کابل را پناه ساخته بودند لشکر نامدار حصار را در میان گرفته حضرت صاحب قرآن داد مردی و مردانگی داد و خطای بهادر و شیخ علی بهادر دیگر نامداران آن حضرت زخمدار شدند و دشمنان عاجز گشته حصار مسخر و هر دو دشمن را بخدمت آوردند و به همین موا افقت و مساعد حضرت صاحب قرآن امیر حسین را مهم بدخشان و فتح کابل بموجب دلخواه میسر شد

در یک نسخه خطی ظفر نامه (۹) عین این واقعه تحت عنوان " گفتار در لشکر کشیدن امیر حسین و حضرت صاحب قرانی به "کابلستان" چنین آمده است : "... چون در آنوقت پولاد و آقبوغا ... استحضار به حصار کابل باز گذاشته پای از جاده انقیاد بیرون نهاده بودند و سر از رقبه اذعان کشیده دم از مخالفت میزدند امیرحسین و حضرت صاحب قرآن لشکر گران مرتب داشته و به عزم توجه آن جانب سوار شدند و چون از عقبه هندوکش گذشته به کابل رسیدند پولاد و آقبوغا مقابله و معارضه را آماده گشته به حصار تحصن جستند و لشکر اینجانب حصار را مرکزوار در میان گرفته به جنگ پیوستند."


شعر

"چو باران نیسان به هنگام جنگ 

ببارید از آن باره سنگ و خدنگ

تو گفتی شد آن پاره ابری مطیر

تگرگش همه سنگ بارانش تیر"

"حضرت صاحب قرآن روی همت عالی بقرار دشمنان آورده ایشان را عاجز و مضطر گردانید و بهادران نصرت پناهش داد مردی و مردانگی داده ختای بهادر و شیخ علی بهادر با بسی دلاوران آن جنگ زخم دار شدند و چون آنحضرت بنفس مبارک متصددی کارزار شده بود مخالفان را به ضرورت کار زار گشت و لشکر ظفر قرین حصار را بحرب و ضرب بکشادند پولاد بوقا و اقبوقا را دستگیر کرده ببستند."


شعر

"سپه را چو صاحبقران پشت بود 

نگین سعادت در انگشت بود

خدا داد شان از عنایت ظفر

بر اعداً بی سود کوته نظر"


"و بعد از فتح حصار و قهر مخالفان و ضبط دیار مظفر و کامگار بازگشتند.."

تحصن "پولاد بوقا" و "آقبوقا" و جنگ علیه امیرحسین و امیر تیمور کورگان در تاریخچه بالاحصار کابل اهمیت بسیار دارد زیرا به حیث یک واقعه تاریخی نشان میدهد که ششصد سال قبل قلعه مذکور مرکز اداری و نظامی شهر بود و استحکام زیاد داشت.

بهر حال بعد از یک سلسله دوستی ها هم آهنگی،ها آزردگی ها، جنگ ها آشتی ها پله اقتدار تیمور روز بروز قوی تر و نفوذ و سلطه سلطنتی امیرحسین ضعیف تر گردید آخرین نشانه ضعف امیرحسین را واقعه نشان میدهد که میخواست در بلخ عماراتی بنا کند از تیمور مشوره خواست و نامبرده واضح به وی گفت که بلخ را من بعد مال خویش تصور نکند و از بنای عماراتی در آنجا منصرف شود. آخر کار مقارن سال ۷۷۶ هجری امیرحسین بدست تیمور در بلخ کشته میشود و بعد از ناپدید شدن رقیب تیمور در شهر مذکور در قلعه هندوان اعلان پادشاهی میکند شبهه ئی نیست که از این تاریخ به بعد امیر تیمور کورگان حیثیت و مقام یک فاتح نیرومندی را پیدا میکند که از هند تا آسیای صغیر را صحنه کشور کشائی خویش قرار میدهد و به کرأت وارد خراسان میشود و هر دفعه ئی که از پایتختش سمرقند به عزم سمتی می برآید خواه قصدش ایران بوده یا هندوستان از یکی از گوشه های افغانستان امروزی میگذرد که شرح همه آن خارج موضوع این اثر است.

امیر تیمور تقریباً ۸ سال بعد از اعلان پادشاهی در بلخ مقارن سال ۸۰۰ هجری قمری از ماوراالنهر به قصد کشور کشائی در هندوستان میبراید. امیرزاده عمر پسر امیرانشاه را در سمرقند میگذارد و خود از گذر ترمذ بر آب جیحون پل بسته بعد از عبور از بلخ و تخارستان وارد سمنگان و بغلان میشود و چون به اندراب میرسد در اثر شکایات اهالی متوجه هجوم سریع به کتور نورستان و جنگ با سیاه پوشان آنجا میشود که ذکر آن با اینکه خالی از دلچسپی نیست خارج موضوع مطالعات حاضره میباشد تا اینکه بعد از تحمل مشکلات و دادن تلفات زیاد از کتور نورستان به خاواک میرسد و به اندراب بر میگردد.

امیر تیمور مدت مختصری در اندراب متوقف شده شهزاده شاهرخ را به طرف هرات فرستاد و خود به عزم کابل از راه خاواک و پنجشیر و گلبهار و دهن غوربند و خواجه سیاران وارد دشت بگرام شد و به حفر نهر ماهیگیر امر داد و آب را از دره غوربند به دشتهای بگرام رسانید و چون این عمل او در مضافات کابل واقع شده اینک متن مطلع السعدین را در این مورد می دهیم (۱۰):

"حضرت صاحب قرآن قره العین سلطنت و چشم و چراغ دودمان خلافت، امیرزاده شاهرخ را اجازت کرد که بجانب خراسان عود نموده رایات نصرت شعار عازم جانب کابل شده از عقبه هندوکش برآمد و از پنجهیر گذشته در چلگاه یاران به پنج فرسخی کابل فرود آمد و از رودخانه ئی که در آنجا میرود احداث نهری فرمان داد چهار فرسخ طول و امر او لشکریان سعی نموده به اندک مدتی تمام شد و به جوی ماهیگیر مشهور گشت و چند قریه معتبر به آن جوی معمور گشته صحراها مزروع شد و معمار همت آن حضرت وادی غیر ذی زرع را حدایق گردانید و از آنجا روان شده در ظاهر کابل مرغزار دورین از فر نزول پادشاهی زمین روی رشک سپهر برین آمد ..." نا گفته نماند که بعضی مأخذ و برخی از مردمان محلی کوهدامن جلگه یاران را جلگه ماران خوانده و میخوانند و نهر ماهیگیر که از دهن غوربند به دشت بگرام آب میرساند تا حال موجود و مشهور است.

چون خط حرکت امیر تیمور تا بگرام معلوم است تعیین بقیه راه تا کابل اشکالی ندارد زیرا راه مستقیمی از حصص جنوبی دشت بگرام به دشت قلعه حاجی و از این جا از راه گردنه پای منار به کابل آمده است و راه های مختلف بگرام و اق سرای و قره باغ از گوشه های مختلف دشت قلعه حاجی گذشته به پای منار یکجا میشد چنانچه لین راههای پیاده رو هنوز هم موجود و رفت و آمد زیاد از آنها بعمل می آید.

در صفحات پیشتر دیدیم که چطور امیر تیمور در زمانیکه هنوز اعلان پادشاهی نکرده بود و امیر حسین در حصص شرقی افغانستان حکمفرمائی داشت هردو به اتفاق هم آمده و بالاحصار کابل را که در آن "آقبوقا" و "پولادبوقا" قیام نموده بودند به محاصره افگندند و گشودند تیمور کورگان بعد از قتل امیر حسین در بلخ و اعلان پادشاهی و سپری شدن مدتی مقارن سال ۷۹4 فرزندش پیرمحمد جهانگیر را به کابل فرستاد یعنی چهار سال قبل از اینکه خودش به صفت امیر در راه حرکت بطرف هند به کابل مواصلت کند فرزندش جهانگیر بر کابل غزنی و حصص جنوبی و مشرقی افغانستان حکومت داشت. با اینکه مأخذ خاموش است منطق حکم میکند که تیمور حین ورود به کابل حتماً به بالاحصار آمده و چند روز نقشه حرکت خویش را در اینجا مطالعه کرده است.

شبه ئی نیست که قرار هدایت امیر تیمور پسرش جهانگیر به دستیاری امرائی مثل امیر سیفل برلاس امیر بهلول محمد برلاس، قماری انیاق قاچین، قمور خواجه نایمان سیفل نیکودری، حسین جاندار ملکت و شاهان بدخشان و سیستان از سند گذشته و حتی ملتان را تصرف شده بودند.(۱۱)

امیر تیمور از کابل جمعی از معتمدان خود را پیشتر بطرف هند فرستاده و در س شرقی افغانستان با ملک محمد برادر موسی خان یکی از روسای افغانی قبیله کرکس مواجه میشود و بعد پیشروی های او در هند شروع میشود که بحث آن خارج مرام این کتاب است تا اینکه یکسال بعد از هند برمیگردد و در راه مراجعت بطرف سمرق رقند باز روز نهم رجب سال ۸۰۱ را در کابل میگذراند.