32

در بیان مقابله عالیجاه مییر شیر محمد خان

از کتاب: تازه نوای معارک

در بیان مقابلۀ عالیجاه مییر شیر محمد خان با فوج انگریز و هزیمت یافتن میر مذکور از دست فریب بازی سرکردگان لشکر خود

شیر قلم تیز چنگ در نیستان این مدعا چنین صید آهوان بیان مینماید که : هر گاه امیران حیدر آباد در سنۀ یکهزار دو صد و پنجاه و نه [۱۲۵۹] هجری مطابق ماه محرم الحرام از تقدیرات الهی صید سر پنجه فریب گرفتاری نیپیر صاحب بهادر شدند، بعدهُ عالیجاه شیر بیشۀ جلادت ومردانگی میر شیر محمد خان والی میر پور بجمعیت عساکر متکاثره (۱) و جیوش متوافره(۱) و توپخانه و غیره سامان بعزم رزم افواج انگریز، از مکان مالوفۀ خود بر آمده رخ نهاد حیدر آباد گردیده. چون [به طی منازل نزدیک حیدر آباد] بفاصله چهار کروه متصل تندو موسی خان کهتران بر کنار فلیلی (۲) سمت مشرق مشرق رسیده فوج انگریز بهادر نیز در مقابلۀ میر موصوف رفته آتش جنگ را در اشتعال آوردند.

اولا هوش مند خدمتگار از روی هوش مندی بامید خرید

---------------------------------------------- 

(۱)یعنی لشکر های فراوان .

(۲)ک،ج: پهلوی ؟ . الف: بیلولی. مقصد از ان رود فلیلی است که در حیدر آباد میگذرد .

متاع سعادت سرمدی معۀ دستۀ سپاهیان خود، در میدان جنگ آمده بنتظام چنگ جنگ پرداخته، از ترددات دلیرانه و حملات بهادرانه قصوری نکرده آخر خوش دل از دنیا و مافیها رفته جرعه نوش بادۀ شهادت گردید .

از آن بعد میر غلام علی خان خلف مرحوم عبدالله خان تالپر و رحم خان تالپر و علی خان تالپر و کمال خان مری و نبی بخش مری و بلوچان نوحانی، معه دو سه صد (۱) لشکر در عرصۀ کار زار رسیده چنگ جنگ را در نوا آوردند. بسیاری از فوج انگریز در موج بحر قتل (۲) و غرق نمودند. در این صورت جنرال نیپیر (۳) صاحب ازمعاینه هلاکت لشکر خود دست افسوس سائیده بر سر خود میزد و از بس غصه و خفگی موی سر خود می کند، نزدیک بود که فوج انگریز درهم و برهم شود.

در این اثنا از قضای کردگار طوفان باد مخالف بر پای شده و از بس غبار چنان تاریکی شد، که زمین و آسمان بنظر نمی آمد. و بلوچان شجاعت نشان نحوی شمشیر زنی نمودند که از بیان بیرون است. آخر شربت شهادت نوشیدند. میگویند که محمد خان تهوره بحسب صلاح صاحبان انگریزبهمراه لشکر میر شیر محمد خان آمده ملحق گریده بود، و در وقت طوفان باد،

-------------------------------------------------------- 

(۱)ب:معه یکصد و چهل نفر.

(۲)الف:بحر قتال غرق نمودند.

(۳) این نام در ک هر جا "پنر" نوشته شده که صحت ندارد.

باروت خانه میر موصوف را آتش داده تهورۀ مذکور و خان محمد خلف میر غلام علی تالپر و غلام محمد (۱) لغاری کهوپلی  و اله ته ناله (۲) گرفته فراری شدند.

در صورت مفروری نامبرگان،تفرقه در لشکر میر موصوف افتاده و شش ضرب توپ کلان در میدان وغا گذاشته، امیر موصوف پس پای گردیده، و در نصر پور رسیده، آب نوشیده طرف موصوف پس پای گردیده و در نصر پور رسیده آب نوشیده طرف میرپور مکان مآلوفه رفته، قبائل خود را پیشتر طرف ریگستان روانه کرده بود. ما بقی اسباب هر چه که در دست بود از میرپور کشیده روانه ریگستان شده و از آنجا پس آمده، این ثدر اسباب و سامان محاربه جمع نموده بود، که از تعداد خارج که صورت هزیمت میر ممدوح در مرآت خیال بنظر نمی امد . وضیغم همت میر موصوف چنان مستعد شکار افواج انگریز گردیده بود که همه را صید سر پنجۀ اقتدار خود می نمود. وشیر شجاعت او نحوی در خشم آمده بود که بزور پنجۀ ناخن شجاعت و بهادری اجسام احشام انگریز، چون روباه می درانید.

در این صورت میرصاحب میر علی مراد خان پاس استمداد و اعانت صاحبان انگریز مد نظر داشته از روی تدابیر صائبه و حکمت عملی میر احمد خان لنگ که جد میر شی محمد خان 

-------------------------------------------------------------------- 

(۱)ج:احمد خان لغاری. 

(۲)ک:کهوپی واله ، نه هاله [؟]. الف کهو پی واله ته ناله . ج:کوپلیواله شکم ناله.

بود و دیگر سرخیل های لشکر که بانی بنیاد جنگ و فساد بودند، همه را در دام ملازمت خود آورده از میر شیر محمد خان متفرق ساخت. هرگاه میر مذکور چنین سران و سر کردگان لشکر خود معاینه نمود و نوای مخالف از قانون موافقت رفقا که مدار المهام رزم بودند. بگوش هوش شید، در ساعت ساز جمعیت خود را شکسته شکست بر شکست اختیار نمود و چون زیر و بم ناله کنان روی در فرار نهاده. و بعد هزیمت میر موصوف سواران فوج انگریز در تعاقب میر موصوف افتادند.

بعضی سواران بطرف قلعه عر کوت و برخی جانب تندرۀ الهیار (۱) رفتند،لیکن بمیر ممدوح نرسیدند. و او از مکان بلال نزدیک تهته عبور دریا نموده بسمت شمال روانه گردید.

از انجا که هزیمت میر موصوف اگر چه از تقدیرات الهی متصور لیکن بموجب تدبیر میر صاحب میر علی مراد خان توان گفت.و عالیجاه میر شاه محمد خان که برای جمع آوری لشکرسیستان (۲) رفته بود،او هم پیش از هزیمت میر شیر محمد خان از قضای کردگار بدست انگریز گرفتار آمده. که عالیجاه الف خان افواج انگریز بهمراه خود برداشته ناگهانی بر میر مذکور افتاده خوب مقابله نمودند. و از طرفین کشت و خون واقع شده آخر لشکرمیر مذکور شکست خورده. و خود میر شاه محمد خان

----------------------------------------------------------------------- 

(۱)در سندهی تندو الهیام.

(۲)کذا در الف ج ک . املائی است از سیوستان که در تاریخ معصومی و غیره مذکور است و مقصد از ان سهوان است بر کنار چپ دریای سندهـ در شمال غرب حیدر آباد سندهـ

مجروح گردیده. آخر زنده اسیر و دستگیر نموده جانب حیدر آباد بخدمت نیپیر صاحب بهادر فرستادند. که صاحب ممدوح اورا در جهاز دودی انداخته روانه بمبئی نمود.

چون امیران موصوف داخل بمبئی گردیدند، جناب نواب مستطاب گورنر فرمان فرمای بمبئی، کپتان بروس صاحب بهادر افسر پلیس (۱) و کپتان اولیور لحب (۲)صاحب مجستریت والی صاحب (۳) سکرتری تعلقه عامه، بنابر استقبال امیران ممدوح تا لب دریای شور معه چارت (۴) دو اسپه به بندر پالوی فرستاده اسکوت صاحب سکرتری از میر نصیر خان دست گرفته، از کشتی بر کنار فرود آورد.

درین اثنای بروس صاحب بهادر، بروی امیر ممدوح آمده سلام داد. میر مذکور بصاحب ممدوح، جواب سلام داده فرمود:

----------------------------------------------------------- 

(۱)ک : پئس ؟

(۲)کذا در ک الف ج : اولپور لجت ؟

(۳) کذا در ک ، الفک ولی صاحب . ج : ولمی صاحب ؟ این نامها در تاریخ افغانستان نصف آخر از سید اشرف علی [ص ۳۰۸] چنین است : کپتان بروس صاحب پولیس و کپتان اولیور لیجت صاحب مجستریت ولبی سکرتری علاقۀ مملکتی و اسکونب صاحب سکرتری تعلقه عامه.

(۴)کذا در ک. الف: چاروت جک چهار اتهه ؟ که مقصد از ان گاری اسپی است.

که: من این صاحب میشناسم، که در سنه ۱۸۲۸ عیسوی در دربار من حاضر آمده بود. صاحب مذکور جواب دادکه: در آنوقت ماشالله ایشان هم جوان، و سر خوش نشآ (۱) باده شباب و جوانی بودند. الحال ازگردش زمان ناهنجار بسیار ضعیف و لاغر شده اند. امیر موصوف باز فرمود که : من در  طریق دوستی ایشان و کمال جوش محبت ایشان در اینجا آمده ام. باز صاحب جواب داد که :استیلای الفت و محبت مایان بحدی بود، که ایشان را کش(۲) نموده چون کهربا درینجاه رسانیده.

فی الجمله بغیر این همه اختلاط ها امیر موصوف بسواری چارت دو اسپه سوار گردیده ترک سواران پیش و پس برکاب میر ممدوح حاضر و دور دور کنان امیر را بکمال اعزاز آورده، و در ایوان خاص گورنر صاحب فرود آورده مهمان نمودند. بعد از چند روز امیر مذکور را در مقام دمدمی که نزدیک کلکته میباشد در انجا مقام استراحت مقرر نمودند. میر شهادا خان  را در قلعۀ سورت صورت آرام دادند. و میر رستم خان را در مقام ساسو که متصل شهر پونه میباشد سکونت پذیر نمودند. و مبلغ پانزده هزار روپیه عوض مشاهره از سرکار با میران ممدوح عنایت شد.

چون امیران مذکور از غم ریاست آزاد، و از هزارها افکار

----------------------------------------------------- 

(۱)الف ج: نشاط باده.

(۲)الف، ج: کشش 

روزگار دنیا رهائی یافته، چند اوقات بارام، و شاهد فراغت هم آغوش داشتند لیکن –حب الوطن من الایمان – (۱) در سر داشتند و در تدبیر رهائی خود  و ملک خو بسیار کوششها نمودند و انواع انواع نوشتجات نمودند. و در لایت لندن در کورت (۲) از اعتراضات نیپیر صاحب بهادر جواب ها دادند. و بعض صاحبان انگریز در کورت از طرف امیران گفتگو نمودند مطلب را باین حد رسانیدند که امیر محمد نصیر خان والی حیدر آباد را معۀ لواحق باز بر مسند ریاست سند جلوس دهند.

در این ضمن خبر رسید که میر شیر محمد خان طرف خراسان بجهت کومک لشکر نزد سرداران قندهار رفته است. اهالیان انگلیسه باصغای این خبر در ترخیص میرموصوف بدار مدار پرداخته. در این عرصه از قضای کردگرا امیر ممدوح در حالت صحت بدن مشغول نماز و اوراد بود، که ناگهان عارضه سکته لاحق حال امیر ممدوح شده بتاریخ ششم ماه ربیع الثانی سنه (۱۲۶۱)هجری مطابق چهاردهم ماه اپریل سنه یک هزار و هشت صد و چهل و پنج (۱۸۴۵) عیسوی در مقام دمدمی سیار بوستان سرا آخرت گردیده، جان بحق تسلیم نمود. انالله و انا الیه راجعون. 

و از بعضی اخبارات معلوم شده که امیر ممدوح از بس اندوه الم ریاست سند و جلا وطن جام مسمون از دست ساقی اجل نوشیده. بعض برانند که از عارضۀ سکته جان بجان

--------------------------------------------------------------- 

(۱۹یعنی دوستداری وطن از ایمانست.

(۲)کورت در انگلیسی بمعنی محکمه و داوریگاه است.

آفریت سپرد. و بعد از آن مرحومان میر صوبدار خان و میر رستم خان از غم دنیا و مافیها در آنجا رهائی یافته، از ملک انگلستان راه ملک کل شی یرجع الی اصله (۱) گرفتند، بر طبق مضمون: 

بیت

هر که افروزد ببزم زندگی شمع وجود

سازدش خاموش آخر سیلی باد اجل 

در سراغ خرمن عمر است دایم برق مرگ

زندگانی محو گردد یکدم از یاد اجل

طائر هستی اگر در چرخ سازد آشیان

عاقبت گردد اسیر دام صیاد اجل

هر که آید در دیار زندگی زان پیشتر 

در کمینش (۲) می نشیند دست جلاد اجل 

امیران سندهـ جهت تعمیرات اساس منهدمۀ ریاست سندهـ بسیار (۳) مصالح تدبیرات جمع نمودند لیکن معمار داران قضا و قدر بدرستی آن نپرداخت و غم و الم بیهوده کشیدند. حافظ شیرازی علیه الرحمه می فرماید:

هر کرا خوابگه آخر بمیان خاکست

گوچه حاجت که بر افلاک کشد ایوان را (۴)

-------------------------------

(۱)یعنی هر چیز به اصلش رجوع میکند.

(۲)الف: میزند کف در کمینش دست . ج : تیغ بر کف در.

(۳)بعد ازین تا آخر فصل چندین سطر در ک الف نیست از ج تکمیل شد.

(۴)درینجاه در نسخه ب مطالبی است که در نسخ دیگر نیست چون حاکی از اوضاع خصوصی در بار و فساد داره است، مطالعۀ آن برای اشخاصیکه در عوامل سقوط حکومت سندهـ تحقیق میکنند بیفایده نخواهد بود بنابرا لب لباب مطالب را بدون عبارت آرائیهای بیجا آوردیم.

اینجا مقام دم زدن جرئیل نیست در ایام نظامت شکارپور اسباب سازی هر گونه فرمایشات هر اه مفصل بیان نمایم، دفتری علیحده خواهد شد . درین مدت بیست و چهار و پنج سال هر چه سامان ساخته و پرداخته بودندف تعداد ان خدای میداند بازم سیری نداشتند، و روز بروز دیگ حرص اوشان در جوش بود ..خصوصا از جناب محمد تقی شاه چه شرح رود که او رادش همین بود:- اللهم ارزقنا درهما احمرا مسکوکل نقیسا  و همدما موافقا انیشا ... وجود ذی جودش بلباس رنگین – لا یآکل و لا یعطی بل یمنع – آراسته در سنه یکزهار و دو صد و پنجاه نه [۱۲۵۹,] هجری مطابق ۱۳ محرم الحرام واقعۀ اسیری امیران ممدوح صورت وقوع گرفت ..."