سلطنت یونان و باختری

از کتاب: تاریخ افغانستان ، فصل ششم

خانوادۀ دیودوت

دیودوت اول:

حوالى ٢٥٠ ق م: بعد ازینکه ارکان امپراطوری اسکندر از هم پاشیده و اراضی مفتوحه او تجزیه گردید "سلو کوس" بعد از یک سلسله جنگ ها و نبرد با ژنرال های مختلف یونانی موفق به تشکیل سلطنتی در شام شده و در صدد تعمیل این نقشه برآمد که همه خاک های اسیائی را که بدست اسکندر فتح شده بود جزء سلطنت خود بسازد. دورۀ زمامداری او به این ارزوهای دور و دراز گذشت ولی خیالانی که در سر داشت همه اش عملی نشد. باختر وسائر نقاط آریانا و حصه ئی از خاک هند با موقعیت دورافتاده ئی که داشت تقریباً بحال خود و بدست رؤسای ملی و یونانی که در انجا مانده بودند باقی ماند "انتیو کوش" اول پسر سلوکوس یونانی شامی هم در این زمینه تغیراتی وارد کرده نتوانست و آخرین کاری که کرد این بود که باختر را برای یونانی های باختری شده را گذارد و تنها به سلطه ظاهری که در حقیقت جز نامی نبود اکتفا کند به این اساس "دیودوت" را که مردی با نفوذ و مقتدر بود و در فضای باختر تربیه شده بود حکمران باختر و سغدیان مقرر کرد. "انتیو کوش" اول میخواست به این مقرری نقشه خود و پدرش را رنگ عمل بدهد و از وجود "دیودوت" استفاده نماید ولی "دیودوت" از آن به منظور خود و جمعی از یونانی های باختری و باختری های وطن خواه استفاده نمود و از تمایل دولت سلوسی شامی برای منظور اساسی خود که عبارت از تاسیس سلطنت مستقل یونان و باختری باشد کار گرفت و زمینه را آماده ساخت به این ترتیب هم سلوسی های شام ازینکه در باختر و سغدیان حکمرانی مقرر کرده اند عجالتاً خوش شدند و هم یونانی های باختری آرامی و موقع مساعد یافتد تا نظریات خود را عملی نمایند. همین بود که در حوالی ٢٥٠ ق م دفعتاً "دیودوت" اعلان استقلال نموده و سلطنت مستقل یونان و باختری را بنا نهاد "جوستن" میگوید که "دیودوت" عنوان شاهی بر خود نهاد. علاوه بر این خویش را "منجی" هم خواند ازین لقب معقول و مناسب واضح معلوم میشود که "دیودوت" مؤسس سلطنت مستقل "یونان و باختری" در آزادی و نجات باختر از سلطۀ سائر یونانی ها و مخصوصاً دولت "سلوسی" شامی صرف مساعی زیاد نموده و بعد از احراز موفقیت و نجات جماعت این لقب را اختیار کرده است و بعد از وفات در جامعۀ باختری بیش از پیش به عنوان "منجی" شهرت یافته و در خاطره های خارجی ها هم به همین لقب معروف شده است. رونه گروسه می نویسد: "در زمان تقسیم امپراطوری اسکندر ولایاتی از سلطۀ سلوسی ها بیرن رفت در حوالی ٢٥٠ ق م حکمران باختر "دیودوت" یا "ته او دوت" اول از گرفتاری های سلوسی ها استفاده نموده و خویش را مستقل ساخت در عین زمان رئیس پارتی ارساس اعلان استقلال نمود.

حوزۀ سلطنت "دیودوت" همان ولایت باختر و سغدیان بود. موسس سلطنت مستقل یونان و باختری در نظر داشت که دامنۀ نفوذ دولت باختر را به سایر ولایات آریانا انبساط دهد ولی آنقدر فرصت نیافت که بجنوب هندوکش پایان شود و این مفکوره پسان تر عملی گردید. از روی مسکوکات معلوم میشود که "دیودوت" زمانی که از طرف "انتیو کوش" دوم شامی حکمران باختر و سغدیان بود بحکم قانون عمومی این وقت سکه هائی بضرب رسانیده که یکطرف آن تمثال "انتیو کوش" دوم دیده میشود و طرف دیگر آن ZeusPromachos رب النوع حامی خاندان "دیودوت" نقش است و ازین هم معلوم میشود که دیودوت در زمان حکمرانی بهر وسیله ئی که بوده برای آزادی خویش و استقلال سلطنت باختر مقدمه می چید. سکه هائی بنام خود "دیودوت" هم بدست آمده ولی سکه شناسان آنها را بیشتر به پسرش نسبت میدهند.


دیودوت دوم (حوالى ۲٤٠ - ۲۳۰ ق م ): از خاندان دیودوت دو نفر به سلطنت رسیده اند یکی پدر و دیگری پسر که بنام دیودوت اول ودوم معروف شده اند. راجع به گذارشات سلطنت دیودوت دوم معلومات زیادی در دست نیست. از واقعات مهم عهد او این است که روح استقلال خواهی را در خط مشی سیاسی دولت باختر بیشتر تقویت کرده با دولت پارتی که موسس آن هم یکی از روسای "پکتی" باختری بود سر دوستی را گذاشت و بیشتر روی مخالفت به دولت یونانی سلوسی های شامی نشان داد. دیودوت دوم پادشاه باختر از نظریات پر حرص و آز اولادۀ "سلوکوس" بخوبی آگاه بوده و میدانست که آنها هیچگاه به آزادی کشورهای شرقی مایل نیستند ازین رو در صدد برآمد که اتحادی میان سلطنت مستقل باختر و پارت بر علیه سلوسی های شامی برقرار کند. مشار الیه خوب میدانست که پدر او و "ارساس" رئیس قبایل پکت بلخ بیک فکر و بیک وقت در مقابل یک سلطه مشترک اعلان استقلال کردند. همان طوریکه درین اقدام هم آهنگی وجود داشت میشود میان اقدامات خود و "تری داتس" "تیر داد" برادر ارساس بلخی پادشاه پارت هم همنوائی قائم کند و این کار آسانی بود زیرا تری داتس درین وقت با "سلو کوس" دوم شامی مصروف پیکار بود و انتظاری جز این نداشت که دولت باختر از او پشتیبانی و حمایت کند.

در زمان سلطنت دیودوت دوم گرچه نفوذ دولت باختر در شمال هندوکش محدود بود ولی باز هم در انبساط آن بطرف غرب افزود و حوزه هریوس "هری رود" و ولایت "هری" هرات جزء آن گردید یعنی تقریباً همه نقاط شمال هندوکش جزو قلمرو دولت باختری گردید. جنوب هندوکش، کاپیسا، گندهارا واراکوزی هنوز درین وقت تحت نفوذ امرای خاندان "موریا" بود. از نگارشات "جوستن" هم معلوم میشود که از خاندان "دیودوت" دو نفر پدر و پسر به سلطنت رسیده اند مشار الیه مینویسد: "که دولت پارت ابتدا میان دو دولت "سلوسی" و سلطنت مستقل باختر خود را به تهلکه حس میکرد ولی بعد از وفات دیودوت "دیودوت اول" میان "ارساس" و پسر پادشاه باختر معاهده دوستی قائم گردید و خاطر دولت پارت ازین طرف آسوده شد" این بیانات معاهده دوستی دولت باختر و پارت را تصریح میکند و این هم معلوم میشود که دیودوت دوم اساس معاهده و دوستی را با موسس دولت پارتی گذاشته و با برادرش تریداتس ادامه داده است. در میان مسکوکات باختر سکه هائی بنام دیودوت است که میان او و پدرش واضح تمیز نمیشوند ولی معمولاً آنها را به دیودوت دوم نسبت میدهند. امور ولایت سغدیان در عصر سلطنت خاندان دیودوت بدست حکمرانانی اداره میشد که دولت با اختر معین ومنصوب میکرد.


خانوادۀ ایوتیدم

(حوالی ۲۲۷ ق م)

اولین خانوادۀ شاهی مستقل یونان و باختری بعد از سلطنت دیودوت دوم به پایان رسید و خانوادۀ دومی که بنام موسس آن "ایوتیدم" یاد میشود بمیان آمد طوریکه درین مبحث مفصل دیده خواهد شد اساس سلطنت مستقل یونان و باختری با این خاندان محکمتر و استوار شده نه تنها تمام آریانا صورت یک مملکت مستقل و مقتدر بخود گرفت و از طرف دولت سلوسی شام استقلال تامه آن شناخته شد بلکه بیش از بیش دولت باختر شکل امپراطوری باختر را احراز نمود و صاحب متصرفاتی در هند و ترکستان چین شد و امرائی با اختیارات وسیع و داشتن حق ضرب مسکوکات به نقاط مهم اقطار کشور برقرار کرد و برای اینکه این مطالب خوبتر فهمیده شود در پایان گذارشات وقایع سلطنت شاهان این دودمان مجدد آدرین مورد صحبت خواهیم نمود.


ایوتیدم:

"ایوتیدم" در زمان سلطنت دیودوت دوم حکمران سغدیان بود و موسس سلطنت مستقل یونان و باختری این عهد، را به او تفویض نموده بود. پیشتر دیدیم که سلوسی های شامی بچه منظوری دیودوت اول را حکمران باختر و سغدیان مقرر کردند و او برای اجرای نقشه خود چه استفاده ئی ازین امر نمود و پسرش مخالفت خود و دولت باختر را با سلوسی های شامی بکدام حد رسانید و چطور باختر و پارتیا را برای خنثی ساختن نظریات آنها بلند کرد سلوسی ها که در جبهه سیاست شکست خوردند از دسیسه و توطئه کار گرفته ایوتیدم را تحریک کردند تا قیام بمخالفت دولت یونان و باختری نماید تا شاید بوسیله او نقشه قدیمی خود را سر و صورتی دهند اگرچه ایوتیدم قیام به مخالفت کرد و "دیودوت" دوم شاه باختر را بقتل رسانید ولی باز منظور اساسی سلوسی های شامی برنیامد و ایوتیدم پادشاه مستقل دولت یونان و باختری شد. یونانی های شامی تصور میکردند که شاید با اشتراک خون یونانی دولت باختر را محکوم خود خواهند ساخت ولی درین راه اشتباه نموده بودند زیرا یونانی های باختر بعد از زمان اسکندر رابطه خونی را هم بدتدریج از دست داده و به اندازه باختری شده بودند که جز نامی از یونانیت در انها باقی نمانده بود یونانی های باختری در فضای آزاد باختر فقط برای آن تربیه شده بودند که آزاد و مستقل حکومت کنند و این تنها راهی بود که اولاد آزاد هندوکش هم با آنها هم نوائی کنند چنانچه کردند. ایوتیدم وقتیکه در باختر پادشاه شد خود را پادشاه مستقلی اعلان نمود. جلوس او بر تخت باختر مصادف به عصر قشو نکشی "انتیو کوش" سوم شامی یعنی سال های (٢١٢-٢٠٤ ق م ) ومحاربات او با تری داتس و ارتبان شاهان  پارتیا میباشد. در اوائل این فصل متذکر شدیم که بعد از تجزیه امپراطوری اسکندر سلوسی های شامی همه خاک های آسیائی را میراث خود میدانستند و به اساس این مفکورۀ غلط که ناشی از حرص و تجاوز به حق دیگران است میخواستند همیشه به حصص شرقی آسیا دستی و نظارتی داشته باشند ولی نه باختر و نه پارتیا هیچ کدام زیر این بار نیامد و نقشه های آنها بهم خورد. چون دیدند که با اقدامات سیاسی و اداری و تحریک وتوطئه و امید و هراس منظورشان بر آورد. نمیشود و هر طرحی که میریزند باختر و پارتیا از آن به تحکیم شالوده استقلال خود استفاده میکنند بنای اقدامات جنگی را گذاشتند وانتیو کوش سوم شامی بر آن شد که شخصاً با سپاه زیادی بطرف شرق برآید و پارتیا و باختر را عملاً محکوم سازد. چون پارتیا روی خط سیر او بطرف شرق واقع بود طبعاً اول تر مورد حمله قرار گرفت. باختر و پارتیا بکمال خون سردی منتظر وقایع بود ند. انتیو کوش سوم برای بر هم زدن اتحاد آنها و تقویت خود از "ایو تیدم" شاه با ختر خوابش نمود که او را بر علیه  "پارتیا" کمک کند ولی ایوتیدم حاضر به قطع روابط با همسایه غربی نشده و بجای خود باقی ماند تا اینکه انتیو کوش مذکور بر "تری داتس" پارتی غالب شده و متعاقباً قشون یونانی شامی به قیادت پاد شاه خود در ۲۰۸ ق م به قصد حمله باختر بطرف شرق روان شد چون پادشاه باختر شنید که انتیو کوش سوم بطرف کشور او می آید آمادگی نموده باده هزار سوار کار بلخی بطرف سرحدات غربی روان شد. مدتی کنار رود "اریوس" هری رود با دشمن مقابله نموده ولی چون مقاومت کنار رودخانه ازین بیشتر محال می نمود مصمم شد که به بلخ مراجعت نموده و مقاومت را در انجا ادامه دهد استحکام شهر کهن بلخ از زمانه های قدیم شهرت زیاد داشت و ایوتیدم هم بنوبه خود آنرا مستحکم تر ساخته بود. سیرنکس Sirynx راجع به استحکامات شهرهای شرق پارتیا چیزهای زیادی مینویسد و بعد از "اریوس" سفلی از شهرهای خیلی متین و محکم صحبت میکند چون این چیزها مدنظر گرفته شود فهمیده میشود که چرا "ایوتیدم" شاه باختر به بلخ مراجعت کرد و مقابله را در انجا مناسب تر دید. انتیو کوش سوم شامی دو سال کامل در اطراف بلخ متوقف شد ولی شهر را کشوده نتوانست. مقاومت بلخ از روی طول زمان به مقاومت شهر "سیرا کوس" Syracuse در قرن سوم مسیحی برعلیه رومنها شباهت دارد.

میگویند که آخر کار انتیو کوش سوم شامی وایوتیدم شاه باختر هر دو خسته شده و طرفین حاضر شده بودند که کار به صلح انجامد از قراین چنین معلوم میشود که موضوع صلح را طرفین با مفاهمه و ایلچی ها آماده نموده بودند. با وجودیکه ایوتیدم در محاصره بود کار برای انتیو کوش شامی مشکل تر بود زیرا دو سال از کشور خود دور افتاده و خواهی نخواهی هر طور بود باید پس مراجعت میکرد زیرا بیم آن داشت که شیرازه حکومت او در شام برهم خورد. پادشاه باختر به او فهمانیده بود که اگر استقلال او و دولت یونان و باختری را به رسمیت نشناسد و قشون خود را عقب نکشد محاصره را قبول خواهد کرد و بیرون نخواهد آمد به این ترتیب چون زمینه مفاهمه بین طرفین آماده شد ایوتیدم، پسرش دمتریوس را که جوان دلاور بود به حیث نماینده خود نزد انتیو کوش سوم شامی فرستاد انتیو کوش به اساس مذاکرات قبلی از پسر و نماینده پادشاه باختر بکمال خوشی و احترام استقبال نموده و پیشنهادات او را مبنی بر مفاهمه و صلح مژده نیک و وسیله خوبی برای پوشانیدن ضعف و ناتوانی خود یافت، دست از محاصره کشید و خویش و قشون خویش را از مشقت رهانید. پادشاهی ایوتیدم و استقلال دولت باختر را به رسمیت شناخت و دختر خود را به قاصد جوان یعنی دمتریوس پسر شاه باختر داد و قرار یکه عهد شده بود راه مراجعت را از طریق کابل و اراکوزی پیش گرفت.


وضعیت جنوب هندوکش:

دره کابل و آخرین عناصر موریا:

اسکندر اگر چه در هند هم فتوحاتی نموده و پنجاب را متصرف شد ولی سلطۀ یونانی یک فایده کلی به هند رسانید و آن عبارت از اتفاق نظر و توحید آمال بین راجا های آن دیارمیباشد. پیش ازینکه حمله یونانی بخاک هند به عمل بیاید بی اتفاقی به منتهای قوت در انجا حس میشد چنانچه یکی از عوامل عمده کامیابی اسکندر در هند مخالفت راجاهای پنجاب و تاگزیلا میباشد و پیش ازینکه اسکندر برسد یکی برای برهم زدن دیگر با تحفه و تعارف به شهرهای شرقی آریانا به استقبال او می آمدند. بهر حال فتوحات یونانی ها روح وحدت در میان آنها دمیده و زمانیکه اسکندر در بابل وفات کرد و ژنرال های او بفکر تجزبه اراضی مفتوحه برآمدند هندی ها از موقع استفاده موده و خادانی به اسم "موریا" بنای اولین سلطنت بزرگ تاریخی هند را گذاشت موسس این خاندن "چندراگویتا" و از شاهان معروف آن که از نقطه نظر عمرابات و انتشار بودیزم در آریا با رول عمده لی بازی کرده "اشوکا" نواسۀ مؤسس این سلاله میباشد چنانچه تفصیلات مربوطه در حصه دوم فصل پنجم داده شده است موریاها حینیکه به سلطنت رسیدند چون بر یونانی ها دل پخته بودند بعزم انتقام از فتوحات آنها در خاک هند به قسمت های شرقی آریانا که در تصرف حکمرانان یونانی بود و هنوز دولت مستقل یونان و باختری بمیان نیامده بود تجاوز کردند و چون ژنرال ها و حکمرانان محلی و یونانی بین خود در جنگ و ستیز بودند بسی ملتفت اراضی شرقی آریان شده نتوانست و موریاها که اصلاً مر کز آن در "پتالی پوترا" (پنۀ امروز)  بود بطرف غرب پیش آمده از اندوس یعنی سر حد طبیعی و تاریخی هند و آریانا هم تجاوز نموده "پوشکا لاواتی" "چهار صده"  "پارو شاپورا" "پشاو" "گنده هارا" "سمت مشرقی حالیه" "نگاراهارا" "ننگرهار" "لمپاکا" "لغمان" تگاو نجراو کابل حتی ارا کوزی و بعضی حمص دیگر جنوب هندوکش را متصرف شدند و ذریعه حکمرانان ان را اداره میکردند و زمانیکه معاهده صلح و مودت بین پادشاه باختر ایوتیدم و شاه سلوسی شامی انتیو کوش سوم در بلخ برقرار شد "سوفا گاز نوس" "Sophagasenos" نام در درۀ کابل نام موریاها حکمرانی میکرد. به ترتیبی که دیدیم ایوتیدم شاه باختر مانند شاهان دودمان اول سلطنت یونان و باختری مجال نیافت که فوراً بجنوب هندوکش متوجه شود و ظهور انتیوکرش سوم این نظریه را به تعویق افگند بعد ازینکه خاطر ایوتیدم از طرف سلوسی های شامی آرم شد و خود انتیو گوش هم عزم کرد که از راه جنوب هندوکش و اراکوزی بطرف شام مراجعت کند موقعی ازین بهتر برای پادشاه باختر نمود که آخرین حکمران موریا را از درۀ کابل بردارد بنا، علیه دسته قشونی با "انتیو کوش" همراه ساخت تا در عین زمانیکه او را در درههای هندوکش و مناطق جنوب آن مشایعت میکند آخرین نفوذ سلطنۀ موریا را هم از میان بردارند "سوفاگاز نوس" که بعضی او را از باشندگان خود درۀ کابل می دانند جنگی و مقابلۀ نکرد و بفرمان شاه باختر وارادۀ او تسلیم شد و به این ترتیب بدون کدام واقعۀ غیر مترقبه نفوذ موقتی موریاها از جنوب هندوکش و حاشیۀ شرقی آریانا یعنی کاپیسا و درۀ علیای کابل و گندهارا و پنجاب غرب برداشته شد. انتیوکوش بعد از عبور کاپیسا و کابل از راه جودۀ غزنی و مقریا اغلباً از راه جنوبی تری که از پای سفید کوه میگذشت در سال ٢٠٥ ق م خود را به اراکوزی "حوزۀ ارغنداب" رسانیده و از آنجا از راه کرمانیان "کرمان" یعنی همان راهی که حین بازگشت اسکندر یکی از ژنرال های او "کراتروس"  Craterus تعقیب نموده بود مراجعت کرد. به این ترتیب اگر چه انتیو کوش سوم یونانی شامى بقصد خفه کردن روح استقلال باختری ها و امحای موجودیت دولت یونان و باحتری برآمده بود و بعد از ناکام شدن سائر اقدامات آمدن مخص خودش را آخرین چاره ئی تصور میکرد ولی  سرموئی هم به مرام خود موفق شد بلکه خسارۀ مادی و معنوی کشید و باز ازین وضعیت هر فایدئی که مصور بود نصب دولت باختر شد. انتیو کوش وقتیکه به باختر آمد از نزدیک عظمت نیرو باختر، روحیات آزادی خواهی و ضعف خود را مشاهده کرد و فهمید که سیاست استعماری اجداد او که تنها به اساس فتوحات موقتی اسکندر گذشته شد. معنی ندارد و بهر ترتیبی که است قهراً باید استقلال سلطنت یونان و باختری و پادشاهی ایوتیدم را به رسمیت بشناسد و اگر حقیقتاً مایل باشد که روزی بر علیه پارت های غربی از وجود آنها استفاده کند باید از راه خویشاوندی و دوستی پیش آید و بگذارد که دولت بودن و باحتری هر چه میتواند بعاً و مادتا در وسعت خاک و نیرو و قتدار خود بیافزاید به این صورت پس از مراجعت انتیوکوش سوم دولت باختر با زمامداری ایوتیدم شکل اساسی و استواری بخود گرفت از یکطرف چشم آزو استعمار سلوسی ها بکلی از مملکت ما برداشته شد و از طرف دیگر سلطۀ موریا ها خود بخود از میان رفت و به ترتیبی که ،یان شرح میدهیم تمام ولایاتی که داخل سرحدات طبیعی و تاریخی آریانا بود. جزء دولت باختر شده رفت و دولت نیرومندی عرض وجود نمود.


ایوتیدم.. حدت آریانا:

در فصل دوم موضوع و مفهوم و معنى جغرافیائی نژادی و سیاسی آریانا شرح یافت در فصل سوم این مفهوم از نقطه نظر اوستا هم تعبیر گردید و ولایات آن از نقطه نظر مورخین وجغرافیه مکاران کلاسیک یونان ولانیس توضیح گردید به استناد همین مدارک یونانی گفته میتوانیم که پیش ازینکه سلطنت مستقل یونان و باختری بمیان آید یونانی هائی که با کشور ما تماس داشتند نام باستان و چوکات تاریخی کشور ما را میدانستند چنانچه "اراتوستنس" در نیمۀ اول قرن سوم ق م از ان صحبت میکند یونانی هائی که در باحتر تولد شد بودند و باختر مولد و وطن آنها بود و در فضا و عنعنات یجا تربیه شده بود خوب تر از سائر یونانی ها حدود و چوکات طبیعی و تاریخی آریان را میدانستند و هر کدام آنها به مجردی که فرصت یافته اند بلخ و باختر را که "مروارید" و افتخار "آریانا" میخواندند بحیث مرکز کشور تلقی کرد و سایر ولایات را یکی بعد دیگری بهم پیوست کرده اند. 

ایوتیدم که پادشاه جدی و فعال و صاحب نظریه های مفیدی در اصلاحات مملکت بود از روز اول جلوس خود به این فکرها افتاده بود ولی شکشکه حمله انتیوکوش سوم شامی مدتی نظریات او را راجع به وحدت، مملکت و آبادی کشور به تأخیر انداخت. معذلک به مجردیکه فکرش از طرف حملۀ ا نتیوکوش واخراج موریاها آسوده شد پروگرام عمرانی و وحدت خاک آریانا را سر دست گرفت چون میدانست که مرکز مملکت رول مهمی در سر نوشت وحدت و عظمت کشور بازی میکند از همه اول تر در آبادی و توسعۀ استحکامات وکثرت عمرانات شهر بلخ جهد بلیغ نمود. بسط زراعت و تجارت و توسعۀ وسایل آبیاری که شاهان بزرگ باختر همیشه به آن اهمیت زیاد میدادند جز پروگرام او گردید. 


نفوذ دولت یونان و باختری بطرف شمال شرق: پیشتر دیدیم که سغدیان و فرغانه در زمان دودمان اول شاهان مستقل یونان و باختری از طرف حکمرانان دولت باختر اداره میشد. چناچه ایوتیدم بیش ازینکه در بلخ بر تخت سلطنت جلوس کند از طرف شاهان متقدم خود در سغدیان حکمرانی میکرد. این قطعه در زمان ایوتیدم مطیع مانده و در ان تغیری پیش نشده بود خود ایوتیدم به حصص شرق شمال هندوکش یعنی تخارستان و حتى مناطق ماورای پامیر توجه زیاد داشت و درین طرف نفوذ خود را خیلی انبساط داد قراریکه "اپولودوروس" Apolodorus اشاره میکند نفوذ و حاکمیت دولت یونان و باختری تا اقوام "سر" Seres  و "فرینی" Phryni رسیده بود. فرینی ها را چندی بعد "پینی" بنام "فونی"   Phuni   

 ملحق با "تخارها" یاد کرده و احتمال دارد که یکی از اقوام تخاری یا از همسایگان آنها باشد که در تخارستان و حصص شمال شرقی آریانا زندگی میکردند "سرها" عبارت از چینی ها است و احتمال دارد که انجا مقصد ازچینائی های ترکستان چین باشد. پس از روی بیانات "اپولودوروس" واضح میبینیم که ایوتیدم تمام حصص قطغن و بدخشان و مناطق پامیر امروزه را که داخل چوکات آریانا بود جزء قلمر وسلطنت خود ساخته و در ماورای پامیر در ترکستان چین نقاطی مانند کاشغر و یارکند و ختن را فتح کرد که جزء متصرفات دولت یونان و باختری بشمار میرفت در نوشته های "خروشتی" که در ختن وسائر نقط

ترکستان چین کشف شده کلمات یونانی دید شده وعلت انتشار آنها را "تارن" انگلیس به فتوحات ایوتیدم پادشاه باختر نسبت میدهد در اثر فتوحات ایوتیدم در ترکستان چین راه مراوداتی که از زمانه های قدیم بین باختر و تخارستان و اراضی ماورای پامیر باز بود کشوده تر شد و از چیزهائی که بصورت دفعتاً در باختر درین وقت ظهور کرد نیکل بود که چینائی ها آنرا از محسوس زمانه های بسیار قدیم می شناختند و آنرا "مس سفید" میگفتند ایوتیدم این فاز جدید را از ختن و دیگر نقاط متصرفی به باختر آورد و از آن سکه ضرب زد. و بار اول سکه نیکلی از ضراب خانه پادشاه باختر ظهور کرد. بعد از این ایوتیدم پسرش "دمتریوس" و بعضی های دیگر از اولاده آنها به ضرب سکه نیکل پرداخته اند  قرار تجزیه شیمیائی ثابت شده است که نیکل ختن و باختر یکی بوده و تا زمانیکه ختن جزء متصرفات دولت یونان و باختری بود "مس سفید" از آنجا بمقدار زیاد آورده میشد و در بلخ و دیگر ضراب خانه های دولتی به ضرب سکه میرسید. 


ایوتیدم و غرب:

پیشتر دیده شد که حین حمله انتیوکوش سوم شامی به آریانا، ایوتیدم شاه باختر قشون کشیده و تا سواحل رود اریوس (هری رود) برای مقابله قشون سلوسی شامی پیشرفت. بناء علیه حوزه رود هری رود از اوائل سلطنت جزء قلمرو او بود بعد ازینکه حدود آریا نا را در مناطق شرقی شمال هندوکش به سر حدت تاریخی آن رسانید و بر اصل خاک کشور متصرفاتی هم افزود بطرف غرب متوجه شد. چون ایوتیدم میدانست که درین طرف"پارتیا" جزء ولایات جغرافیائی و تاریخی آریانا است و وحدت خاک آریانا جزء پروگرام اساسی اداری او بود بی درنگ متوجه اجرای کارشد. چون دولت پارتی را انتیوکوش سوم حین مسافرت حربی بطرف شرق مضمحل ساخته بود و مخصوصاً درین وقت موجودیت بارزی نداشت ایوتیدم موقع را خیلی مساعد یافت و در ۲۰۶ ق م روداریوس (هری رود) را عبور نموده داخل خاک پارتیا شد و علاقه "استوئن" Astauene، "اپاوارتی کن" Apavartikene  از خاک پارتیا جدا کرد و از آن دو ایالات بنام های "تیبوریا Tapuria" در حوزه اترک علیا و "تراگزیان" Traxiane در حوزه کشف و د بمیان آورد. "سرپرسی سایکس" درین مورد می نویسد که ایوتیدم در ۲۰۶ ق م بر پارتیا هجوم آورده از علاقه "ستوئن" ومناطق مجاور آن بنام های (تپهریا) و ( تراگزیان) ده ولایت باختری ساخت و مرکز آن "سوزیا Susia " یا شهر طوس بود. ایوتیدم مرد شمشیر و اداره هر دو بود تنها به فتح  یک علاقه خوش نمیشد بلکه به حسن اداره آن بیشتر اهمیت میداد چون دامنۀ قلمرو آریانا بطرف غرب به حدود تاریخی خود رسید از ولایات "استوئن" و "ترگزیان" ومارجیان (مرو) و اراضی که بین مارگوس (مرغاب) و اریوس (هری رود) سفلی واقع است و روی هم رفته علاقه خیلی وسیع و شاداب و حاصل خیزی را تشکیل میدهد یک نایب السلطنگی یا اماتی تشکیل کرد "تارن" و "سر برسیسایکس" هر دو به این عقیده موافق اند و می نویسند که ایوتیدم پادشاه باختر پسر خویش "انتى ماکوس" Antimachus را در قلمرو مذکور امیر مقرر کرد. مرکز این امارت یحتملاً ماروشاق حالیه بود که آنرا مرو کوچک میگفتند و خرابه های با عظمت آن به شمال بالا مرغاب افتاده و از نقطه نظر موقعیت مساعد ترین نقطه ایست که در میان قطعه زمین وسیع فوق افتاده بود. در تشکیلات اداری دولت یونان و باختری ازین گونه امارات زیاد بود که برای حسن اداره در داخل خاک مملکت تشکیل میشد. امیر منطقه از طرف پادشاه آریانا و مرکز باختر انتخاب میشد و به اصطلاح وقت اورا (شاه تابع) میگفتند و عبارت از یکنوع باب الحکومه مقتدری بود که در عین حالیکه تابع مرکز سلطنت بود حق ضرب سکه هم داشت و گاهی بنام پادشاه مرکزی و خود و گاهی حتی تنها به نام خود هم سکه میزد لیکن همه وقت تابع اوامر و نظام پادشاه و دولت مرکزی بود. نظیر این تشکیلات را در آینده بیشتر خواهیم دید. 


مناطق جنوب، جنوب غرب هندوکش: اراضی جنوب و جنوب غرب هندوکش که عبارت از ولایات پارو پامیزادی، اراکوزی و در انجیان و نقاط دیگری مانند گندهارا پاکتیا وغیره باید در مسئله وحدت خاک آریانا برای ایوتیدم جزئی مشکلی هم پیش نکرد زیرا طوریکه پیشتر دیدیم حینیکه انتیوکوش سوم شامی بعد از مصالحه با پادشاه باختر عزم مراجعت کرد دستۀ قشون باختری به امر ایوتیدم با اوار باختر حرکت نموده و بدون اینکه جنگی و نزاعی بمیان آید موریاها خود را به ماورای سند کشیدند و حکام سایر ولایات همه مطیع شدند و دلیل آرامی کشور هم این است که انتیوکوش مذکور بدون اینکه جزئی خساره ئی بکشد از راه کابل و اراکوزی گذر کرد و از راه کرمان عازم شام شد. به این ترتیب منظوری که ایوتیدم داشت بر آورده شد چه در شرق چه در غرب چه در شمال و چه در جنوب به (استثنای "جدورزیا" که در زمان پسرش جزء سائر ولایات آریانا میشود) تقریبا همۀ خاک آریانا و قدیم را تابع یک مرکز ویک اداره ساخت. وضعیت آریانا و باختر در عصر سلطنت ایوتیدم عیماً چیزی است که "استرابو" و بطلیموس شرح داده اند اگر چه ایشان مخصوصاً جغرافیه نگار اول الذکر به نظریات "اراتوستنس" استناد میکند و او در نیمۀ اول قرن سوم ق م پیش از ظهور سلطنت یونان و باختری می زیست و تشکیلات ولایات آریانا یادگاری از نظام سلطنت پادشاهان بزرگ عصر اوستائی ما است باز هم در عصر ایوتیدم بار دیگر آنرا مجسم می بینیم همان طوریکه در عصر اوستائی باختر مرکز پادشاهان بزرگ ما بود. شاهان یونان و باختری ما هم از عنعنه ومقام معنوی این شهر کهن استفاده کرده آنرا مرکز سلطنت ساختند و وقتیکه "استرابو" آنرا "مروارید و افتخار آریانا" میخواند به مرکزیت و اهمیت آن در میان ولایات آریانا اشاره میکند ایوتیدم با اقداماتی که در راه وحدت خاک آریانا نمود یکبار دیگر چوکات سیاسی دولت آریانا را تجدید کرد و این کار بزرگ او در خاطره و نگارشات جمعی از مورخین و جغرفیه نگاران آینده تاثیر عمیق بخشید.


تاسیس امارت های داخلی: ایوتیدم تنها مرد شمشیر نبود. تدبیر واداره هم داشت. تنها به فتح یک منطقه اکتفا نمیکرد به ادارۀ آن بیشتر توجه می نمود و این جنبه شخصیت او را در تاریخ  کشور مهمتر جلوه میدهد چون اقدام اولش در راه وحدت خاک آریانا به پایان رسید بفکر قدم دوم شد که عبارت از اداره آن باشد. آریانا در چوکات اصلی و تاریخی خود کشور بزرگ بود و ایوتیدم متصرفاتی هم در آن علاوه نموده و بفکر علاوه کردن دیگری هم بود بناء علیه به این فکر افتاد که یک یا چندین ولایت کشو را نظر به مقتضیات جغرافیائی و سهولت امور اداری توسط یک یک امیر یا به اصطلاح وقت بدست یک یک  (قسمت متن خوانده نشد) اداره کند. این رویه را پادشاهان یونان و باختری حفظ کردند و امراء عموماً پسران پادشاهان باختر و یا بستگان نزدیک آنها بودند این امراء نظر به اهمیت و وسعت حیطۀ حکومت خود گاهی بنام پادشاه مرکزی و خود و گاهی هم تنها به نام خود سکه میزدند و سکه های شان اگر چه معمولاً برای سهولت داد وستد علاقۀ خود شان بود ولی در تمام قلمرو کشور چلش داشت چون سکه یکی از منابع مهم معلومات این عصر است کسانیکه از چگونگی و تقسیمات اداری دولت یونان و باختری و تقسیمات امارات داخلی و متصرفات خارجی پوره خبر ندارند دچار اشتباهات زیاد شده اند و مسکوکات آنها را به مغلطه انداخته است زیرا وقتیکه در یک زمان و یک وقت چند سکه و چند شاه را ملاحظه کرده اند نتیجه های گوناگون و تعبیرات مختلفی کشیده اند به این مناسبت به شرح این مطلب پرداخته شد تا موضوع در ذهن مغشوش نشود و در آینده هم وجود این رویه در نظام اداری دولت یونان و باختری فهمیده شود.


امارت شمال غربی پاروپامیزوس:

از جملۀ اماراتی که ایوتیدم خود بنا نهاد دوی آن برای ما معلوم است و بیشتر مدقفین معاصر هم آنرا قبول و تائید کرده اند ازین جمله یکی امارت شمال غربی پاروپا میزوس است. پیشتر دیدیم ایوتیدم در ۲۰۶ ق م از رود اریوس (هری رود) گذشته و بعد از فتح پارتیای شرقی دو ولایت جدیدی در آنجا بمیان آورد. خاک های این دو ولایت را که "استوئن" و "تراگزیان" نامیده بود و حوزۀ علیای اترک و کشف رود را در بر میگرفت بامارگیان (مرو) وحوزۀ مارگوس (مرغاب) واریوس (هری رود) و علاقه بین آنها و قسمت های هری رود سفلی که روی هم رفته علاقه خیلی وسیع و شاداب و حاصل خیزی میشود همه را به تحت یک اداره آورده و پسر خود انتی ماکوس  Antimechusرا آنجا امیر ساخت. "تارن" و "سرپرسیسایکس" هر دو به این نظریه موافقت دارند و امارت انتی ماکوس را درین منطقه تائید میکنند مرکز این امارت یحتملاً "مارو شاق" حالیه بوده که آنرا "مرو کوچک" میگفتند و خرابه های با عظمت آن به شمال بالامرغاب. افتاده و مساعد ترین نقطه ایست که در مرکز علاقه وسیع فوق افتاده بود. 


امارت اراکوزى یا جنوب پاروپامیزوس:

ایوتیدم در تقسیمات اداری دولت باختر برای اراضی جنوب هندوکش یا دقیق تر بگوئیم برای مناطق جنوب غرب هندوکش طرح امارت دیگری را بمیان آورد چون اراکوزی و در انجیان (سیستان) از مرکز مملکت یعنی باختر دور افتاده بود و سلسلۀ جبال بلند هندوکش هم در میان حائل هم در میان حائل بود فکر او خیلی اساسی و پخته بود که اینجا ها هم بدست امیری اداره شود بناء علیه پسر دیگر خود "دمتریوس" را که جوان خیلی دلاور مدبر و رشید بود و در مصالحه با انتیوکوش سوم شامی رول بزرگی به نفع مملکت بازی کرده بود اول بحیث نایب الحکومۀ اراکوزی و چندی بعد بصفت امیر در انجا مقرر کرد. مشارالیه با جدیت مصروف اداره امور شده نفوذ دولت باختر را در ولایات دور افتادۀ آریانا یعنی ارا کوزی و در انجیان قایم کرد و به اجازۀ پدر بطرف "جدورزیا" (بلوچستان) و سند لشکر کشیده و این علاقه ها را که تا این زمان از چوکات اصلی و تاریخی خود بیرون مانده بود و جزء ولایات تاریخی آریانا بشمار میرفت به خاک های دولت یونان و باختری پیوست نمود. سپس به آبادی و عمران متوجه شده در اراکوزی شهری بنا کرد که همه مورخین و جغرافیه نگاران کلاسیک از آن بنام "دمتریاس" یاد کرده اند.


تمثالی از آبادی کشور:

هزار شهر باختر: ایوتیدم در میان پادشاهان یونان و باختری نه تنها فاتح و وحدت بخشندۀ خاک مملکت و بانی اصول اداری دولت یونان و باختری بشمار میرود بلکه از نقطۀ نظر آبادی و عمران هم شهرت بسزائی دارد پس از وحدت خاک مملکت وطرح نقشه های اداری سومین کار بزرگ او آبادی شهر ها و کشیدن راها و بسط زراعت و اصول آبیاری است که بجای خود از نقطۀ نظر اقتصاد، زراعت و تجارت در تحکیم مبادی استقلال باختر خیلی موثر ثابت شده و در آبادی باختر ضرب المثل گردید. نویسندگان کلاسیک یونانی چه جغرافیه نگار چه مورخ اصطلاح "هزار شهر" را در مورد باختر استعمال کرده اند. این جملۀ موجز و کوتاه دلیل بزرگی است بروسعت آبادی وکثرت شهرها و تمرکز نفوس وحاصل خیزى خاک زیرا تا خاک حاصل خیز نباشد نفوس زیادی را تغذیه نمیتواند و کثرت نفوس باعث انبساط آبادی وازدیاد شهرها میشود و وجود شهرها بر بلندی سویۀ حیات اجتماعی اهالی دلالت میکند زیرا شهر هستۀ مدنیت و کانونی است که حیات اجتماعی در آن انبساط می یابد باختر از قدیم ترین زمانه هائی که خاطره بشر سراغ داده میتواند همه وقت سرزمین زرخیز و آباد و مستعد بود و این استعداد با حسن تدبیر ومیل آبادی شاهان یونان و باختری مخصوصاً ایوتیدم یکدفعه دیگر در آخر قرن دوم ق م آشکارا شد. "اندرۀ برتلو" در تبصره ئی که بر جغرافیای بطلیموس نوشته  دلیل اول شهرت آبادی بلخ استعداد طبیعی خود خاک این جلگه وسیع را میداند و می نویسد که قرار حدودی که بطلیموس به این علاقه داده سطح خاک آنرا ۲۹۰۰۰۰ کیلو متر مربع میتوان تخمین کرد و تنها باختر که بدخشان در آن حساب نیاید با وادی میمنه بیش از صد هزار کیلومتر مربع مساحه دارد ولی اگر دشت قره قرم با اقلا حصه ئی را که بین مجرای قدیم اکسوس و منطقۀ زراعتی افتاده به آن علاوه شود وسعتی که بطلیموس به باختر داده در نظر مجسم میشود حصۀ قابل سکون و زر خیز باختر در تمام ادوار تاریخی به ده ملیون هکتار بالغ میشد و مانند حوزه "پو po" چندین ملیون نفر را به آسانی تغذیه میتوانست و اهمیت آبادی باختر تا زمان کشتار مغل در۲۰قرن تاریخ از اینجا معلوم میشود. این آبادی به اصول جریان اکسوس و معاونین سواحل چپ آن مربوط بوده و است وی کف woeikof می نویسد که "در میان تمام رودخانه های روی زمین اکسوس و معاونین سواحل چپ آن تنها رودخانه ایست که از ذوب برف و یخچال های کوها بیشتر آب میگیرد" با وجودیکه در صفحات باختر باران نسبتاً زیاد نمیشود و مقدار آن از ۱۶۰ تا ۱۲۰ میلیمتر در سال فرق میکند آب های اکسوس و مخصوصا معاونین چپ آن این نقیصه را تلافی کرده وحفر کانال ها و جوی ها که همیشه جزء پروگرام شاهان باختر بود در آبیاری و حاصل خیزی این قطعه دخالت زیاد داشت. درین شبهه نیست که در جمله این هزار شهر عدۀ از قلعه های مستحکم جنگی آمده ولی باقی همه شهرهای خورد و بزرگ و آبادی هائی بود که در امتداد معاونین چپ اکسوس و نقاط مختلف این جلگه فراخ و وسیع واقع شده بود جغرافیه نگاران یونانی از آخر قرن دوم ق م که مصادف به سلطنت ایوتیدم است تا بطلیموس که در نیمه اوق قرن دوم مسیحی می زیست در عرصه تقریباً چهار صدسال و حتى بعد از آن از آبادی و کثرت شهرهای باختر پشت هم یاد کرده اند. اصطلاح هزار شهر باختر اگر بیشتر به عصر ایوتیدم و پسرش دمتریوس پادشاهان مقتدر یونان و باختری مربوط است تذکار بطلیموس تا زمانه های عروج کوشانی ها این مطلب را تائید میکند و مربوط به این مبحث مختصراً به استناد جغرافیای بطلیموس از بعض اقوام و شهرهای باختر اسم می بریم. اگرچه معلومات بطلیموس تقریباً ۳ و نیم صد سال بعد تر از عصر ایوتیدم است ولی اساساً در مورد اقوام و نام و موقعیت بعض شهرها کهندگی ندراد.

جغرافیه نگار یونانی باشندگان باختر را به دو دسته تقسیم نموده:

(۱) دسته غربی (۲) دسته شرقی

اقوام دسته غربی قرار ذیل اند: (۱) سالا تا رها Salatares کنار سواحل اکسوس (۲) کومارا Chomares یا "کوم ها Comes" (۳) ا کی ناک ها Akinakes (۴) تماروزها Tamaruses

اقوام دسته شرقی: (۱) "زریسپ ها" و کسانی که به دور این شهر باستانی (شاه جوى فعلی) نزدیک بلخ اقامت داشتند (۲) تخار ها (۳) "ماروکه ها" Marukées که بطرف جنوب تخار افتاده بودند (۴) "خوردها" Khordes (۵) "ورن ها" Ournes (۶) "اوادرها" Aradrs (۷) سبادی ها (۸) "اورفسیت ها" refsites (۹)"اماری ها" Amareis

شهر هائی که بطلیموس در باختر اسم برده قرار ذیل اند:

در مجاورت اکسوس:

خره خرته                 .        .       .         .       .            Kharakharta 

زری اسپه                .        .       .         .       .              Zari(a)spa

سوروگانا                 .        .       .         .       .             Sourougana

پرتو                       .        .       .         .       .              Partou

در مجاورت سائر رود خانه ها:

الى خوردا               .        .       .         .       .              Alikhorda

خومارا                .        .       .         .       .                Khomara

کوریاندرا              .        .       .         .       .              Kouriandra

کواریس                 .        .       .         .       .              Kauaris

استاکنه                 .        .       .         .       .              Astakana

توسموآناسا            .        .       .         .       .              Tosmouanassa

باکترا                  .        .       .         .       .               Bactra

استوبارا               .        .       .         .       .              Estobara

مناپیا                   .        .       .         .       .              Menapia

ایوکراتیدیا            .        .       .         .       .              Eukratidia

ماراکندا               .        .       .         .       .              Marakanda

ماراکودرا           .        .       .         .       .              Marakodra


بطلمیوس از جمله هزارشهرعده ئی را نام میگیرد که تعین موقعیت صحیح آنها هم خالی از اشکال نیست بهترین شاهدی که مفهوم هزار شهر و رونق آبادی صفحات باختر را در عصر ایوتیدم و سائر شاهان دولت یونان و باختری در ذهن می نشاند مشاهده خود خرابه هائی است که امروز در تمام صفحات باختر موجود است از پل خمری گرفته بطرف خان آباد و از آنجا در امتداد راه موجوده ودر طول جریان آمو تاخلم (تاشقرغان) و شهر بانو و بلخ و اندخوی و میمنه و بطرف جنوب گفته تا سرپل در متداد راهای امروزی و خارج آن بهر طرف که چشم افگنده شود تپه های مصنوعی یا بقایای آبادی های قدیم مشاهده میشود. مساحه این تپه ها فرق میکند بعض خورد، بعضی ها کلان و برخی خیلی بزرگ است و تنها از روی مساحه هم میتوان مراتب خوردی و بزرگی و اهمیت عصر آبادی آنها را تعین کرد. وقتیکه این تپه ها و تعداد و موقعیت آنها مشاهده شود مفهوم هزار شهر یا حتی ۵هزار شهر مزار شهری که به باختر نسبت میدادند در تصویر شکل حقیقت بخود میگیرد. این تپه ها در هر جائی که افتاده همه اش امروز نام دارد و باشندگان محلی نام های همه را میشناسند و این مسئله درخور اهمیت زیاد است زیرا اول تپه های طبیعی عموماً نام نمیداشته باشند و از طرف دیگر قراریکه ماخذ قدیم اشاره میکند شهرهای باختر چیزی بنام یونانی و بیشتر به اسمای محلی یاد میشد در جمله شهرهائی که در عصر ایوتیدم نام یونانی داشتند یکی"ترا Thera" در سغد و دیگری "روئتا Rhoctea " در باختر بود. این شهرها درین وقت عموما دور خود حصار وبروج داشت و به اصول شهرهای جلگه با دیوار و حصار محافظه میشد "چانگ کین" Cheng-kien چینی که در ۱۰۶ ق م با هیئتی در باختر آمده و صفحات شمال آریانا را به چشم سر دیده است می نویسد که اهالی باختر در میان شهرهای دیواردار زندگانی میکنند. سیاست نظامی دولت باختر همه وقت متقاضی بود که در صفحات هموار شمال هندوکش آبادی ها و شهرها و قلعه های مستحکم را حتی المقدور دور از هم و در تمام خاک جلگه پراگنده بسارند: جمعیت دریک گوشه تمرکز نیابد و بعض حصص دیگر خالی و بی دفاع نماند. باختر از بدو طلوع تاریخ در مقابل متهاجمین شمال اکسوس و سر دریا که گاهی بنام توریا و گاهی بنام "سیت" یاد شده اند عهده دار دفاع آریانا بوده و همیشه یک قسمت این وظیفه را با سیاست عمرانی پادشاهان بزرگ و مدبر خود انجام داده است. 


مسکوکات ایوتیدم:

ایوتیدم با سلطنت طولانی و خاک وسیعی که غیر از آریانا جزء متصرفات او بود سکه های زیاد بضرب رسانیده و بهمین جهت مسکوکات او نه فقط از باختر بلکه از سائر نقاط کشور مثل، پاروپامیزوس اراکوزیا، درانجیانا، مارجیانا، آریا نیز پیدا شده  واز متصرفات دولت یونان و باختری در خاک هند هم بدست آمده است در میان مسکوکات او دو نوع آن خیلی معروف است. اول سکه نقره ئی مدور که در روی آن محض کله شاه بدون کدام نوشته نقش است و در چپۀ آن "هرکول" رخ بطرف چپ روی صخره سنگی نشسته دست چپ خود را روی سنگ تکیه داده و بدست راست تیاقی گرفته است پشت سر هرکول کلمه "بازیلوس" یعنی (شاه) و پیش روی او اسم شاه "ایوتیدموس" ثبت است. دوم سکه مدور طلا در روی سکه کله هرکول ل به نیم رخ راست بدون کدام نوشته نقش است. در چپۀ سکه اسپی بطرف راست به دوش است بالای سکه کلمه "بازیلوس" یعنی (شاه) و زیر پای اسپ نام شاه ایوتیدم نوشته شده. 


سلطنت یونان و باختری در پایان عمر ایوتیدم:

قرار تخمینی که زده میشود ایوتیدم از حوالی ۲۳۰ ق م تا ۲۹۰ ق م مدت تقریباً۴۰ سال سلطنت نمود. مشارالیه عزم و اراده و سیاست و قوه اداره همه را بکار انداخته و دولت مستقل یونان و باختری را که "دیودوت" اساس گذاشته بود محکم تر، متین تر استوارتر ساخت. زمانیکه ایوتیدم بر تخت باختر جلوس کرد یکعده مسایل زیادی در پیش بود که باید به نفع دولت باختر حل شود. در جنوب هندوکش هنوز نفوذ موریاها حاکمیت داشت و دولت سلوسی شامی اعلان استقلال باختر را شنیده و چاره می سنجید که چطور و بچه حیله احساسات آزادی و استقلال خوانی باشندگان آریانا را ناپدید کند. ایوتیدم با سلاح و سخن به اقدامات استماری دولت سلوسی شامی مقابله نموده و موفق شد که استقلال دولت باختری و سلطنت خود را به رسمیت برانها به قبولاند موریاها نه تنها بدون جنگ و با پرداخت غرامات و دادن فیل ها علاقه کابل و اراضی بین کابل تا اندوس را خالی کردند بلکه در اثر اقدامات ایوتیدم اراضی شرق اندوس هم جزء متصرفات دولت باختر شد و دایره آن در خاک هند در عصر پسراو دمتریوس که پسان تر به ذکرش می پردازیم خیلی ها وسیع تر شد و موجودیت دولت موریا حتی درخاک هند هم از بین رفته و عوض آن حکومت کوچک "سونگا" بمیان آمد. استرابو وقتیکه میگوید: "آن یونانی هائیکه علم مخالفت بلند کردند در اثر حاصل خیزی و مساعدت خاک باختر حکمفرمای آریانا و هند شد ند" مقصدش از ایوتیدم شاه باختر و خاندان او می باشد. و با نقشه ئی که ایوتیدم در پیش داشت طوریکه دیدیم اول خاک های آریانا را به دور مرکز باختر جمع کرده وبعد مشغول تشکیل متصرفاتی در ماورای اندوس و ماورای پامیر گردید. "اپولودوروس ارتمیس" میگوید که یونانی ها، آریانا را فتح کردند. این یونانی ها قراریکه "راولنسن" پیش روی آن کلمه باختر رامیان قوسین گذاشته عبارت از یونانی های باختری است و باز اگر دقیق تر بگوئیم اشاره بهمین ایوتیدم است که در راه وحدت خاک آریانا صرف مساعی نموده است. 


تعلقات تهذیبی و تجارتی دولت یونان و باختری در عصر ایوتیدم با هند و ترکستان چین: یکی از چیزهای مهم که در پایان عمر وسلطنت ایوتیدم نصیب یونان و باختری شد پاره متصرفاتی در شمال شرق و در جنوب شرق است که پیشتر از آنها مفصل صحبت کردیم. با این متصرفات دو راه بزرگ برای مراودات تجارتی، تهذیبی میان آریانا و متصرفات آن و با لواسطه میان آریانا و چین و هند باز شد. راهی که میان آریانا و متصرفات آن در شرق پامیر و سنکیانگ باز شد راه تازه و نوی نبود تاریخ استقرار روابط آریانا با این مناطق چیزی است که در تاریخ برای آن هنوز حدی معین نمیتوان کرد و تحقیقات مزید بکار دارد. رولی که آریانا از نقطۀ نظر انتشار دیانت و تهذیب در سنکیانگ و ترکستان چین نموده چیزی است که در موقعش در فصل های آتی از ان صحبت خواهیم کرد. آنچه عجالتاً مربوط به عصرایوتیدم چند کلمه درین زمینه میتوان گفت ابریشم و نیکل است که در باختر ظهرر کرد. از اولی در مورد مسکوکات صحبت کردیم. دومی یعنی ابریشم مال التجاره نفیس و قیمت بهائی بود که چیزی بمصرف مردمان با سلیقه باختر میرسید و قسمتی هم بطرف غرب میرفت چنانچه این رویه در تمام عصر کوشانی نیز دوام داشت و با کثرت حرکت کاروان های ابریشم که از شمال آریانا میگذشت و بلخ قرارگاه مهم آن بود بنام "راه ابریشم" موسوم شد و راجع به آن در فصل کوشانی مفصل تر بحث خواهیم کرد. روابط آریانا با متصرفات هندی دولت باختر مهمتر است اگرچه خاک هند بعد از حمله اسکندر به روی یونانی ها بازشد ولی ازان جز جنگ و خون ریزی برای هند فایده ئی نرسید وایوتیدم اولین کسی است که با فتوحات خود راه انتشار تهذیب وصنعت یونان و باختری را با متصرفات هندی خود و از انجا به ماورای شرقی آن باز کرد. کارگران، صنعت کاران و هنر پیشه گان یونانی درین وقت از باختر و علاقه های جنوب هندوکش به هند منتشر شدند و روح تهذیب و صنعت یونان و باختری را به هند ارمغان بردند. "راولنسن" میگوید که قرار متن کتیبه ئی که به رسم الخط خروشتی پیدا شده هنر پیشه گان یونانی باختری در عصر سلطنت پادشاهان باختر برای کار به هند میرفتند آثار هنروری آنها تا اندازۀ زیاد بر کارگران بومی هندی تاثیر بخشید با شهادت این کتیبه و نظریات خود مستر "راولنسن" درین شبهه ئی نمیماند که یونانیان باختری در راه انتشار تهذیب مخلوط یونان و باختر چه رولی در هند بازی کرده اند و اوائل این کار از عصر ایوتیدم شروع شده است. روابط تجارتی بین متصرفات هندی دولت یونان و باختری و خاک آریانا بیش از پیش منبسط شد اگر از یکطرف از سنکیانگ و از ماورای آن کاروان های ابریشم به باختر میرسید از متصرفات هندی و نقاط شرقی آن عطریات، ادویه و محصولات هندی از راه درۀ کابل بجانب بلخ میرفت. "راولنس" وضعیت بازار بلخ را درین عصر به بازار "ایوتیدمیا" یعنی 

"ساگالا Sagala "  در دورۀ سلطنت "مناندر" مقایسه میکند و میگوید: فوروم بکتریا درین عصر شبیه ببازار"ساگالا" در روزگار "مناندر" بوده و تجار با دیانت و زبان های مختلف بازارها را پر کرده بودند و در دکان ها اشیای مختلف از قبیل پارچه های ململ و ابریشمی شیرینی جات، ادویه، اشیای فلزی، مسی و نقره ئی و اقسام مختلف جواهرات پیدا میشد. 

دمتریوس حوالى١٦٠ - ۲۰۰ ق م: پیشتر حین ذکر وقایع مربوطۀ "ایوتیدم" ضمناً از دمتریوس هم سخن بمیان آمد دمتریوس پسر "ایوتیدم " است که در وقت جنگ های پدر خود با انتیوکوش سوم شامی، جوانی بود بسن و سال رسیده. بعد ازینکه پادشاه سلوسی مذکور بنوبه خود استقلال دولت یونان و باختری و پادشاهی "ایوتیدم" را به رسمیت شناخت و از آریانا خارج شد و اراضی جنوب هندوکش جزء دولت یونان و باختری شد "ایوتیدم" پسرش را که جوان لایق و کار آگاه بود اول بحیث نایب الحکومه اراکوزی و باز بحیث امیر مناطق جنوب هندو کوه مقرر کرد چنانچه به این موضوع پیشتر اشاره شد و بعضی ها که از ترتیبات اداری دولت یونان و باختری خبر ندارند او را نایب السلطنه ارا کوزی هم خوانده اند "دمتریوس" در زمان حیات پدر از نقطۀ نظر عمرانی مخصوصاً از پهلوی اداره و کشور کشائی به خاک هند رو ل خیلی مهمی بازی کرد. در ولایت اراکوزی شهری به اسم خود بنام "دمتریاس" تاسیس کرد و بحیث قوماندان اردو در زمان حیات پدر در فتوحات هند اقدامات جدى و با ثمره ئی نمود تا اینکه در حوالی ۱۹۰ ق م پدرش امپراطور آریانا و خاک های متصرفی وفات نموده و او بحیث پسر بزرگ بر تخت سلطنت جلوس کرد.


فتوحات هند:

چون دمتریوس جوان جدی و فعال بود و برای کشور کشائی و انبساط قلمرو متصرفات دولت یونان و باختری شوق زیاد داشت به مجردی که بر تخت باختر جلوس کرد بفکر افتاد تا افکار بلند پدر و نقشه های کشور کشائی خود را عملی کند به این منظور پسر بزرگ خویش ایه تیدم دوم را به نیابت خویش در باختر و سغدیان امیر مقرر نموده و خودش با پسر کوچکش دمتر یوس دوم و یکی از جنرالهای معروف او "مناندر" بجنوب هندوکش آمد و به اساسی که پدرش برای اداره دولت یونان و باختری گذاشته بود پسر کوچکش دمتریوس دوم را بحیث امیر مناطق جنوب مقرر کرد نا صفحات شمال و جنوب سلسله کوه هندوکش طور مطلوب اداره شده و خودش به آزادی نقشه فتوحات خود را عملی کند.

استرابو اگرچه در باب انبساط دامنه متصرفات دمتریوس مبهم صحبت میکند باز هم معلوم میشود که علاقۀ "پاتا له نه Pattalene که مشارالیه فتح نموده بود عبارت از علاقۀ سند بود. سپس در گندهارای شرقی شهر "تا کزیلا" که از نقطۀ نظر حربی اهمیت زیاد داشت و زمانی مرکز موریا ها بشمار میرفت بدست دمتریوس افتاد. پادشاه یونان و باختری چون این قسمت ها را مفتوح ساخت شهر هائی در حوالى تاکزیلا بنا کرد که موقعیت آنها را در مقام "Bhir" بهیر و "شیر کپ Sirkap"  معین میکنند.

راولنسن میگوید:

"دمتریوس بطرف شرق اندوس فتوحات خود را ادامه داده اراضی دلتای رودخانه را متصرف شد و سلطنت مجاور ( کتیاوار) یا "سوراشتر | Surashtra" را که عبارت از "سارا وستس Saraostos" یونانی ها باشد مطیع ساخت علاوه برین سلطنت سیجر دیس "Sigerdis" را که تعین آن مشکل است بدست آورد. شاید سلطنت خوردی بین بتاله Pattala و "سوراشترا" بوده باشد "را و لنسن" ازین هم تشریحات بیشتری درین زمینه داده به تعقیب آنچه بالا ذکر کردیم میگوید: "علاوه بر ین سلطنت های کنار سواحل حقایقی در دست است و نشان میدهد که حصه زیاد پنجاب هم بدست دمتریوس افتاد." دمتریوس وقتیکه به مناطق شرق اندوس دست یافت شهری آباد کرد و آنرا به احترام نام پدر خود "ایوتید میا" نام نهاد بعضی ها بنای این شهر و به خود "ایوتیدم" هم نسبت داده اند ولی نظریۀ اول صحیح تر است در تعین شهر "ابو تیدمیا" نظریات مختلف است بعضی آنرا "سا گالا" Sagala بر خی "شار کوت" Shorkot نزدیک "جهنگ" Jhang و عده ئی "سیالکوت" نزدیک لاهور میدانند و در ذیل شهرهایی که بدست دمتریوس آباد شده از آن مفصل تر صحبت خواهیم کرد اینجا بحث ما در فتوحات دمتریوس در خاک های هند است. "تارن" مینگارد: "همینکه شهر تا کربلا بدست دمتریوس افتاد پیشرفت او به دو طرف صحرای هند در دو خط امکان پذیر شد: یکی بطرف جنوب شرقی در امتداد راه بزرگی که از پنجاب از معبر دهلی موجوده گذشته بطرف حوزۀ گنگاه و پایتخت مورباها یعنی شهر "پانلی پوترا" Pataliputra میرفت و دیگری بطرف جنوب غرب و جنوب تا مصب اندوس و ماورای آن. اسکندر هم قصد پیشروی را درین دو خط کرده بود ولی دمتریوس با داشتن دوژ نرال لایق که عبارت

از اپولو دوتوس Apollodotus ومناندر Menandre باشد موفقیت حاصل کرد."

دو منبع قدیم یونانی یعنی "تروگ Trogu" و "ابولو دوروس" فتح علاقه شمال غرب را به سه نفر نسبت میدهند که عبارت از دمتربوس "وایولو دوتوس" و "مناندر" باشد و این نظریۀ ما را بکلی تائید میکند و از اینجا هم واضح معلوم میشود که پادشاه باختر با دوژنرال خود چه نقشه ئی برای فتح هند طرح کرده بود. برای اینکه اقدامات آنها خوبتر فهمیده میشود سیر حرکت هر کدام رایک یک مطالعه میکنیم: 


خط دمتریوس:

قراریکه از پاره قراین معلوم میشود خود یاد شاه آریانا به حیث قوماندان نظامی، خط سند و علاقه مربوطه آنرا تعقیب میکرد دریک تفسیر صرف و نحو "پتانجالی" Patanjali صفحه (١٤۶) درمیان "سوویراها" Sauviras (باشندگان جوار سند) شهری را"دانا میترا" Dattamitra نام بنا نهاد. این "داتا میترا" در مهاباراته به حیث پادشاه "باوانا" و "سوو یراها" ، یعنی یونانی ها و اهالی سند یاد شده و بلاشبه عبارت از دمتریوس پاد شاه باختر است سپس دمتریوس یا از راه خشکه و یا از راه آب جریان "اندوس" را فرود آمده و اگر از راه آب فرود آمده باشد معلوم میشود که عده سفاینی هم در دست پادشاه فاتح آریانا بود چنانچه "تارن" به این عقیده است که پادشاهان باختر دسته سفاینی در اکسوس داشتند و نیزه سه دندانه روی مسکوکات علامه ممیزۀ قوه در بانی آنها بشمار میرفت بدین قرار خود سلطان باختر دمتریوس خطی را که برای خود معین نموده بود تا اوقیانوس پیموده و از فتح این علاقه ها به تا گزیلا مراجعت کرد. درین وقت «اپولود و توس" که او را هم برادر و هم ژنرال پادشاه آریانا خوانند از شهر دمتریاس اراکوزی جد روزیای شرقی را فتح کرد.


خط حرکت مناندر بطرف "پتالی یوترا":

مناندر در عصر دمتریوس سلطان باختر بحیث ژنرال بزرگی شهرت یافته بود این شخص اصلاً در شهر "اوپیان" در دامنه "خواجه سیاران" فعلی تولد شده و بهمین جهت تارن او را از یونانی های پارو پا میزادی حساب میکند و میگوید که تولدى او در یک دهکده نشان میدهد که پدر اوزمین دار بزرگی بوده و در قلعه مستحکم او تولد یافته و با رشادت و مهارتی که داشت به مقام ژنرالی رسید پیشتر اشاره نموده ایم که بعد از رسیدن پادشاه آریانا به تاکریلا امکان حرکت در دوسمت برای قشون دولت یونان و باختری پیدا شد: یکی در امتدادا ندوس که خود دمتریوس شخصاً آنرا بعهده خود گرفت و انجام داد و دیگر راه شرقی بطرف "پتالی پوترا"

پیشرفت مناندر به سمت جنوب شرقی از منابع یونانی و هندی هر دو معلوم میشود و بعضی ها که از پلان و خطوط حرکت قشون یونان و باختری پوره واقفیت ندارند تمام فتوحات هندی را به مناندر نسبت میدهند حال آنکه پادشاه آریانا وژنرالهای او با طرح نقشه واحد بخطوط علیحده پیش می رفتند."اپولو دوروس" میگوید که یونانی ها (یعنی یونانی های با ختر) نسبت به مقدونوی ها یعنی (اسکندر) زیاده تر در هند فتوحات کردند و مالک هندى ها شدند نسبت به اسکندر اقوام بیشتری را عقب راندند و این کارها بیشتر بدست مناندر و چیزی بدست دمتریوس صورت گرفت "تارن" این جمله ها را تجزیه کرده و می نویسد که از جمله (ایشان عقب زدند) معلوم میشود که دمتریوس ومناندر هر دو مشترکاً کار میکردند و مناندر از دمتریوس پیشتر رفت و این نظریه ما را مبنی بر آنچه پیشتر نگاشتیم تائید میکند زیرا دمتریوس خودش خط اندوس را تعقیب کرد و مناندر وظیفه دار بود که بطرف "پتالی پوترا" پیش برود مناندر درین راه پیش رفت و رودخانه "هیپانیس" Hypanis (به آس) "وایومانس" Iomanes (جمنا) را عبور نموده در حوزه گنگاه تا شهر پتالی پوترا خودرا رسانید.

به این ترتیب ژنرال فاتح او پیانی قرار نقشه ئی که از طرف سلطان آریانا دمتریوس تعین شده بود تا آخرین نقطه پیش آمده و حتی پایتخت امپراطوری موریا را فتح کرد و از سواحل چپ اندوس تا کنار گنگا تمام هند شمالی جزء متصرفات شهنشاهی یونان و باختری شد.

پیشرفت قوماندان های دولت یونان و باختری بطرف "پتالی پوترا" از منابع هندی هم معلوم میشود چنانچه تارن برای اثبات این مطلب (یوگا پورانا" Yuga-purana صفحه ۱۳۲ را شاهد آورده و میگوید محض تعقیب خط حرکت مناندر مطلوب ما را بر می آرد درین شبه نیست که دمتریوس سلطان آریانا با ژنرال خود مناندر اول در تاکز بلا توقف نموده و نقشه های آتی حرکت خود را در آنجا طرح کردند مناندر اول "ساگالا" یعنی سیالکوت بین چناب وراوی را متصرف شد و پسان ها که امارت این علاقه ها از طرف دولت یونان و باختری به او سپرده شد و آنجارا مرکز خود ساخت بنام او "میلنداپانا" Milindapana معروف شد سپس به شهادت "ایو لودر روس" رود (به آس) را عبور کرد (۱) متعاقباً "یوگابه رانا" Yuga-purana از (یا وانا) یعنی یونانی ها در علاقۀ ماتورا وجمنا صحبت میکند. باز همین ماخذ هندی از "یاوا ناها" در "ساکنا" Saketa علاقۀ "ارد" و در علاقۀ "پنجاله" Panchala یعنی دواب جمنا و گنگا حرف میزند و بالاخره "اپولو دوروس" و ماخذ هندی فوق الذکر هر دو از اشغال پایتخت موریاها یعنى "پتالى پوترا" وپتنۀ امروزی تذکار میدهند. خلاصه مناندر از سیالکوت نزدیک لاهور تا "پتالی پوترا" کنار گنگا تمام این منطقۀ را بفرمان پادشاه آریانا فتح وجزء متصرفات دولت یونان و باختری ساخت. 

سهم اپولو دوت در اقدامات استعماری:

پیشتر متذکر شدیم که "اپولو دوت" از شهر دمتریاس اراکوزی از راه جدوز یا بطرف سند آمد و در تاکزیلا با سلطان آریانا ملحق شد. "اپولو دوت" اول به کمک قوۀ دریائی ولایاتی را که مشرف به سواحل اندوس بود فتح کرد و بعد متوجه "راجپوتانه" شد. مشار الیه علاقۀ "Cutch" را متصرف شده و در امتداد سواحل بطرف جنوب غرب متوجه شد. بطلیموس درین حصص از شهر یونانی موسوم به "ته او فیلا" Theophila صحبت میکند و این شهر در مناطق غربی دلتای اندوس وقوع داشت و موقعیت آنرا سر راه "پتاله" Patala به "اوجن" Ujjain قرار میدهند.

تارن میگوید که این شهر اصلاً هندی بود و در اثر فعالیت های "اپولودوت" دوباره آباد شد و بنام مادر این پادشاه باختر به اسم "ته اوفیلیا" شهرت یافت پیشتر در ذکر فتوحات اوتیدم پدر دمتریوس از تصرف بعضی علاقه های سند و نزدیک سواحل ذکر نمودیم. تارن به استناد "اپولودو روس" فتح علاقه "پتالن" Patalene (دلتای اندوس) واراضی ساحلی را که عبارت از سلطنت "سارا اوستس" Saraostas و سلطنت "سیگردیس" Sigerdis باشد بعضی علاقه های "سوراشترا" Surashtra و کتیاوار را به "اپولودوت" نسبت میدهد.

قراریکه از روی نگارشات مولف "مسافرت بحراری ترئه PeriplusmarisErythRée" معلوم میشود "اپولودوت" بندر "بری گازا" Brygaza یعنی (براچ Broach) در گجرات وسواحل شرقی خلیج کمبی را که مقابل کتیا وار افتاده است هم فتح کرد و مولف کتاب فوق اظهار میدارد که مسکوکات "اپولودوت" و "مناندر" در بندر مذکور در قرن اول مسیحی یافت میشد و این مسکوکات شواهد زمانی است که مناندر و اپولودوت ژنرالهای فاتح از طرف دمتریوس سلطان آریانا بحیث امیر در قطعات متصرفی هندی حکمفرمائی کرده اند. بدین قرار "اپولودوت" بطرف جنوب هند تا کتیا وار وحصه ئی از گجرات یعنی "باریگازا" و "سورت" را متصرف شد. "باریگازا" از نقطه نظر مراودات در یائی و خشکه اهمیت زیادی داشت زیرا از یکطرف راه دریا از جانب غرب بدان منتهی میشد و از طرف دیگر راهی از آنجا بطرف "ایوجن" و "ویدیسا" vidisa و کو زامبی Cosambi کنار جمنا به پتالی پوترا در سواحل گنگا میرفت.


خاک های موریا بدست دولت یونان و باختری:

در مبحث موریا (حصۀ دوم فصل پنجم) مفصل و در اوائل این فصل بصورت مختصر دیدیم که مور یا ها از عدم سلطنت مرکزی در آریانا استفاده نموده و مناطق شرقى و بعض حصص دیگر جنوب هندوکش را متصرف شدند. با ظهور ایو تیدم اصل خاک آریانا تا سواحل اندوس خود بخود از وجود آنها خالی شد و با جلوس دمتریوس تمام نقاط حیاتی آنها تا مرکز سلطنت شان "پتالی پوترا" جزء متصرفات باختر شد از روی نقشۀ فتوحاتی که دمتریوس در هند وضع کرده بود و شرح آن گذشت واضح معلوم میشود که منظور سلطان آریانا فتح تمام خاک اصلى خاندان موریا بود "پتالی پوترا" پایتخت امپراطوری موریا، تاکز یلا مرکز نیابت سلطنت آنها در علاقۀ شمال غربی و ایوجن مرکز نیابت سلطنت آنها بطرف غرب همه بدست پادشاه آریانا و قوماندان های او مفتوح گردید. تارن میگوید: "حالا با مناندر در پتالی پوترا اپولودوت در ایو جن وخود دمتریوس در تاکزیلا هر سه نقطۀ اساسی امپراطوری موریا هر سه مراکز اداری بدست "دمتریوس افتاد."


مراجعت دمتریوس به آریانا و مقرری های جدید:

بعد از غیاب طولانی و پس از عملی ساختن نقشۀ فتوحات خود دمتریوس از تاکزیلا به آریانا و مرکز سلطنت خویش باختر مراجعت کرد قراریکه معلوم میشود مراجعت اواز تا کزیلا فوری و بصورت غیر مترقبه صورت گرفته است یعنی محتملا هنوز مصروف نقشه های اداری متصرفات بود که کدام واقعۀ غیر مترقبه حضور او را بصورت فوری در باختر ایجاب کرده است. این واقعه را بعضی ها وفات پسرش ایو تیدم دوم که در باختر به حیث امیر گذاشته بود یا نگرانی حملات بادیه نشینان شمال و یا هر دو تعبیر کرده اند. بهر حال علت هر چه بوده قرار نظریه تارن پیشروی های سلطان آریا نا در هند در حو الى ۱۷٥ ق م تمام شده و بطرف آریانا  و باختر مراجعت کرده است. غیاب چندین ساله و دوری از مرکز سلطنت طبعاً ایجاب میکرد تا در تشکیلات اداری و عزل و برقراری امرای داخلی تجدید نظر کند. اولین اقدام "دمتریوس" در آریانا این بود که عوض برادر کوچکش "اپولو دوت" که مشغول ادارۀ اراضی متصرفی هندی بود پسر سومش "پانتالئون" Pantaleon را به حیث امیر سیستان و اراکوزی مقرر کند پانتالئون در سیستان بیشتر مسکوکات جدش ایو تیدم را منتشر ساخته و حتی به ضرب سکۀ او ادامه داد. دمتریوس حینیکه عازم کشور کشائی در خاک هند میشد در جنوب هندوکش در علاقۀ پارو پا میزادی پسر دیگرش دمتریوس دوم را به حیث امیر گذاشته بود وقتیکه از هند مراجعت کرد و خبر وفات ایوتیدم دوم پسرش امیر باختر راشنید دمتریوس دوم را به باختر مقرر کرد و ولایت پار و پا میزادی را هم به پانتالئون امیر سیستان و اراکوزی داد عین همین کار در زمان اوتیدم جد آنها هم صورت گرفته بود زیرا خود دمتریوس شاه باختر درزمان شهزاد گی اول امیر اراکوزی و سیستان بود و بعد از سقوط نفوذ موریاها در ولایت پار و پا میزادی هم نظارت حاصل کرد. بعضی ها به این عقیده اند که دستریوس با این ترتیبات و مقرری عزم داشت که پس به هند مراجعت کند.

دمتریوس دوم پسرش تا زمانیکه امیر پارو پامیزادی بود بنام و تصویر پدر سکه زده است ولی در باختر پسران اوایو تیدم دوم و دمتریوس دوم که یکی پشت دیگر به امارت آنجا نایل شدند به تصویر و نام خود سکه زدند. پانتالئون پسر سوم دمتریوس امیرسیستان و اراکوزی و پارو پامیزادی سکۀ زیاد ندارد و میگویند مدت زیادی امارت نکرده بود که وفات کرد و جایش را برادر چهارمش "اگانوکلس" Agathocles گرفت برای اینکه وضعیت در تاریکی نماند در پایان از امارت های داخلی آریانا و امارتهای متصرفی هندی امپراطوری یونان و باختری صحبت میکنیم:


امارت پارو پا میزادی:

این امارت در تشکیلات اداری دولت یونان و باختری از زمانه های ایو تیدم وجود داشت لیکن چون در آنوقت نفوذ موریا ها تازه از آنجا برطرف شده بود بیشتر از طرف خود پادشاه و زمانی هم از طرف پسرش امیر اراکوزی اداره میشد.

در عصر زمامداری دمتریوس  وضعیت امارت پار و پا میزادی روشن شده است و از کهستانات مرکزی آریانا تمام کاپیسا و گندهارا تا کنار اندوس جزء آن بوده و امیر آن از کاپیسا تمام این خطۀ وسیع را اداره میکند.چنانچه بعدها حین عبور زایر چینی "هیوان - تسنگ" هم وضعیت اداری چنین بود. دمتریوس حینیکه عازم هند میشد یکی از پسرانش دمتریوس دوم را امیراین علاقه بزر بزرگ مقرر کرد و به او اهمیت زیاد میداد زیرا در نظر داشت که ارتباط خود را از تاکزیلا به باختر ذریعۀ او بر قرار داشته باشد، امارت پارو پامیزادی با موقعیتی که داشت حقیقتاً دارای اهمیت بسزا بود تمام راهای بزرگ هندوکش که باختر را به جنوب وصل میکرد در آن واقع شده بود و راهای امارت اراکوزی و سیستان و متصرفات ماورای اندوس همه از ینجا میگذشت، دمتریوس دوم در کاپیسا یا قراریکه "تارن" میگوید در شهر اسکندریه کاپیسا (پروان) سکه زده ولی برای پدرش که زده نه برای خودش، زیرا در سکه های(تترادراکم) چهاردرهمی او عنوان پدرش "دمتریوس پادشاه مغلوب نشدنی" ثبت است. در سکه های مربع مسی هم صورت پدرش را با کلاه معروف سرفیل و هم عنوان اورانقش کرده است چون زبان پراکریت و رسم الخط خروشتی در جنوب هندوکش عمومیت داشت آنراهم در مسکوکات خود بکار برده و درین راه هم سیاست پدر خود را تعقیب کرده است. 

وقتیکه دمتریوس اول سلطان آریانا از هند مرا جعت کرد اوتیدم دوم پسراو و امیر باختر وفات نموده بود. بنابرین امیر کاپیسا و پار و پا میزادی یعنی دمتریوس دوم را به باختر انتقال داد و امارت پاروپا میزادی راهم عجالتاً مربوط به اراکوزی و سیستان ساخت و از این جهت است که پانتالئون درین حصه هم نفوذ و آمریت یافته است. بعد از پانتالئون برادر چهار مشاکاتو کلس بحیث امیر در کاپیسا و پارو پامیزادی امارت کرده است. چون ولایت پاور پامیزادی و مرکز آن کاپیسا درین دوره اهمیت زیاد داشت و بعد از سقوط یونانی های باختر که پسان شرح خواهد یافت کانون دولت یونان و کاپسی شمرده میشد و مسکوکات امرای اینجا معلومات بیشتری راجع به علامۀ فارقه کاپیسا بما میدهد به تفصیل آنها می پردازیم زیرا اهمیت و مقام این قطعه در تاریخ این عصر وبعدها شرح بیشتری را ایجاب میکند. 


بعضی ملاحظات در اطراف مسکوکات پانتالئون و اگا تو کلس در امارت پاروپا میزادی: مانند سائر پسران دمتریوس پادشاه یونان و باختری امرای مذکور در سکه های مدور مسی عناوین مشخصی برای خود اختیار نکرده و فقط تصویر خود و عنو ان شاهی را با تصویر نشسته زوس "Zeus" که در دست خود مجسمه سه سره را گرفته است بضرب رسانیده اند. زوس در اینجا عبارت از فیلی است که رب النوع "کاپیسا" میباشد و پادشاه علاقۀ "پارو پامیزادی" که مرکز آن شهر "کاپیسی" بود باید علامۀ فارقۀ شهر را در سکه های خود استعمال کند. اگر چه از احتمالات بعید مینماید ولی از روی تشابه مسکوکات چنین معلوم می شود که علاقۀ سیستان و اراکوزی را هم درین زمان همین امیر پارو پامیزادی اداره میکرد. 

چیز مخصوصی که درین سکه ها قابل توجه است شکل سه سره رب النوع هکات "Hecate" است که تاحال معنی آن را پوره نفهمیده اند و بیشتر به موقعیت محلی پایتخت و وضعیت جغرافیائی آن اشاره میکند. هکات رب النوعی بود که آن را در نقاطی که سر سه راهی ها واقع بود پرستش میکردند. در علاقۀ پارو پامیزاد نقطه ئی که در سرسه راه مهم واقع شده باشد غیر از کاپیسا نیست که راه باختر وهند و ارا کوزی از راه کابل دران یکجا میشود. علاوه برین چیز دیگری که از وجود "هکات" در دست "زوس" معلوم میشود این است که "زوس" در زمان یونانیها رب النوع کاپیسا بوده و بهمین مناسبت روی مسکوکاتی که در اینجا به ضرب رسیده نقش میباشد. پس پانتالئون واگانو کلس یکى بعد دیگر امیر علاقه پارو پامیزادی بوده و مرکز قلمرو آنها همین کاپیسا بود.

علاوه برین و جو درب النوع "هکات" بعضی روشنی های دیگری هم در مسکوکات "پانتالئون" و اگاتو کیلس می اندازد، روی مسکوکات نیکلی ومسکوکات مدورمسی "دیو نیزوس" (رب النوع انگور و شراب) به قیافۀ جوان وبصورت نیم تنه بطرف راسته و هیکل پلنگی بطرف چپۀ آن نمایش یافته ، چون مضمون این سکه ها بیک زبان است معلوم میشود که مخصوص یونانی های آریانا بوده و شکل "دیونیزوس" آن طوریکه بعضی ها گمان میکنند به "شیوای" هندی رابطۀ نداشته و صد فیصد دیونیزوس یونانی رب النوع شراب و انگور است برعکس مسکوکات مربع مسی که به دو زبان بضرب رسیده و مخصوص هند بوده در یک طرف خود دختر رقاصه هندی را بلباس هندی نشان میدهد که در دست خود گلی گرفته است و بطرف چپ آن همان پلنگ میباشد اگرچه شیر عموماً در سکه های تاکزیلا دیده شد و بعضی ها گمان کرده اند که پلنگ سکه های فوق الذکر هم در حقیقت همین شیر بوده و در نتیجه ضرب سکه را به تا کزیلا نسبت داده اند ولی همان طوریکه "زوس - هکات" شهر مخصوصی از خود داشته که در کاپیسا واقع بود تصویر "دیو نیزوس" هم به شهر معینی دلالت میکند که عبارت از "نگارا هارا" یا "هده" امروزه است که "بطلیموس" آن را "نگارا"  Nagara خوانده و درعین زمان "دیونی زو پولیس"  Dionysopolis یعنی شهر "دیونی زوس" هم یاد شده است. و چون "نگارا هارا" که امروز هم بهمان لهجۀ باستانی آنرا "ننگهار" گویند در قلمرو شرقی "پارو با میزادی" واقع و یکی از شهرهای خیلی مهم آریانای قدیم بشمار میرود احتمال زیاد دارد که مسکوکات مربع مسی "پانتالئون و اگاتو کلس" در آنجا بضرب رسیده باشند و چون "نگارا هارا" بطرف سرحدات شرقی آریانا افتاده عوامل مشتر که جامعۀ هندی و یونان و باختری آریانا در مسکوکات آنجا مشترک است یعنی پلنگ علامۀ فارقۀ شهر "دیونیزوس" جنبهٔ باختری و رقاصۀ هندی جنبۀ قرابت آن را به فضای هند نشان میدهد.

نا گفته نماند که "اگاتو کلس" یک سلسله سکه های مربع مسی هم دارد که در آن قطعاً زبان یونانی استعمال نشده هر دو طرف سکه به زبان "پراکریت" محلی به ضرب رسیده است. بیک طرف سکه نام "اگاتو کلس" وطرف دیگر آن کلمه ئی ثبت است که آن را "هیدیا سام" Hidiyasame خوانده و بصورت های مختلف ترجمه کرده اند و مناسب ترین همه "دیو کایوس dikaios" است که معنی آن (عادل نسبت به هندیها) میباشد. فراموش نباید کرد که بین مسکوکات ا گاتو کلس و سکه های بومی تا کیزیلا بعضی قرابت هها موجود است چنانچه گاتوکلس بعضی ها همین موضوع را دلیل گرفته میگویند که باید اگاتو کلس برتا کزیلا حکومت نموده باشد ولی حقیقت چنین نیست زیرا دمتریوس حکومت گندهارا را که بین علاقۀ تاکیزیلا و قلمرو حکمفرمائی اگاتو کلس افتاده به "اپولو دوتس" واگذار شده بود ، بعبارت دیگر قلمرو مخصوص اگاتوکلس از اسکندریه قفقاز بطرف سیستان انبساط داشت نه بطرف هند. علت پارۀ تشابهات بین سکه های بومی تا کزیلا و سکه های اگاتو کلس منوط به این است که در شهر مذکور بعضی تجارت خانه ها به مقصد تجارت سکه میزدند که یک حصه آن مخصوص غرب بود و شهر اسکندریه کاپیسا (پروان) دروازهٔ عالم غربی این وقت بشمار میرفت. یکی از اختصاصات دیگر بعضی سکه های "اگاتو کلس" این است که نوشته های پراکریت آن بجای خروشتی رسم الخط محلی آریانا به رسم الخط (برخمی) نوشته شده پانتالئون وا گاتو کلس فقط دو امیر پارو میزادی در میان پسران و امرای دمتریوس پادشاه یونان و باختری به این کار اقدام کرده اند و علتش این است که حدود شرقی امارت پارو پامیزادی در عصر آنها تا کنار اندوس انبساط داشت و با تعقیب سیاست پدر برای خاطر اهالی قریب سرحدات هند به رسم الخط آنها هم سکه به ضرب رسانیده اند.


امارت اراکوزی و سیستان:

پیشتر دیدیم که پادشاه بزرگ ومدبر یونان و باختری ایوتیدم برای حسن اداره کشور اماراتی بمیان آورده وزمام ادارۀ آنها را با اختیارات کامل ضرب سکه و غیره به فرزندان خود داد این رویه را پسر و جانشینش دمتریوس هم تعقیب کرد و حتی اراضی مفتوحۀ متصرفی هندی را هم به همین اصول اداره نمود. امارت اراکوزی و سیستان در عصر دمتریوس کمافی السابق بحال خود باقی ماند. پادشاه جدید آریانا اول برادرش اپولودوت را در انجا بحیث امیر مقرر کرده بود تا اینکه نقشه کشور کشائی را طرح کرد و شخصاً به تا کزیلا رفت و به اپولودوت امرداد که "جدورزیا" را فتح نموده و به تا کزیلا به او پیوست شود. بعد از مراجعت از هند و مشاغلی که برای برادر خود اپولودوت در انجا داده بود پسر سومش "پانتالئون" را امیر سیستان و اراکوزی مقرر کرد. مسکوکات پانتالئون بسیار کمیاب است و در سیستان بیشتر بنام جد خود ایوتیدم سکه بضرب رسانیده است چنین می نماید که بعض اوقات احاطه این امارت کلان شده و تا پارو با میزاد و مرکز آن کاپیسا هم انبساط یافته باشد. چنانچه بعضیها به اشتباه او را امیر پارو پامیزادی و مرکز امارتش را کاپیسا خوانده اند تاریخ امارت او به حوالی ۱۹۰ ق م نسبت میشود. پانتالئون مانند دیگر پسران دمتریوس درسکه های مدور مسی عنوان شخصی برای خود نگرفته و محض خود را امیرخوانده است. پانتالئون بیشتر مس سکه زده ، در روی مسکوکات خود زبان یونانی و در چپۀ آن زبان براکریت را استعمال نموده است.


امارت باختر:

بیشتر بملاحظه رسید که دمتریوس اول به مجرد یکه بر تخت باختر نشست به فکر کشور کشائی در هند افتاد لیکن چون نقشۀ بزرگی را پیش خود طرح کرده بود و میدانست که عملی ساختن نقشه مذکور غیاب چندین ساله او را ایجاب میکند برای حسن اداره داخل کشور و آسوده ساختن خاطر از مسایل اداری آریانا در مرکز دولت یونان و باختر یعنی باختر هم امارتی بمیان آورد و یک پسرش ایوتیدم دوم را در آنجا امیر مقرر کرد. این امارت بار اول در عصر او و دراثر قشونکشی ها و غیاب طولانی او در هند بمیان آمد. ایوتیدم دوم تا حوالی سال ۱۷۵ ق م یعنی تا سالی که وفات کرد در آنجا امارت میکرد و بدون شبهه تمام صفحات شمال هندوکش باختر و تخارستان وسغدیان حتى ولایت شرقی یعنی "هری" را با ملحقات آن اداره می نمود.

بعد از وفات ایوتیدم دوم ، حینکه پدرش از هند مراجعت کرد تجدید نظر در امارات داخلی آریانا نموده دمتریوس دوم امیر پارو پامیزادی را در باختر تعین کرد و جاى اخیرالذکر را به پانتا لئون داد چنانچه این وقایع بیشتر شرح یافت.


تشکیل امارات نودر خاک های متصرفی هندی:

پیشتر دیدیم که تحت او امر دمتریوس سلطان دولت یونان و باختری برادرش اپولودوت و یکی از ژنرال های معروفش مناندر در فتح هندسهم بسزائی گرفتند. دمتریوس برای اداره اراضی مفتوحه کسی دیگری غیر ازین قوماندان ها سراغ نداشت. لذا وقتیکه به باختر مراجعت میکرد خاک هند را میان آنها تقسیم کرد. روی هم رفته ا"پولودوت" از اندوس تاجیلم و تا بندر "باریگازا" وسواحل خلیج کامبی و مناندر به علاقه بین جیلم و و گنگا نفوذ و حکمفرمائی داشت و هر دو بعد از مراجعت سلطان آریانا بحیث امیر در ولایات اراضی مفتوحه مقرر و منصوب شده بودند.


حوزۀ امارت اپولو دوت:

درین شبهۀ نیست که "اپولودوت" بر گندهارا هم امارت کرده ولی بیشتر بحیث امیر "باریگازا" شهرت دارد و طبعا در تمام اراضی بین این دو نقطه امارت و حکم فرمائی کرده است امارت او برگندهارا از روی مسکوکات او معلوم میشود زیرا "زوس" کاپیسا و گاو کوهان دار شیوا علامۀ فارقه "پشکلاوانی" مرکز گندهارای غربی در مسکوکات مربع نقره ئی او دیده میشود ولی قراریکه بالا تذکار دادیم حوزه اصلی امارت او مخصوصاً بعد از انبساط دولت یونان و باختری در هند بین اندوس و جیلم بود و از تاکزیلا بنام دولت باختر بتمام این قطعه وسیع حکمفرمائی میکرد ، در میان مسکوکاتی که در تا کریلا به ضرب رسانیده شکل فیل هم دیده میشود و بعضی ها آنرا علامۀ فارقه شهر تا کزیلا میدانند و این هم از خود قصه ئی دارد که پورو شاه تاکزیلا حین ظهور اسکندرفیل مقدسی داشت که بدست فاتح مقدونیه افتاد و آنرا به معبد آفتاب اهدا کرد. اپولودوت با شغال مرکز امارت خود وقتیکه از جنوب هند بطرف شمال به شهر تا کزیلا آمد اراضی ساحلی خلیج کامبی ولایت "پتالنه" و "ایوجن" از نفوذ ادارۀ او دور ماند به این علت، یا حین ظهور "ایو کراتید" بحیث مدعى سلطنت باختر علاقه های مذکور از سلطۀ تصرفی دولت یونان و باختری برآمد.


حوزه امارت مناندر:

مناندر بحیث ژنرال دمتریوس در منابع هندی شهرت دارد از روی متن (یوگاپورانا) معلوم میشود که در پتالی پو ترا خود دمتریوس آمر فوقانی بود. در مهاباراته حینیکه دمتریوس و اپولو دوت بحیث شاهان "یاوانا" ذکر شده اند از مناندر اسمی برده نشده و این هم دلیل بر این است که او در اوایل محض ژنرال پادشاه یونان و باختری بود.

دمتریوس حین مراجعت باختر او را اول بحیث حکمران اراضی بین جیلم و گنگا مقرر کرد. و پسانها امیر این علاقه گردید. تارن میگوید که اعطای مقام امارت به غیر از بستگان شاه چیز بی سابقه است. در این صورت یا اراضی که به مناندر سپرده شده بود تحت نظارت برادر شاه اپولو دوت هم بود و یا مجبوریت چنین واقعه را بمیان آورده بود لیکن چون مناندر رشادت و مهارت زیادی درین جنگ ها بخرج داده بود لیاقت کاملی برای احراز چنین مقامی داشت.

اپو لودوت و مناندر امرای دولت یونان و باختری در هند چون در میان هندی ها زندگانی کرده و از نزدیک با آنها و عرف و عاداتشان تماس داشتند در آثار و منابع ادبی و مذهبی هند شهرت زیادی حاصل کرده اند مها باراته علاوه بر دمتریوس شاه فاتح یونان و باختری اپولودوت را بنام بهگاداتا Bhagadatta یاد کرده مناندر در ماخذ بودائی به اسم "میلاندا" شهرت فوق العاده دارد و مذاکرات طولانی بایکی از علما و فلاسفه بودائی نموده که در کتب تاریخ غالباً ازان بحث میشود و شاید ما هم موقع برای ذکر این مطالب بیابیم.


پایان سلطنت دمتریوس:

مراجعت دمتربوس از تاکزیلا به باختر تبدلاتی را بمیان آورد که ذکرش گذشت چون متصرفات هندی او و مخصوصاً اصول ادارۀ آن توجهات مزیدی بکار داشت حین مراجعت باختر باز درصدد موقع مساعد بود که پس به تاکزیلا بر گردد چنانچه این اراده او از روی تعین امیری برای مرکز سلطنت یعنی باختر هم معلوم میشود اگرچه واضح سندی در دست نیست که بالاخره به هند برگشت یا خیر بعضی مدققین برانند که به هند برگشت و در قلمرو امارت مناندر در قسمت های جنوب شرق در حوالى "ماتورا" بود که خبر ظهور امدعی سلطنت "ایوکراتید" را در باختر شنید.

بعضی دیگر چنین عقیده دارند که مناندر در هند مورد حمله ئی واقع شده و شاه باختر بکمک او آمد بود و به این جنگ ها مصروف بود که انتیو کوش چهارم سلوسی شامی دشمنی پدران خود را با دولت یونان و باختری تعقیب نموده و "ایوکراتید" یکی از ژنرالهای مقتدر یونانی باختر را برای اشغال تخت و تاج تحریک کرد. بهرحال قراریکه از (یوگا پورانا) معلوم میشود در اثر حملۀ ایوکراتید اراضی وسطی هند از دست دولت یونان و باختری خارج شد و به ترتیبی که پوره روشن نیست سلطنت دمتریوس به پایان رسید.


مسکوکات دمتریوس:

مسکوکات دمتریوس روشنی زیادی به تاریخ و گذار شات سلطنت او می اندازد و مانند تابلوئی دوره های سلطنت او را رسم میکند، دمتریوس پادشاه مقتدر باختر در عین زمانیکه فاتح و مرد کشور کشائی بود در ادارۀ مملکت و امپراطوری، سیاست عاقلانه ئی راکه با روحیات مردم موافق بود تعقیب میکرد. این رویه او در مسکوکات هم مشاهده میشود برای داخل کشور یکنوع سکه مخصوص داشت. و در آن مانند پدرش در یک روی سکه "هرکول" را به حیث حامی خاندان سلطنتی نقش میکرد پیشتر دیدیم که اولین خاندان سلطنتی یونان و باختری زوس را به حیث حامی دودمان خود انتخاب نموده بودند. راولنسن از روی سکه ئی که "گاردنر" به طبع رسانیده اظهار میدارد که یکی از تصاویریکه روی سکۀ دمتریوس دیده میشود "اناهیتا" یا ناهید باختری است که تعریف آن در اوستا آمده است و ماهم در فصل سوم از او صحبت کرده ایم. 

برای اراضی متصرفی خاک هند سلسلة مسکوکات نقره ئی به ضرب رسانیده و در آن برای مراعات فضای متصرفی و عرف وعادات اهالى لباس هندی و کلاهی بشکل سر فیل که علامۀ فتح هنداست بسر کرده جزئیات این سکه قرار آتی است:

روی سکه: پادشاهی به نیم رخ راست بلباس هندی دیده میشود. به سرش کلاهی به شکل سر فیل است نوشته ندارد.

چپه سکه: هر کول به قیافه جوانی ایستاده به دست چپش تیاق وروی بازوی چپش پوست شیر کشال است دست راست خود را به سر خود برده است. بطرف راست عمودی "بازیلوس" یعنی شاه و بطرف چپ عمودی "دمتریوس" ثبت است.

علامه مخصوص مسکوکات او پیش پای راست هر کول نقش میباشد غیر ازین مسکوکات دیگری هم دمتریوس دارد و برای مزید معلومات به کتلاک های مسکوکات مراجعه شود. دمتریوس در چپۀ بعضی مسکوکات خود رسم الخط محلی جنوب هندوکش یعنی خروشتی را استعمال کرده است.


شهرهائی که دمتریوس بنا نهاده است:

دمتریوس اول پادشاه یونان و باختر "فاتح هند" که منابع هندی اور ابنام "دهرمه میترا" یعنی "پادشاه عادل" هم خوانده مردی بود بصیر، سیاست مدار، با اداره کشور کشا، ورویه مملکت داری را تا میتوانست با روحیات محیط وعرف و عادات مردم خود کشور ونقاط متصرفی وفق میداد. دمتریوس در آبادی و عمران شهرها چه در داخل قلمرو مملکت و چه در اراضی متصرفی توجه زیاد می نمود چنانچه بسایقه این گونه احساسات یکدسته شهرها بنا نهاده که بنام او و پدر و مادرش شهرت یافته و پایان مختصراً از هر کدام آن جداگانه تذکار میدهیم: 


(۱) دمتریاس ارا کوزی:

این شهر از جملۀ شهرهایی است که دمتریوس بنانهاده و تاریخ بنای آنرا زمانی به او نسبت میدهند که هنوز به پادشاهی نرسیده و از طرف دولت مرکزی یونان و باختری در انجا سمت امیری داشت. درین شبهه نیست که این شهر در ولایت اراکوزی بوده و بطلیموس جغرافیه نگار کلاسیک در فهرست شهرهای اراکوزی از آن اسم میبرد. محل آن بصورت دقیق معلوم نیست که نزدیک سواحل ارغنداب بوده یا دور تر برخی محل آنرا در قلات غلزائی موجوده نسبت میدهند این شهر بنام خود دمتریوس شهرت زیاد دارد برای اینکه از شهر دیگر دمتر پرس که در حوزه سند بنا نهاده بود و بنام او یاد میشد فرق شود آنرا به اسم "دمتریاس اراکوزی" یاد میکنند.


(۲) ایوتیدمیا، ساگالا، سیالکوت:

حینیکه دمتریوس اول برای انجام نقشۀ فتوحات خود در هند از روداندوس گذشت تکریلا را قرارگاه خود قرار داده و از آنجا در امتداد خطوطی که شرح دادیم بنای پیش روی را گذاشت و در سواحل شرقی رو داکسین Aksines شهری بنانهاد و آنرا به افتخار پدر خود ایوتیدمیا نامید در تعین شهر "ایوتید میا" نظریات مختلف است، بعضی آنرا عبارت از شهر ساگالا Sagala میدانند که پیش از فتوحات اسکندر هم وجود داشت و در اثر تها جمات او بکلی خراب شد و باز دمتریوس روی خرابه های آن بنای شهر خود را گذاشت سا گالا شهر خیلی پر ثروت و آباد بود و یکی از مراکز متصرفات هندی دولت یونان و باختری در اراضی شرق اندوس بشمار میرفت. بعضی های دیگر موقعیت "ایوتید میا" رادر "شارکوت" Sharkot نزد یک جهنگ Jang موجوده یا "سیالکوت" نزدیک شمال لاهور میدانند.

"مکدوناله دکرندل" در اطراف "ساکالا" یا "ایو تیدمیا" تحقیقات بیشتری نموده و میگوید که لهجه سانسکریت این اسم "ساکله" یا "سکله" بوده که عیناً بصورت متذکرة بطلیموس سر میخورد. در "مهاباراته" بکرات ذکر شده وازان معلوم میشود که پای تخت مادراها Madras یعنی یکی از اقوامی بود که از باختر بدانجا مهاجرت نموده بود. از روی مهاباراته موقعیت آن بطرف غرب را وی معلوم میشود و آرین آنرا به اراضی شرق رودخانه مذکور قرار میدهد و این مسئله در تعین مو قعیت صحیح آن پاره اشتباهاتی پیش کرده. اسکندر در "سا گالا" خرابی های زیادی وارد کرد و حتی میگویند آنرا بکلی با خاک یکسان ساخت. 

جنرال کننکهم بکمک معلوماتی که هیوان - تسنگ ز ایر چین درین باره گذاشته موقعیت صحیح "ساگالا" را معین میکند و عبارت از محلی است که بنام "تپه سنکلاله" یاد میشود و تقریباً ٦٠ میل از شهر لاهور فاصله دارد و به نظریات آرین و کورتیوس هم سر میخورد زیرا ایشان میگویند که شهر روی تپه آباد بو ده شهر "ایو تیدمیا" بدست دمتریوس اول شاه یونان و باختری روی خرابه های ساگالا آباد شده و تا آخر مرکز متصرفات هندی دولت یونان و باختری بشمار میرفت.


(۳) دمتریاس سند:

علاوه بر دمتریاس "اراکوزی" پادشاه یونان و باختری که خودش شخصاً تا زمانی فتوحات خود را در خط اندوس تعقیب میکرد شهری بنام خود در سند بنانهاده که شاید در قسمت سفلی یا در حوالی دلتای سندوقوع داشت. چون اسکندر در تپاله Patala سدی ساخته و قسمتی از یونانی ها را در انجا گذاشته بود میگویند که دمتریوس در همان جا آبادی کر دو شهر دمتریاس سندا و عبارت از همان پناله میباشد. قراریکه تارن درپا ورقی ۲ صفحۀ ١٤٢ "یونانی ها در باختر وهند" شرح داده این شهر در کتیبۀ نمره "۱۹" "ناسیک" Nasik بنام "داتامیتریا" Dattamitriya یا "داتامیتیاکا" Datamitiyaka یاد شده است.

(۴) شهرته او فیلا:

این شهر هم قرار گمان غالب در حوالی دلتای سند در مجاورت شهر دمتریاس سند وقوع داشت، تارن بعد از اینکه از قوم "سوویرا" Sauvira یا "سوو براسند هو" صحبت میکند و میگوید که ما خذادبی آنها را با جمعی دیگر "بنام بهلیکا" یعنی بلخی یاد کرده اند اظهار میدارد که شهر "دمتریاس و ته اوفیلا" در میان همین مردمان آباد شده بود ته اوفیل نام مادر دمتریوس اول است و نشان میدهد که پادشاه یونان و باختری یک شهر را بنام پدر خود "ایوتید میا" و دیگری را بنام مادر خود "ته اوفیلیا" موسوم ساخته بود.


خوش رفتاری دولت یونان و باختری با اراضی متصرفی:

تا حال یکی دو جا اشاره نمودیم که دمتریوس اول فاتح هند در امور مملکت داری روحیات و عقاید و زبان و تهذیت و لباس و عرف و عادات مردم را چه در داخل کشور و چه در اراضی متصرفی مراعات میکرد این سیاست را نه تنها او بلکه فرزندان و امراو ژنرالها و جانشینان او پیروی کرده و مخصوصاً ادبیات ومنابع مذهبی هند آنرا فراموش نکرده است. چون دمتر یوس اصل اراضی مور یارا در خاک هند اشغال کرد شبهه ئی نیست که تا یک اندازه سیاست اداری و انسانیت خواهی اشو کارا پیروی کرده و میخواست با رویۀ اعتدال کارانه اراضی متصرفی را اداره نماید. شبهه نیست که دیانت بودائی که درین وقتها جنوب شرقی هندوکش یعنی پار و پا میزادی را فرا گرفته بود در این امر بی دخل نیست و چون دمتریوس بیشتر بطرف مرکز بودیزم در خاک هند نزدیک میشد کوشش زیاد میکرد که اقدامات خود را مطابق روحیات آن دیانت موافق سازد. از طرف دیگر چون دودمان "سونگا" که عوض موریا در هند روی کار آمده بود بر مردم فشار و تعدی داشت بومیان هند مقدم دمتریوس اول شاه یونان و باختری و ژنرال فاتح او مناندر را گرامی دانسته راه نجاتی یافتند "مادراها" که از جملۀ قبایل "بلهیکا" یعنی باختری بودند و به هند مهاجرت نموده بودند بیش از همه به نفوذ دولت باختر خوش شدند و این چیزها واضح از روی خود منابع هندی معلوم میشود زیرا در "یوگا پورانا" پادشاه یونان و باختری دمتریوس به نام "دهرما میترا" Dharmamitra یا دشده درین اسم کلمۀ "دهرمه Dharma" یعنی "درست شده" و "عادل" دیده میشود قراریکه "تارن"

میگوید (۱) به وزن "دهرمه راجا" پادشاه داستانی و تصوری عادلی که در ادبیات هند شهرت دارد او راهم پادشاه عادل خواندند. این اسم و عنوان که از روح هندی نمایندگی میکند نشان میدهد که دمتریوس پادشاه یونان و باختری همان پادشاهی که او را "فاتح هند" میخوانند چقدر با مردم اراضی متصر فی هندى خوش رفتاری میکرد و جادارد که اگر هنگام نبرد او را "فاتح هند" میگوئم حین اداره بزبان خود هندی ها او را "دهرمه میترا" پاه شاه عادل بگوئیم.

وسعت قلمر و امپراطوری یونان و باختری در عصر دمتریوس: بیشتر دیدیم که ایوتیدم پادشاه یونان و باختری پدر دمتریوس در راه وحدت خاک آریانا جهد بلیغ نموده و همه ولایات تاریخی و طبیعی کشور را بدور مرکز سلطنت جمع کرد و در آبادی و عمر و عمر آن شهر ها و بسط زراعت و تجارت همت گماشت و حتی به ماورای پامیر و اندوس هم دست یافت در حقیقت توجه این پادشاه بزرگ در وحدت خاک آریانا وبذل مساعی اودر آبادی داخل کشور و وضع اصول صحیح اداری و پیروی سیاست عاقلانه با خارج زمینه را برای اقدامات کشور کشائی پسرش دمتریوس سراسر آماده ساخت زیرا وقتیکه "ایوتیدم" وفات کرد و دمتریوس بر تخت باختر نشست کاری برای او نمانده بود جز اینکه به توسعۀ متصرفات دولت یونان و باختری کوشش کند و طوریکه دیدیم به مجرد جلوس به این کار متوجه شد. یافتوحات اسکندر یا تصرف تمام اصل خاک هندى دولت موریا ، او را متوجه هند ساخت و هر دو نظریه را عملی کرد زیرا اسکندر کنار جیلم متوقف شده بود و او تا سواحل گنگا بطرف شرق پیش رفت و تمام خاک دولت موریا را در هند متصرف شد از اصل خاک تاریخی آریانا فقط ولایت جدروز یا که تا حال بیرون مانده بود در عصر او به سائر قطعات مملکت پیوست شد و دامنۀ متصرفات هندی چه به طرف حوضۀ گنگا و چه بطرف دلتای سند و سواحل خلیج کامبی وسعت خیلی زیادی اختیار کرد. پنجاب ایالات متحده  بیهار Bihar سند کتچ Couth کتیاوار، گجرات شمالی قسمتی از راجپوتانه با سه مرکز مهم ۷ پتالی پوترا ایو جن وتاکزیلا همه جزء متصرفات هندی دولت یونان و باختری بشمار میرفت آنچه که منابع یونانی و هندی دور تر از رود خانه جیلم در خاک هند با سکندر نسبت داده اند همه اش در حقیقت مدیون کارنامه های درخشان دمتریوس پادشاه آریانا است و در پایان این همه فتوحات در هند خود را "فاتح هند" خواند و این عنوان را در زمانه های باستان جز او کسی بحق دعوی نکرده است تارن مینویسد: "برای چند سال دمتر یوس حکمفرهای سلطنتی بود که از روی اندازه و وسعت از قلمرو سلوسی ها گذشته بود و از یا گزرت تا خلیج کامبی و از صحرای فارس تاوسط گنگارا در بر میگرفت."

با فتوحات دمتر یوس وژنرال های اواپو لودوت ومناندر روح ومفکوره و تهذیب یونان و باختری بیش از بیش در خاک هندریشه دوانیده و مستحکم و برقرار شدا قدامات دمتریوس از نقطۀ نظر سیاست استعماری و دوام حاکمیت دودمان شاهان یونان و باختری و تمرکز ثقل تهذیب باختر در هند دارای اهمیت فوق العاده بزرگ است "سا گالا" یا "سیالکوت" نزدیک لاهور ازین عصر به بعد مدت بیش از دو قرن کانون ومرکز سیادت اداری، سیاسی، تهذیبی احفاد شاهان یونان و باختری باقی ماند و حتی زمانیکه در اثر ظهور اسکائی ها و یوچی ها دولت یونان و باختری در صفحات شمال هندوکش منقرض شد و حتى پس از آنکه هرمایوس آخرین پادشاه یونان و باختری کاپیسا هم در حوالی  شروع عهد مسیح از میان رفت "ساکالا" به اولادۀ شاهان یونان و باختری و تهذیب ایشان وفادار مانده بود و آخرین سنگر تهذیب باختر دران قطعه بشمار میرفت در تاریخ آریانا مثالهای زیادی موجود است که هر وقت پادشاهان نیرومند و مقتدر ما امپراطوری تشکیل داده و خاک های هندرا متصرف شده اند و باز بنا به ظهور سلالۀ دیگر و تشکیل دولت جدید امپراطوری سابق دراصل چوکات کشور سقوط کرده است دامنه و بقایای آن در خاک هند مدت های مدید دوام کرده است و به این ترتیب آریانا حکمفرمایان زیادی به هندداده است و با این پادشاهان و فتوحاتشان تهذیب آن وقت آریانا در ماورای اندوس منتشر گردیده است. اپولودوت و مناندر برادر و ژنرال فاتح دمتریوس که پسان بحیث امرا در خاک های متصرفی هندی دولت یونان و باختری مقرر شدند نفوذ اداری خودرا در آنجا محکم کردند و بنام دولت یونان و باختری سلطنت در آنجاها قریب دو قرن دوام کرد. نفوذ دولت یونان و باختری در متصرفات ماورای پامیر کمافی السابق پا برجا بود ، ختن، کاشغر، و تمام اراضی سنکیانک امروزه از طرف عمال دولت یونان و باختری اداره میشد و با تحکیم روابط تجارتی روابط تهذیبی بیش از بیش میان باختر و این قسمت ها منبسط شده بود و کارگران و هنر پیشه گان باختری درین جاها مصروف کار شده بودند صنعت ادبیات یونان و باختری با رسم الخط خروشی بیشتر در میان باشندگان سنکیانک منتشر شده بود از نگارشات استرابو بر می آید که نفوذ دولت یونان و باختری تا آخرین سرحدات غربی سریک Ser ike"" یعنی تاشقرغان سرقول "Sarikol" در حواشی کشور چین رسیده بود و قشون دولت باختر برای حسن انتظام و مراودات تجارتی و دفاع از ترکتازی های اقوام بادیه نشین اسکائی این خطه دور افتاده را اداره میکرد دولت یونان و باختری در سالهای آخر سلطنت دمتریوس شکل امپراطوری خیلی بزرگی را بخود گرفته بود و به مراتب از قلمرو امپراطوری سلوسی های یونانی شام بزرگتر شده بود شاه باختر و پسران او که هر کدام در داخل آریانا و اراضی متصر فه از طرف دولت مرکزی به امارت های بزرگی نایل شده بودند روی هم رفته و دست جمع در تحکیم مبادی و اعتلای مادی و معنوی دولت یونان و باختری و حراست ارکان امپراطوری جهد بلیغ نموده و با بصارت و عزم و اداره وظیفۀ بزرگ خود را عملی کردند. شهرها چه در داخل و چه در اراضی متصرفی همه جا آباد شد.


سومین خوانوادۀ سلطنتی یونان و باختری

خاندان "ایو کراتید"


بعد از خاندان اول و دوم یعنی خاندان "دیودوت" و "ایوتیدم، دودمان سوم سلطنتی یونان و باختری با ایوکراتید در حوالی ۱۷۵ ق م آغاز میشود. در مورد سلطنت خاندان اول وظهور سلالۀ ایوتیدم دیدیم که دولت سلوسی شامی برای امحای آزادی باختر و گل کردن نقشۀ سلطنت مستقل یونان و باختری چه کاری بود که نکردند. از وسایلی که در دست آنها بود از همه کار گرفتند رؤسای ملی را دل داری کردند ، مردان با نفوذی را که در فضای آزاد باختر تربیه شده بودند مقامات بلند وعده دادند و حتى نائب الحکومه و امرادر میان آنها انتخاب کردند. همه نتیجۀ معکوس داد و همه از مناصبی که سلوسی ها به آنها دادند به نفع خود و آزادی باختر و استقلال دولت یونان و باختری استفاده کردند چون این اصول کامیاب نشد به توطئۀ و تحریکات پرداختند تا اینکه خاندان اول شاهان مستقل یونان و باختری سقوط کرد و سلالۀ دوم یعنی ایوتیدم و پسرش به مراتب به تحکیم ارکان دولت یونان و باختری و شالودۀ استقلال آن صرف مساعی نمودند و علاوه برتوحید خاک آریانا متصرفات وسیعی در هند و سنکیا نگ به آن افزودند و امپراطوری ساختند که از حیث و سعت خاک از امپراطوری خود سلوسی ها کلان تر شد سلوسی ها که سلطنت مستقل یونان و باختری را دیده نمی توانستند طبعاً از امپراطوری یونان و باختری و موقعیت مساعد آن به هراس افتادند راهای حیاتی و تجارتی با چین و حوزۀ گنگاو بحیرۀ هند همه در دست پادشاهان باختر بود بناء علیه انتیو کوش چهارم سلوسی سیاست مخالفت کارانۀ ارثی خود را نسبت به باختر تعقیب نموده و چون بعد از تجربه انتیو کوش سوم میدانست که اقدامات

عسکری نتیجه نخواهد بخشید باز سیاست "انتریک" وتحریک را پیش گرفت این دفعه به یک نفر از ژنرال ها که در باختر بود و "ایو کراتید" نام داشت متوصل شده و او را به اشغال تخت باختر تشویق نمود.

قراریکه در مبحث پیشتر شرح دادیم خود پاد شاه یونان و باختری دمتریوس بعد از تجدید نظر در امارات داخلی آریانا و انتصاب پسرانش دمتریوس دوم در باختر، پانتالئون در اراکوزی و سیستان و بسان تر در پارو پا میزادی پس برای اداره اراضی مفتوحه متصرفی هند عازم تاکزیلا شده بود و زمینه برای ظهور ایو کراتید در باختر مساعد شده بود زیرا پادشاه با سران سپاه و نیروی بزرگ در امتداد سند تا اوقیانوس و بطرف شرق هند تا پتالی پوتر امشغو ل کا ربود بعد از اعلان پادشاهی ایو کراتید در باختر قرار یکه پسان خواهیم دیدد متر یوس برای استرداد تخت و تاج خود پاره اقداماتی کرد ولی موفقیتی بدست آورده نتوانست و در حوالى ١٦٠ ق م در گذشت. 

"ایو کراتید" بر تخت باختر نشست ولی باز برای دفعۀ سوم تحریکات سلوسی های شام جائی را نگرفت و چیزی که دل آنها میخواست بمیان نیامد. پیشتر در مورد دومین دودمان مستقل یونان و باختری دیدیم که دیودوت دوم در اثر تحریک آنها کشته شد و ایونیدم پادشاه گردید ولی دولت مستقل یونان و باختری از بین نرفت بلکه قوی تر شد این دفعه باز دمتریوس بزرگ و فاتح تخت و تاج خود را از دست داد و در گذشت وایو کراتید برتخت باختر جلوس کرد ولی باز آزادی باختر استقلال باختر دولت یونان و باخترى کما کان پابرجا ماند تنها چیزیکه این بار پاره تغیراتی وارد کرد این بود که خاندان دمتریوس وایو کراتید را از هم جدا کرد و جدائی آنها در تعلقات دولت یونان و باختری و متصرفات هندی آنها تا ثیر بخشید یعنی ایوکراتید در باختر و آریانا به سلطنت پرداختند و سلاله و ژنرال ها و احفاد دمتریوس در هند ماندند و "ساگالا" را مرکز قرار داده بنام دولت یونان و باختری سلطنت جداگانه در آنجا تشکیل کردند و ازان آینده صحبت خواهیم نمود.


ایو کراتید:

(حوالى ۱۷۵ (ق م): در زمانیکه دمتریوس اول شهنشاه یونان و باختری مشغول اداره و تنظیم امور اراضی متصرفی در هند بود و کارهای باختر به دست پسرش ایوتیدم دوم یا دمتریوس دوم اداره میشد دفعة اعلان شاهی نموده و تخت و تاج سلطنت را اشغال کرد جزئیات جلوس ایوکرانید ازین بیشتر معلوم نیست بهر حال به مجرد اعلان سلطنت خود را "پادشاه کبیر" خوانده و بزرگترین و زیباترین سکۀ طلائی بضرب رسانید که نمونل آن در پاریس موجود است. در عین زمان به بنای شهری هم اقدام کرد که بنام "ایو کراتیدیا" شهرت دارد. ایو کراتید سرسلسلۀ سومین دودمان سلطنتی یونان و باختری مانند شاهان دودمان پیشینه آزادی باختر و حفظ استقلال دولت یونان و باختری را شعار خود قرارداد مدققین از روی عنوان "پادشاه کبیر" و تاسیس شهر "ایو کراتیدیا" نتیجه گرفته میگویند که ایو کراتید پادشاه مستقلی بود زیرا قرار عرف این وقت کسی بدون داشتن استقلال کامل شهری بنام خود بنا نمیتوانست. همین طور ضرب سکه بزرگ طلا و اتخاذ لقب "پادشاه کبیر" هر کدام بجای خود دلالت میکند که ایو کرانید پادشاه بزرگی بوده و قراریکه بعدها خواهیم دید عصر او یکی از دوره های در خشان دولت یونان و باختری بشمار میرفت. از روی مسکوکات، ایو کراتید تقریباً ٤٠ و ٤٥ ساله معلوم میشود و به این قرار تولدی او در حوالى ٢٠٥ - ٢١٠ ق م صورت گرفته است تا جائیکه معلوم میشود "ایو کراتید" یکی از مردان نظامی و قرار اکثر احتمالات ژنرال بوده و در باختر در سلک نظام دولت یونان و باختری مشغول بود "گت شمیت" انقلاب او را در باختر در حوالی ١٧٥ ق م قرار میدهد و این سالی است که مهرداد در پارتیا به سلطنت رسیده است و شهادت جو ستن این نظر به را تائید میکند زیر امیگوید که این د و پادشاه تقریباً بیک زمان بر تخت سلطنت جلوس کرده اند. چون خاک های سائر نقاط آریانا و اراضی متصرفی هندی بدست دمتریوس و پسرانش ( که در هر گوشه سمت امیری داشتند) و ژنرال های او بود تا سال ١٦٧ ق م نفوذا یوکراتید در شمال هندوکش در باختر و سغدیان محدود ماند.


جنگ های داخلی یا مقابلۀ دودمان سلطنتی یونان و باختری: پیشتر دیدیم که ایو کراتید بچه شرایط و در چه فضائی بر تخت باختر جلوس کرد ایو کراتید پیش از اینکه بر کل آریانا و باز در متصرفات آن نفوذ و حاکمیت پیدا کند مشکلات زیادی در پیش داشت زیرا دمتریوس اول و برادرش اپولودوت و پسران و امرایش پانتالئون و اگاتو کلس در پارو پا میزادی و اراکوزی و گندهارا وژنرال معروفش مناندر در اراضی متصرفی هیچ کدام حاضر نبودند که تخت و تاج ونفوذ و حاکمیت از خاندان آنها برود به این مناسبت پارۀ جنگ های میان دودمان سلطنتی یونان و باختری در میگیرد که جزء جنگ های داخلی بشمار میروند و اینجا اول از مقابلۀ دو پادشاه یونان و باختری و بعد از مقابله های ایوکراتید با امرای دود مان سابق صحبت میکنیم:

تارن میگوید:

"اگرچه محقق نیست ولی از امکان بعید نمیباشد که دمتریوس درین وقت در "اراضی وسطی" هند بود و جنگهای سال ١٦٨ ق م ایوکراتید با امرای پادشاه سابق باختر صورت گرفته است بهرحال خود دمتریوس بهر جا که بود به "مناندر" امر داد که "پتالی پوترا" و تمام اراضی وسطی جنوب "ماتورا" را گذاشته و عجله داشت که بمقابل ایو کراتید به باختر بیاید زیرا از نگارشات جوستن و از "یوگاپورانا" واضح میشود که مقابلۀ آنها بطرف غرب هندوکش صورت گرفته است پسان ها ایوکراتید موقع یافته است که به هند حمله کند دمتریوس اگر در سال ١٦٨ ق م داخل جنگ شده یا نشده سال ١٦٧ ق م برای او سال بحران آمیزی بود" از نگارشات "جوستن" اینقدر هم معلوم میشود که دمتریوس پادشاه سابق یونان و باختری با ٦٠ هزار عسکر ایو کراتید را با سه صد نفر محاصره کرد مقابلۀ ارقام سپاه مبالغه کارانه است و حقیقت چنین خواهد بود که دمتریوس ایوکراتید را شکست داد و اخیرالذکر با سه صد نفر جانب باختر فرار نمود و با زیر اقتدار خود افزود درین وقت وفات دمتریوس به او موقع داد که به تصمیم خود پایه دار بماند انتی ماکوش برادر دمتریوس که امیر حصص شمال غربی بودهم وفات نموده و زمینه بیش از بیش برای ایو کراتید مساعد شد با وفات دمتریوس باز هم خاطر ایوکراتید بکلی آسوده نشد زیرا برادر و پسران و ژنرال او مناندر باقی مانده بودند. با وضیعت جدیدی که در آریانا و مخصوصاً در باختر رونما شد این ها همه در اثر امر دمتریوس بطرف پنجاب و گندهارا و پارو پامیزادی متوجه شدند. بیشتر دیده شد که در جنوب هندوکش در ولایت پارو پامیزادی اول پانتالئون و بعدا گاتو کلی امیر مقرر شده بود و گندهارای شرقی هم زمانی بدست اپولو دوت برادر دمتریوس شاه متوفای باختر اداره میشد. مناندر خاک هائی را که بطرف جنوب ماتورا بود گذاشته و خودش به پنجاب آمد "ا پولودوت" از اراضی جنوب حوزۀ سند بطرف شمال آمده به گندهارا متوقف شد. ایوکراتید باز از باختر کوه هندوکش را فرود آمده و در کاپیسا با امیر پار و پا میزادی "اگاتو کلس" مقابل شد، چون اگاتو کلس در مسکو کات شخص جوانی معلوم میشود تارن نتیجه گرفته میگوید که مشارالیه درین وقت مرده و یا در مقابله با ایوکراتید کشته شده است. اشغال کاپیسا بدست ایوکراتید از روی مسکوکات مربع مسی او معلوم میشود که دران "زوس" بالای تخت نشسته و به دو زبان و رسم الخط خروشی نوشته دارد: بعد از اشغال کاپیسا "ایو کراتید" بطرف گندهارا توجه نموده و کل آن باعجالتاً قسمتی از آن را اشغال کرده و شاهد این امر این است که روی مسکوکات برونز "اپولودوت" دو بار ضرب زده است و معمولا وقتی یک پادشاه روی سکۀ کس دیگر ضرب زده میتوانست که بر او غالب میشد "اپولودوت" در عصر همین جنگها که در قسمتهای شرقی گندهارا صورت گرفته است در حوالی سال های ١٦٢ - ١٦٣ ق م وفات نموده است. خلاصه به ترتیبی که ذکر شد "ایو کراتید" به دمتریوس و برادر و پسران او بر همه غالب آمده و در ظرف تقریباً ۷ سال بر چهار نفر از پادشاهان و امرای دودمان ایوتیدم فایق آمد.

به این طریق بعد از غلبه براپولودوت و اشغال گندهارای شرقی ایوکراتید به شرقی ترین حاشیۀ سرحدی آریانا حاکم شد درین شبهۀ نسبت که مشارالیه میخواست متصرفات هندی دولت یونان و باختری را هم تحت سلطۀ خود در آورد ولی مناندر از در مقابله با او پیش آمد و مانع پیشرفت او شد به این لحاظ استرابو میگوید که ایوکراتید هرگز از سواحل جیلم عبور نکرد و احتمال دارد که حتی از اندوس هم نگذشته باشد بعضی مسکوکات مسى ایوکراتید و مناندر بهم زیاد شباهت دارند و مجاورت نفوذ آنها را در اراضی سرحدی شرقی آریانا ومتصرفات هندی نشان میدهد قراریکه از قرائن معلوم میشود کامیابی های ایوکراتید کنار اندوس خاتمه یافته و متصرفات قدیم باختر به دست مناندر باقی مانده است و میان ژنرال اخیرالذکر و ایوکراتید پادشاه باختر معاهدۀ بعمل آمده ایو کراتید پس به باختر مراجعت کرد و اراضی ماورای شرقی اندوس تحت ادارۀ مناندر ماند.

حاکمیت ایوکراتید بر تمام آریانا:

جنگهای داخلی که شرح آن بالا گذشت اگرچه در اوائل و ظاهر امر به تفرقۀ زمامداران باختر وضعف دولت یونان و باختری تمام شد ولی توسعۀ تدریجی نفوذ ایوکراتید سر سلسلۀ سومین دومان سلطنتی یونان و باختری از شمال هندوکش به جنوب و پارو پامیزادی و کاپیسا و گندهارا و غیره باز سر از نو پیکرسومین دولت یونان و باختری را تقویت بخشید و ولایات آریانا یکه یکه به دور مرکز باختر جمع شده شده رفت. ولایات آریا (هرات) و مارگیان (مرو) و "استوئن" و "تراگزیان" همه کمافی السابق جزء دولت یونان و باختری بود اگرچه وضعیت در انجیان و سیستان و اراکوزی پوره روشن نیست بازهم میتوان گفت که این حصه ها هم آهسته آهسته از دست اولادۀ ایوتیدم بر آمده و مانند سائر قسمت ها تحت زمامداری ایوکراتید جزء دولت یونان و باختری شد. بعضی ها مدعی اند که ایوکراتید موسس سومین دودمان سلطنتی یونان و باختری بنوبۀ خود در هند یا اقلا در پنجاب فتوحاتی کرده ولی این نظریه حقیقت ندارد و طوری که گفتیم مشارالیه از رود اندوس پیشتر نگذشته است معذالک عنوان هندی "مهاراجا" بر خود نهاده و آنرا به یونانی "ملااوس بازیلوس" یعنی شاه بزرگ ترجمه کرده اند.

متاسفانه زمامداری ایوکراتید مدت مدیدی دوام نکرد و بعد از ایوتیدم و دمتریوس این سومین پادشاه یونان و باختری بود که ولایات آریانا را وحدت بخشیده و از باختر بر همه یکسان سلطنت کرده است دورۀ ایوکراتید از نقطه نظر آبادی و عمران شهرها و مخصوصاً توجه به هنر پیشه گان وصنعت کاران اهمیت به سزا دارد و قراریکه پایان تر خواهیم دید حکاکی، مهرکنی، هیکل تراشی در زمان او به منتهای عروج خود رسیده بود سومین دولت یونان و باختری با شخص مقتدر و بانفوذ ایوکراتید خوب شروع شده و بعروج خود رسیده بود ولی قضا برای ادامه و ترقیات مزید آن مساعدت نکرد و نگرانی هائی از شمال و شمال غرب و شرق یعنی از طرف اسکائی ها و پارت ها و اولادۀ خاندان ایوتیدم و طرفداران آنها مثل مناندر از خاک هند وغیره بمیان آمد این نگرانی ها در عصر خود ایوکراتید روبه وخامت گذاشته و در عصر پسرش "هلیو کلس" عواملی ظهور کرد که منتج به سقوط دولت یونان و باختری در شمال هندوکش گردید.


قدرت پارت و تحریک آنها به تجاوزات بطرف شرق:

از اوائل این فصل تا اینجا مختصر اشاراتی به پارتها نمودیم و دیده شد که دو دولت یونان و باختری و پارتى هر دو تقریباً بیک عصر در اثر یک مفکورۀ آزادی و استقلال خواهی از طرف رؤسا و باشندگان یک کشور در مقابل یک سلطۀ مشترک که عبارت از سلوسی های شامی باشد تشکیل شده یک مرام واحد را تعقیب میکردند. ارساس و دیودوت استقلال دولت یونان و باختری و پارتیا را اعلان کردند پسران شان دیودوت دوم و "تریدات" (تیرداد) مناسبات دوستی و مودت خود را محکم تر نمودند وایوتیدم با وجود در خواست وخواهش حکومت سلوسی بر علیه پارتیا قیام نکرد و بعد ازینکه انتیوکوش سوم شامی خاک آنها را عبور و قوۀ ایشان را ضعیف ساخت دمتریوس بعلت اینکه سلوسی ها در انجا نفوذ زیاد نیابند و به کشور ما نزدیک نشوند پیش دستی نموده و دو ولایت "استون" و "تراکربان" را جزء حوزۀ مملکت داری خود نمود. به این ترتیب با وجود تحریکات دولت سلوسی شامی تا این زمان روابط باختر و پارتیا صمیمی بود.

تغیر خانوادۀ سلطنتی در باختر وجلوس ایوکراتید ومخالفت هائیکه میان احفاد دو دودمان باختری در گرفت در ضعف دولت یونان و باختری دخیل شد پیشتر دیدیم که نیروی روز افزون دولت یونان و باختری را میرا طوری بزرگ آن اسباب تشویق دولت سلوسی شده بود چنانچه تغیر خانوادۀ سلطنتی باختر هم در اثر تحریکات آنها بعمل آمد. مقصود این است که سیاست دولت سلوسی نسبت به دو کشور شرقی: دولت یونان و باختری و پارتیا فرق کرده در اوائل میخواستند با باختر دوست شده پارتیا را از میان بردارند و پسانها با پارتیا اظهار تمایل نموده و در صدد اضمحلال دولت یونان و باختری برامدند. چون رومن ها درین وقت در قسمت های غربی آسیا دست یافته بودند سلوسی ها میخواستند که اراضی از دست رفتۀ غرب را از طرف شرق جبران کنند. انتیو کوش چهارم که میخواست دولت یونان و باختری و پارتیا هر دو را از میان بردارد باز تمایلی به باختر نشان داد تا پارتیامیان دو آتش گرفته شود ولی دولت یونان و باختری روی موافقت نشان نداد تا اینکه دمتریوس دوم شامی برادرش برپارتیا به تنهائی حمله کرد ولی درین وقت پارتیا کسب قوه واقتدار نموده بود.

بعد از ١٦٣ ق م که انتیو کوش چهارم سلوسی وفات نمود وعوض او برادر بزرگش دمتریوس که در روما بقسم یرغمل زندگانی میکرد به شام فرار نموده از پسر خورد انتیو کوش چهارم تخت و تاج را گرفت، مشارالیه در نظر داشت که دامنه نفوذ دولت خود را به قلمر و ایوکراتید انبساط دهد ولی چون آزادی و استقلال خواهی از خواص بارزۀ دولت باختر بود، ایوکراتید زیر بار چنین پیش آمدهائی نیامده و یک دفعه دیگر مخاصمت بین سلوسی ها و دولت یونان و باختری شروع شد و متعاقباً اساس دولت سلوسی ضعیف تر گردید. پیشتر گفتیم که سلوسی ها آخر این سیاست را پیش گرفتند که زمامداران دولت پارتی را بر علیه دولت یونان و باخترى تحریک وتقویت کنند. مشغولیت ایوکراتید در سرحدات و نگرانی از طرف اسکائی ها از شمال و تشویق سلوسی ها دولت پارتی را نیرو و قوت بخشید و آماده برای پارۀ تجاوزات بطرف شرق ساخت. ایوکراتید چون میدانست که دشمن حقیقی و دشمن آزادی باختر سلوسی ها است کاری را پیش گرفت که دولت سلوسی شامی و پارتی ها هر دو تهدید شود. بناء علیه ژنرالی موسوم به تیمار کوس Timarchus را تحریک به بغاوت نمود و مشارالیه در ١٦۲ ق م در مدیا و بابل بغاوت نمود و اعلان شاهی کرد و مانند ایوکراتید پادشاه یونان و باختری خود را "پادشاه بزرگ" خواند. این عمل در مقابل سلوسی ها و پارتیا هردو موثر بود زیرا به این ترتیب اگر وضعیت

مخالفت پارتیا شدیدتر میشد ایوکراتید میتوانست با حکومت جدید التاسیس همدست شود و به پارتیا ضربتی وارد کند.

مهر داد پارتی که وضعیت را از نزدیک تعقیب میکرد مسئله را فهمیده در صدد برامد که اول از همه همکاری بین "تیمار کوس" و "ایوکراتید" پادشاه باختر را قطع کند و بهترین موقع این کار زمانی را تشخیص داد که ایوکراتید در سر حدات هند مشغول نبرد بود بناء علیه بصیرت ناگهانی بر تیمار کوس حمله نموده و بعد از جنگ های شدیدی که تا سال های ١٦٠ - ١٦١ ق م دوام نمود "مدیا" علاقه "زگروس" Zagros را متصرف شد و در نتیجه قوای او مضاعف و حریفش تیمار کوس از پا نشست بعد ازین مهر داد بدون درنگ در صدد بر حاشیه غربی دولت یونان و باختری برامده ولایات "تپوریا" و "تراگزیان" را که عبارت از وادی "روداترک" وکشف رود (علاقۀ طوس و مشهد حالیه ) میباشد و در زمان ایوتیدم فتح وجزء ولایات باختر شده بود اشغال کرد.

نا گفته نماند که موضوع تجاوز پارت ها را به زبان های دیگر هم بیان میکنند بعضی مورخین قصور را بدوش خود ایوکراتید انداخته میگویند وقتیکه اسکائی ها از ماورای سردریا سغدیان را تحت تهدید و تجاوز قرار میدادند ایوکراتید از پارتها کمک خواست، مهرداد اول در اثر مداخلت خود ایشان را پس پا ساخت و در ازای مساعدت خود ولایات تپوریا تراکزیان آریا و حتی قسمت غربی با کتریان را که عبارت از اندخوی و میمنه باشد اشغال نمود بعضی ها این موضوع را هم طور دیگر تعبیر کرده اند و میگویند در فرصتیکه ایوکراتید در هندیا صحیح تر بگویم در سرحدات هند مشغول بود اسکائی ها در شمال بنای تجاوز و تهدید را گذاشته بودند و مهر داد اول از موقع استفاده نموده ولایات فوق الذکر را در جزء قلمرو خود در آورد بهرحال این تعبیرات تا هر جائی که حقیقت داشته باشد شبهه ئی نیست که پارت ها در اخیر دورۀ سلطنت ایوکراتید دارای مقتدرترین پادشاهی بودند که مهر داد اول نام داشت مشارالیه خواه از مشغولیت ایوکراتید در فتح هند خواه از تهاجم اسکائی ها خواه از هر دو استفاده نموده در زمان حیات ایوکراتید نقاط فوق الذکر گوشه شمال غربی آریانا را اشغال کرد و از مرگ ایوکراتید وتقویت یافتن دمتریوس دوم آخرین پسر دمتریوس اول و حکمفرمائى هیلیو کلس پسر خود ایوکراتید در باختر و ظهور اسکائی ها و سقوط قوای دولت یونان و باختری در شمال هندوکش بیشتر جرئت گرفته بر در انجیان (سیستان) واراکوزی، وحتى وادى کابل تسلط یافتند و ازان مفصل تر صحبت خواهم نمود. 


مسکوکات ایوکراتید:

درین شبهه نیست که مسکوکات سلاطین همه وقت قابل مطالعه است خصوص در فرصتیکه منابع موثق دیگر هم در دست نباشد. ایوکراتید از جمله شاهانی است که به تعداد زیاد وانواع مختلف سکه زده و روی هم رفته نفاست دوام و دیگر مزایای صنعت ضرب سکه را بجائی رسانیده بود که باعدم وسائل لازمه جزء بهترین سکه های آن زمان بشمار میرفت.


دسته اول مسکوکات ضرب باختر:

دسته اول مسکوکات ایوکراتید آنست که در آن دیوسکوری Pioscuri و جمله ساده "ایو کراتیدس پادشاه" نقش است "دیوسکوری" عبارت از ستاره صبح و شام است که در ادبیات یونانی بنام های کستور "Castore" و "پولوکس Pollux" خوانده شده اند و آنهارا دو برادر خوانده بنام مشترک "دیو سکوری" یاد میکنند و در دسته اول مسکوکات ایوکراتید بالای اسپ سوار میباشند علاوه برین ، دیو سکوری در خود معنی اصطلاحی هم دارد که عبارت از (منجی) است و آنرا این طور میتوان تعبیر کرد که ایوکراتید سلطنت یونان و باختری را از نظر پرآز یونانی های شامی و غیره مصئون ساخت و خود را منجی کشور خواند و از ین لحاظ دیوسکوری را در دسته اول مسکوکات خود استعمال نمود. 


دسته دوم:

چنین معلوم میشود که ایوکراتید پس از اینکه بر دمتریوس غالب آمده و بلخ را اشغال کرد به تقریب فتوحات خود بر علاوه بنای شهر "ایوکراتیدیا" به ضرب یک دسته مسکوکات دیگر اقدام نمود. این مسکوکات عموماً طلائی ، قطر آن بزرگ و وزن آن خیلی زیاد و معادل ۰۵ ر ۱۶۸ گرام است که به اصطلاح یونانی آن را تتر ادراکم Tetradrachms (چهار در همی) گویند و خیلی نادر و کم یاب است و فقط یک نمونه آن در پاریس موجود است درین مسکوکات "ایوکرا تید" مثل سابق تنها (شاه) نی بلکه (شاه کبیر) یاد شده و این عنوان را تا آخر حیات حفاظه نمود. ایوکراتید در طرف راسته مسکوکات چهار در همی صورت خود را با کلاه خود فولادی نمایش داده. این مسکوکات با سکه های ایوتیدم دمتریوس ، انتى ما کوش شاهان باختر زیباترین سکه هائی است که در باختر به ضرب رسیده و نشان میدهد که در شمال آریانا رسام ها حکاکان خیلی قابلی بوده که در فن خویش استاد و سبک کار آنها مدرسه مخصوصی تشکیل داده بود که اسباب افتخار  این قطعه بشمار میرفت و تا امروز مورد تحسین متخصص فن قرار میگیرد.


مسکوکات ضرب کاپیسا:

ایوکراتید پس از اشغال با ختر و تنظیم آنجا به جنوب هندو کوه پایان شده کاپیسا و باقی قلمرو "پارو پامیزاد" را از دست اگاتو کلس گرفت و پسانتر گندهارا را هم از پیش اپولود وتوس Apollodotus متصرف شد و در کاپیسا شروع به ضرب مسکوکات نوی نمود. ورود او در جنوب هند و کوه اثرات زیادی در مسکوکات تولید کرد روحیات زبان و دیگر مقتضیات مکان چیزهای تازه تری بمیان آورد که دانستن آن در قضایای تاریخی خیلی مدخلیت دارد. مسکوکات کاپیسا که بیشتر برای رفع احتیاج اهالى جنوب هندو کوه و ایالات شرقی مجاور هند بضرب رسید بود بیشتر مسی و شکل آن مربع است و باراول بعلاوه زبان ورسم الخط یونانی لهجه پراکریت محلی با رسم الخط خروشتی نیز مورد استعمال قرار میگیرد و سکه به دو زبان بضرب میرسد وروی آنها زوس Zeus بالای تختی مشاهده میشود استعمال رسم الخط خروشتی و زبان پراکریت نشان میدهد که اهالی جنوب هندوکوه همه به زبان یونانی و رسم الخط آن نمیفهمیدند و ازین رو زبان ورسم الخط خود آریانا را نیز استعمال نمود و بعد ازو تمام شاهانی که بجنوب هندو کوه در علاقه ولایت کابل اراکوزی ، گندهارا پاکتیا وغیره حکمفرمائی کرده انداین رویه را تعقیب نموده اند. در باب نمایش تصویر زوس قضیه چنین است که اگر چه زوس اصلا بزرگ ترین رب النوع اساطیر یونانی است لیکن در کاپیسا سراسر مفهوم محلی بخود گرفته است و عبارت ازرب النوع علاقه کاپیسا است که فراز کوه "پیل سر" Pilusara اقامت داشت و در مسکوکات "دمتریوس دوم" و اگاتو کلس بصورت ایستاده نمایش یافته ایوکراتید در نمایش آن چیزهای تازه تری که علائم فارقه کاپیسا بحساب میرود علاوه نمود. بعلاوه اینکه زوس روی تختی معلوم میشود. مقابل آن هیکل کوچک فیلى را که رب النوع محلی علاقه را نمایش دهد با خود کوه یکجا نمایش داد.


مسکوکات ضرب هند:

علاوه بر دسته مسکوکات باخترى و کاپیسائی ایوکراتید در متصرفات هندی دولت بر یونان و باختری هم سکه هائی به ضرب رسانیده. مسکوکات هندی اوهم بیشتر مسی و شکل آن مربع است یعنی از حیث شکل به سکه های کاپیسا شباهت دارد. در یکی ازین سکه ها رب النوع "فتح" نمایش یافته و اشاره به فتح اراضی هندی میکند در نوشته یونانی آن اگرچه هنوز به عنوان "شاه کبیر" یاد شده اما در مضمون خروشی عنوان "راجادی را جاسا" یعنی "شاه شاهان" رأهم علاوه نموده وخود راشاه شاهان خوانده است.

نمایش رب النوع فتح واستعمال عنوان "شهنشاه" هر کدام بجای خود وانمود میکند که در سالهای آخیر سلطنت ایوکراتید حوزۀ مملکت داری او خیلی وسعت یافته و در قسمتی از متصرفات قدیم باختر در هند هم دست یافته است ایوکراتید شاه باختر با عنوان "شاه کبیر" خود را پادشاه مقتدر آریانا و با عنوان "شهنشاه" امپراطور متصرفات هندی معرفی کرده است.


وفات ایوکراتید:

وقتیکه "ایوکراتید" برای محکوم ساختن اولاد دمتریوس به جنوب هندوکش فرود می آمد پسر بزرگش هلیوکلس را بحیث نائب السلطنۀ باختر معین نموده و کارها را به او تفویض نموده بود و شرح حال او رابجایش ذکر خواهیم کرد. تاریخ مرگ ایوکراتید و کیفیت آن هر دو مبهم و تاریک است و در اطراف آن نظریه های مختلفی اظهار شده بعضی ها میگویند که از دست پسرش هلیوکلس کشته شده، برخی برانند که در جنگهای مهرداد پارتی کشته شده وعده اظهار میکنند که دمتریوس دوم آخرین پسر خاندان دوم سلطنتی یونان و باختری از ظهور مهرداد استفاده نموده و ایوکراتید را بقتل رسانیده است. بهر حال چیزیکه درین همه نظریه ها می آید این است که این واقعه حینی بعمل آمده که ایوکراتید از پاره متصرفات هندی یا از سرحدات شرقی هند مراجعت میکرد یا ظهور اسکائی ها در شمال یا حملۀ پارت ها در غرب او را مجبور به مراجعت نموده بود.

معذالک "جوستن" درین مورد به دو صورت مختلف اظهار نظریه میکند یکی میگوید که از دست پسر خود بقتل رسید و دیگر اینکه بدست پارتی ها کشته شد. نظریه اولی "جوستن" در اغلب آثار معاصر چنین تصریح یافته که وقتیکه ایوکراتید از هند برمیگشت بدست پسرش که در امور مملکت داری با او شریک بود کشته شد و این پسر او طبیعی هلیوکلس را قلمداد کرده اند و میگویند که نعش پدر را گور نکرده و آنرا باعراده ها پامال نمود تارن این نسبت را به هلیوکلس بکلی عاری از حقیقت میداند و آنرا به دلایل خود و نظریه دوم خود جوستن زد میکند. اول اینکه هلیوکلس در امر سلطنت شریک پدر نبود بلکه بعد از او بر تخت باختر نشست و مدت مدیدی سلطنت کرد: از طرف دیگر با وجودیکه "جوستمن" هلیوکیلس را قاتل و پدرکش خوانده میگوید که ایتوکراتید در جنگ با پارت ها کشته شد و "پسر" در عراده نشسته بود اینجا وارد نظریۀ دوم شده و از ایوکراتید در میدان جنگ نام می برد و بعد ولایاتی را که ایوکراتید فتح نموده بود شمار میکند و آخر میگوید که بکتریائی یعنی ایوکراتید از دست پارتی های ضعیف پس باشد. تارن هر دو نظریۀ جوستن را یکجا کرده و از آن چنین نتیجه بدست می آید که ایو کراتید در جنگ پارتی ها از طرف پسری بقتل رسید و اینجا با اشتباهی که پسان در اصل متن جوستن پیش شده قضیه این طور میشود که پادشاه یونان و باختری بدست پسری از پسران ایوتیدم بکمک پارتی ها کشته شده است.

این پسر خاندان ایوتیدم عبارت از دمتریوس دوم است که زمانی از طرف پدر امیر پارو پامیزادی و بعد از ان حین ظهور ایو کراتید در باختر در انجا سمت امیری داشت و بعد از ناکامی های پدر و برادران در امر استراد تخت و تاج ، حینی که اسکائی ها در شمال ظهور کرد و مهرداد اول در ۱۵۹ بر آریانا حمله کرد دمتریوس دوم بکمک او از موقع مساعد استفاده نموده و بر اقتدار خود افزود و مهرداد از همراهی او استفاده کرده و از رود اریوس (هری رود) عبور کرد و در اثر حمله مهرداد "ایوکراتید" از هند یا سرحدات هند برگشت و از دست دمتریوس دوم کشته شد و نعش او را با عراده پامال کرد.

به این ترتیب مهرداد زمانی تا باختر نفوذ یافت و حتی شهری هم در نزدیکی بلخ اعمار کرد که بنام Surogana of phraates یاد میشد و بطلیموس آنرا نزدیک اکسوس قرار داده است.

مهرداد مدت زیادی در باختر نمانده و علت آنهم شاید فشار مزید اسکائی ها بوده میگویند که حکمرانی بنام "فرهاتس" در باختر مقرر کرده و خودش برای فتح سیستان و اراکوزی و جدور زیا حرکت کرد ولی موضوع حکمران او صریح نیست "هلیوکلس" پسر بادشاه یونان و باختری "ایوکراتید" سغدیان و مره گیان و باختر را درباره متصرف شده و در آنجا اعلان سلطنت میکند.


پلاتو: تارن بار اول از روی شباهت مسکوکات یکنفر دیگر را هم در فهرست شاهان خاندان ایوکرائید داخل کرده است که "پلاتو" نام دارد ما این شخص در مسکوکات خود فولادی به نمونه این کراتید به سر کرده و قرار عقیده مولفت کتاب "یونانی ها در باختر و هند" به اندازه این دو شاه یعنی ایوکراتید و پلاتو بهم شبهه اند که فرق آنها مشکل است ، چیز دیگری که در مسکو اکتات پلاتو نقش است عراده چهار اسپه رب النوع آفتاب است. میگویند که این عراده در صنایع یونانی مورد استعمال زیاد داشت نمایش آن در باختر و دیگر مراکز صنعتی آریانا هم خیلی ها معمول بود چنانچه در سقف طاق بت ۳۵ متری بامیان هم نقش بوده و هنوز هم حصۀ زیاد آن موجود است و دیده میشود. این موضوع در مدرسه های صنعتی گندهارا هم عمومیت داشت و با انتشار دین بودیرام و صنعت گندهارا از آریانا در آسیای مرکزی هم انتشار یافت پروفیسر "هرز فیلد" به این عقیده است که نمایش عراده چهار اسپه رب النوع آفتاب مخصوص صنفت یونان و باختری است و از باختر به دیگر نقلطه انتشار یافته است.


حکاکی و صنعت ضرب سکه در باختر: پادشاهان یونانی و باختری عموماً در آبادی شهر ها و ترقی صنایع مستظرفه: معماری، حجاری، هیکل تراشی، حکاکی، توجه زیاد داشتند و از هنروران و اهل صنعت خیلی تشویق میکردند، ضرب سکه ؟ در عصر ایشان یکی از فنون صنایع ظریفه بشمار میرفت و خیلی ها ترقی کرده بود؟ و قراریکه خود مسکوکات شهادت میدهد دورۀ زمامداری ایوتیدم، دمتریوس انتی ماکوس وایو کراتید، یعنی عصر سلطنت دودمان دوم و سوم شاهان یونان و باختری عصری بود که این فن ترقی کرده و در زمان ایوکراتید به منتهای عروج خود رسید و با زمامداری پسرش هلیو کلس رو به انحطاط گذاشت. تارن اظهار میدارد که: "بلا شبهه حکما کان صورت گر در بکترا زیاد بوده و اگر نام آنها فراموش شده نام های کسانی که برای "لیزی ماکوس" کار کرده اند و اسمای بسا هنر پیشه گان دیگر همه از خاطرها رفته ولی اگر نام آنها در بین نیست آثار ایشان افتخار آنها را زنده نگه داشته است." به این ترتیب نقش تصویر پادشاهان یونان و باختری و کندن آن روی تاپه مسکوکات و ضرب آن در بکترابا پادشاهان یونان و باختری مخصوصاً ایوکراتید فوق العاده ترقی نموده بود. مهرها و نگینه های منقوش که از خرابه های اطراف بلخ و شهربانو وخلم و قندوز و سرپل و دیگر نقاط صفحات باختر بکثرت یافت میشود با مسکوکات یکجا شده و کمال ترقی رسامی، هیکل تراشی، حکاکی و دیگر ریزه کاری ها را ثابت میسازد و واضح معلوم میشود که خاک آریانا درین عصر برای پرورش و ترقی صنایع ظریفه خیلی مستعد شده بود و با انتشار بودیزم اساطیر مذهبی و قریحه صنعتی یونان و باختری یکجا شده و از ان مدرسۀ معروفی بمیان آمد که بنام "صنعت گربک وبودیک" موسوم است و ما آنرا "صنعت باختر" میخوانیم و برای آن یک فصل جداگانه در تاریخ کشور خود داریم که پسان می آید. 


هلیو کلس: "ایوکراتید مانند سائر پادشاهان آریانا وقتیکه از مرکز سلطنت خویش باختر بقصد حملات هند عازم شد پسر بزرگش هلیوکلس را در باختر نایب الحکومه مقرر کرده بود. قراریکه از روی مسکوکات و پاره چیزهای دیگر معلوم میشود هلیوکلس در زمان نایب الحکومگی خود در باختر تقریباً ۲۰ ساله بوده وضعیت کشته شدن پدر او ، ظهور اسکائی ها


از شمال وتجاوزات پارت ها از غرب زمانی را که او بر تخت باختر جلوس میکرد ساخته خیلی مغشوش و مبهم بهر حال از روی تحقیقات تارن اینقدر معلوم شد که قراریکه تصور میکردند هلیوکلس در امر قتل پدر خود دخالتی نداشت. حین ظهور اسکائی ها در شمال مهر داد در ۱۵۹ ق م بنای تجاوزات را گذاشت. ایوکراتید فوراً از سرحدات هند مراجعت کرد و بشرحی که ذکر رفت کشته شد هلیوکلس فوراً اعلان شاهی نمود ولی مهرداد پارتی بطرف باختر پیش آمده و او را از نفوذ و اقتدار برانداخت معذلک حینیکه مهر داد مشغول فتح در انجیان واراکوزی شد هلیوکلس نفوذ خود را در باختر و سغدیان ومرو قایم کرد و چند مدت دیگر حکمفرمائی نمود تا اسکائی ها فشار بیشتری آورده و او را مجبور ساختند که به جنوب هندوکش فرود آید به این ترتیب هلیوکلس آخرین پادشاه یونان و باختری است که در صفحات شمال حکومت نموده و با او در حوالی ١٣٥ ق م مرکز سلطنت یونان و باختری به جنوب هندوکش در کاپیسا منتقل گردیده است، چون هلیوکلس بعد از سقوط صفحات شمال در جنوب هندوکش هم سلطنت کرده است برای تسلسل موضوع مختصراً به ظهور اسکائی ها در شمال اشاره نموده و به ذکر واقعات عصر هلیوکلس در

کاپیسا می پردازیم: 


ظهور اسکائی ها و بحران امپراطوری آریانا: از واقعات مهمی که در بن وقت رخ میدهد و در نتیجه نفوذ یونانی ها در صفحات شمال هندوکش سقوط میکند ظهور "ساک ها" یا اسکائی ها است که یکی از قبایل سیتی میباشد و از منتهاالیه شمال شرقی از ماورای رود ایکزارت (سر دریا) سر کشیده به سغدیان و بکتریان نمودار میشوند و دولت یونانی و باختری آهسته آهسته رو به ضعف گذاشته مضمحل میگردد و چون در سیر اسکائی ها بجانب غرب بین ایشان و پارتها تصادم واقع میشود دو نفر از شاهان پارتی بقتل رسیده و مسئله وخیم میشود و عاقبت "متری داتس" یا مهرداد اول مداخلت میکند چنانچه یکی از علل تجاوزات او را به خاک های آریانا همین ظهور اسکائی ها میدانند. اسکائی ها نه در وقت هلیوکلس بلکه از زمان ایوتیدم موسس دومین دودمان سلطنتی یونان و باختری بنای تهدید را گذاشته بودند تا اینکه در وقت غیاب ایوکراتید تهدید خود را بیشتر کردند و حین سلطنت پسرش هلیوکلس رود آکسوس را گذشته صفحات باختر را اشغال کرد و هلیوکلس مجبور شد که به جنوب هندوکش فرود آید ظهور اسکائی ها بحرانی در نظام اداری دولت یونان و باختری تولید کرده سغدیان و باختر بدست اسکائی ها افتاد ولایت آریا را پارت ها اشغال کردند و مرکز دولت یونان و باختری در "کاپیسی" بجنوب هندوکش منتقل شد. 


هلیو کلس در جنوب هندوکش: هلیوکلس از واقعاتی که در شمال هندوکش بمیان آمد عزم وارادۀ خویش را از دست نداده به جنوب سلسلۀ کوه مذکور فرود آمد و در کاپیسی مرکزی برای دولت یونان و باختری قایم کرد. هلیوکلس نفوذ خود را در ولایت مرکزی آریانا یعنی پاروپا میزادی قایم نموده و بطرف شرق متوجه شد مناندر ژنرال معروف دمتروس که بعد از وفات اخیرالذکر در متصرفات هندی دولت یونان وباختری اعلان شاهی نموده بود تا گندهارا نفوذ خود را بسط داده و تا زمان حیات در این قسمت حکمفرمانی داشت. بعد از وفات مناندر خانمش ملکه "اگاتو کلیل" از طرف پسرش "استراتو Strato" که خورد سال بود نیابت سلطنت را عهده دار بود در این فرصت هلیوکلس از ضعف اداری ملکه موصرف استفاده نموده گندهارا را پس جزء قلمرو سلطنت خود ساخت این وضعیت را بعضی مسکوکات هلیوکلس نشان میدهد زیرا سکه های ملکه "اگا توکلیا" را دوباره به ضرب رسانیده بدین قرار از وی مسکوکات معلوم میشود که "هلیوکلس" در جنوب هندوکش برقدرت و نفوذ خویش بیش از بیش افزوده و خاک آریانا را تا اندوس و تاکزیلا پس گرفته است و "استراتو" پسر مناندر را به سرحدات دومین امارت متصرفات هندی دولت یونان و باختری یعنی رود جیلم رسانیده است.

مسکوکات هلیو کلس: "هلیو کلس" تهنا به زبان و رسم الخط یونانی و به دو زبان یونانی و پراکریت هم سکه زده است و فلزی که در مسکوکات استعمال نموده نقره و مس است زمان سلطنتش اگرچه کوتاه بود ولی از روی عنوان "نیکایوس" یعنی کبیر وزبان یونانی و پراکریت که در ضرب مسکوکات خود استعمال نموده عظمت و اقتدار او معلوم میشود و واضح میگردد که با وجود تهاجم اسکائی ها و اشغال سغدیان و رسیدن شان کنار "اکسوس" باز هم چند صباحی در باختر دست داشته و آخر بواسطه فشار هجوم اسکائی ها به کاپیسا انتقال نموده است در جنوب هند و کوه نفوذ او بر کاپیسا (حوزۀ کوهدامن - کوهستان) درۀ غور بند و بامیان، گندهارا ( کابل وسمت مشرقى و پشاور) سمت جنوبی اودیانا (سوات و بنیر) و پنجاب غربی و تا کزیلا انبساط داشت. بالا متذکر شدیم که "هلیوکلس" ، نقره و مس سکه زده و خود را "هلیوکس شاه کبیر" خوانده است باقی تفصیلات مسکوکات او قرار آتی است:-


(۱) سکه مدور نقره:-

روی سکه: تصویر شاه بصورت نیم تنه.

پشت سکه: تصویر فیل.


(۲) سکه مدور مسی: راسته و چپه این سکه مانند سکه نقره ئی فوق الذکر میباشد تنها وزن آن کمتر است.


جانشینان هلیو کس: بواسطه عدم اسناد تاریخی بصورت یقین و واضح صریحاً گفته نمیتوانیم که جانشینان هلیو کس که خواهد بود اگرچه مسکوکات یکعده زیاد شاهان را بما معرفی میکنند ولی بدون سند تاریخی تعیین جانشین او مشکل است معذلک مورخین وسکه شناسانی که در تاریخ باستانی کشور ما تتبع دارند هر کدام بر طبق نظریه خود یک عده شاهان در قطار جانشینان هلیو کس نام می برند.

کمبریج هستری آف اند یا صفحه ٧ ٥ ٥ و ٥٥٨ واز روی آن واله دو پوسن فرانسوی اشخاص ذیل را نام میبرند که بعد از هلیوکس در کابل پنجاب، گندهارا تاکزیلا سلطنت نموده اند:- (۱) دومدس (Diomedes) (٢) (پاندر Pandre) (۳) (فیلوگزنوس Philoxenos) (۴) ارتمیدور Artemidore 

(۵) پوکولاوسPekolaos (۶) پان کولاوس Penkolaos (۷) ارکه بیوس Archebios 

(۸) انتیال کیداس  Antialkids(۹) امین تاس Amyntas (۱۰) هرمایوس Hermaeus


اگر چه شاهان فوق الذکر همه جانشینان هلیوکس بوده اند اما اگر دقیق تر شویم "رپسن" مولف "کمبریج هستری آف اندیا" در میان ایشان فرقی گذاشته. شش نفر اول را جانشینان هلیوکس در "یوشکلاوانی" و سه نفر اخیر الذکر یعنى (نتیال کیداس) (امین تاس) (وهر مایوس) را از جملۀ جانشینان او در درۀ کابل قلمداد میکنند.

بهرحال چون معلومات درین زمینه خیلى تاریک است مختصراً از آنها ئیکه مستقیماً در درۀ کابل جانشین هلیوکس شده اند صحبت میکنم:-


انتیال کیداس:- روی هم رفته در میان جانشینان هلیوکلس که اسمای شان فوقاً ذکر شد "انتیال کیداس" از همه معروف است. مشارالیه شخصی را که بنام هلیودوروس Heliodoros پسر "دیون Dion" نام داشت و در شهر تاکزیلا مقیم بود بقسم سفیر نزد راجای "مالوا" که "کاسی پوترا با گا بهادرا" Kaciputra Bhagabhadra نام داشت فرستاد و به افتخار (ویشنو Visnu یا کرشنا) منار معروف "ویدیکا Vidica" را قریب "سانشی" بنا کرد و به این ترتیب نامش در کتیبه های مناره مذکور باقی ماند. تاریخ "انتیال کیداس" بصورت واضح معلوم نیست و معمولاً سلطنت او را به حوالی ۱۲۰ ق م نسبت میدهند. در یکی از مسکوکات نقرئی او فیلی معلوم میشود که خرطوم بلند کرده و به "زوس نیکه فور" Zeus Nikephore سلام میدهد.

"انتیال کیداس" یکنوع سکۀ مسی دیگر هم دارد که بطرف چپۀ آن شکل فیل و بطرف روی آن رب النوع حامی شهر کاپیسا یعنی (زوس بالای تخت) با علامۀ اختصاصی این منطقه یعنی (سر فیل) بضرب رسیده است.


امین تاس: امین تاس هم از احفاد ایو کراتید است و با صلاحیتی که مسکوکات میدهد قرار ترتیب باید بعد از "انتیال کیداس" به سلطنت رسیده باشد. وقایع مربوطۀ دورۀ سلطنت او خیلى تاریک است "مورگان" سکه شناس معروف فرانسه او را پادشاه درۀ کابل میخواند و سنۀ ۱۰۰ ق م را به او نسبت میدهد امین تاس به نقره و مس سکه زده و خود را (بازپلوس نیکاتوروس امین توس یعنی پادشاه کبیر امین تاس خوانده است) جزئیات سکۀ نقره او قرار آتی است:- 

سکۀ مدور: روی سکه: تصویر نیم رخ شاه با عبارت "بازیلوس نیکاتوروس امین توس" نقش است.

پشت سکه: زوس بالای تخت نشسته علامۀ رعد و برگ خرمارا دو دست گرفته و بزبان پراگریت نوشته دارد.


هرمایوس: (حوالى ٤٥ - ٢٠ ق م ):- هرمایوس قرار شهادت مسکوکات و فیصله که در نتیجه تمام مورخین نموده اند آخرین شاه دولت یونان و باختری است که در کاپیسا سلطنت کرده است، مشارالیه با وجود تهدید تهاجمات یوچی ها که متعاقب اسکائی ها به شمال هند و کوه مستقر شده بودند و خطرات تجاوز

پهلواها و اسکائی ها که از طرف جنوب غرب و جنوب شرق حس می شد مدت تقریباً ۲٥ یا ۳۰ سال سلطنت نموده است. هر مایوس در نقره و مس به اشکال مدور و مربع سکه زیاد ضرب زده و در بعضی مسکوکات نقره خودش و خانمش ملکه "کیلوپ Calliope" هر دو بطرف روی سکه معلوم میشوند و در ضرب مسکو کات خود طبیعی دو زبان یونانی و پراکریت محلی هر دو را استعمال نموده و چون تنها منبع معلومات مسکوکات او میباشد ذیلاً تفصیلات بعضی از آنها را ذکر میکنیم: - 


(۱) سکه مدور نقره: روی سکه: تصویر شاه و ملکه بصورت نیم تنه، بازیلوس سو تروس ارمایوس کی کلیوپس "یعنی شاه منجی هر مایوس و ملکه کلیوپ"


پشت سکه: شاه بالای اسپ مضمون فوق بزبان پراکریت و رسم الخط خروشتی


* * *

(٢) سکه مدور نقره: روی سکه: تصویر شاه بصورت نیم رخ ، مضمون یونانی مثل سکه فوق.


پشت سکه: زوس بالای تخت نشسته مهاراجا سا - تراتراسا - هرما یاسا یعنی "شاه منجی هر مایوس"


(۳) سکۀ مربع مسی:- روی سکه: تصویر نیم تنه یکی از ار باب انواع مضمون یونانی مثل سکۀ فوق


پشت سکه:-  تصویر اسپ مضمون پرا کریت مثل سکۀ فوق.


* * *


(٤) سکۀ مدورسی: بطرف راست تصویر نیم تنۀ شاه و بطرف چپۀ آن تصویر ایستادۀ هراکلس.

این سکه از نقطۀ نظر حوادث تاریخی خیلی مهم است زیرا بطرف راستۀ آن در زبان یونانی نام هرمایوس و بطرف چپه آن در زبان پراکریت اسم کجولا کدفیزس رئیس کوشانی ذکر شده و دو چیز را نشان میدهد:

اول اینکه کوشانی ها بعد از هر ما یوس یونانی به سلطنت رسیده اند. دوم اینکه رؤسای کوشانی چون به سلطنت رسیدند ضرب مسکوکات را از روی شاهان یونان و باختری تقلید کردند. ناگفته نماند که در "بریتش موزیم" مسکوکات مدور خورد و بزرگ مسی عجیبی وجود دارد که مربوط به هرمایوس است و مرگان در صفحه ۳۶۳ جلد دوم "رسالۀ مسکوکات شرقی" تصاویر و تشریحات آنها را داده است بطرف راستۀ این مسکوکات شکل اسپ و دو را دور آن بزبان پراکریت شاه شهنشاه کبیر هر مایوس و بطرف چپه آن بزبان چینائی نوشته دارد. 


اوضاع عمومی معاصر هرمایوس:- امروز بهر کتابیکه مراجعه شود به این جمله که (هرمایوس آخرین شاه یونانی کابل است) بر میخوریم و گفته میتوانیم که هیچ مورخ و مستشرق تا حال درین مورد اختلاف نظر ندارد ولی اگر خواسته باشیم که تاریخ و کوائف سقوط او را به این صراحت بیان کنیم عجالتاً نمیتوانیم زیرا منبع موثق درین زمینه در دست نیست و تفصیلاتی هم اگر هرکس میدهد حدسیات است. معذلک چون این حدسیات برروی مطالعات اوضاع عمومی و شهادت مسکوکات وغیره وضع شده بازهم از حقیقت دور نی و ذکرش بی مورد نیست آریانا در عصر هر مایوس چه وضعیت داشت؟ با این همه هیاهو و آمدن متهاجمین اسکائی و یوچی آیا شمال هندو کوه از نقطۀ سیادت سیاسی بدست که بود؟ حاشیۀ شمال غربی و غربی ولایت آری در ان ژیان اراکوزى بدست که اداره می شد؟ و نفوذ پارت های غربی بکجا رسیده بود؟ اسکائی هائی که در زمان سلطنت هلیوکلس به باختر ریختند و متعاقباً بواسطه سد پارت ها بطرف غرب رفته نتوانسته در "ساکاستانا" یعنی سیستان و از آنجا به قندهار و از راه درۀ بولان بوادی سند فرود آمده بودند چه مشغولیت ها داشتند؟ و چه اثراتی بر امرای یونانی پنجاب شرقی وارد کرده بودند؟. این است یکعده سوالاتی که در موضوع عمومیات عصر هرمایوس به آنها جواب باید داده شود یا بعبارت دیگر اگر از قلم رو نفوذ آخرین شاه یونان و باختری کابل نگاهی به اطراف افق افگنده شود خطراتی به نظر میرسد که آخرین شاه یونان و باختری را تهدید میکرد. 

خطراتی که شاهان یونان و باختری "کاپیسا" و "ساکالا" را در حوالی نیمۀ اول قرن اول مسیحی تهدید میکرد در حقیقت همان موج خروشانی است که در عصر هلیوکس از آبهای اکسوس عبور کرده بلباس مهاجرت و تهاجمات اسکائی و یوچی بصورت نیم دائره در حواشی سرحدات شمال و غرب و جنوب دور زده اسباب اختناق یونانی های باختری شد و اگر واضح تر گفته شود باید ببینیم که اسکائی کوشان - پارت پهلوا چهار شعبه یا دو عناصر مذکور بکجاها رسیده بودند.


اسکائی ها:- اسکائی ها پیش قراولان سیتی - یوچی یا - کوشانی که چندی قبل تحت عنوان (ظهور اسکائی ها و بحران امپراطوری باختر) ذکری از ایشان رفت چون بواسطۀ ایستادگی مهرداد اول پارتی به طرف غرب رفته نتوانستند بجنوب سرازیر شده در سیستان منتشر شدند و از امتزاج آنها با پارت ها، پهلواها بمیان آمد که با "ونونس" در سیستان و قندهار اساسن سلطنت جدید را گذاشتند و قسمت مهم اسکائی ها بیشتر بطرف جنوب در حرکت افتاده از راه دره بولان به حوزه اندوس (سند) منتشر گردیدند و مانند سدی بقایای دولت یونان و باختر جنوب هندوکوه یعنی سلطنت کاپیسا و کابل را که بطرف غرب رود سند بود از سلطنت امرای ایشان در ساکالا و تاکزیلا که بجانب شرق آن وجود داشت جدا نمودند و در نیمه دوم قرن اول "ق م" با عروج اسکائی طبعاً امرای دولت یونان و باختری مشرف بر سقوط شدند بنظر "رپسن" آخرین اولادۀ "ایوتیدم" در زمان ازس اول اسکائی (٥٨ ق م) سقوط نمود و با نگارش "واله دو پوسن" تاکز بلا در حوالی ۸۰ "ق م" سقوط کرد بهر حال مقصدما در اینجا عبارت از ارائه نمودن این مسئله است که خطر، اول از طرف جنوب شروع شده و بدست اسکائی ها آخرین عناصر امرای دولت یونان و باختری در پنجاب شرقی از میان برداشته شد. 



پارت ها:- موضوع پارتها و وقایع مربوطه موسس سلطنت ایشان ارساس بلخی تمام در فصل مخصوص آنها مندرج است. آنچه اینجا قابل نگارش است این است که علت فرود آمدن اسکائی ها در "ساک استانا" یعنی سیستان ایشان شدند زیرا راه غرب را به روی ایشان بستند اگرچه در جنگ های اسکائی و پارت اخیر الذکر در اوائل تلفات زیاد داد و دو نفر شاهان ایشان فرهانس دوم در ۱۲۸ و "ارتبان" در ۱۲۳ "ق م" تلف شد اما مهرداد اول و دوم که بین  "۱۷۱ ۱۳۶" و (۸۸ - ۱۲۳) "ق م" سلطنت داشتند انتقام خویشاوندان خود را گرفته ولایت ارى و قسمتی از بکتریان راتا حوالی میمنه فعلی در شمال و حاشیه غربی سیستان (سبزوار، فراه و غیره) را در غرب، اراکوزی یعنی حوزۀ ارغنداب را در جنوب غرب و حتی گندهارا را در شرق نیز اشغال کردند. یعنی بطور نیم دائره از طرف غرب پیش آمده تا یک حصه حاشیه شمالی و جنوبی را نیز متصرف شدند.

و با اسکائی های مقیم این نقاط مخلوط گردیدند تا اینکه حملۀ مدهش "سیتی" که ممکن عبارت از ورود قبائل یوچی باشد قوای ایشان را ضعیف ساخته نائب الحکومه های ایشان "موگا" یا "موئس" در پنجاب و "ونونس" در سیستان و قندهار اعلان استقلال نمودند پس در موقعیکه نفوذ دولت یونان و باختری در کاپیسا کابل گندهارا محدود شده بود پارت ها هم بصورت مستقیم و غیر مستقیم پیش آمدند و مخصوصاً پهلواها که عبارت از پارت های مستقل سیستان و قندهار میباشد در سقوط نفوذ دولت یونان و باختری در جنوب هندو کوه و حتی در متصرفات هندی دولت باختری دخالت زیاد نمودند.


پهلوا: این پهلواها در حقیقت طوریکه بالا گفتیم عبارت از پارت ها میباشند اما چون بعد از ضعف دولت اخیرالذکر و نونس نامی در سیستان و قندهار سلطنت مستقلى تشکیل داد و از روی عرق هم با اسکائی ها خیلی مخلوط میباشند برای تسهیل موضوع ایشان را پهلوا مینامند وقتیکه ایشان از پارت ها مجزی شدند طبیعی بعلاوه سیستان و فراه در اراضی شرقی قندهار گفته بطرف وادی کابل نفوذ پیدا نمودند. و آخر "گندوفارس" یکی از شاهان معروف ایشان درۀ کابل را متصرف شده و سلطه یونانی های باختری را در کاپیسا خاتمه داد. نا گفته نماند که وقایع مقابلۀ گندوفارس و هر مایوس مجهول است یعنی صراحتاً در این موضوع سندی در دست نیست اما از روی وضعیت مسکوکات عجیب آخرین شاه یونان و باختری درۀ کابل مورخین اکثراً چنین حدث میزنند که قبل ازینکه کوشانی ها برسند درۀ کابل مدت بدست پهلواها بود. قرار تاریخ تقریبی که برای "هرمایوس" و "گندوفارس" در اواخر قرن اول ق م و اوائل قرن اول مسیحی معین میکنند معلوم میشود که هر دو معاصر هم اند و باید هرمایوس در اواخر نیمۀ اول قرن اول ق م حین ورود گندوفارس وفات و یا سقوط نموده باشد درین وقت "کجولا کدفیزس" رئیس کوشانی ظهور کرده و از قرار مسکوکات (کجولا کدفیزس) اولین شاه کوشانی که تفصیل آن در فصل کوشان تحت عنوان شاه اخیرالذکر داده شده چنین نتیجه میگیرند که یونانی های کابل بدست پهلواها سقوط نموده و متعاقباً کوشانی ها جای ایشان را گرفته اند. 


سیتی ها یا یوچی ها: چون اسم "سیتی" در مورد قبائل اسکائی و کوشانی استعمال میشود و کوشانی شاخه از قبایل یوچی است باید بصورت عمومی قبایلی را که بعد از اسکائی ها در باختر ریخته اند "یوچی" بنامیم. یوچی ها جای اسکائی ها را در شمال هندوکش گرفته و ایشان را به نزول در سیستان مجبور کردند. در زمانیکه یونانی ها در جنوب هندو کوه محد و د شده بودند یوچی ها با تقسیمات پنجگانۀ قبایل خود در شمال کوه مذکور آمریت داشتند تا اینکه قبیله کوشان بر سائر قبایل تفوق حاصل نموده و "کجولو کدفیزس" رئیس ایشان بنای سلطنت را گذاشت. مشارالیه در حوالی کجولو (۳۰ ق م) بجنوب هندو کوه فرود آمده سلطنت یونانی ها را خاتمه داد یا دقیق تر بگوئیم سلطنت هر مایوس را که گندو فارس پهلوا خاتمه داده بود اشغال نموده به تقلید آخرین شاه یونان و باختری که بنام آخرین پادشاه یونانی کابل هم شهرت دارد شروع به ضرب مسکوکات نمود.

پس با تفصیل مختصری که در قسمت عمومیات داده شده سلطنت یونانی و باختری در جنوب هندو کوه (کابل) از چهار طرف طرف تهدید واقع شد: از شمال کوشانی ها از جانب غرب پارتها و از طرف جنوب غرب پهلواها و از جانب جنوب شرق اسکائی ها پیش آمده میرفتند تا اسباب سقوط ایشان را فراهم نمودند. 


دامنۀ سلطنت یونان و باختری در هند از اول فصل تا اینجا وقت بوقت شرح دادیم که چطور پادشاهان یونان و باختری در خاک هند پیش رفته و متصرفاتی برای خود در آنجا بمیان آوردند. این اقدامات بار اول از طرف ایوتیدم شروع شده و دامنه آن در عصر سلطنت دمتریوس اول وسعت یافت و اپولو دوت و مناندر برادر و ژنرال پادشاه آریانا تا مرکز سلطنت موریا ها یعنی تا "پتالی پوترا" در سواحل گنگا نفوذ و آمریت خود را وسعت دادند. بعد از وفات دمتریوس و روی کار آمدن ایوکراتید و تشکیل سومین سلطنت مستقل یونان و باختری اراضی متصرفی هندی بدست احفاد و ژنرال های دمتر یوس باقی ماند.


مناندر پادشاه یونان و باختری در هند: بعد از کشته شدن دمتریوس اول و وفات برادرش اپولو دوت و مراجعت ایوکراتید از سرحدات شرقی اراضی متصرفی هند بدست متقدر و توانای مناندر باقی ماند. تا این زمان مناندر عنوان شاهی اختیار نکرده بود لیکن قشون یونان و باختری که تحت اوامر او بود بخوشی او را پادشاه انتخاب کردند. مشارالیه با "اگاتو کلیا"دختر دمتریوس یا اپولودوت ازدواج نمود سلطنت مناندر در هند بطرف شرق تا "ماتورا" وبطرف غرب تا "باریگازا" (بروج) انبساط داشت. پایتخت مناندر شهر "ساگالا" بین راوی و چناب عبارت از "سیالکوت" میباشد. مناندر معاصر پوشیا میترا Pushyamitra پادشاه دودمان "سونگا" است با او جنگ ها کرد و موقعی موسوم به ساکتا Sakita را از او گرفته است. من اندر در ادارۀ امور مملکت داری کارهای مهمی را به باختری ها سپرده و به نیروی فکر زعما وقوۀ شمشیر مردان آریائی سلطنت یونان و باختری خود را در هند تقویت بخشیده بود.

مناندر او پیانی چون در امور مملکت داری مستقیماً با محیط و مردمان هندی تماس داشت از سائر پادشاهان یونان و باختری بیشتر عرف وعادات ولباس وقوانین وحیات اجتماعی هندی را مراعات میکرد. لباس هندی می پوشید با حکما و علمای هندی مذاکره میکرد تمایل او در این راه به اندازه ئی بود که بعضی ها از روی بعضی علایم بعضی مسکوکات او او را پیر و دیانت بودائی بشمار آورده اند. در میان شاهان یونان و باختری که در هند سلطنت کرده اند مناندر از همه معروف تر است اقتدار او از نقطۀ نظر روح عسکری، لیاقت فهم مروت او ر ا پادشاه معروفی ساخته بود. تا او حیات داشت. اسکائی ها از تاکزیلا و ماتورا به قلمر و او داخل شده نتوانستند. راولنسن دربارۀ او می نویسد "مناندر آخرین پادشاه بزرگ باختر وتنها پادشاه یونانی است که بعد از عبور هندوکش قابلیت اداری بخرج داد. مناندر جانشین لائق اجداد خویش ایوتیدم و ایوکراتید بوده وصیت شهرت او در غرب صفحات کتب یونان و رومن را پر کرده است." ماخذ شرقی مخصوصاً هندی از او خیلی ها صحبت کرده و در زبان "پالی" به اسم "میلیندا" Milinda شهرت یافته و مخصوصاً مذاکرات او با حکیم بودائی نگاسنا Nagasena تحت عنوان "سوالات میلیندا" معروف است، بعضی ها همین مذاکرات و علامه "دهرمه چکره" (dharma-chakra) ( یعنی عراده قانون بودائی) را روی مسکوکات او دلیل آورده و بر بودائی شدن او نظریه میدهند و سند مسلمی در دست نیست که درین باره حکم قطعی کند.

زیرا علامه عرادۀ قانون بودائی را از ان جهت روی مسکوکات خود بضرب رسانیده که اکثر رعیت قلمرو او بودائی بودند معذالک منابع هندی در اواخر عمر او را "ارهات" یعنى یکنفر عالم متبحر بودائی لقب داده بودند.

راجع به آخر عمر مناندر، پلوتارک اشاره کرده میگوید "مناندر نامی که با عدالت در میان باختری ها سلطنت نموده بود در میدان جنگ کشته شد" منابع هند راجع به کشته شدن او در میدان جنگ چیزی نمیگوید اما مسئله واضح معلوم میشود در تقسیم خاکستر او نزاع واقع شده و آخر مانند "بودا" و "آشوکا" خاکستر او را به نقاط مختلف تقسیم کرده اند "راولنسن" به مناندر اشاره کرده می نویسد:

"سرباز مقدس باختر که به عدالت و حسن اداره و نبوغ عسکری و معلومات در مسایل دینی شهرت داشت بدین منوال از میان رفت."


مسکوکات مناندر: مسکوکات مناندر از حوالی کابل گرفته بطرف شرق آریانا تا اندوس و در ماورای آن تا ماتورا پیداشده و میشود و به نمونه های مختلف سکه زده است نمونه عادی مسکوکات او آنست که در یک روی آن "اتنا" Athena دیده میشود و علامۀ رعد را در دست گرفته در مسکوکات خود کلۀ فیل، کله گاو و شتر بخدی همه را استعمال کرده است.

راولنسن میگوید که بیشتر در مسکوکات خود هیکل رب النوع پالاس Palas را استعمال نموده ولی گمان میکنم آنچه را که او "پالاس" تعبیر کرده همان "اتنا" باشد که "تارن" در مسکوکات مناندر نسبت داده است. چون مناندر اصلاً از ژنرال های دمتریوس پادشاه آریانا بود در مسکوکات خود مخصوصاً در آنهائیکه سر فیل نقش دارد از او تقلید زیاد نموده در بعضی مسکوکات او علامۀ "دهرمه چکره" یعنی عراده و علامه ممیزه قانونی بودائی ثبت است ، این مسکوکات را بیشتر برای خوشی خاطر کسانی بضرب رسانیده بود که در قلمر و او پیر و آئین بودائی بودند. مناندر در مسکوکات برای خود دو لقب اختیار کرده بود یکی "دیکایوس" یعنی "عادل" و دیگر "سوتر" یعنی "منجی" لقب دومی در مسکو کات بیشتر عمومیت دارد و اولی نادر است.


توسعۀ تجارت: در عصر امارت مناندر روابط تجارتی اراضی مفتوحه هندی با خاک های آریانا انبساط یافته بود. بندر "باریگازا" در عصر او رونق زیاد داشت و بزرگترین بندری بود که مال التجارۀ هند و غرب در آنجا تبادله میشد. اموال زیاد از خاک های متصرفی هندی از راه بندر مذکور و بحیرۀ احمر عازم مصر و از طریق خلیج فارس رهسپار بابل میشد. مال التجارۀ زیادی که از طرف شرق و غرب می آمد از سواحل جدوزیا عبور میکرد و حصۀ به بندر "پتالنه" Patalene در جدوزیا پایان میشد.

جا نشینان مناندر بعد از وفات مناندر (حوالی ١٤٥ - ١٥٠ ق م) پسرش "ستراتو" ی اول بر تخت جلوس نمود اما چون هنوز کوچک بود مادرش ملکه اگاتو کلیا نیابت اورا نموده و به نام خود هم سکه زده است. استراتوی اول آخرین پادشاه یونان و باختری است که در "ماتورا" سلطنت کرده است و ازین معلوم میشود که ماتورا تا ۱۰۰ یا ۹۰ ق م بدست پادشاهان یونان و باختری اداره میشد.

بعد از استراتو از دو پادشاه دیگر "هی پوستراتوس" Hippostratus و نیسیاس Nicias نام می برند ولی معلومات زیادی راجع به آنها در دست نیست و معلوم میشود که اسکائی هائی که در باختر به سلطنت یونان و باختری خاتمه دادند و بعد به نام پهلوا که از عناصر محفوظ "ساک و یارت" بمیان آمد در سقوط سلطنت هرمایوس در کاپیسا و کابل ذی دخل گردیدند به سلطنت آخرین احفاد پادشاهان یونان و باختری در هند هم بمناصفه اول قرن اول ق م خاتمه دادند. به این ترتیب بعد از تقریباً دونیم صد سال سلطۀ دولت یونان و باختری به تدریج اول از شمال هندوکش و بعد از جنوب آن و بالاخره از قلمرو متصرفی هندی از میان رفت. قرار تذکار تارن تا جائیکه از ما خذ ادبی و شهادت مسکوکات معلوم میشود روی هم رفته از دیودوت موسس سلطنت یونان و باختری تا "نیسیاس" تقریباً ٣٦ پادشاه و یک ملکه به سلطنت رسیده است. درین عرصه دونیم قرن تهذیب اخلاق صنعت و دیگر مظاهر مدنیت و تهذیب باختری آریائی به پیمانۀ زیاد در هند انبساط یافت.


حیات اجتماعی و تهذیبی


فتوحات اسکندر در شرق و منجمله در آریانا که شرح آن در جلد اول گذشت تکانی در نظام قدیم حیات و اجتماع آسیای قریب و میانه تولید نمود و با این جنبش سواحل "مدی ترانه" با "قلب آسیا" تماس و تعلقات تهذیبی حاصل کرد. با فتوحات اسکندر در شرق دروازۀ این تعلقات باز شد و در دورۀ زمام داری شاهان مستقل یونان و باختری و کوشانی های بزرگ انبساط یافت. دورۀ دوقرنۀ سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری که از ( ٢٥٠ ) ق م تا حوالی شروع عهد مسیح دوام نموده است یکی از دوره هائی است که مطالعۀ حیات اجتماع و پهلوهای مختلف زندگانی تهذیبی با وجود تاریکی های زیاد قابل منتهای دقت و توجه است زیرا درین دو قرن مبادى تهذیب قدیم "ویدی" و "اوستائی" آریانا با مفکوره های جدید یونانی و هندی مخلوط شده و از اختلاط آنها در زمینه دیانت صنعت معماری، ادب، زبان رسم الخط و دیگر مظاهر زندگانی مادی و معنوی پاره تحولاتی بعمل آمده است. اگرچه موضوع تا اندازه ئی تاریک و مدارک هم طور دلخواه در دست نیست معذلک نظر به اهمیت تحولات مذکور و تأثیراتی که در زندگانی تهذیبی دوره های ما بعد تاریخ مملکت ما وارد نموده باید تا اندازۀ امکان درین فصل که جای آن است مطالعه شود. تشکیلات حیات اجتماعی و رنگ تهذیبی آریانا قبل از آغاز لشکر کشی های اسکندر در شرق در خطوط عمومی خود تقریباً بشکل دوره اوستائی است فتوحات اسکندر و مقابله های شدید و با دوام چندین ساله تکانی در نظام قدیم حیات اجتماعی ما وارد نمود وفات اسکندر و جنگهای ژنرال های او بر سر خاک های مفتوحه و دخول موریاها از هند به اراضی شرقی جنوب هندوکش، افکار نواز شرق و غرب وارد نموده رفت ولی هنوز وقت مساعد نشده بود که از تصادم مبادی تهذیب قدیم آریانا و مفکوره های جدید تازه وارد، راه و رسم توی بمیان آید تا اینکه در ٢٥٠ ق م "دیودوت" استقلال باختر را اعلان نمود و "ایوتیدم" موفق شد که این استقلال را به رسمیت به دولت سلوسی یونانی شام بقبولاند و نفوذ موریا ها را از علاقه های شرقی هندوکش جنوبی سقوط دهد و دوره امنیت باد وامی را افتتاح کند. دو قرن سلطنت یونان و باختری بعد از یک سلسله جنگ ها که افکار شرق و غرب را بهم تماس مستقیم داد دوره ایست که طبعاً باید چیزهای نوی به جامعه تقدیم کند. انتشار دیانت بودائی درست در همین عصر از طرف هند عامل دیگری بود که روح هندی را با مفکوره های حیاتی وصنعتی یونانی در خاک آریانا مقابل ساخت. این چیزها بصورت نتایج جنگ ها داخل کشور ما شده و با اختلاط و تحلیل آن با مبادی حیات مدنی قدیم مملکت تهذیب جدیدی بمیان آمد که آنرا بنام تهذیب "یونان و باختری" یاد میکنند و مظاهر مختلف آنراحتی الامکان در اینجا مطالعه میکنیم:


کیش و آئین: در جلد اول این سلسله تاریخ در فصول "ویدی" و"اوستائی" شرح دادیم که باختر مهد ظهور معتقدات قدیم آریائی بوده و با وجودیکه هنوز مراحل قبلا لتاریخی عقاید آریائی در افغا نستان به علت عدم حفریات لازمه روشن نشده با تفصیلی که در جلد اول دادیم آئین آریائی پیش از شرو مهاجرت از باختر آنقدر شکل وصورت گرفته بود که میان دود وره تاریخ قدیم "ویدی" و "اوستائی" شباهت هائی باقی ماند. آئین اوستائی که جای معتقدات "ویدی" را اول در شمال هندوکش و بعد در تمام کشور گرفت مدت مدیدی دوام کرد. هخامنشی ها با تجاوزات خود بخاک های آریانا آنرا قبول کرده و به خاک های فارس رواج دادند حین فتوحات اسکندر دیانت آریانا اوستائی بود. اسکندر اگر در امحای آنهم کوشیده باشد آنرا از بین برده نتوانست طبیعی به مراتب زیاد ضعیف شد و علت ضعف آنهم نه تنها اقدامات عسکری و جنگ ما بلکه ورود افکار تازه بود که از غرب با یونانی ها و متعاقباً از طرف شرق از جانب هند با مبلغین "اشوکا" انتشار یافت. به این ترتیب مطالعه آئین و عقیده آریانا درین دو قرن مشتمل بر سه سنخ افکار و سه دسته ارباب النواع است: محلی، یونانی، بودائی که در ذیل به مطالعه آن می پردازیم و اول عوامل تازه وارد را مطالعه میکنیم:


ارباب النواع میتولوژی یونانی: گفتیم که فتوحات اسکندر راه شرق را برای افکار غربی باز کرد، با اسکندر و قشون او اشخاص صنعت گر ، مؤرخ ادیب، روحانی، موسیقی نواز، وغیره، همراه بود و هر یک در زمینه ئی افکار نوی با خود داشت. با اینها ظهور افکار جدید شروع و با یونانی هائی که در کشور ما ماندند دوام وانبساط یافت یونانی هائی که اسکندر در اسکندریه های آریانا متوطن ساخته بود و از آغاز دوره سلطنت مستقل شاهان یونان و باختری رابطه آنها بیش از بیش از یونان قطع شده بود جزو باشندگان این خاک شدند و با دوام دوصد ساله این دولت مستقل واستقرار وتوطن و ازدواج با اهالی آریا را منحل گردیدند. اینها چه زن و چه مرد افکار و معتقدات یونانی را در میان توده پراگنده ساختند و به این طریق قصه های میتولوژی یونانی و نام ها وداستان های ارباب النواع ایشان در میان عوام منتشر گردید پادشاهان یونان و باختری با مسکوکات خود اسما واشکال ارباب النواع حامی خاندان خود را طوری در میان مردم پراکنده کردند که هر کس با نام و تصویر آنها آشنا شد. صنعت کاران یونانی و یونانی های باختری شده و استادان خود آریانا از راه هیکل تراشی و نقاشی و دیگر مظاهر بدیع صنایع نفیسه در انتشار این مفکور های جدید سهم بارز گرفتند و پادشاهان با ذوق یونان و باختری و جانشینان ایشان اسکائی ها و مخصوصاً سلاطین مقتدر کوشان بنوبه خود درین راه خدمات شایان کردند.

قراریکه مدال های گچی مکشوفۀ بگرام نشان میدهد زیبا ترین صحنه های میتولوژی یونانی را شاهان با ذوق باختر از کارخانه های هیکل تراشی سواحل شرقی مدیترانه برای زینت سالون های قصور شاهی باختر و کاپیسا وارد میکردند و این شاهکارها که نمایندۀ صاف ترین سبک صنعتی یونانی میباشد با نفاست خود موضوعات اسطوره ها را در انظار جلوه گرمیساخت و داستان های آنرا در ذهن اهل ذوق و خبرت کشور داخل میکرد.

پس به این ترتیب زمینه از هر رهگذر مساعد شده بود که در دورۀ سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری یعنی در دو قرن پیش از عهد مسیح افکار جدید مخصوصاً موضوعات قصص و اساطیر یونانی در میان عموم طبقات وخوب تر در میان اهل ذوق و قریحه و در بارو اهل فن و هنر پیشه و صنعت کاران منتشر گردد. قراریکه مسکوکات و دیگر آثار صنعتی شهادت میدهد اعضای اولین خاندان سلطنتی یونان و باختری دیو دودت اول و دوم پدر و پسر روی مسکوکات خود زوس پر و ما کوس "ZeusePromachos" را به ضرب رسانیده اند هلیوکلس آخرین پادشاه یونان و باختری که در شمال هندوکش سلطنت نموده هم این کار را کرده زوس در حالیکه بالای تخت نشسته روی بعضی سکه های "ایوکراتید" موسس سومین خانواده سلطنتی یونان و باختری دیده میشود. تصویر "اپولون Apollon" رب النوع طوفان و طبابت و ادبیات و صنعت روی اکثر مسکوکات "ایوکراتید" و "اپولودوت" نقش است اعضای دومین خانوادۀ سلطنتی یونان و باختری ایوتیدم و پسرش دمتریوس تصویر هرکول را در مسکوکات خود بر سایر ارباب النواع ترجیح میدادند. این رب النوع حامی خاندان آنها بود و نسبت به تمام ارباب النواع میتولوژی یونانی بیشتر در با ختر صاحب شخصیت و مقام شده بود روی جام نقره ئی که از بدخشان بدست آمده و در "بریتش موزیم" محفوظ است تصویر او و "دیونیزوس" رب النوع شراب و انگور نقش میباشد. "دیونیزوس" در خاک های آریانا شهرت و عمومیت زیاد داشت. داستان های پیش از اسکندر او را فاتح شرق دانسته و مخصوصاً در کوه پایه های آریانا خاطرات او را بیشتر نسبت میدهند بعضی ها حتی به این خیال اند که "دیونیزوس" اصلا (دیونیسۀ) یعنی رب النواع شهر "نیسۀ" یا بگرام فعلی بوده بهر حال اصلیت ارباب النواع میتولوژی یونانی موضوعی است جداگانه که اینجا بدان کاری نداریم و فقط نام و نشان و دخالت آنها را در حیات اجتماعی آریانا در دو قرن اول ق م مطالعه میکنیم. "دیونیزوس" در شمال و جنوب هندوکش در "کاپیسا" و "نگاراهارا" (ننگرهار) و باختر و بدخشان و سغدیان معروف و از خود پیروانی داشت. "ترءور" شهرت زیاد او را دیده و اظهار میکند احتمال دارد که کدام رب النوع محلی که اسم او را نمی شناسیم وصورت پرستش او با دیو نیزوس یکجا شده و او را اینقدر معروف ساخته باشد صورت او در قاب نقره ئی بدخشان نقش است "اگاتوکلس" اورا حامی خود انتخاب کرده و بشکل جوانی که تاجی از شاخه سبز تاک به دور سرداشت در روی سکه و صورت پلنگی را در پشت سکه خود بضرب رسانیده بود. دو صدسال بعد "اپولونیوس در تیان Apollonius de Tyane در علاقه پارو پامیزا دی روی کوهی معبد "دیو نیزوس" را دیده و قراریکه شرح میدهد اطراف معبد را درختانی گرفته بود که خود دیونیزوس غرس کرده و شاخ های تاک و عشقه پیچان به آنها بالا شده بود. در زیر شاخسار درختان مجسمۀ رب النوع را از سنگ سفید به شکل جوان هندی ساخته بودند." 

تعین کوه و محل معبد "دیونیزوس" در جنوب هندوکش تحقیقات بیشتر میخواهد اینجا به استناد معلومات فوق و شواهدی که از حفریات بگرام پیدا شده و پارۀ معلوماتی که "کورنیوس" و"استرابو" و "جوستن" راجع به موقعیت تقریبی شهر نیسا Nysa میدهند بدون شبهه و تردید گفته میتوانیم که "دیو نیزوس" در جنوب هندوکش از "کاپیسا" و "نگاراهارا" یعنی از کوهستان و کوهدامن و پنجشیر گرفته تا نجرو و تگو و لغمان و هده و نورستان شهرت زیاد داشته و درین علاقه ها دارای پیروانی بود. شهر "نیسا" را که بعضی ها "دیونیزو پولیس" یعنی شهر "دیونیزوس" پنداشته اند برخی عبارت از "بگرام" وعده عبارت از "هده" میداند و چون بگرام در میان "تاکستان" بزرگ کوهستان و کوهدامن افتاده و تصویر فلزی "دیونیزوس" هم از حفریات آنجا پیدا شده بود مساعد تر است که  "شهردیونیزوس" یعنی شهر رب النوع شراب و انگور بوده باشد. 

پرستش "دیونیزوس" از حصص شرقی آریانا به هند هم سرایت کرده بود "مکاستنس" سفیر سلوسی ها به دربار "موریا" میگوید که در هند "پرستش" "دیونیزوس" در کوها و پرستش "هرکول" در جلگه ها رواج داشت.

"هرکول" پسر ژوپی تر معروفترین پهلوان میتولوژی یونانی از سائر ارباب انواع بیشتر در دو طرف هندوکش معروف شده بود. و قراریکه پیشتر اشاره کردیم "ایوتیدم" موسس دومین خانواده سلطنتی یونان و باختری و احفاد او تصویر او را در مسکوکات خود نقش میکردند همین قسم نیکه Nike مدوز Meduse وغیره هم کم وبیش با مسکوکات سلاطین یونان و باختری و امرای ایشان که حق ضرب سکه در داخل کشور و اراضی متصرفی هندی داشتند مشهور شده بودند. یونانی ها همان طوریکه خودشان در میان اهالی آریانا حل شده میرفتند اسطوره های میتولوژی آنها هم به تدریج با داستانها وقصص قدیم ویدى و اوستانی مملکت ماحل و مزج میشد بعضی های آنها تحت اثر ارباب انواع قدیم محلی باختر می

آمدند و بعضی هایشان مقام مساوی با ارباب انواع مملکت ما پیدا میکردند صحنه های پهلوانی ها تغیر کرده میرفت و این موضوع را بعدتر در نتیجه تاثیرات ارباب انواع محلی باختر مطالعه خواهیم نمود و اینجا مثال قصه های "زوس" و "پرومته" را می آریم که داستان بندی شدن او را به یکی از مغاره های قفقاز هندی یعنی هندوکش نسبت میدادند.


انبساط افکار و فلسفۀ بودائی: بهمین منوال درست در همین وقت و زمان از جانب شرق از دیار هند هم پاره مفکوره های نو یا صر یحتر بگوئیم کیش و آئین بالکل جدیدی با مبادى فلسفه و طرز معیشت و اخلاق خود وارد آریانا گردید. این مفکوره نو عبارت از آئین بودائی و فلسفۀ آنست که در حصۀ دوم فصل پنجم جلد اول این سلسله تاریخ آغاز انتشار آنرا ذریعه مبلغین اعزامی "آشوکا" شاه موریا شرح دادیم و درین فصل ملاحظه میکنیم که در دوره سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری تا کدام اندازه و تا کجاها پیشرفت توانست و سیاست پادشاهان مملکت ما درین زمان در مقابل آئین جدید از چه قرار بود.

آئین بودائی در اواسط قرن سوم ق م یعنی زمانیکه تازه دولت مستقل یونان و باختری تا سیس شده بوداز سرحدات شرقی آریانا گذشته و چون علاقه جنوب هندوکش تحت اداره موریاها بود در آنجا به آسانی منتشر شد بناء علیه حینی که "دیودوت" اول و دوم و "ایوتیدم" در صفحات شمال هندوکش سلطنت میکردند آئین بودائی از سرحدات شرقی بطرف گندهارا و کابل و کاپیسا پیش می آمد و قرار مطالعات موسیو "فوشه" (۱) نیم قرن بعد یعنی در اوائل قرن دوم ق م که مصادف به آخر سلطنت "ایوتیدم" شود به باختر رسیده است. این دیانت از طرف شرق از خاک های هند با خود یک سلسله افکار قصه داستان، میتولوژی وارد نمود و نسبت به افکار غربی یونانی بیشتر و عمیق تر در روحیات باشندگان آریانا ریشه دوانید چون عصر ترقی دین بودائی در افغانستان قدیم مخصوص دورۀ کوشانی های بزرگ است لذا شرح و بسط عروج آنرا به آن فصل میگذاریم و اینجا در اطراف مقدمات ورود آن و استقبال شاهان مستقل یونان و باختری بیشتر متوجه میشویم. آئین بودائی در حصص شرقی آریانا در کشمیر و "پاراشا پورا" (پشاور) پوشکالاواتی (چهار صده) و گندهارا بسرعت انتشار یافت نگاراها را (ننگرهار) لمپاکا (لغمان، تگو و نجرو) و کابل و کاپیساهم بزودی آنرا پذیرفت و از روی استوپه های بزرگ اشوکا که در هده و کاپیسا آباد شده بود معلوم میشود که در عصر و زمامداری همین پادشاه موریا که هیئت های مبلغین را اعزام نموده بود این علاقه ها آئین نورا قبول نموده بودند. بعبارت دیگر قبل از اینکه "ایوتیدم" موسس دومین خاندان سلطنتی یونان و باختری به جنوب هندوکش فرود آید و علاقه کابل را از دست آخرین امیر موریا "سوفا گازنوس" که بعضی ها او را از اهل کابل میدانند بیرون کشد دیانت بودائی دامنه های شرقی جنوب هندوکش را فرا گرفته بود و اقدامات "ایوتیدم" در راه وحدت خاک های دو طرفه هندوکش زمینه انتشار آئین نورا بطرف شمال مساعدتر ساخت و به همین ملاحظه است که در آخر دوره سلطنت ایوتیدم دین بودائی به باختر رسید و یکی از راهای انتشار آن بلاشبهه از کاپیسا به بعد دره غوربند بامیان اغربات سوخته چنار دندان شکن هیبک و خلم میباشد و بدون شبهه از سائر دره های هندوکش هم مبلغین و راهبین خود را به ماورای جبال به حاشیۀ صفحات هموار باختر رسانیده اند.

چون "ایوتیدم" موسس دومین خانواده شاهی یونان و باختری اولین پاد شاه مقتدر باختر است که استقلال آریانا را بر "انیتو کوش" سوم سلوسی قبولانید و نفوذ موریاها را از جنوب هندوکش شرقی برانداخت وخاک هاى آریانا را شکل وحدت بخشید و اساس فتوحات و استعمار هند را گذاشت، بنابر ملاحظات اداری و سیاسی و نقشه فتوحاتى که بطرف هند طرح کرده بود پیش خود و دولت خود مانعی بران انتشار دین بودائی نمیدید. بلکه برعکس رضائیت به تعمیم و انتشار آنرا یکی از وسایل جلب قلوب اهالى ماوراى شرق اندوس میدانست طبیعی خود شاه و ارکان دولت آریانا هنوز به آئین نو نه گرائیده بودند و این کار را تا "هرمایوس" آخرین پادشاه یونان و باختری کابل هیچکدام نکردند جز بعضی از امرای ایشان که در پنجات وظیفه دار ادارۀ اراضی مفتوحه بودند مانند "مناندر"، معذلک مانع انتشار دین بودائی نبودند بلکه از نقطه نظر سیاست و نقشه فتوحاتى که بطرف هند طرح کرده بودند بعض اوقات لباس ومخصوصاً کلاه بشکل هندی می پوشیدند مانند "دمتریوس" پسر ایوتیدم پادشاه باختر که در مسکوکات کلاهی بشکل سرفیل به سر کرده و ملقب به "فاتح هند" میباشد.

پس به این ترتیب دورۀ دو صد سالۀ زمامداری شاهان مستقل یونان و باختری را که از حوالی (۲٥۰ ق م) تا نزدیکی های عهد مسیح دوام نموده است دوره انتشار غیر رسمی آئین بودائی در آریانا میتوان خواند و بدون اینکه پادشاهان کشور رسماً خود داخل این دین شوند یا رسماً برای تعمیم آن مردم را تشویق کنند توده از آن استقبال نموده و با آزادی که دولت یونان و باختری درین مسئله قایل شده بود دین بودائی در نصف شرقی آریانا در علاقه های شمال و جنوب هندوکش همه جاریشه دوانید.


بقایای دیانت قدیم و ارباب انواع باختری: این بود پارۀ افکار جدیدی که یکطرف از شرق از سواحل مدیترانه بافتوحات اسکندر به مملکت ما راه یافت و با یونانی های مقیم اسکندریه های آریانا و یونانی های آرمانی و باختری شده و سلطنت مستقل دو صدساله شاهان یونان و باختری تعمیم شد و از جانب دیگر از دیار هند با سلطۀ موقتی موریا و اعزام مبلغین اشوکا وارد شده و نشر یافت و پراگنده گردید در این میان چیزیکه حالا مطالعه میکنیم و مطالعۀ آنهم درینجا در خور اهمیت زیاد است این است که آیا از بقایای دیانت های قدیم خود آریانا از آئین اوستائی و ارباب النواع باختری چه چیزی باقی مانده بود. گمان میکنم درین شبهه ئی نباشد که آئین اوستائی نه تنها در عصر سلطنت پادشاهان مستقل یونان و باختری یعنی در دو قرن اول ق م بلکه تازمان ظهور دین مقدس اسلام و ورود مبلغین عرب در حواشی سیستان حتی بعد از این عصر هم کم و بیش دوام داشت. البته این یک نظریه عمومی است و تا اندازه شرح وبسط میخواهد. اگرچه این مسئله را بعضی ها گوشزد میکنند که فتوحات اسکندر سبب امحای آئین اوستائی و کتاب اوستا شده ولی گمان نمیکنیم که فتوحات او اینقدر درین مسئله دخیل باشد البته جنگ ها و باز جنگ هایی بدین بزرگی که بیش از ۶ سال کشور ما را مشغول داشت و سه سال کامل صفحات باختر را محل تاخت و تاز و هرج و مرج قرار داده بود در پراگندگی کتاب اوستا و آوارگی موبد و موبدان بی تأثیر نبود ولی ارکنان موجودیت آئین قدیم را بکلی متزلزل نتوانست و لشکر کشی های اسکندر و محاربات شدید چندین ساله تدافعی دین اوستائی و اجتماعات موبدان را تکان شدیدی داد ولی پیروان آن هنوز کم و بیش در تمام مملکت زندگانی داشتند و پادشاهان مستقل یونان و باختری که آزادی عقاید را احترام میکردند به آن ها موقع دادند که به کیش و آئین خود باقی بمانند چنانچه اسم و تصویر بعض از ارباب انواع اوستائی مثل "اناهیتا" را پادشاهان یونان و باختری از قبیل "دمتریوس" روى مسکوکات خود بضرب رسانیده اند و پادشاهان کوشانی که جانشین ایشان شده اند اکثر ارباب انواع اوستایی را با آتشکده ها روی سکه های خود بضرب رسانیده اند و این مطلبی است که در فصل کوشانی های بزرگ مجدداً و به تفصیل مطالعه خواهیم نمود و اینجا مطلب از تذکار آن این است که کیش اوستائی و ارباب انواع آن نه تنها بعد از دو قرن اول ق م حتى در سه قرن بعد آن هم روی مسکوکات پادشاهان آریانا استعمال میشد. بناءً علیه درین شبهه ئی نیست که آئین اوستائی در عصر سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری هنوز در آریانا بکلی از بین نرفته بود ولی درست در همین عصر بعضی جاها را خالی کرده و در بعضی جاهای دیگر حرارت آن نسبتاً سرد شده بود. مثلاً در علاقه های شرقی مملکت تا کابل و کاپیسا در نیمه اول قرن سوم ق م دیانت بودائی قائم مقام آن شد این کیش جدید بزرگترین حریف آئین او ستائی بود و متعاقب تکانى که فتوحات اسکندر تولید کرده بود تزلزل شد یدی وارد کرد. جای آنرا در علاقه های شرقی جنوب هندوکش گرفت و موقعیت آنرا در باختر تحت تهدید آورد، و بالاخره در اوائل قرن دوم ق م در آنجا هم صاحب پیروانی گردید به این طریق گفته میتوانیم که ازین وقت به بعد دیانت اوستائى کم کم بطرف غرب و جنوب غرب آریانا جانب وادی هریرود و فراه رود و هیرمند تغیر محل داد و در حوزۀ شاداب رودخانه اخیر الذکر و سیستان تازمان ظهور مبلغین دین مقدس اسلام دوام نمود.

علاوه برین بعض ارباب انواع قدیم باختری و آریانی که قدامت بعضی بدوره او ستائی، از برخی به عصر ویدی و از بعضی هم به مراحل زندگانی قبل التاریخ وصل میشود با ایجابات زمان و عصر، صاحب پیروان ومعابدى در باختر شده بود و معروف ترین همه "اناهیتا" Anahita است.

"اناهیتا" یا "ناهید" ربة النوع آب و حاصل خیزی از اعصار "کلکولى تیک" دورۀ قبل التاریخ گرفته در عصرویدی و اوستائی تاریخ مملکت ما معروف بود چنانچه این قسمت های تاریخ او را در صفحات (۳۰۸ وما بعد) فصل سوم جلد اول این سلسله شرح دادیم. "آناهیتا" به صفت "مادر" و به مفهوم اصطلاحى منشاء موجودات و فراوانى وحاصل خیزی و قوۀ نامیۀ زمین از دوره های قبل التاریخ در میان ملل آسیای میانه و قریب معروف و بنام های مختلف یاد میشد. در اوستا "اپام نپات" Apam-napat یعنی "پسرآب" و بیشتر بنام صحیح تر "اناهیتا" یاد شده و بهمین اسم قرن ها بعد از عصر اوستائی در باختر مشهور بود. در بابل او را "ایشتار Ishtar" در عیلام "ناینیا Nania" در اسیای صغیر "ارتمید Artemide"  و در هند "هیشانی Dhisani در آشوری "می لی تا Mylitta" در یونان "ونوس ایورانیا Venus Urania" و فارسی ها "تانا تا Tanata" میگفتند "اناهیتا" در باختر نام محلی دیگری هم داشت موسوم به "دیتیا Daitia" که نام مجرای علیای رودخانۀ "آمو" بود و قرار تعریف اوستا "اناهیتا" را هم بعضی مدققین نام رود خانۀ آمو میدانند.

"اناهیتا" از دوره اوستائی به بعد در باختر در حوالی سواحل رودخانۀ آمو معبد با شکوهی داشته و در ان مجسمۀ او بشکل دختر جوان مجلل، آراسته به انواع زیور و جواهرات وجود داشت و چنین مینماید که اوستا تعریف او را از روی همین مجسمه نموده باشد (تعریف او ستا در صفحۀ ۳۱۲ جلد اول ملاحظه شود) چنانچه "ترءور Trever" مدقق معاصر روسی درین باره میگوید: "از زمانه های خیلی قدیم در بکترا معبد و مجسمه اناهیتا که اوستاد تعریف نموده وجود داشت" مشارالیه تحقیقات مزیدی درین باره دارد و از روی نگارشات او معلوم میشود که در سغدیان مخصوصاً در خرابه های شهر "افراسیاب" عدۀ زیاد مجسمه های کوچک این ربة النوع از گل زرد پید اشده و بشکل زنی او را نشان داده اند که یلانی در بردارد و گل یا میوه ئی در دست گرفته و چنین بنظر می آید که همه از روی مجسمه او که در معبد باختر بود نقل و ساخته شده باشد.

"اناهیتا" با چنین شهرت و قدامتی که در باختر داشت نسبت به همۀ ارباب انواع آریانی بیشتر در ذهنیت یونانی های باختر تاثیر افگند و ایجابات زمان او را با بعضی ارباب النواع قدیم باختری مثل "میترا Mitra" رب النوع آفتاب و "ارتمید Artemide" رب النوع حاصل خیز اسیای صغیر و غیره توام و ملحق ساخت هیکل او روی بعضی سکه های دمتریوس پسر ایوتیدم پادشاه یونان و باختری وفاتح هند طوری دیده میشود که کمان و نیزۀ سه دندانۀ در دست دارد و در بعضی مسکوکات کوشانی های بزرگ هم بضرب رسیده است. 

غیر از "اناهیتا" رب النوع آفتاب یعنی "میتهرا" ی ویدی و "میترا" ی عصر اوستائی که از ارباب انواع قدیم باختری بشمار میرفت هم درین عصر از خاطرات آئین قدیم کشور نمایندگی میکرد. "میترا" ومراحل اولیۀ تاریخ آن هم در جلد اول شرح داده شده (صفحه ۳۱۳ و بعد) اینجا مربوط به دوره سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری همین قدر مینگاریم که مانند "اناهیتا" خاطرۀ او آنقدر "در باختر و سائر نقاط آریانا قوی بود که بر افکار توده و جامعه و صنعت کاران آن تاثیر زیاد اندازد. یونانی های باختر او را با "هر کول" هم پایه میدانستند و دومین خانواده سلطنتی یونان و باختری یعنی "ایوتیدم" و احفادش دمتریوس و ایوتیدم دوم و هلیوکلس که حامی خاندان خود "هر کول" را میدانستند از "میترا" هم استمداد می جستند و او را طوری روی سکه های خود نمایش داده اند که در دست چپش پوست شیر و عصا در دست راستش تاج و بر سرش بشکل اشعۀ آفتاب تاجی در خشان و مجلل نهاده اند. یعنی صفات پهلوانی "هرکول" یونانی و علایم نور آفتاب میترای باختری را یکجا کرده و از آن بشکل "میترا - هرکول" پهلوانی شجاع و شیرافکن با تاجی مرکب از اشعۀ آفتاب بمیان آوردند "میترا" رب النوع آفتاب با اسپ های سفید بالدار و عرادۀ آن از موضوعاتی است که نقاشان و رسامان آریانی حتی تا دوره های بعدتر کوشانی آنرا فراموش نکرده و در معابد بودائی هم آنرا داخل کرده اند و نمایش اسپ در مسکوکات "ایوتیدم" هم به این موضوع بی ارتباط نیست.

در سکه های "تترادراخم" (چهاردرهمی ) "انتیال کیداس" که مخصوص حوزۀ کاپیسا است پیش روی زوس که روى چوکی نشسته نیمه پیش روی بدن فیل به حیث شعار مخصوص کاپیسا که عبارت از "سر فیل" میباشد نمایش یافته و این هم جزء تا ثیراتی است که داستانها و عقاید و افکار آریانی بر موضوعات میتولوژی یونانی وارد نموده است. تاثیر شالوده عقاید قدیم ویدی و اوستائی و ارباب انواع باختر تنها در زمینه میتولوژی یونانی منحصر نیست بلکه در فلسفه و داستان های بودائی هم داخل شده و قراریکه در فصل کوشانی های بزرگ مطالعه خواهیم نمود در آنجا هم تغیرات اساسی وارد کرده و طریقۀ جدید "مهایانا" یا "راه بزرگ نجات" را با مدرسه واصول "تفکر وخیال آن بمیان آورد.

خلاصه بصورت نتیجه میتوان گفت که در دورۀ سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری یعنی در دو قرن اول "ق م" بقایای دیانت قدیم اوستائی از بین نرفته و بعضی از ارباب انواع باختری مثل اناهیتا و میترا پرستش میشد ، مخصوصا اناهیتا، پیروان بیشتری داشت. فلسفۀ بودائی و داستان های اساطیری یونانی با عقاید و افکار محلی مختلط گردید و همه این عوامل تکانی در معتقدات مردم تولید کرد. عقیده آزاد و زمینه برای پرورش هر نوع کیش ومسلک مساعد شده بود. این رویه و فضا در دیگر پهلوهای زندگانی این عصر مملکت با هم بی تاثیر نمانده و روی هم رفته از ترکیب و اختلاط افکار خودی و بیگانه حیات و اجتماعیات و تهذیب شکل محلی بخود گرفت که آنرا به صفت "یونان و باختری" یاد میکنند.


صنعت یونان و باختری: فضا و محیط آریانا در دو قرن اول "ق م" که تا یک اندازه اقتضا آت و ایجابات آنرا شرح دادیم در زمینۀ صنعت به مفهوم عام تاثیر زیاد نموده و سبب شد که مدرسۀ صنعتی مخصوصی بنام مدرسۀ "یونان و باختری" بمیان آید مطالعه و اثبات چنین مدرسه درین عصر از امهات مسایل ذوقی و تهذیبی کشور ما است و از تصادم آن متعاقباً با الهامات فلسفه و اساطیر بودائی مکتب صنعتی دیگر بنام مدرسۀ "گریک وبودیک" یا "یونان و بودائی" ظهور میکند که مطالعۀ آن مبحث جداگانه و برای آن فصلی را وقف نموده ایم.

همان طور که در مبحث "کیش و دیانت" عوامل متفرقۀ محلى وخارجى وباز امتزاج و اختلاط آنها را مطالعه کردیم عین آن در مورد صنعت نیز ضرور است زیرا همه چیزهای این دو قرنی که مورد مطالعۀ ما قرار یافته ترکیبی و از عوامل محلی و یونانی و بودائی بمیان آمده است. البته تاثیر عوامل نسبت به هر مسئله متفاوت است ولی باز هم در تشکیل مدرسۀ  "یونان و باختری" هر دو عامل دخیل و روح مرکبۀ آنها با تماس الهامات فلسفه بودائی صنعت "گریک وبودیک" یا "یونان و بودائی" را بمیان می آورد. 

چون حفریات هنوز در طبقات قبل التاریخ آریانا مخصوصاً در صفحات باختر عملی نشده عجالتاً مطالعۀ شخصیت وسویۀ صنعتی باختر قبل از ورود یونانی ها مشکل است و عامل مثبتی در دست نیست تا روی آن گفتگو شود ولی قراریکه در مبحث گذشته ذکر نمودیم بعضی مدققین به این عقیده اند که تعریفی که اوستا از "اناهیتا" نموده از روی مجسمۀ این ربة النوع بوده که در معبد آن در باختر وجود داشت البته مجسمه گک هاى کوچک گلی که چند عددی از حوالی خلم (شهربانو) و به تعداد بیشتر از سغدیان پیدا شده و همین ربة النوع "رودخانه آمو" یا به اصطلاح ربة النوع فراوانی را نشان میدهد چیز دیگری است که به دوره های قدیم تر ارتباط دارد. همین قسم اگر به زیورات وستاره ها وتاج و اکلیل "اناهیتا" ربة النوع رودخانۀ اکسوس (آمودریا) استناد شود گفته میتوانیم که صنعت کاران و هنرمندان لایقی قبل از یونانی ها در باختر وجود داشت البته فتوحات اسکندر در شرق و مخصوصاً دورۀ سلطنت مستقل شاهان یونان و باختری عصر جدیدی در تربیۀ ذوق صنعتی و انبساط صنایع ظریفه کشود. شبهۀ نیست که یونانی های قدیم در شعب مختلف صنایع ظریفه مخصوصاً هیکل تراشی سر آمد تمام ملل بوده و اصول تربیه بدنی ایشان زیبائی و تناسب بدن را به مفهوم حقیقی و حد اعلی آن رسانیده بود. مخصوصاً این فن در عصر خود اسکندر با استاد چیره دستی مانند "لی سپ" که هیکل تراش دربار او بود و ساختن مجسمۀ اسکندر را غیر از اوکس دیگری اجازه نداشت به منتهای ترقی خود رسیده بود. مدرسۀ هیکل تراشی "لی سپ" در آریانا تاثیر زیاد نموده و قراریکه بهترین مجسمه های هده نشان میدهد استادان هیکل تراش افغانستان تناسب و بلندی قامت را به اصول موضوعۀ "لی سپ" می ساختند. علاوه برین روی مسکوکات شاهان مستقل یونان و باختری بعض ارباب انواع میتولوژی یونانی را مانند "هرکول" از روی مجسمۀ "لی سپ" نقل کرده اند. معلوم نیست که خود "لی سپ" یا از همکاران او کسی با قشون اسکندر و یا بعدتر به مملکت ما آمده و یا آثار او به اینجا آورده شده است "ترءور" درین باره چنین اظهار نظر میکند: "غرابت ندارد که با اسکندر اصل و یا نقل آثار دست "لی سپ" به آسیای مرکزی آورده شده و دستور مدرسۀ او را صنعت کاران باختری ترجیح داده و محافظه نموده باشند علت ترجیح هم از این معلوم میشود که مدرسۀ "لی سپ" ممیزاتی داشت سراسر (رآلیست ) که با خواص مصنوعی و غیر طبیعی صنعت هخامنشی که تا این زمان در باختر رواج داشت مغایرت بهم میرسانید. در همین مدرسۀ (رآلیست) لی سپ استادان باختری نقش تصاویر حقیقی را روی مسکوکات یاد گرفته و به دو سه قلم خطوط طبیعی و عینی چهره را نمایش داده میتوانستند. تصاویر شاهان یونان و باختری روی مسکوکات اثر دست استادان بزرگ است این تصاویر را صنعت کارانی ساخته چیره دست که در کار خود فوق العاده مهارت داشتند و تصاویر بدین خوردی را طور طبیعی ساخته اند که نه تنها خطوط ممیزه و شخصی چهره ازان معلوم میشود بلکه جزئیات خواص روحی هر شخصی را هم نمایندگی میکند. از امکان بعید نیست که در میان استادانی که تصاویر مسکوکات ومدال ها را رسم کرده اند یونانی ها هم بوده باشند ولی اگر به این مسئله دقت شود که "مسکوکات یونان و باختری" مانند تبلوی فوق العاده دقیق خطوط چهره را نشان داده و مهارتی در آنها بکار رفته که حتی ممیزات روحی و فکر وخیال ورأفت وعزم و اراده راهم نمایندگی میکند حالانکه مسکوکات یونانی معاصر آنها ازین کیفیت عاری است آنوقت نتیجه جز این نمیشود که بگوئیم سکه های مذکور ثمرۀ  کار استادی است محلی یا یونانی یا باختری که به بهترین صورت از اصول موضوعۀ "لی سپ"استفاده کرده است. در جائیکه ارباب انواع یونانی را با یلان و شلوار نشان داده اند شبهه ئی نمی ماند که استاد هیکل تراش یارسام و نقاش باختری بوده زیرا استاد یونانی الاصل اصلاً به چنین فکری افتاده نمیتواند".

با این تفصیل دیده میشود که مدرسۀ صنعتی "یونان و باختری" به کدام اندازه


در دو قرن اول ق م در باختر صاحب شخصیت معین و ممتاز شده بود. استادان هیکل تراش و نقاش و رسام باختری از بهترین استاد و مدرسۀ یونانی الهام گرفته و قراریکه مسکوکات شهادت میدهدفن "صورت گری" و حکاکی را به حد کمال ترقی رسانیده بودند چنانچه نظیر ایشان استادان یونانی خود یونان هم درین زمینه از عهده نبرامده اند. در تشکیل این مدرسه استادان آریانی مخصوصاً در اول و هله باختری ها سهم بارز داشتند و قراریکه از مطالعات وقضاوت "ترءور" برمی آید اختصاص وامتیاز این مدرسه به قریحه هنر مندان محلی باختری ربط زیاد داشت.

مدرسۀ صنعتی "یونان و باختری" در تاریخ مملکت ما و کشورهای مجاور حتى تمام آسیا مقام و اهمیت زیاد دارد و کانون الهامی شمرده میشود که باعث ایجاد مکاتب صنعتی در دو طرفۀ هندوکش شده و بر جهان صنایع مستظرفه آسیائی تا نقاط دور دست و زمانه های طولانی تاثیر انداخته است. چنانچه مدقق روسی که بالا از واسم بردیم درین مورد چنین اظهار نظر میکند: "اهمیت صنعت باختر تازه بر ما آشکارا شده است "می یر Meyer" اهمیت و ارزش آنرا در انبساط صنعت بودائی و صنایع آسیای مرکزی و شرقی خاطر نشان کرده است. هرزفلد Herzfeld اظهار میکند که صنعت ساسانی جز شاخه ئی از صنعت "یونان و باختری" نیست اگر تمام آثار و شواهدی را که بدست آمده پهلوی هم قرار دهیم و جزئیات آنها را مطالعه کنیم خواهیم دید که با وجود اختلافات ظاهری عمومی، در شکل و تخنیک و تزئینات وموضوع و سبک یکى هستند. اختلاف ظاهری یا اختلاف خواص بسته به انبساط قلم رو سلطنت "یونان و باختری" است که علت پارۀ اختلافات عرقی و تهذیبی را هم در بعضی موارد توضیح میکند. در نیمۀ اول قرن سوم ق م زمانیکه شکل کلاسیک صنعت در آسیای مرکزی هنوز موفق به تحصیل خود در اشکال صنعت محلی نشده بود روی اشیا و در سبک ابدات شکل کلاسیک مشخص تر است. در قرن دوم ق م که تهذیب محلی باختر و یونانی و هندی و چینی بکمال انبساط رسید، صنعت خواص دو جانبه بخود گرفت. وحدت مظاهرات مختلف تهذیب نه در ظاهر اشیا بلکه همیشه و در تمام موارد بصورت عمیق در داخل اشیا هم تاثیر افکنده است از روی تصاویر روی گل زرد و مسکوکات کوشانی هم به همین نظریه میرسیم و می بینیم که صنعت نسبتاً خواص کلاسیک خود را از دست داده ولی کامل از بین نرفته صنعت کوشان مدرسه ایست که عوامل کلاسیک را بالواسطه تهذیب "یونان و باختری" اتخاذ کرده است. این مسئله را هم به آسانی فرض میتوان کرد که در مناطقی که جزء سلطنت یونان و باختری بود مثل مار جیانا و در انجیانا (مرو و سیستان) و متعاقباً تحت نفوذ موقتی پارت ها آمد تهذیب و صنعت در یک دورۀ معین نسبت به سائر حصص قلمرو پارت فرق داشت. صنعت "یونان و باختری" مانند سائر صنایع مختلط که در آنها اشکال تهذیب وصنعت مختلف بهم ترکیب میشود دارای اهمیت مخصوصی است. در اثر تصادم تهذیب شرقی و غربی در اسیا مدرسه صنعتی جدید "یونان و باختری" بمیان آمده و انتشار آن انقلابی در زمینۀ صنعت آسیائی تولید کرده است. ورود بادیه نشینان کوشانی از ما ورای سر دریا با اشکال وتصاویر جدید و استقرار آنها در باختر و تماس شان با صنعت "یونان و باختری" مدرسه کوشان را بمیان آورد تا اندازه ئی صنعت ساسانی از ریشه مدرسه کوشانی آب خورده و دیری نگذشته از صنایع ملل قفقازی وصنایع یونانی شامی هم مستفید شد.

صنعت ساسانی به نوبۀ خود تا اندازۀ زیاد اشکال صنایع رانه تنها در فارس مستقر ساخت بلکه در مدارس صنعتی بیزانس و روم و روسیه و چین هم تاثیر افگند و با امواج معکوس صنایع ملل آسیای مرکزی مقابل شد."

چون مدرسۀ صنعت "یونان و بودائی" را در فصل مخصوص آن مطالعه خواهیم نمود بعد از کشفیات مهم قندوز در ١٩٣٦ وانتشار رساله کوچک "صنعت بودائی" باختر از طرف موسیو هاکن همین قدر اینجا متذکر میشویم که این مدرسه هم خلاف آنچه پیشتر تصور میکردند توسط استادان "یونان و باختری" پناه گزین در گندهارا بمیان نیامده بلکه در عصر شاهان مستقل یونان و باختری در صفحات شمال هندوکش در باختر تولد شده است و ممیزات صنعت کلاسیک یونانی در آنها مشهود است.


تجارت و راه ها: وضعیت جغرافیائی آریانا در استانه آسیای مرکزی چیزی است که بذات خود اهمیت آنرا میان شرق قریب و شرق میانه ترسیم میکند. در فصل اول جلد اول به تائید شواهد مدنیت عصر "کلکولى تیک" مستند بر نگارشات "سرجان مارشال" و "سراورل استن" و جمع دیگر از مدققین شرح دادیم که در دوره های قبل التاریخ هم ارتباطی میان حوزۀ اندوس (حواشی شرقی آریانا) و حوزه بین النهرین وسواحل بحر سفید قایم بود وحوزۀ هیرمند و سیستان درین راه نقش خوب تری بازی کرده است در همان فصل دقیق ترتحت عنوان "لاجورد ورول آن در مراودات آریانا" (صفحه ٢٤) نوشتیم که از شش هزار سال قبل راهای رفت و آمد تجارتی و تعلقات تهذیبی بین کوه پایه های آریانا وخاک های غربی آسیا تاسواحل بحر سفید وحوزۀ نیل وجود داشت. آریانا با موقعیت مساعدی که داشت با رودخانه های بزرگی که از کوه پایه های


آن به چهار گرد افق جاری بوده و هست و هر کدام راه طبیعی شمرد میشود در انبساط تعلقات مراوداتی و تجارتی و تهذیبی رول مهمی بازی کرده و این چهار راه بسا مدنیت ها را بهم تماس داده است. دودمان های بزرگ "پاراداتا" و "کاوی" و "اسپه" یا پادشاهان مقتدر و فعال آریانا که در جلد اول شرح کارنامه های آنها داده شده است در کشیدن راه ها و بسط تهذیب آریانی در چهار دور افق صرف مساعی زیاد کرده اند ازین اعصار دور افتاده گذشته در دوره ئی که مصروف مطالعه آن هستیم یعنی در دو قرن اول ق م که مصادف به سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری میباشد هم کشور ما در زمینه تجارت و مراودات مقام معینی دارد فتوحات شاهان یونان و باختری خارج از چوکات تاریخی آریانا راه ختن و کاشغر و حوزۀ تارم والتائى وحوزه گنگارا را باز کرده بود. و خود مسکوکات در دوره شاهان یونان و باختری و باز مسکوکات نقره ئی به این زیبائی و قشنگی یکی از علایم ترقی اقتصاد و از نشانه های انبساط تجارت است. همین قسم طلا که در رونق بازار تجارت تاثیر زیاد دارد پیش از دورۀ سلطنت یونان و باختری هم زیاد بود این طلا غیر از اینکه از ریگ شوئی های سواحل علیای آمو از بدخشان وزرافشان و سغدیان بعمل می آمد از کوهای التائی هم استخراج میشد بعقیده موسیو "ترء ور" نقرۀ پنجشیر درین زمان بکار افتاده بود. این مدقق در جمله علل قشون کشی های ایوتیدم بطرف حوزۀ تارم (صفحات ۱۲ و ۱۳ همین فصل) یکی هم نرسیدن طلا را از التائی میداند که جنبش و غلیان بادیه نشینان مانع آن شده بود. بهر حال وجود فلزات قیمتى طلا و نقره و مسکوکات زیبا و قشنگ و مخصوصاً تنوع و کثرت آن درین دوره از جمله عواملی است که گرمی بازار تجارتی را نشان میدهد. شاهان یونان و باختری به ضرب سکه اهمیت زیاد میدادند و آنرا مهمترین عامل اعتبار و قدرت مالى دولت می شمردند برای صفحات جنوب هندوکش در یکطرف مسکو کات مسکوکات رسم الخط خروشتی و زبان پراکریت را استعمال مینمودند. برای نقاط مفتوحه هندی سکه های مسی بیشتر بضرب رسانیده میشد.

از نقطۀ نظر مراودات تجارتی چه از راهای خشکه و چه از جریان رود خانه ها مخصوصاً از دو رودخانۀ بزرگ اکسوس (امو دریا) واندوس (سند) استفاده میشد. بکترا یعنی بلخ پایتخت مملکت در ینوقت با موقعیت مساعدی که داشت مرکز انشعاب و اتصال راه ها بود. و ازینجا راه هائی بطرف شرق جانب چین بطرف غرب جانب قلمرو دولت سلوسی وطرف جنوب و جنوب شرق جانب اراضی متصرفی هند و ماورای آن میرفت از بلخ بطرف چین دو راه رفته بود. یکی از راه بدخشان و درۀ واخان بطرف یار کند و دیگری از طریق فرغانه به طرف کاشغر این دو راه در شمال و جنوب رودخانۀ اکسوس کشیده شده بود اوائل استقرار روابط تهذیبی میان باختر و چین بسیار قدیم و داستان های خود چین آنرا به ٤ هزار سال ق م میرساند. به حقایق تاریخی اگر دیده شود در همین دوره که اینجا مصروف مطالعه آن هستیم وضعیت طرفین متقاضی بود که تعلقاتی شروع شود. در آریانا دولت یونان و باختری و در چین آن وقت خاندان "هان ها" حکمفرمائی داشت شروع ارتباط تهذیبی میان باختر و چین را به اوائل قرن ۲ ق م میتوان نسبت نمود ارتباط تجارنی میان باختر و چین هم سابقه قدیمی دارد و بیشتر مراودات را میان طرفین باشندگان حوزۀ "تارم" عملی می کردند از باختر بیشتر ظروف شیشه ئی و احجار کریمه و جواهرات و از چین در مقابل ابریشم و پارچه های ابریشمی، لاک، پوست، آهن، طلا، نقره، نیکل آورده میشه اهالی باختر در نظر چینی ها بیشتر مردمان تجارت پیشه معرفی شده و مخصوصاً بعد از مسافرت چیان - تسین (۱۲۸م) این نظریه تقویت یافت زیرا مشارالیه میگفت که باختری ها خیلی تجارت را دوست دارند.

راه غربی از حوزه هری رود از طریق "پارتیا" جانب "اکبتانا" (همدان) میرفت و از آنجا به "انتیوکیا" Antiochia وصل میشد. راهی که بطرف جنوب هندوکش به علاقۀ مفتوحۀ هندی میرفت از کوتل های معروف هندوکش به حوزه کاپیسا منتهی میشد و اینجا عموماً دوشاخه داشت که یکی از طریق نجر و تگو و لغمان به درۀ کنر و اسمار و چترال وسوات به "پورا شاپورا" (پشاور) و از آنجا به "تاکزیلا" وصل میشد و دیگری از راه جنوبی تر از حوالی کابل فعلی و خورد کابل وهده بصورت مستقیم به سواحل "اندوس" منتهی میگردید.

همین قسم از رودخانه های بزرگ مخصوصاً اندوس (سند) و اکسوس (آمودریا) هم در مراودات تجارتی استفاده میشد. رودخانۀ اندوس از زمانه های قدیم تر قابل کشتی رانی بوده و خاطرات آن در تاریخ ثبت است. اسکندر حین مراجعت ازین رودخانه تا بحر توسط کشتی فرود آمد. "تارن" به این عقیده است که پادشاهان یونان و باختری قوای دریائی در دو رودخانه آمودریا وسند داشتند و میگوید که نیزه سه شاخ روی سکۀ "دمتریوس" وتصویر "پوزیدون" ژنی دریا روی سکۀ "انتى ماکوس" دلیل بر این است که ایشان قوای دریائی در دو رودخانه "اندوس" و "اکسوس" داشتند از روی نگارشات "استرابون" چنین معلوم میشود که مال التجارۀ هندی با آبهای آمو دریا به دریاچۀ "ایرکانو Ircano" (بحیرۀ خزر) و از انجا از طریق "کورا Kura" و اراضی مجاور به "اوکسین Euksin" یعنی بحیره سیاه حمل و نقل می یافت. قراریکه "ترءور" تشریح میدهد مال التجارۀ مذکور از "کوفن" یعنی حوزه کابل به ۷ روز به باختر و سواحل آمو دریا برده میشد. پس به این ترتیب با مدارکی که در دست است واضح معلوم میشود که مال التجارۀ هندی از راهائی که ذکر شد به حوزۀ "کوفن" یعنی کاپیسا در مدخل دره های هندوکش آورده میشد و از اینجا بهر وسیله که بوده به سرعت خیلی زیاد هفت روز به باختر حمل و نقل می یافت و توسط کشتی ها با جریان آمو دریا به بحیره خزر انتقال می یافت در این وقت رود آمو به بحیرهٔ اورال میریخت ولی این بحیره را کنال طبیعی از گوشه جنوب غربی به بحیرۀ خزر وصل نموده بود.) سپس مال التجارۀ مذکور از سواحل خزر با کاروان وقافله به بحیرۀ سیاه برده میشد و به آسیای صغیر وحتى سواحل شرقی و شمالی بحر مدیترانه انتشار می یافت.

همین قسم از رودخانۀ اندوس (سند) هم استفاده های تجارتی بعمل می آمد چون خارج از حوزۀ این رودخانه تا "پتالی پوترا" یعنی "پتنه" مرکز دولت موریا نفوذ دولت یونان و باختری انبساط یافته بود (صفحۀ ۲۳ - ۳۳ ملاحظه شود) مراودات تجارتی اندوس دارای اهمیت زیاد بود. مهم تر از همه این است که بندر "بری گازا" Brygaza (بروچ Broch) در گجرات وسواحل شرقی خلیج "کامبی" بدست "اپولو دوت" برادر و ژنرال پادشاه معروف یونان و باختری دمتریوس فتح شده و این بندر از نقطه نظر مراودات تجارتی خشکه و دریا دارای اهمیت زیاد بود راه دریا از آنجا بطرف غرب باز بود وراهای خشکه از طریق "ایوجن" و "ویدیسا" و "کوزامبی" به "پتالی پوترا" و سواحل کنگا میرفت یادگارهای عمرانی پادشاهان یونان و باختری در حوزۀ اندوس زیاد است شهرهائی بنام "دمتریوس" و بنام "ته او فیلا" مادرش در اینجا آباد شده بود و شهر اخیرالذکر را در مناطق غربی دلتای اندوس قرار میدهند خلاصه دولت یونان و باختری و انبساط قلمرو آن از حوزۀ "ایگزارت" تا خلیج کامبی و از صحرای لوط تا حوزۀ گنگا که راهای بزرگ خشکه و آب را در دست داشت، در توسعۀ مراودات تجارتی آریانا در دو قرن اول ق م تاثیر زیاد افگند و به اساسی که شالودۀ آن درین دوره قایم شد، امپراطوری کوشانی آریانا تجارت کشور را با همسایگان حتى ممالک دور دست چین رم شرقی "بیزانس" توسعۀ مزید داد و از آن در فصل معینه اش صحبت خواهیم نمود. 


زبان و رسم الخط: در جلد اول (صفحه ١٦۰) از زبان ویدیو (صفحۀ ۳۳۱) از زبان (زند) شاخه های السنۀ باختری خانوادۀ هند و اروپائی که در دوره های معین در خاک های آریانا حرف زده میشد صحبت نمودیم. شاخه های این دو زبان قدیم در کوه پایه های مملکت معمول و از احتمال بیرون نیست که تا زمان دورۀ که مصروف مطالعۀ آن هستیم شاخه های تازه ئی هم ازان ها بمیان آمده باشد. چیزیکه در این زمینه به دورۀ سلطنت شاهان مستقل یونان و باختری بیشتر ارتباط دارد شیوع زبان و رسم الخط یونانی و اختلاط آن با لهجه های محلی است.

وقتیکه "استرابون" "میگوید که اهالی باختر لهجه های مختلفی حرف میزدند که نوعیت آن یکی بود" اشاره به شاخه های مختلف السنۀ باختری میکند که تا امروز هم انواع آن در نقاط مختلف دیده میشود. قراریکه از روی مسکوکات یعنی از روی اسناد این زمان معلوم میشود شاهان یونان و باختری "زبان" یونانی و زبان محلی هر دو را احترام میکردند. و اکثر احتمالات به این دلالت میکند که زبان دربار اقلاً در اوائل یونانی بوده ولی متعاقباً بعد از "ایوتیدم" موسس دومین خانوادۀ سلطنی یونان و باختری که وحدت خاک های آریانا در عصر او صورت گرفته است زبان های محلی هم در دربار حرف زده میشد زبان یونانی اگر تا اندازه ئی در باختر خوب فهمیده میشد، در جنوب هندوکش تازگی داشت و مردم آنرا نمی فهمیدند به این مناسبت زبان های محلی یا اقلاً یکی آنها وارد دربار و رسمیات شده بود. مسئلۀ توحید خاک آریانا طبعاً چنین متقاضی بود و این مسئله واضح از روی مسکوکات معلوم میشود زیرا به مجردیکه دولت یونان و باختری به جنوب هندوکش نفوذ یافت زبان پراکریت و حتی رسم الخط خروشتی در چپه مسکو کات ظهور کرد.

و "دمتریوس" اولین کسی است که مسکوکات خود را به دو زبان یونانی و پراکریت و به دو رسم الخط یونانی و خروشتی زینت داده است. علاوه برین در اثر اختلاط و امتزاج یونانی ها با باشندگان آریانا، زبان یونانی و لهجه های آریانی بهم مخلوط شده و طبعاً لهجۀ مخلوطی از هر دو بمیان آمده بود تا اینکه کم کم همان طور که عنصر نژادی یونانی در خون محلى منحل شد و از بین رفت زبان یونانی هم بکلی در لهجه های باختری حل شد. قراریکه مسکوکات شهادت میدهد در دورۀ سلطنت شاهان یونان و باختری دو رسم الخط در آریانا معمول و مروج بودیکی رسم الخط یونانی و دیگری رسم الخط خروشتی در مسکوکات اولین خاندان شاهی مستقل یونان وباختری دیودوت اول و پسرش که او هم بهمین نام یاد میشود تنها رسم الخط یونانی در مسکوکات باختر استعمال شده است. با اقداماتی که در راه وحدت خاک آریانا از طرف موسس دومین خانواده یونان و باختری شروع شد رسم الخط "خروشتی" باراول درچیۀ مسکوکات مربع "دمتریوس" ظهور کرد. قرار تحقیقات "ترءور" اسم خروشتی از کلمۀ "کروتهه Karottha" آرامی اشتقاق یافته که به معنی (حرف) است مبداء الفبای این رسم الخط هم "ارامی" است و ازان مفصل در فصل کوشان که عصر تعالی آن است بحث خواهیم نمود. این رسم الخط از راست به چپ تحریر وحروف الفبا بدون ترکیب به یکدیگر بصورت مستقل نوشته میشد. قراریکه مسکوکات شاهان یونان و باختری شهادت میدهند مرکز آن درین عصر دامنه های جنوب هندوکش بود و بعد از دمتریوس یعنی از ( ۲۰۰ ق م ) به بعد در تمام دورۀ سلطنت شاهان یونان و باختری موازی با رسم الخط یونانی دوام نموده است. اگر چه کوشانی های بزرگ هم رسم الخط یونانی را در مسکوکات خود استعمال کرده اند ولی این استعمال سراسر جنبۀ نقل و تقلید دارد. و دورۀ ایشان را میتوان عصر ترقی رسم الخط خروشتی خواند.

در دو قرن سلطنت شاهان یونان و باختری مطالبی که در روی مسکوکات به یونانی و رسم الخط آن نوشته میشد عین ترجمۀ آن در چیۀ مسکوکات به زبان پراکریت و رسم الخط خروشتی به ضرب میرسید ازین روش ثابت میشود که اهل دفتر و منشیان دربار و طبقۀ منور هر دو زبان و هر دو رسم الخط را بخوبی میدانستند و مترجمین و نویسندگانی وجود داشتند که در هر دو زبان و رسم الخط آگاهی داشند میخواندند و می نوشتند و ترجمه میکردند. این رویه دوام داشت و به تدریج رسم الخط یونانی ممیزات خود را در عصر عصر کوشانی از دست داد و از فهم مردم برآمد و رسم الخط خروشتی جای آنرا گرفت. 


اردو و ادوات جنگی: بشهادت ادب وید و اوستا از بدو طلوع تاریخ باینطرف کهسار آریانا همیشه مهد پرورش پهلوانان نامی بوده و از همان روز گارباستان که تازه شالوده حیات اجتماعی گذاشته میشد این روح در فرد و جامعه تزریق یافته و با مرور دوره های تاریخی مرتب نشو و نما نمود و تقویت شد پهلوانی سلحشوری، شهامت، سوار کاری سجیۀ فطری آریانی و علامۀ ممیزۀ باشندگان آریانا، خراسان، افغانستان است که از سرود ویدی گرفته تا مها باراته ویشت های اویستا و شاهنامه ها، همه به نقل داستانهای رزمی آنها رنگین است و بزرگترین عنعنۀ حماسی جهان را تشکیل داده است. 

در جلد اول فصل دوم تحت عنوان "جنگجوئی و اسلحه" (صفحه ١٣٥) و در فصل چنانچه اوستا "بخدی" را بصورت شهر بزرگ و زیبا و دارای بیرق های بلند تصویر میکنند.

طوالت دورۀ اقامت آریائی ها در حوزۀ اکسوس و ترقی مراتب حیات اجتماعی آنها از روى اشتراک ثقافت مادی و معنوی آریائی های آریانا و مهاجرینی که در هند و فارس رفته و از روى اشتراک وتشابه زبان و دیانت وغیره بخوبی معلوم میشود زیرا اگر جامعۀ باختری در زمان پیش از مهاجرت ابتدائی می بود و مردم دور از هم خانواده خانواده و مجزی زیست می نمودند چطور اشتراک زبان و دیانت و دیگر مظاهر زندگانی بمیان می آمد؟ به این دلائل به جرئت میتوان گفت که جامعه آریائی باختری که اساس اولیه آن به روی خانواده گذاشته شده بود بعد از طی مراحل زندگانی مالداری و انبساط کشت و زراعت و اقتضای حیات زراعتی و ترقی مراتب آن جامعۀ بزرگ و متراکمی بمیان آمد ونظام سلطنتی آریا بار اول در اینجا تشکیل گردید.

در فصل سوم دیده خواهد شد که چطور متن اوستا از آستانۀ زمان خود به عقب نگاه افگنده و سلسلۀ شاهان آریائی باختری را به ارباب انواع میرساند. این ارباب انواع که اوستا یاد میکند سرودهای عصر ویدی هم تذکار مینماید و درین سرودها باز نکاتی موجود است که به دانایان قدیم و سرودهای اولیه و در نتیجه به ثقافت قدیم تری اشاره مینماید که عبارت از ثقافت و تهذیب مشترکه کتله اریائی باختری است که در طی آن زبان دیانت ادبیات وغیره مراتب کمال خود را پیموده و این چیزها وقتی به مدارج بلند رسیده میتواند که حیات جامعه مترقی و اهالی پهلوی هم در مراکز بزرگ وبصورت متراکم زندگانی نمایند پیشتر متذکر شدیم که اوستا سلاله شاهان باختری را به ارباب انواع میرساند. بنظر اوستا صورت اول جامعه باختری طوری بوده که در آن ارباب انواع زندگانی و حکمفرمایی میکردند چنانچه آریاهای مهاجر هند رهایشگاه "اندرا" را در شمال هندوکش قرار میدهد.

"اندرا" رب النوع جنگ بزرگترین ارباب انواع آریائی بشمار میرفت و چون پادشاهان آریائی قرار متن سرودهای ریگ وید و اوستا احفاد و جانشینان ارباب انواع بودند میتوان گفت که اولین نظام شاهی در باختر بمیان آمده است.

قرار تحقیقاتی که در ۱۹۳۹ در شمال اکسوس در "تلی بزو" نزدیک سمرقند حالیه بعمل آمده تصاویر هیکلی روی ظروف گلی پیدا شده که نصف پایان بدن آن شکل گاو و روی و سر آن بشکل انسان است و علمای روسی میگویند که "گوپت Gopat" یا "گوپت شاه" را تصویر میکند که در حوزۀ اکوس "سغد و باختر" و در بعض نقاط آسیای مرکزی داستان های او معمول بوده و تصاویر او را می ساختند و "گوپت" یا "گاویت" مرکب از دو کلمه است یکی "گو" و دیگری "پت" و هر دوی آن آریائی است. معنی کلمۀ (گو) معلوم است، پت یا "پاتی" کلمه ئی بود که در آخر اسما ملحق میشد و معنی رئیس و سر کرده را افاده میکرد مانند "گوتراپاتی" رئیس اغیل "ویس پاتی" رئیس قریه و غیره. همین قسم کلمۀ "گو" در عصر ویدی در بسیاری از تشکیلات اجتماعی آریائی داخل بود مانند "گوترا" یعنی محل حفاظت گاوها یا اغیل و "گوشتی" یعنی چراگاه مشترک گاوها، اولی هستۀ تشکیل عشیره و دومی عامل تشکیل قبیله گردید. پس "گوپت" که آنرا علمای روسی "پادشاه شبان" تعریف کرده اند و تصاویر او روی ظروف گلی وروى یک مدال تیکری از سواحل راست اکسوس از سغدیان پیدا شده و حتماً در صفحات باختر هم پیدا خواهد شد اشاره موسیو "ترءور" در کتاب "صنعت یونان و باختری" خود تصویر دو دائره فلزی راداده که در موزۀ "ارمیتاژ" محفوظ است و در هر کدام آن فیل جنگی با فیل بان و سر نشینان نظامی آن دیده میشود. بر دوش فیل هود جی بشکل قلعه های امروزی ما با بروج و کنگره ها نهاده شده و بالای کنگره ها سر دو نفر سرباز بانوک نیزه هایشان معلوم میشود در هر دو تصویر یک یک ازین سربازان خود فولادی بشکل خود شاهان یونان و باختری بسر دارد. فیل بان بیرون هودج قلعه نما با چنگک خود میان دو گوش فیل نشسته. تزئینات این هودج قابل ملاحظه است زیرا تا امروز نقوش آن در برج ها و دیوارهای قلعه های ما محافظه شده است.

در سلک قشون دولت یونان و باختری دسته های پیاده هم بود که روی هم رفته از تودۀ ملت جمع آوری میشد و اسلحۀ آنها عبارت از تیر و کمان ونیزه و سپر بود و گمان غالب بر این است که با تیر و کمان و قمه های کوچک به نمونه ئی که تا حال در نورستان موجود است مجهز بودند. آثار صنعتی و مجسمه ها وتبلوهای رنگه ئی که در نتیجۀ حفریات از نقاط مختلف افغانستان مثل هده و بگرام، وفندقستان (درۀ غوربند) پیدا شده اگر چه به دو سه قرن بعدتر ربط دارد معذلک راجع به لباس پیاده نظام وسوار و بعضی اقسام اسلحۀ تعرضى وتدافعى که درین مدت چندان فرقی نکرده معلومات میدهد از روی بعضی مجسمه های هده معلوم میشود که سوار و پیاده زره می پوشیدند و این زره بیشتر از پارچه های فلزی مثلث نما تشکیل شده بود و وضع پارچه های فلزی زره پیاده و سوار فرق داشت نوک های قطعات مثلث زره پیاده پایان و از سوار بالا بود تانیزه ئی که از بالا یا پایان حوالۀ طرف میشد کار گرنه افتد. سپر مدور و خنجرهای دودمه هم نمایش یافته شمشیر طویل راست هم مورد استعمال داشت.


موسیقی و نمایشات: در مملکتی مانند افغانستان و در دوره ئی مانند دورۀ سلطنت شاهان یونان و باختری که صنایع و آرت وتعب مختلف نفیسه صنایع بهترین زمینه نشو و نما یافته بود طبعاً موسیقی هم بجائی رسیده بود. چینی ها قرار افسانه های خود در چهار هزار سال قبل برای بدست آوردن (نی) توله "لنک لن" نامی را به باختر فرستاده بودند.هیکل های مکشوفه از هده و تبلوهای رنگۀ بامیان در این زمینه هم روشنی می اندازد توله، رباب، بربط، سه تار، تنبور ادواتی است که بیشتر کانون آن آریانا بود و بعد از قرن دوم مسیحی از راه سنکیانگ و حوزۀ تارم به خاک های چین انتشار یافته است. "ترء ور" مدقق روسی به این عقیده است که نمایشات تیاتر در دربار پادشاهان یونان و باختری و امرای ایشان در هند داده میشد زیرا "پلوتارک" تا اینقدر هم گفته که با اسکندر ممثلین یونانی هم همراه بودند، با این ملاحظات مدقق مذکور فرض میکند که تیاتر و نمایشاتی که به اصول یونانی شباهت زیاد داشت در با ختر بمیان آمده بود.