فروعظمت مسعود

از کتاب: لشکرگاه ، بخش گفتار دهم

ملک جهان بگیری از قاف تا به قاف 

مال شهان ببخشی ازغور تا بغار 

توران بدان پسر دهی ایران بدین پسر 

مشرق بدین قبیله و مغرب بدان تبار 

سیصد هزار شهر کنی به زقیروان 

سیصدهزار باغ کنی به ز قندهار 

سیصد وزیر گیری بیش از بزرگ مهر 

سیصد امیر بندی بیش از سپندیار 

اندر عراق برم کنی در حجاز رزم 

اندر عجم مظالم واندر عرب شکار 

بابل کنی براتبه مطربان خویش 

خلخ کنی وثاق غلامان میگسار 

افریقیه صطبل ستوران بارگیر 

عموریه کریز گه بازو بازدار 

باغ ارم شراع تو باشد بروز خوان 

بیت الحرم رواق تو باشد بروز بار 

مهتر بود خزینه زر تو از خزر 

بهتر بود قطره عطرتو از فمار 

زراد خانه تو بود هشتصد قلات 

انبار خانه تو بود هفتصد حصار 

قیصر شراب دارت و جیپال چو بزن 

خاقان رکابدارت و فغفور پرده دار 

جیحون گذاره کردی و سیحون کنی گذر 

زانسو مدار کردی زینسو کنی مدار 

غل بر نهادی تو به جیحون ورود نیل 

غل بود بر نهاده به جیحون بر استوار 

دو سال یا سه سال در آن بود تا به بست 

جسری بر آب جیحون محمود نامدار 

در مدت دو هفته به بستی تو اى ملک 

جسری بر آب جیحون به زان هزار بار 

دریا بدان سپه که به جیحون گذاشتی 

دریا نکرده بود به جیحون کسی گذار 

سالار خانیان را با خیل و با خدم 

کردی همه نگون و نگون بخت و خاکسار

"منوچهری"